پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نظام قضایی در ایران پس از اسلام


با سقوط ساسانیان, نظام حقوقی اسلامی به تدریج جایگزین نظام حقوقی زرتشتی شد یكی از انگیزه های مهم رویكرد ایرانیان به اسلام, تإكید دین اسلام بر عدل و داد بود پیامبر اكرم ص در مدینه خود به قضاوت می پرداخت, اما برای نقاط دور دست یكی از یاران خویش را برای قضاوت می فرستاد

با سقوط ساسانیان, نظام حقوقی اسلامی به تدریج جایگزین نظام حقوقی زرتشتی شد. یكی از انگیزه های مهم رویكرد ایرانیان به اسلام, تإكید دین اسلام بر عدل و داد بود. پیامبر اكرم(ص) در مدینه خود به قضاوت می پرداخت, اما برای نقاط دور دست یكی از یاران خویش را برای قضاوت می فرستاد. در عصر خلفای راشدین, قوه قضائیه از قوه مجریه, تفكیك شد. از عصر اموی تا اوائل خلافت عباسی, نظام قضایی در قلمرو ایشان از جمله ایران شیوه ای غیر متمركز داشت. پس از استقرار عباسیان نظام قضایی, تحت تإثیر تمدن ایرانی, به شیوه ای متمركز روی آرود و منصب قاضی القضات كه مشابه مقام موبدان موبد در عصر ساسانی بود برای اشراف و نظارت بر كار قضات در تمام قلمرو خلافت عباسی تإسیس شد. این نظام كه از جهت ماهوی و شكلی براساس فقه اهل سنت استوار بود تا سقوط عباسیان به دست هلاكو ادامه یافت.

واژه های كلیدی: نظام حقوقی, قضاوت, ساسانیان, ایران, اسلام, قاضی القضات, فقه. در آمد پس از سقوط امپراتوری ساسانی در ۶۴۰ میلادی دین اسلام و احكام قضایی آن به تدریج در همه زمینه ها جایگزین نظام حقوقی زرتشتی شد. یكی از علل عمده گرایش ایرانیان به دین مبین اسلام, شعار حق طلبی و لزوم رعایت عدل و داد و دعوت مردم به برادری و برابری بود, چنان كه قرآن مجید مكرر مسلمانان را به حق گذاری و رعایت عدل و قسط فرمان می دهد, از جمله می فرماید:

ـ (یا داود انا جعلناك خلیفه فی الارض فاحكم بین الناس بالحق)(۲) یعنی ای داود, ما ترا در زمین خلیفه قرار دادیم, پس میان مردم بر اساس حق داوری كن. ـ (...فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا ان الله یحب المقسطین)(۳) یعنی اگر دو گروه از مومنان كارزار كردند, میان ایشان آشتی افكنید و اگر یكی از آن دو بر دیگری ستم كرد با آن یك كه ستم می كند نبرد كنید تا به فرمان خدا بازگردد و اگر باز گشت میان آنان به عدل آشتی افكنید و دادگری كنید, خداوند دادگران را دوست دارد. ـ (فان جآءوك فإحكم بینهم إو إعرض عنهم... و ان حكمت فاحكم بینهم بالقسط ان الله یحب المقسطین)(۴) یعنی اگر[ نامسلمانان] نزد تو برای داوری آمدند اگر خواهی میان آنان داوری كن و اگر خواهی داوری مكن... اگر داوری كردی به داد داوری كن, خداوند دادگران را دوست دارد. ـ (لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط)(۵) یعنی همانا پیامبران خود را با ادله روشن فرستادیم و كتاب و وسیله اندازه گیری همراه ایشان نازل كردیم تا مردم به عدالت و راستی گرایند. ـ (ان الله یإمر بالعدل و الاحسان)(۶) یعنی همانا خداوند به دادگری و نیكوكاری فرمان می دهد.

در اسلام مبنای حقوق و نظام قضایی, شریعت الهی (احكام دینی) است كه نه تنها همه افراد جامعه از صدر تا ذیل ملزم به رعایت آن هستند بلكه حكومت هم باید از آن اطاعت كند, به ویژه شیعیان از نظر اعتقادی, (عدلیه) و به اصطلاح معتقد به حقوق فطریاند, یعنی در تشیع عدل از اصول پنجگانه دین (توحید, عدل, نبوت, امامت, معاد) به شمار می رود.(۷) بنابراین اولا از جهت اعتقادی در مكتب تشیع بر اساس مستقلات عقلی (حقوق فطری) مستقل از احكام شرع, به قاعده حسن و قبح عقلی, عدل زیبا و ظلم زشت است, ثانیا خدا عادل است و چه در نظام تكوین و چه تشریع به عدل عمل می كند, یعنی فرمان شارع تابع حسن و قبح و صلاح و فساد واقعی اشیإ است, ثالثا علت غایی از بعثت انبیا اقامه عدل و قسط و میزان است. به همین دلیل پیامبر اسلام از آغاز بعثت تا زمان رحلت شخصا بنابر منطوق آیات متعدد قرآن(۸) در بین مسلمانان و غیر مسلمانان به داوری می پرداخت; بنابراین منصب قضاوت توإم با مإموریت ابلاغ احكام الهی در حیات پیامبر(ص) به شخص آن حضرت اختصاص داشت. پس از گسترش اسلام, پیامبر بعضی از اصحاب مورد اعتماد خود را برای حكومت توإم با حق دادرسی و رسیدگی به شكایات مردم به حوزه های قضایی بیرون از حجاز می فرستاد. امام علی(ع) نخستین قاضی منصوب پیامبر بود, از آن حضرت كه خود را جوان و كم تجربه می دانست روایت است كه (رسول(ص) مرا به یمن فرستاد تا قاضی باشم و میان اهل یمن به موجب شریعت حكم كنم. گفتم: یا رسول الله, من غالب نیستم به احكام قضا)(۹) در پاسخ پیامبر به آن حضرت گفت (چون دو طرف دعوی نزد تو به دادرسی درآیند تا سخن هر دو را نشنوی داوری مكن و به سخنان هر دو با بی طرفی گوش فرا ده).(۱۰)

امام علی(ع) به یمن رفت و مإموریت قضایی خود را به بهترین وجهی انجام داد و در احقاق حقوق اهالی یمن به اندازه ای عادلانه عمل كرد كه بعضی از همراهان او كه چشم داشت مالی از این مإموریت داشتند از آن حضرت آزرده شدند و چون از یمن برای گزاردن حجه الوداع به پیامبر پیوستند از حضرت علی(ع) به پیامبر شكوه كردند و پیامبر در بازگشت از حج حضرت علی(ع) را در امر قضاوت شایسته تر از دیگر اصحاب دانست.(۱۱) نیز روایت است پیامبر معاذبن جبل را به یمن مإمور فرمود و طی صحبت با او بر حسب اهمیت, قرآن و سنت پیامبر و رإی و استنباط قاضی را منابع حكم شرعی دانست.(۱۲)

عصر خلافت

ابوبكر (وفات در سال ۱۳ ق / ۶۲۳م) بر خلاف پیامبر كه قضاوت را در مدینه شخصا بر عهده داشت در داخل مدینه به انتصاب قاضی پرداخت یعنی درحالی كه خود رتق و فتق امور خلافت و جانشینی پیامبر را به عهده داشت امر قضاوت در مدینه را به عمربن الخطاب واگذاشت, چنان كه دخیل بودن عمر در مصادره خالصه فدك از حضرت فاطمه در كتب تاریخ و حدیث مسلم است, یعنی ثابت است كه ابوبكر پس از رسیدگی به شكایت حضرت فاطمه حكمی به نفع آن حضرت نوشت و چون عمر از راه رسید به آن حكم اعتراض كرد و آن را پاره كرد.(۱۳) عمر كه در دوره خلافت ابوبكر قاضی مدینه بود پس از رسیدن به خلافت در آغاز شخصا به قضاوت می پرداخت, برای نمونه (روزی شخصی نزد عمربن الخطاب آمد و از خلیفه خواست به شكایت او رسیدگی كند. شكایت او از امام علی بن ابی طالب(ع) بود كه در آن جلسه حضور داشت. عمر متوجه امام شد و عرض كرد: یا اباالحسن, به پاخیز, این مرد از شما شكایت دارد, به او پاسخ گوی. امام(ع) از جای برخاست و متوجه آن شخص گردید و در خصوص شكایت با او به گفتگو پرداخت. آن مرد از شكایت خویش منصرف گردید و در جایش قرار گرفت. امام(ع) هم به جای خویش نشست. عمر احساس كرد امام از این جریان ناراحت گردیده و رنگ چهره امام دگرگون شده بود. عرض كرد: یا اباالحسن, آیا از این موضوع ناراحت گشتی. امام فرمود: چرا ناراحت نباشم, در حالی كه مرا در حضور شاكی باكنیه مخاطب ساختی و شاكی را با نام صدا كردی). (۱۴) عمر پس از چندی قوه قضائیه را از قوه مجریه جدا كرد و ابودردإ را در مدینه, شریح را در بصره و ابوموسی اشعری را در كوفه به قضاوت برگماشت.(۱۵) فرمانی كه عمر برای ابوموسی نوشت از جهت محتوا و مضمون به فرمان امام علی(ع) برای مالك اشتر بسیار نزدیك است. عمر در این فرمان می گوید: (قضاوت فریضه ای محكم و سنتی متبع است...


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 7 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.