یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

علل انحطاط مسلمانان


علل انحطاط مسلمانان

شهید مطهّری رحمه الله یكی از معدود متفكران و روشنفكران معاصر است كه توانست علاوه بر شناخت عمیق و همه جانبه اسلام, به زمان خویش نیز آگاهی كافی پیدا كند و این دو از او عالمی توانمند و فرهیخته ساختند كه نظیرش در یكصدساله اخیر اندك است

● مقدّمه

شهید مطهّری(رحمه الله) یكی از معدود متفكران و روشنفكران معاصر است كه توانست علاوه بر شناخت عمیق و همه جانبه اسلام، به زمان خویش نیز آگاهی كافی پیدا كند و این دو از او عالمی توانمند و فرهیخته ساختند كه نظیرش در یكصدساله اخیر اندك است.

او علاوه بر مجهّز بودن به بال علم و دانش، بال دیگر حركت و اصلاح، یعنی «تقو» و تعبّد عمیق نسبت به احكام نورانی اسلام، را نیز داشت. بسیارند كسانی كه عالمند، ولی از روحیه تعبّد كم تری برخوردارند و از این رو، به آسانی دین را در مسلخ علم و دانش و نوگرایی ذبح می كنند و با انواع توجیهات و تأویلات، روح احكام اسلامی را به گونه ای تبیین می كنند كه با یافته های علمی نوین سازگاری داشته باشد و نیز چه بسیارند كسانی كه به ظواهر احكام اسلام عالمند، ولی از علم روز، كه مورد تأیید اسلام است،۱ بی بهره اند و از این رو، احكام حیاتبخش اسلام را، كه خداوند برای ابد صادر فرموده، به گونه ای تأویل و تفسیر می كنند كه گویا اسلام فقط برای ۱۴۰۰ سال پیش، آن هم برای معدودی عرب نازل شده است.

شهید مطهّری از این دو گروه به عنوان «جاهل» و «جامد» یاد كرده، و هر دو را برای اسلام و جامعه اسلامی خطرناك دانسته، آن ها را به نقد كشانده است.ایشان با برخورداری از دو بال علم و تقوا، به مصلحی تبدیل شد كه علیه جمود و تحجّر، جهل و غرب گرایی بپا خاست و با تألیفات مفید و ناظر به روز، گام مهمی در روشنفكری جامعه اسلامی، به ویژه جامعه شیعی و ایرانی، برداشت.

شیخ محمد عبده (۱۸۴۸ـ۱۹۰۵) دانشمند توانمند و زمان شناس و مصلح بزرگ مصری بود كه شدیداً تحت تأثیر سید جمال قرار داشت. وی در میان اهل سنّت، از معدود كسانی بود كه در زمان خود علیه تحجّر و جمود شدید حاكم بر زمان خویش و هجوم بی امان فرهنگ غرب به كیان اسلامی بپا خاست و آثار علمی فراوانی تقدیم جامعه اسلامی نمود. وی توانست متفكران بزرگی را از لحاظ علمی سیراب كند، و اثبات نماید كه اسلام با توسعه و پیشرفت مخالف نیست، بلكه خود مروّج علم و دانش، و تفكر و تعقل است; و بر این نكته تأكید داشت كه وضعیت كنونی مسلمانان معلول دوری مسلمانان از اسلام است، نه معلول اسلام.

از آنچه گذشت، استفاده می شود كه شهید مطهری و شیخ محمّد عبده هر دو به عنوان مصلح مطرح هستند و هر دو در اندیشه اجرای احكام اسلام بودند و از سوی دیگر، بر بهره گیری از اندوخته های بشری تأكید داشتند.

مقایسه نظرگاه این دو دانشمند تأثیرگذار در جهان اسلام حایز اهمیت فراوان است. با مقایسه آن دو، می توان نشان داد كه متفكران شیعه و سنّی، اگر واقع بین و مخالف بسیط اندیشی باشند، چه اندازه دارای اندیشه های نزدیك به هم هستند، و می توانند در كنار هم با تمسّك به اسلام و كنار گذاشتن اختلافات، كه دشمن كینه توز به آن ها دامن می زند، با هم متحد شوند و پناهگاه یكدیگر باشند. تا آنجا كه مطالعات نشان می دهد، علی رغم آن كه آثار فراوانی در حوزه تفكر و اندیشه این دو دانشمند منتشر شده، ولی كسی به گونه تطبیقی، به مطالعه آن ها نپرداخته است. از این رو، به سبب اهمیت موضوع، به گونه ای تطبیقی این دو متفكر مصلح مورد مطالعه قرار گرفتند تا پاسخ این سؤال معلوم گردد كه عوامل انحطاط مسلمانان از دیدگاه شهید مطهّری و شیخ محمّد عبده كدام هایند و راه كارهای عملی هریك از آن ها در جهت رفع انحطاط چه چیزهایی است؟

● انحطاط مسلمانان

با مطالعه آثار اسلامی، به این نكته پی می بریم كه اسلام برای احیای بشر نازل شده است. از نظر اسلام، انسان غیرمسلمان مرده است، اگرچه از نظر فیزیكی زنده باشد. ویژگی اسلام دمیدن روح حیات بر كالبد بی جان فرد و جامعه است. بنابراین، مسلمان واقعی و جامعه ای كه احكام اسلام در آن جاری باشند، هرگز منحط نخواهند شد. ولی جامعه ای كه دین در آن مغفول واقع شود و یا به گونه ای ناقص و یا تحریف شده جریان یابد، آن جامعه مرده است، و به قول شهید مطهّری، گزاف نخواهد بود اگر گفته شود: دین نیز در آن جامعه مرده است.۲ حضرت علی(علیه السلام)در شأن حضرت حجّت(علیه السلام)می فرماید: «یُحیی میت الكتابِ و السّنّهٔ»;۳ در روزگاری كه كتاب و سنّت مرده اند حضرت آن ها را زنده خواهد كرد; با اجرای اسلام واقعی در جامعه ای مرده، آن جامعه زنده می شود. در این صورت، می توان ادعا كرد اسلام نیز در آن جامعه زنده شده است.

اگر بتوانیم ثابت كنیم علت انحطاط مسلمانان اسلام نیست، بلكه مسلمانان در اثر غفلت از اسلام این چنین گرفتارند، یكی از شبهات اساسی كه از سوی غربی ها بر مسلمانان القا می شود، یعنی شبهه ای كه علت بدبختی مسلمانان را دین معرفی می كند و راه سعادت را كنار گذاردن دین ـ دست كم ـ از حوزه امور اجتماعی می داند، برطرف خواهد شد. همچنین پاسخی خواهد بود به كسانی كه می گویند: تنها راه توسعه، غرب گرایی و اقتباس دقیق از غرب در تمامی زمینه ها است.

شهید مطهّری و عبده با ایمان به توان اداره جامعه از سوی اسلام، بر این باورند كه وضعیت كنونی جوامع اسلامی محصول عملكرد مسلمانان است، نه نتیجه اسلام; اسلام طالب سعادت، رفاه و خوش بختی برای تمام بشریت است و تنها راه خروج از این گرداب، احیای فكر دینی و بازگشت به اسلام اصیل است. چنان كه هر دو نفر نسخه غربگرایان مبنی بر طی مسیر غرب در فرایند توسعه را رد می كنند و در عین حال، معتقدند: باید از نقاط مثبت این تمدن استفاده كرد.

● عوامل انحطاط مسلمانان از دیدگاه شهید مطهری

۱) خلافت

از دیدگاه شهید مطهّری، یكی از عوامل انحطاط مسلمانان انحراف جانشینی پیامبر(صلی الله علیه وآله) از جایگاه واقعی خویش است. وقتی مسلمانان بدون توجه به فرامین الهی و بدون توجه به دستورات و سفارش های پیامبر(صلی الله علیه وآله) در خصوص جانشینی پس از آن حضرت، در «سقیفه» جمع شدند و افراد نالایق را بر منصب بزرگ و الهی قرار دادند، در واقع زوال جامعه اسلامی آغاز شد. این زمامداران نالایق و بی سواد از یك سو، بسیاری از اصول اسلام را تعطیل كردند، بسیاری از عقاید مرده و نیمه مرده جاهلی را دوباره احیا نمودند و از سوی دیگر، به كشورگشایی های بی حساب و كتاب پرداختند كه نتیجه آن سرازیر شدن انبوه غنایم جنگی به مدینه بود; چنان كه تقسیم بسیار ناعادلانه آن ها گسترش شكاف طبقاتی و تشكیل طبقه مرفّه بی اعتنا به فرایض اسلام را در پی داشت.

شهید مطهری می گوید: «مسلّماً یكی از علل این امر حوادثی است كه در اوضاع اجتماعی مسلمین ابتدا به وسیله دستگاه های خلافت پدید آمد و بعد دنبال شد... یك جامعه طبقاتی درست شد كه با منظور اسلام ابداً وفق نمی داد و جامعه منقسم شد به یك طبقه فقیر كه نان خود را به زحمت می توانست به دست آورد و یك طبقه مبذّر و مغرور... وضع زندگی عمومی وقتی شكاف بردارد، زمینه برای اجرا و عمل به دستورها باقی نمی ماند.»۴

۲) تحجّر

با ملاحظه آثار شهید مطهری، درمی یابیم كه ایشان توجه خاصی به مسأله «تحجّر» و «التقاط» نموده، و آن ها را از عوامل بسیار مهم در انحطاط جوامع اسلامی برشمرده است.

ایشان ریشه های تاریخی تحجّر را به سه جریان «خارجیگری»، «اشعریگری» و «اخباریگری» ربط می دهد و معتقد است: نفوذ اندیشه های آنان در میان مسلمانان به قدری زیاد بود كه هنوز هم آثار آن ها وجود دارند.

الف) خارجی گری:

امروزه بحث از «خارجیگری» به عنوان یك مذهب، بی فایده است; چون خوارج منقرض شده اند و وجود خارجی ندارند. اهمیت مطالعه آن از آن نظر است كه روح خارجیگری نمرده و هنوز زنده است و به قول شهید مطهری، روح خارجیگری در بسیاری از مسلمانان حلول كرده است۵: «مكتب خوارج مكتبی نبود كه بتواند واقعاً باقی بماند، ولی این مكتب اثر خود را باقی گذاشت. افكار و عقاید خارجیگری در سایر فرق اسلامی نفوذ كرد و هم اكنون نهروانی های فراوان وجود دارند و مانند عصر و عهد علی، خطرناك ترین دشمن داخلی اسلام همین ها هستند; همچنان كه معاویه ها و عمروعاص ها نیز همواره وجود داشته و وجود دارند و از نهروانی ها، كه دشمن آن ها شمرده می شوند، استفاده می كنند.»۶

ب) اشعری گری:

جریان اشعریگری یك نحله كلامی سنّی است كه به دنبال اختلاف بین دو فرقه معتزله به وجود آمد و در نهایت، نحله اشعری قالب شد و این ضربه سنگینی بود كه هنوز زخم آن از پیكر اسلام برطرف نشده است.

«ابوالحسن اشعری از افرادی است كه افكارش تأثیر زیادی در جهان اسلام گذاشت و این مایه تأسف است... پیروزی مكتب اشعری برای جهان اسلام گران تمام شد. این پیروزی، پیروزی جمود و تقشّر بر حریّت فكر بود. هرچند جنگ اشعریگری و اعتزال مربوط است به جهان تسنّن، ولی جهان تشیّع نیز از آن جمودگرایی اشعریگری بركنار نماند.»۷

آثار و تبعات اشعریگری برای جهان اسلام بسیار سنگین بودند; از جمله آثار آن، تعطیلی تفكر و عقل بود. آن ها با جمود خاصی كه داشتند، هرگونه اندیشیدن در آیات قرآن، مباحث كلامی و احادیث را منع كردند و مدعی بودند مسلمانان بدون چون و چرا باید ظواهر آیات و روایات را بپذیرند، حتی اگر مستلزم تناقض باشد، یا حتی اگر ظاهر آن ها با حكم قطعی عقلی در تضاد باشد. این در حالی است كه قرآن مردم را به تفكر و اندیشیدن تشویق می كند و راه فهم قرآن را توسّل به اهل بیت(علیهم السلام) و عقل می داند، ولی آن ها ابزارهای فهم قرآن را كنار گذاشتند و نتیجه اش آن شد كه از كتاب آسمانی هادی بشر مطالب گم راه كننده و كفرآمیز استخراج كردند: «تا عاقبت مذهب اشعری به وجود آمد و یكباره ارزش تفكر و اندیشه های عقلی محض و محاسبات فلسفی خالص را منكر شدند و مدعی بودند كه بر مسلمانان فرضی است كه آنچه در ظاهر تعبیرات نقلی رسیده، متعبّد باشند و در عمق معانی تدبّر و تفكر نكنند، هرگونه سؤال و جواب و چون و چرایی بدعت است... بالاخره، اشعریان پیروز شدند و بساط تفكر عقلی را برچیدند و این پیروزی ضربه بزرگی بر حیات عقلی عالم اسلام وارد آورد.»۸

ج) اخباری گری:

«اخباریگری» یك مكتب فقهی شیعی است كه بر خلاف خوارج و اشعریگری، از سابقه كم تری برخوردار است و مؤسّس آن ملّا امین استرآبادی است. اندیشه آن ها با اندیشه اهل حدیث در تسنّن همخوانی بسیار دارد. آن ها نیز هرگونه تعقّل و اندیشیدن را تعطیل كردند و معتقد بودند: ظواهر روایات حجتند و باید آن ها را بدون چون و چرا بپذیریم، اگرچه مخالف عقل باشند. ادعای عجیبی كه آن ها داشتند، این بود كه ما نمی توانیم قرآن را بفهمیم. فهم قرآن مخصوص ائمّه است; ما فقط باید به احادیث مراجعه كنیم. با این باور، «ثقل اكبر» را تعطیل كردند. همچنین ادعای عجیب دیگر آن ها صحّت كلیه روایات كتب اربعه بود، در حالی كه این كتب روایات ضعیف و مرسل فراوانی دارند كه چه بسا قایل شدن به صحّت آن ها منجر به تناقض شود.

«مكتب اخباریگری، كه یك مكتب فقهی شیعی است، در قرن های ۱۱ـ۱۲ هجری به اوج قدرت خود رسید و با مكتب ظاهری و اهل حدیث در تسنّن بسیار نزدیك است و از نظر سلوك فقهی، هر دو مكتب سلوك واحدی دارند و تنها اختلافشان در احادیثی است كه باید پی روی كرد; یك نوع انفكاك تعقّل از تدیّن است. اخباری ها كار عقل را به كلی تعطیل كردند.»۹

«مكتب اخباریگری با همّت علمای بزرگ، چون وحید بهبهانی، شكست قطعی خورد و نیز به دلیل پایه ریزی متقن و مستحكم علم اصول توسط شیخ انصاری. البته از بین رفتن ظاهری این مكتب به معنای ریشه كن شدن رسوبات روحیات اخباریگری نیست۱۰... جمود اخباریگری در بسیاری از مسائل اخلاقی و اجتماعی و بلكه پاره ای از مسائل فقهی هنوز هم حكومت می كند.»۱۱

۳) تحریف ها

از دیدگاه شهید مطهری، عامل سوم انحطاط جوامع اسلامی، تحریف احكام نجات بخش اسلام است. تحریف نیز به گونه های متعدد امكان پذیر است كه روح تمام آن ها عمل نكردن به دستورات اسلام است. ایشان می گوید: اسلام در میان مسلمانان، عملا كنار گذاشته شده است. تنها برخی از فروعات، آن هم به صورت ظاهری و خالی از محتوا در میان مسلمانان رواج دارد. بنابراین، نباید ضعف جوامع اسلامی را به اسلام نسبت داد.«در میان كشورهای اسلامی، به استثنای بعضی از كشورهای اسلامی، كشورهای اسلامی عقب مانده ترین و منحط ترین كشورها هستند; نه تنها در صنعت عقب هستند، در علم عقب هستند، در اخلاق عقب هستند، در انسانیت و معنویت عقب هستند; چرا؟ یا باید بگوییم: اسلام، یعنی همان حقیقت اسلام، در مغز و روح این ملت ها هست، ولی خاصیت اسلام این است كه ملت ها را عقب می برد. دشمنان دین هم بزرگ ترین حربه تبلیغی آن ها همین انحطاط فعلی مسلمین است و باید اعتراف كنم كه حقیقت اسلام به صورت اصلی در مغز و روح ما موجود نیست، بلكه این فكر اغلب در مغزهای ما به صورت مسخ شده است، ولایت و امامت مسخ شده است، اعتقاد به قیامت كم و بیش همین طور. تمام دستورهای اصلی اسلام در فكر ما همه تغییر شكل داده. در دین صبر هست، زهد است، تقوا هست، توكل هست، تمام این ها بدون استثنا به صورت مسخ شده در ذهن ما موجود است.»۱۲

«باید اعتراف كنم كه حقیقت اسلام به صورت اصلی در مغز و روح ما موجود نیست، بلكه این فكر اغلب در مغزهای ما به صورت مسخ شده است. فكر دینی ما باید اصلاح شود. تفكر ما درباره دین غلط است، به جرأت می گویم: از چهار مسأله فروع، آن هم در عبادات، چندتایی در معاملات، از این ها بگذریم، دیگر فكر درستی نداریم.»۱۳

۴) التقاط

«التقاط» عنصر مهم دیگری در انحطاط جوامع اسلامی است. «التقاط» به معنای افزودن مفاهیم غیراسلامی به معارف اسلامی است.

مقایسه دیدگاه های شهید مطهری و شیخ محمد عبده

پی نوشت ها

۱ـ حدیث معروفی است از حضرت علی(علیه لسلام) كه می فرماید: «العالم بزمانهِ لا تهجُم علیه اللوابس.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۰۷، باب ۷۸، روایت ۸۴.

۲ـ مرتضی مطهری، ده گفتار، قم، صدرا، ۶۱، ص ۱۰۸.

۳ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۰، باب ۲، روایت ۲۵.

۴ـ مرتضی مطهری، پیشین، ص ۱۰۸.

۵و۶ـ مرتضی مطهری، جاذبه ودافعه علی(علیه السلام)، قم، صدرا، ۱۳۷۲، ص ۱۳۹ / ص ۱۲۹.

۷ـ مرتضی مطهری، احیای تفكر دینی، ص ۲۵.

۸ـ همان، ده گفتار، ص ۶۰ / ص ۱۳۲.

۹ـ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۰، ص ۱۶۸.

۱۰ـ همان، ده گفتار، ص ۶۰ / ص ۱۳۲.

۱۱ـ جاذبه و دافعه علی(علیه السلام)، ص ۸۶.

۱۲و۱۳ـ ده گفتار، ص ۱۴۴ / ص ۱۳۳.

۱۴ـ مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری،قم، صدرا، ص ۳۳.

۱۵ـ اقتباس از: محسن آژینی، التقاط و تحجر از دیدگاه شهید مطهری، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۹.

۱۶ـ مرتضی مطهری، وحی و نبوت، قم، صدرا.

۱۷و۱۸ـ همو، علل گرایش به مادیگری، قم، صدرا.

۱۹ـ همو، نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، قم، صدرا.

۲۰ـ محمدباقرمجلسی، پیشین، ج۱، ص ۱۷۷، باب ۱، روایت ۵۴.

۲۱ـ اصول كافی، ج۱، ص۳۰، معالم الاصول (مقدمه)،آداب العلوم.

۲۲و۲۳ـ ده گفتار، ص ۱۶۶ / ص ۱۵۰.

۲۴و۲۵ـ محمد عبده، رسالهٔ التوحید، به نقل از: حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۸، ص ۱۳۳ / ص ۱۳۰.

۲۶و ۲۷و ۲۸و ۲۹ـ محمد عبده، تاریخ الامام، ج ۲، ص ۱۸۰، به نقل از: محمد نجفی، اندیشه نوین اسلامی در رویارویی با استعمار غرب، آستان قدس رضوی، ص۹۴/ ص۱۹۵/ص۴۹۳ / ص ۴۹۵.

۳۰ـ محمد عبده، پیشین، ص ۱۲۵.

۳۱ـ ر.ك: مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان.

۳۲ـ حمید عنایت، پیشین، ص ۱۳۵.

سایر منابع

ـ احمد امین، پیشگامان مسلمان تجددگرا در عصر جدید، ترجمه حسن یوسفی اشكوری، تهران، شركت انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۷۶;

ـ محمدجواد صاحبی، اندیشه های اصلاحی در نهضت های اسلامی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۶;

ـ مصطفی حسینی طباطبائی، شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر، تهران، قلم، ۱۳۶۲;

ـ محمد عبده، تفسیر قرآن، بی جا، نشر ادب الحوزه، بی تا;

منبع: ماهنامه معرفت ،‌شماره ۶۸


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.