چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

خون عاشق


خون عاشق

خون بر زمین ریخت و آخرین مرد مقاوم زمین برای رسیدن به درگاه معبودش لبخند زد. خون بزرگ مرد تاریخ بر زمین ریخت و لاله رویاند. خون در هوا پراکنده شد و باد آن را به سینه تاریخ کوباند. …

خون بر زمین ریخت و آخرین مرد مقاوم زمین برای رسیدن به درگاه معبودش لبخند زد. خون بزرگ مرد تاریخ بر زمین ریخت و لاله رویاند. خون در هوا پراکنده شد و باد آن را به سینه تاریخ کوباند. پس از آن ...

و پس از آن زمین یاد گرفت چگونه لاله برویاند، لاله یاد گرفت چگونه سرخ باشد و سرخی یاد گرفت چگونه قلب تاریخ را به تپش وابدارد؛ یعنی شمشیر چه یاد گرفت؟

شمشیر برنده، رگ جوشان بزرگمرد مهر و آزادگی را بوسید و برای همیشه آزادگی را در گوشه پنهانی از قلب تاریخ جا نهاد.

پس چه شد آن اشک‌های کودکان و زنان؟! بادی کشت ... باید آن سرزمین و خاک و خون را کشت شاید در نزدیکی فرات گلی زیبا از اشک و مهر روئیده باشد که هنوز امیدوار است به قلب تاریخ برسد. هنوز امیدوار است تاریخ را

پر از لبخند زیبای کودکان کند و هنوز امیدوار است قصه شهادت دو دست بریده عشق و از جان گذشتگی را در گوشه پنهان ذهن تاریخ زمزمه کند.