سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
پاسخ به انتقادها از اقتصاد
یکی از همکاران مشهور من، گیدیون راچمن، معتقد است که مورخین باید اقتصاددانان را از صفحه روزگار محو کنند.
او میگوید اقتصاددانها زیادی اهرمهای قدرت را در دست داشتهاند. فکر میکنند که واقعا دانشمند هستند. فکر میکنند میتوانند آینده را پیشبینی کنند. مورخانی چون گیدیون و پروفسور نیل فرگوسن میگویند بهتر است مقالههای اقتصادی را بعد از گذشتن تاریخشان بخوانیم.
وقتی داشتم فکر میکردم که چطور باید جوابشان را داد، دیدم چندان هم از عقایدم مطمئن نیستم. گیدیون درباره اهمیت تاریخ کاملا حق دارد. اما وقتی پای اظهارنظر قاطعانه درباره اقتصاد مطرح باشد، بیشک گیدیون هم چیز چندانی نمیداند و اگر یک مدل اقتصادی را نشانش بدهید احتمالا سر در نمیآورد که چی به چیست.
من همان قدر تاریخ میدانم که گیدیون اقتصاد، اما بیشک او حق دارد که تاکید کند که یکی از وظایف مهم مورخ این است که دشواریهای تاریخی را یادآوری کند و نشان دهد که چرا دشوار است قوانینی علمی تولید کرد که جهان اجتماعی پیچیده ما را به دقت توصیف کند. اقتصاددانها، جامعه شناسان، روانشناسان، انسان شناسان، به یک اندازه در برابر این ضعف آسیب پذیرند. گاهی خوب کار میکنند و خیلی اوقات هم نه و این موارد انعکاس گسترده در رسانهها پیدا میکند. شاید همین دلیل این باشد که گیدیون وظیفه و متد اقتصاد را درست درک نمیکند.
او میگوید اما آموزههای اقتصاد به نظر دائما در حال فروپاشی است، ساختمانی که با قوانین فیزیک ساخته شده باشد پابرجا میماند. این حرف عجیبی است. ساختمانهایی که با قوانین فیزیک ساخته شدهاند هم کمریزش نمیکنند. هنری پتروسکی که مهندس است و کتاب «موفقیت از طریق شکست» را نوشته است میگوید مهندسان معمار مدام از سازههای جدید خود میآموزند. وقتی یکی از آنها میریزد یا تخریب میشود، مهندسها میفهمند که ضعف مدلشان در چه بوده است. گاهی اوقات نتایج تراژیکاند: وقتی سد «مال پاست» فروریخت، نزدیک به ۴۰۰ نفر کشته شدند. گاهی هم بامزه هستند: میدان کمپر که طراحیاش جایزه هم برده بود از بین رفت، اما تلفاتی نداشت، آن هم تنها ۲۴ ساعت پس از آنکه اجلاس انجمن معماران آمریکا در سالن آن برگزار شد. فکر میکنم گیدیون حتی اگر از پنجرهاش نگاهی به بیرون میانداخت میتوانست ریزش مشهور پل رودخانه تیمز را ببیند. آیا اینها همه مهر تایید بر قوانین فیزیک هستند؟
البته، بدیهی است که فهم ما از قوانین فیزیک را نمیتوان مقصر دانست. مساله این است که چطور میتوان این قوانین را در دنیایی مدل سازی کرد که هزار خطا و حادثه ریز و درشت دارد. به طور خلاصه، ساختمانها هم مثل موسسات اقتصادی، اگر سرپا هستند تنها به این دلیل نیست که تسلط ما بر آنها خوب بوده بلکه همچنین به این دلیل است که آزمونها و خطاهای دنیای واقعی را تاب آوردهاند.
موسسات اقتصادی خیلی پیچیدهتر و منحصر به فردتر از هر ساختمانی هستند. بنابراین تعجبی نیست که پیشرفت این اندازه آهسته باشد. گیدیون خیلی عجولانه مدلها و معادلات را کنار میزند. قبول دارم که مدلهای اقتصاد کلان خیلی بیکاربرد بودهاند. همچنین قبول میکنم که اقتصاددانها، مثل مورخان، جامعه شناسان و علمای سیاسی و روزنامه نگاران، پیشبینیهای افتضاحی میکنند. اما آکادمیکهای کمی واقعا برای پیشبینی تلاش میکنند و مدلهای پیشبینی تنها بخش کوچکی از ریاضیاتی است که در اقتصاد به کار میرود.
مساله این نمونه مشهور را در نظر بگیرید که استیون لویت و همکارش جان دونهو دریافتهاند که قانون سقط جنین نرخ جنایت را طی ۱۸ سال گذشته در آمریکا کاهش داده است این فرضیهای تاریخی است، اما هیچ مورخی آنقدر مهارت ندارد که دربارهاش قضاوت کند. در عوض همین فرضیه با روشی نبوغآمیز به آزمون آماری گذاشته شده است؛ مدلهای آماری خودشان مورد اعتراضاند، به چالش کشیده شدهاند، در برخی جنبهها به نظر نارسا هستند و بسیاری از این موارد. هنوز هم مشاجره ادامه دارد. آیا این فرآیند را میتوان علم نامید؟ من مطمئن نیستم. اما بیشک قصدم استهزاء و خوشمزه بازی هم نیست.
شکی نیست که اقتصاددانها میتوانند از مورخان بیاموزند، اما جستوجو برای قانونمندیهای اقتصادی نباید کنار گذاشته شود. مساله محدود به شیوههای سنتی اقتصاد هم نیست. کارهای سزار هیدالگو (فیزیکدان)، دونکان واتز (جامعه شناس) استر دوفلو (اقتصاددانی که آنگونه آزمونهای تجربی کنترل شده را که گیدیون میگوید در اقتصاد وجود ندارند اجرا میکند) و دانیل کانمان (روانشناس) بیشک به درک ما از اقتصاد کمک کرده است. همه این شاخهها هم از همان مدلها و معادلات مخدوش استفاده میکنند. آیا اقتصاددانهای جریان اصلی به اندازه کافی در این باره هوشیار هستند؟ بهترینهایشان، بله هستند. اکثریت نیستند، اما این واقعیت مربوط به محیط آکادمیک است و ربطی به علم اقتصاد ندارد.
حداقل کانمان به خاطر تلاشهایش جایزه نوبل برده است. (یا به اعتقاد گیدیون «نوبلی تقلبی». نوبل اقتصاد در ۱۹۶۸ تاسیس شده است، یعنی خیلی پس از مرگ آلفرد نوبل، برخلاف جایزه شدیدا علمی صلح که به هنری کیسینجر اهدا شد، یا جایزه علمیتر نوبل ادبیات که به لئو تولستوی اعطا نشد.)
معلم خود من، پل کلمپرر، احتمالا از آنگونه اقتصاددانانی است که گیدیون دوست ندارد: متخصص نظریه بازی که سعی دارد دنیا را از طریق مدلهای ریاضی بفهمد. واقعا چقدر پرت و بیخبر! اما روشنترین خاطرهای که من از تدریس پل به یاد دارم کلاسهایی بود که با محاسبات نشان میدادند اشکال پیشبینیهای نظریه بازی چیست تا ذهن دانشجویان باز شود و بفهمند که این مدلها همه واقعیت نیستند.
کلمپرر از همین مدلها برای طراحی حراجی استفاده کرد که ۲۲میلیارد پوند برای دولت انگلستان عایدی داشت و به بانک انگلستان هم کمک کرد حراجی طراحی کند که به آنها کمک میکرد نقدینگی بیشتری به سیستم بانکی بیاورند. پل نمیتواند آینده را پیشبینی کند، اما این حراجها تا حالا ساختمانهای زیادی ساخته است که احتمالا ریزش هم نکردهاند.
مورخان با نگاه به عقب میفهمند. اما این تمام مساله نیست. شاید گیدیون، آنقدر نیل فرگوسن و هرودوت خوانده که این نکته را از یاد برده است.
تیم هارفورد
مترجم: ندا ناجی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست