چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

واکاوی لایه های پنهان تربیت ایدئولوژیک


واکاوی لایه های پنهان تربیت ایدئولوژیک

تحلیل و نقد یک اثر هنری به عنوان یک متن, از زوایای مختلفی صورت می گیرد نقد هنریِ نحوه ی اجرا و عملکرد عوامل مختلف در پیکربندی آن اثر از متداول ترین گونه هایی است که منتقدین سینما و تلویزیون معمولاً به آن مبادرت می ورزند

تحلیل و نقد یک اثر هنری به عنوان یک متن، از زوایای مختلفی صورت می‌گیرد. نقد هنریِ نحوه‌ی اجرا و عملکرد عوامل مختلف در پیکربندی آن اثر از متداول‌ترین گونه‌هایی است که منتقدین سینما و تلویزیون معمولاً به آن مبادرت می‌ورزند. تحلیل‌های انتقادی معانی و مفاهیم این متون نیز از گونه‌های دیگر این فعالیت به‌شمار می‌رود. امّا واکاوی مقاصد و اهداف پنهان متن یا به‌تعبیر دیگر، شناخت نیّت و قصد مؤلف متن، و نیز نتایج و آثار خواسته یا ناخواسته آن از جمله کارهای دشوارتری است که بخشی از آن بر دوش علمای ارتباطات و تحلیل‌گران رسانه، و بخشی دیگر برعهده‌ی متفکرین و تحلیل‌گران انتقادی گفتمان است. در این میان، استفاده از دانش‌های میان‌رشته‌ای و فلسفه‌های کاربردی کمک شایانی به صحّت و اعتبار این‌گونه نقدها و تحلیل‌ها می‌کند.

فلسفه تعلیم و تربیت به عنوان دانشی میان‌رشته‌ای و فلسفه‌ای کاربردی، در بخشی از وظایف خود متولّی استنباط و استنتاج مبانی، اصول و اهداف تعلیم و تربیت از تأملات فلسفی اندیشمندان و مکاتب مختلف فلسفی است. بخش دیگرِ این دانش وظیفه‌ی تحلیل و نقد مفاهیم و اصطلاحات رایج در حوزه تعلیم و تربیت را برعهده دارد. از طرف دیگر، به‌گونه‌ای معکوس می‌توان در جهت فهم و تبیین مبانی، اصول و اهداف تربیتیِ عملکردها و فعالیت‌های افراد و گروه‌های مختلف از این دانش استفاده کرد.

تعلیم و تربیت ایدئولوژیک یکی از گرایش‌هایی است که نتایج و آثار فراوانی در برخی جوامع معاصر از خود به‌جای گذاشته است. اندیشه بنیادی پیروان این گرایش را به‌طور ساده و اجمالی می‌توان به‌نحو زیر صورت‌بندی کرد:

▪ مقدمه (۱): تمامی انسان‌ها خواهان سعادت و خوشبختی و دست‌یابی به زندگی مطلوب هستند.

▪ مقدمه (۲): ما زندگی مطلوب بشر را می‌شناسیم و چگونگی دست‌یابی به آن را می‌دانیم.

▪ نتیجه (۱): ما موظّفیم که انسان‌ها را به آن زندگی مطلوب هدایت و راهنمایی کنیم.

▪ نتیجه (۲): از بین بردن موانع این راه برعهده ماست.

▪ نتیجه (۳): آگاهی دادن به گمراهان و اصلاح سرکشان نیز برعهده ماست.

بنابراین، این گرایش(خصوصاً اگر تفکر حاکم و مسلط بر یک جامعه باشد) از هرگونه وسایل و ابزار، از جمله رسانه‌ها، در جهت آموزش، تربیت و اصلاح مردم استفاده می‌کند.

جهت‌گیری برخی برنامه‌های تلویزیونی ایران در چند سال اخیر، به‌سوی هرچه پُررنگ‌تر ساختن حضور این گرایش در عرصه‌ی این رسانه پُرقدرت بوده است. تولید و پخش سریال‌های "او یک فرشته بود" و "اغماء" در ایّام مذهبی این سال‌ها از جمله این فعالیت‌هاست که رنگ و بو و سمت و سوی مشابهی داشته‌اند. البته جای بسی خشنودی است که دومی از کیفیت مطلوب‌تر هنری و ضعف‌های کم‌تری در نوع خود برخوردار بوده است. امّا این امر، مانعِ تحلیل زوایای پنهان فکری و مقاصد مؤلّفین این اثر نخواهد شد. در ادامه، به واکاوی نمونه‌ای از آنها خواهیم نشست.

۱) مبنا قرارگرفتن برداشت سنتی و حاکم از اسلام: هدف کلی سریال "اغماء" نمایش نقش‌های گوناگون شیطان در اغوا و گمراهی انسان‌ها بود. یکی از مهمترین این نقش‌ها نیز جلوه‌ی خیرخواهانه شیطان در ارتباط با برخی انسان‌هاست. در این خصوص، همان‌طور که مفسران رسمی بیان کردند، از آیات و روایات بسیاری استفاده شده بود. امّا نکته‌ی قابل‌توجه اینکه برداشت سنتی و حاکم از اسلام به عنوان ملاک و معیار این طرز تلقی از شیطان قرار گرفته بود. درصورتی‌که برخی گرایش‌های عرفانی (نظیر دیدگاه عین‌القضات همدانی)، برداشت‌های متفاوتی از ماهیت شیطان و نحوه‌ی عملکرد او ارائه داده‌اند که از نظرها پنهان مانده است.

۲) تأکید بر قشری ماندن در دین: یکی دیگر از مقاصد پنهان این برنامه مبارزه با دیدگاه‌های جدید روشنفکران دینی مبنی بر فرارَوی از نگاه قشری و سطحی به دین بود. برخی از روشنفکران دینیِ دو دهه‌ی اخیر کشورمان به تقسیم‌بندی‌های جدیدی از دین و دینداران پرداخته‌اند که عمدتاً ریشه در اندیشه‌های عارفان مسلمان داشته است. در این نگاه، دین حاوی دو بخش پوسته و مغز است. قشر یا پوسته دین عبارت است از احکام و مناسک دینی که امور ظاهری و سطحی هستند. مغز یا هسته دین عبارت است از معرفت، اخلاق و تجربه دینی که دارای عمق و ارزش بیشتری هستند. در این خصوص، سه گونه‌ی عمده‌ی دینداری (مصلحت‌اندیشانه-معرفت‌اندیشانه-تجربت‌اندیشانه) معرفی می‌شود. دینداری اصیل، دست یافتن هرچه بیشتر به مغز و هسته دین و در نتیجه خالص کردن و پاک کردن پوسته آن از انحرافات و خرافات است. امّا همان‌طور که از متن این سریال برمی‌آید، مهمترین راه مبارزه با شیطان، عمل به مناسک دینی طبق رساله‌های عملیّه و پرهیز از اینگونه گفته‌های روشنفکرانه است. درصورتی‌که تربیت سالم و صحیح، راهنمایی انسان‌های عاقل و مختار به‌سوی تفکر انتقادی و دوری از هرگونه تلقین و عادت دادن است. نتیجه این تربیت، دور ماندن از هرگونه خرافه و سطحی‌نگری و همچنین یافتن معیار و ملاک درست برای بازشناسی تجربه‌های اصیل دینی است.

۳) معرفی افراد خاص به عنوان راهنمایان و مربیان این مسیر: یکی دیگر از ضعف‌های عمده ایدئولوژیک در این برنامه‌ها که در سریال دوم کمتر شده بود، معرفی افرادی خاص (مانند یک روحانی در سریال اول و پیری زاهد در سریال دوم) به عنوان راهنمایان و مربیان مردم بوده است؛ افرادی که آگاه‌تر و آشناتر به موانع این مسیر هستند و وظیفه‌ی هدایت دیگران را به‌عهده دارند و انسان‌های دیگر برای طی این مسیر ضرورتاً بایستی از آنها پیروی کنند. ورای نقد ایدئولوژیک، چه اشکالی داشت که فرد مورد نظر در سریال از راه تفکر و تعمق و مطالعه‌ی شخصی به این اندیشه می‌رسید؛ یا یکی از همکاران عادی وی او را راهنمایی می‌کرد؟

به‌هر حال، هدف اصلی این نوشته ترغیب اذهان کاوش‌گر و حقیقت‌طلب به سوی تفکر انتقادی و نگرش ژرف در تمامی مسائل پیرامونی زندگی شخصی و اجتماعی بوده و قصد بیان انحصارطلبانه‌ی برخی حقایق در میان نبوده است. بنابراین پیشنهاد می‌شود اگر رسانه‌ای به‌گونه‌ای خیرخواهانه قصد راهنمایی و پرورش افراد جامعه را دارد، بایستی با یادآوری قدرت تعقل و انتخاب‌گری افراد جامعه و ترویج مشارکت در یادگیری و فهم مسائل و نیز با ترغیب آنها به مطالعه و کاوش در فهم مسائل (ازجمله مسائل مذهبی) زمینه‌ی تعلیم و تربیت و رشد مناسب آنها را فراهم آورد.

توسط رضا محمدی

http://www.rmrahy.blogfa.com



همچنین مشاهده کنید