سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

«بهرام بیضایی» در حاشیه سینما


«بهرام بیضایی» در حاشیه سینما

«بهرام بیضایی»

«بهرام بیضایی»این مطلب با بهره گیری از اطلاعات اینترنت جمع آوری شده است.

«بهرام بیضایی» از کارگردانان و نمایشنامه نویسان برجسته و باتجربه دنیای تصویر می باشد که این روزها بیشتر به خلق آثار مکتوب می پردازد و از دنیای تصویرو آثار مصور دوری می کند، تا جایی که دیدن کتاب ها و فیلم نامه هایش انسان را متاثر و نگران می کند، متاثر از نمایشنامه و یا فیلم نامه ای که می توانست به نحو احسنت فیلم شود ولی نشد و نگران به دلیل روزهایی که می گذرد و خلاء حضور بیضایی.

یکی از نکات جالب و قابل تامل درباره محبوب ترین کارگردان منتقد سینما، این می باشد که هنوز تعداد فیلم های اکران شده بلند سینمایی اش دو رقمی نشده است و در کنار ۹ فیلم بلندش سه فیلم کوتاه ساخته است.

(دوستداران بیضایی بدانند به زودی این ۹ تک رقمی به ۱۰ دو رقمی بدل خواهد شد-البته امیدواریم-«اشاره به آخرین فیلم بیضایی خواب وبیدار»)

البته بیان این نکته و نگاه به فقدان حضور بیضایی و آثارش بیانگر بضاعت و گنجایش سینمای ایران می باشد زیرا کارگردانی با این تعداد کار همچنان، با توجه به محدود بودن آثارش، در صدر و قله اغلب فهرست های سینمایی قرار دارد واین موضوع بر برجستگی بیضایی صحه گذاشته و اما سینما و عظمتش را زیر سوال می برد.

این مقدمه را برای بررسی و چگونگی کارهای بیضایی گفتیم)؛ زیرا بد نیست در عین کم کاری او توانایی ها و شاهکارهایش شناخته شده و معرفی شود.

۱) عمو سیبیلو (۱۳۴۹): (نگاه بیضایی به کودکان)

این فیلم کوتاه در دوران معروف به«سینمای کانونی» ساخته شده است در این دوره کاراکتر فیلم سازان شبیه به هم بوده و به طوری همگی با پیشینه ای وابسته به «کانون پرورش فکری» ساخته شده است.

کارهای برجسته سینمای کانونی در آن زمان «دونده» (امیر نادری)، «باشو غریبه کوچک» (بهرام بیضایی) و «خانه دوست کجاست» (عباس کیارستمی) بوده اند که همگی با نگاهی متفاوت دنیای کودکان را به تصویر کشیده اند(ای کاش سینمای امروز نیز کمی حال و هوای کانونی داشت)این فیلم با نگاهی طنز گونه زندگی و خوشبختی کودکان را روایت می کند و به موضوع دوستی و رفاقت بین بچه ها و بزرگ ترها می پردازد، دوستی و رابطه ایجاد شده بین بچه هایی که فوتبال بازی می کنند با «عمو» همسایه بداخلاق و ترسناکی که از صدای موزیکال بچه ها که او را «عمو سیبیلو» صدا می کنند، عصبانی می شود، مضمون و محور اصلی داستان است.این فیلم کوتاه بعدها توسط «عباس کیارستمی» به شکلی متفاوت به نام «همسرایان» مورد تقلید قرار گرفت در همسرایان کیارستمی به رابطه و چگونگی برقرار کردنش بین بچه ها و پیرمرد ناشنوا می پردازد.

«عمو سیبیلو» با بازی «صادق بهرامی» نقطه شروع فعالیت های حرفه ای او در امر فیلم سازی بوده است.

بد نیست متولیان و سازمان های مربوط به کودکان به سیاست های دوران «سینمای کانونی» توجه کرده و سعی در ایجاد فرهنگی اجباری در بین تولیدکنندگان و مخصوصا تهیه کنندگان دنیای تصویر داشته باشد، شاید این کمبود خفه کننده و بیش از حد دست از سر سینمای ما و کودکان توقعمان بردارد و عرصه را برای تجلی تخیل کودکانه شان آماده سازد.

۲) رگبار (۱۳۵۰) (روایت شوخی وجدی کنار هم ) (اولین فیلم بلند «بیضایی»)

تا چندی پیش قبل از مطرح شدن باشو «رگبار» اولین اثر بلند بیضایی جایگاه خاص و متفاوتی در کارنامه هنری او داشت و همچنان پر قدرت در محافل منتقدان زمان خودش تثبیت شده و مورد توجه بوده است.«رگبار» به روایت زندگی معلمی می پردازد که وارد منطقه ای پر از بچه شده و سعی در آموزش دارد و در ادامه با بی مهری اهالی مواجه می شود،(روایتی که بعدها به طور مکرر دستمایه اصلی خیلی از تولیدات سینمایی بوده است)

اما بر خلاف عقیده منتقدان وقت؛ این فیلم نه تنها از لحاظ داستانی و موضوعی برجستگی خاصی ندارد بلکه دچار نوعی دلزدگی فنی نیز می باشد، زوم های تکراری و ناگهانی و بیان حقایق فیلم از طریق تکنیک زوم کردن، «رگبار» را به اثری همسان و مشابه با فیلم فارسی ها کرده و از بار معنایی آن کاسته است.

اما یکی از برجستگی ها و نکات منحصر به فرد فیلم استفاده از کمدی و درام درکنار هم بوده است، که می توان اظهار داشت بیضایی با این فیلم ابداع کننده این ابتکار ونوع فیلم سازی در ایران بوده است.

«بیضایی» با نگاهی طنزآمیز به روایت تناقض هایی می پردازد که فیلم را جذاب تر از آثارمشابه می کند.

نقش آقای حکمتی (معلم) را«پرویز فنی زاده» و آتیه (دختر مورد علاقه اش) را« پروانه معصومی» بازی می کند.لحن هجویه وار و روایت خنده دار تناقض ها تاپایان فیلم موجود است اما در بخش رابطه و رقابت حکمتی و آقا رحیم قصاب (منوچهر فرید ) به اوج خود می رسد.

با تمام نقض ها و کمبودهای فیلم،«رگبار» در زمان و جایگاه خودش اثر قابل تامل و جذابی بوده است و حتی با استقبال مردم نیز مواجه شده است و با تفاوت در نوع بیان داستان و ساختار (چه خوب وچه بد) بیننده خسته ازفیلم های جوانمردی را ارضا کرده است.

این روزها نیز بینندگان سینما خسته از یکنواختی به دنبال تفاوتی هستند که چه خوب وچه بد را با نگرشی گوناگون به تحلیل بپردازد شاید که روحی باشد برتن نیمه جان سینمای ایران، هر چند که گیشه و سینمای تجاری همیشه سر ویا آرمانی بوده برای کارگردانان آرمانی و یا سرشکن، زیرا که این روزها مخاطبان سینما به همان یکنواختی ها دل بسته اند و هیچ خیال ارتقاء خواسته هایشان را ندارند و این دستاوردی است از عملکرد اشتباه سینماگران

۳) سفر (۱۳۵۱): (حضور نگاه به گذشته و هویت)

تجربه فیلم سازی در عرصه تولیدات بلند سینمایی به ذائقه کارگردان جوان ما خوش آمده و بعد از یک سال به سراغ تجربه ای دیگر در این زمینه رفته است.منتقدان آثار بیضایی اعتقاد دارند سینمایی «سفر» یکی از فیلم های کلیدی او می باشد و به نوعی شناسنامه و نگرش کارهای او را نشان می دهد، زیرا مضامین هویتی و دور افتادن از اصل خویش با این فیلم در آثار بیضایی به نماد و کلیشه ای همیشگی بدل می شود.

این سینمایی داستان پسری را روایت می کند که به دنبال مادر گمشده اش می گردد (کلیشه فیلم ها و کارتن های زمان، کاراکترهای مادر گم کرده ای که جامعه برایشان بستر حوادثی متعدد می شود).

ساختارمتکی بر «مسیر» و توقفهای موقتی در «جایگاه هایی » که هر کدام جریانی را روایت می کنند، از این فیلم به طور ممتد در آثار بیضایی دیده می شود (شاید هم دلیلش، بیان مفاهیم . حقایق زیاد در وقت کم فیلم است، زیرا بیضایی می خواهد از کوچکترین فرصت برای انتقال مضامین استفاده کند) سگ کشی را به خاطردارید؟

بیضایی در «سفر» به دور از هر گونه دغدغه ای توانست به طور کامل از عناصر تمثیلی و دنیای کنایه ای خودش استفاده کند و فیلمی براساس دانسته ها و داشته هایش بسازد.

او در هر جایگاه و منزلگاهی، در ادامه دغدغه های پسر برای پیدا کردن مادرش به بیان مسئله و مشکل حاشیه ای که گریبان گیر اوضاع روز است، نیز پرداخته است و به تعبیری از کوچک ترین فرصت برای بیان معضلات موجود در جامعه استفاده کرده است و ابدا قصد طولانی کردن ماجرا و داستان پردازی صرف را نداشته است.

سینمایی «سفر» به عنوان دومین اثر بلند بیضایی مسیر و سرنوشت او را در عرصه تصویر مشخص کرده و به نوعی به انتقام جویی از ابتذال سینمای وقت ایران (قبل از انقلاب) پرداخته است.

ای کاش سینماگران نیز دست از داستان پردازی های مطلق بردارند و از این تریبون تصویری به نوعی دیگر، در راستایی ارزشمندتر استفاده کنند.

۴) غریبه و مه (۵۳-۱۳۵۲): (حضور تکنیت ومه در سینما)،(داستانی اسطوره ای)

این اولین اثر بیضایی در دنیای رنگ بوده و فیلم در قالب رنگ و سینمایی رنگی ساخته شده است، اما بیضایی به علت بی تجربگی در این حیطه نتوانسته آن طور که باید و شاید، مانند کارهای بعدی اش، از عنصر رنگ در راستای مفهومی استفاده کند.اما این فیلم از لحاظ تکنیک، صنعت و مسائل فنی یکی از آثار برجسته دهه پنجاه سینمای قبل انقلاب بوده است و به نوعی هم سطح وتراز فیلم «خشت و آینه»ساخته«ابراهیم گلستان»می باشد.

«غریبه و مه»ساختاری آیینی-اسطوره ای دارد و در روستایی در شمال می گذرد،این فیلم علاوه بر پرداختن به زندگی عادی و روزمره مردم به بیان اسطوره ها و افسانه های سرزمین نیز پرداخته است. ساختار،شکل تصاویر و استفاده از یک روستای مه آلود در شمال کشور به عنوان مکان روایت داستان و فیلم برداری،راه جدیدی بود که بیضایی با ساخت این فیلمش به دنیای تصویر معرفی کرد،تا جایی که این ابداع منشاء تاثیرهای زیادی در سینمای ایران شدو به مرجعی برای فیلم های ایرانی بدل شد و سینماگران وقت یاد گرفتند رمزوراز با استفاده از فضای مه آلود به بهترین وجه انتقال پیدا می کند.این شد که آثاری چون«اشباح»،«افسانه مه پلنگ»،«چاووش»،«دخترک کنار مرداب»از این تکنیک برای روایت داستان های رعب انگیزشان استفاده کردند و به طور کلی استفاده از جنگل و مه در سینما رایج شد.

البته که این کارگردان جوان در آن وقت و زمان باز هم از آموخته هایش استفاده کرده و صحنه های درگیری فیلمش را مانند کارهای«کوروساوا»،در زیر باران خلق کرد.

▪ نکته:فیلم «هفت سامورایی»این کارگردان ژاپنی را حتما ببینید،«کوروساوا»کارگردان مورد علاقه بیضایی می باشد.

«سوسن تسلیمی»در این فیلم اولین همکاریش را با« بیضایی»داشته است و بیضایی هوشمندانه از این بازیگر و چهره پر رمز و رازش در فیلم مرموز و اسطوره ای«غریبه و مه» استفاده کرده است.

شخصیتی که بعدها با فقدانش «فریما فرجامی» سعی در پر کردن جایش را داشته، نگاه پر رمز و راز و در عین حال ترسناکی که از چهره ای اسطوره ای به سینما معرفی کرده بود.

اوج درخشش در «شاید وقتی دیگر» بوده است.

او تصویری بود از رمزآلودی فریما فرجامی و قدرت «سجادیه».

۵) کلاغ (۱۳۵۶): (تکرار گذشته و کپی کاری با تکنیک بالا)

بیضایی بعد از سه سال تامل و سکوت در عالم تصویر، با ساخت کلاغ انتقادهای زیادی را متحمل شد.

به طوری که کلاغ باز هم به مسئله هویت و گمشدگی آن می پردازد و به نوعی داستان تکراری را روایت می کند اما فیلم از لحاظ تکنیک و ساختار فنی بسیار موفق بوده است.بیضایی این بار با درک مناسبش از مردم و دنیای تصویر وقت دست به خلق اثری زده است که به کنجکاوی ذهن بینندگان نادر تلویزیون پاسخ می دهد.

اگر به خاطر داشته باشید در سالیان گذشته تلویزیون بعد از ظهر بین ساعت ۳ تا۴ (قبل از پخش برنامه کودک؟!!!) عکس های گمشدگان را با موزیکی دلخراش پخش می کرد (چرا در گذشته اینقدر انسان ها گم می شدند؟) این صحنه های دلخراش به نوعی در ذهن بسیاری از مردم حک شده و برایشان سرنوشت ساز بوده است (مخصوصا کودکان منتظر کارتون).

این صحنه ها و واقعیت تلخ گمشده ایده اصلی بیضایی برای ساخت فیلم کلاغ بوده است زیرا فیلم با نشان دادن تصویر زن جوانی از تلویزیون شروع می شود که گم شده است و در ادامه سرگردانی اش جستجوی بستگان او.

«کلاغ» آخرین فیلم سیاه و سفید «بیضایی» می باشد، او با هوشمندی ساختار سیاه و سفید را برای داستان تلخ گم شدن بعد از ساخت «غریبه و مه» رنگی، انتخاب می کند، زیرا مطمئنا این گونه بهتر و گویاتر می توان فضای سرگردانی را به تصویر کشید.جالب است بدانید این فیلم دومین همکاری «پروانه معصومی» با بیضایی می باشد.

هوشمندی «بیضایی» در انتخاب نام فیلم هایش محصور کننده و غیر قابل انکار است، او با انتخاب نام کلاغ بر این فیلم کاملا فضای غم انگیز پاییز و پخش صحنه های دلخراش عکس گمشدگان را که نمادی از «خبر بد» مانند کلاغ است، توجیه می کند.

۶) چریکه تارا (۱۳۵۸): (عشق در سینما و کارنامه بیضایی)

این سینمایی اولین اثر بلند بیضایی بعد از انقلاب بوده است.

«چریکه»: واژه ای باستانی می باشد که درحال حاضر در گویش کردی باقی مانده، به معنای داستان عاشقانه ای که با همراهی نوای ساز نقل می شود.

این فیلم به بیان عشقی عجیب و اساطیری می پردازد و با خلق یک مثلث عشقی ماجراسازی می کند، در این سینمایی مانند خیلی از آثار سینمای بدنه، عشق دو مرد به یک زن به تصویر کشیده شده، اما مسئله جالب و غیر متعارف، که در راستای فکر بیضایی می باشد، حضور کاراکتری سوم است که مردی است مرده و عاشق همان دختر.

در فیلم مردی از گذشته با کلاه خود و زره از دریا می آید و عاشق تارا (سوسن تسلیمی) می شود.این کاراکتر عملا غریب ترین و شگفت انگیزترین شخصیت تاریخ سینما می باشد که حاکی از ذهن خلاق بیضایی می باشد.

به گونه ای بیضایی در این فیلم عشق های پوچ روز را با علاقه های اساطیری مقایسه می کند و به نوعی تارا را در بوته آزمایش انتخاب قرار می دهد.

تفاوت در گویش و ادبیات یکی از موارد قابل تحسین فیلم است، این که زبان مردهای زنده و زمان تولید فیلم با مرد مرده از گذشته آمده متفاوت است یکی از زیبایی های فیلم است.

این فیلم برای اولین بار دیالوگ های سنگین، عمیق و سرشار از مضامین را به سینمای بیضایی وارد کرد تا جایی که مانند دیگر عناصر مشخصه کارهای او به نوعی کلیشه در آثارش بدل شد، این فیلم اولین فیلم بیضایی می باشد که مجوز پخش نگرفته است.

۷) مرگ یزدگرد (۱۳۶۰): (نمایشنامه ای که فیلم شد)

این فیلم که دومین اثر کارگردان توانا و نمایش نامه نویس باتجربه دنیای تصویر، در بعد از انقلاب بوده است هیچ گاه توفیق اکران و نمایش نداشته است.

در این فیلم بازیگران با زبانی کاملا فارسی، بدون هیچ گونه کلمه عربی صحبت می کنند.

فیلم به نوعی به میراث به باد رفته ایران می پردازد و تمدن غنی آن را معرفی می کند.

جالب است بدانید سوسن تسلیمی در این فیلم نیز با بیضایی همکاری داشته است.

«مرگ یزدگرد» اولین فیلمی می باشد که بیضایی مستقیما و کاملا از روی نمایش نامه خودش نوشته است.

۸) باشو غریبه کوچک (۶۵-۱۳۶۴): (اثری ضد جنگ در اوج جنگ)

این طور که مشخص است بیضایی بعد از ساخت «مرگ یزدگرد» و توقیف آن دچار سرماخوردگی اجتماعی شده و به مدت چهار سال دست از فعالیت کشیده است، او نمی دانسته به علت مسائل موقعیتی و زمانی این فیلمش نیز در ابتدا، اجازه نمایش نخواهد داشت اما گذشته از حاشیه مدت ها همچنان «باشو غریبه کوچک» در ردیف بهترین فیلم های تاریخ سینما قراردارد و به نوعی تنها فیلم بیضایی می باشد که ساده و بدون پیچیدگی روایت می شود تا جایی که منتقدان آثارش نیز این فیلم را بهترین و زیباترین اثر بیضایی دانسته اند.

بیان ساده و صمیمی بیضایی در خلق دو کاراکتر، باشو(عدنان عفراویان ) و نایی(سوسن تسلیمی) باعث شد این دو شخصیت سینمایی تا سالیان بعد در اذهان مردم ماندگار باشند.

این سینمایی ملودرامی ملی-روستایی می باشد که پر از مهر و عطوفت ساخته شده است.

سریال نسبتا خوب «گل پامچال» بعدها با توجه به سینمایی «باشو» ساخته، پخش و محبوب عامه مردم شد.

بعضی از منتقدان این فیلم را ابزاری برای بیضایی دانسته اند که با ساختنش خواسته از دنیا و کلیشه های بیضایی وارش فاصله بگیردو بدون نگاه اسطوره گونه و استعاری اش به بیان ساده داستانی معمولی بپردازد.

۹) شاید وقتی دیگر (۱۳۶۶): (قابل پذیرش ترین اثر بیضایی برای پخش از تلویزیون)

کمبود امکانات لازمه برای مانورهای خاص تکنیکی، باعث شده سینمای ایران ازلحاظ تولیدات این چنینی، همواره در سطح ورده پایین تری از سینمای جهان قرار گیرد.

فیلم سازان کمتر وارد پروژه و مسیری می شوند که احتیاج به فیلم برداری سریع و چند جانبه دوربین و بازی با نور ویا جلوه های ویژه داشته باشد (البته که جلوه های ویژه به معنای انفجار در فیلم های ما به اندازه کافی موجود است و به تعبیری دیگر معنی واقعی جلوه های ویژه در کشور ما در صحنه های انفجار و آتش خلاصه می شود).این کمبودها باعث شده سینمای ایران از لحاظ سینمای وحشت، تخیل، فانتزی کودکانه و «درام روانی» دچار نقص و فقدان باشد.

«درام روانی» فیلم هایی که به طور دقیق به بررسی وتحلیل ، اوهام، خواب ها، کابوس های یک کاراکتر می پردازد و به تصویر کشیدن این عناصر سرنوشت ساز، احتیاج به تکنولوژی بالایی دارد که متاسفانه هنوز در سینمای ما از آن خبری نیست.

«شاید وقتی دیگر»، درام روانی می باشد که به خوبی توانسته بازبردستی و همانندسازی تکنولوژی نداشته به خوبی از پس این کمبود برآید و اثری ماندگار را در سینمای ایران ایجادکند.

به طوری که این فیلم یکی از استثناهای سینمای ایران می باشد.کابوس های کیان (بازهم سوسن تسلیمی)چنان ترسناک و باورپذیر به تصویر کشیده شده که بیننده را وادار به اعتراف درباره موجودیت و حقانیت آن می کند.

فیلم با تصویرسازی های غریبی همراه است که قبل از ساختن این فیلم کسی تصورش را هم نمی کرده است که بتوان این گونه به روایت داستانی با کمک گرفتن از انواع تصویر برداری پرداخت.

درست است که این فیلم بیضایی نیز به روایت هویت گمشده و گذشته یک کاراکتر می پردازد، اما چنانچه تکرار نشانه کپی کاری نیست این فیلم با خلق داستانی متفاوت کاملا ابداع گرایانه به سراغ تاثیر هویت و گذشته برزندگی آینده رفته است.

این اثر به گونه ای شبیه کارهای روانشناسانه «هیچکاک» می باشد .

سوسن تسلیمی در این سینمایی به اوج هنرنمایی خود می رسد و خود را کاملا ثابت می کند، او در «شاید وقتی دیگر» نقش سه نفر (خودش«کیان»، خواهرش و مادرش) را بازی می کند.

می توان با صراحت و شجاعت اظهار داشت تا به امروز دنیای تصویر (در ایران) در بین زنان سینما هنوز کسی نتوانسته اسطوره کیان و بازی سوسن تسلیمی را تکرار کند.

(هر چند که با کمرنگ شدن حضور بیضایی در سینما، ما دیگر شاهد بازی این بازیگر توانمند نبودیم و سینما نتوانست این قدرت را حفظ کند)

صحنه سر راه گذاشتن دوقلوها توسط مادر و حمله سگ به یکی از بچه ها یکی از تصاویر حک شده در اذهان مردم است.

گریم متفاوت سوسن تسلیمی و بازی درخشانش در کنار موزیک برجسته و تاریخی بابک بیات تاثیر به سزایی در ماندگاری این صحنه و به طور کلی سینمایی داشته است.

«شاید وقتی دیگر» را می توان در ستون «واجب تر از نان شب» و «سینما را به خانه بیاورید» نیز معرفی کرد پس می توانید قبل از مرگ و برای ارضاء روحتان قبل از تهیه غذای جسمتان این سینمایی را به خانه بیاورید و ببینید.

۱۰) مسافران (۱۳۷۰): (ردپای دوباره سفر در کارنامه بیضایی)

فیلمی که نوید امید را می دهد، این فیلم اولین حضور «مژده شمسایی» همسر بیضایی در کارهای او می باشد داستان فیلم درمورد مراسم عروسی و جشنی می باشد که بعد از مرگ اعضای خانواده به عزا بدل می شود، بیضایی این بار نیز دست از بیان سنن واسطوره ها برنداشته و تصاویری حاکی از آیین گذشتگان را به تصویر کشیده است.

در این فیلم بازیگرانی چون «حمید امجد»، «هما روستا» و جمیله شیخی ایفای نقش می کنند.

۱۱) سگ کشی (۱۳۷۹): (فاصله گرفتن از عرصه سینما و دنیای تصویر)

دوری بیضایی از سینما با گذشت زمان بیشتر شده و فاصله فیلم هایش فاحش تر و آشکارتر است.«سگ کشی» آخرین اثر بیضایی می باشد که برخلاف اثر قبلی اش سرشار از تلخی و کینه می باشد.سگ کشی به نوعی بیانگر مادی شدن همه فضاهای جامعه می باشد و یکی از اجتماعی ترین آثار بیضایی می باشد.

به طور کلی سگ کشی در بین منتقدان اثری غلو آمیز و غیر منطقی می باشد که کاملا پر شده از دیالوگ های کنایه گونه و استعاری.

«سگ کشی» در سال اکرانش پر فروش ترین فیلم شد.(البته یکی از جذابیت های این سینمایی برای بینندگان نام غیر متعارف آن بوده است).

بیضایی با ساخت ۱۱ فیلم بلند تنها موفق به نمایش نه مورد از ساخته هایش شد، به همین علت شاید دست به تولیدات سطح پایین تر با مضامینی ساده تر زده است.واقعا جای تاسف است کارگردانی با این پیشینه و آثار برجسته که هر کدام به نوعی برسینمای ایران تاثیر گذارده اند این روزها عرصه را برای فعالیت و به تصویر کشیدن دغدغه هایش چنان ناهموار ببیند که سکوت اختیار کند و دست به عمل نزند.

او با «عمو سیبیلویش» درعرصه سینمای کانونی برجسته و الگو بوده ، با«سفر» نوع و گونه روایت مسیری و در راه به سینما معرفی کرده، با«غریبه درمه» تکنیک جدید استفاده ار ابهام مه و جنگل را به سینما آموخته ، با«کلاغ» به سراغ دنیای گمشدگان رفته و به کنجکاوی مردم پاسخ داده است، با «چریکه تارا» اسطوره ها راوارد سینما کرده و....

و حالا... آیا این گونه باید سینما و مخاطبان را به نشانه اعتراض تنها بگذارد؟



همچنین مشاهده کنید