سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

متن نطق تاریخی دکتر محمد مصدق در دادگاه لاهه


متن نطق تاریخی دکتر محمد مصدق در دادگاه لاهه

بمناسبت فرارسیدن ۲۹ اسفند , سالروز ملّی شدن صنعت نفت ایران , گوشه ای از تلاشهای جاودان یاد دکتر محمّد مصدق در راه استقلال اقتصادی میهن عزیزمان در زیر میاید

خواستم بمناسبت سالروز ملّی شدن صنعت نفت ایران مطالبی بنویسم . از میان تحولات خوب و بد کشور موضوعات گوناگونی در دسترس بود , در ابتدا میخواستم موضوع این نوشتار را به بیان گوشه هایی از زندگی پر بار شهید دکتر حسین فاطمی اختصاص دهم , همان تنها کسی که به خود اجازه داد طبق وظیفه ملّی و مقتضیات زمان درب سفارت انگلیس را ببندد و چندی بعد نیز او بود که گفت : تا دربار ( استبداد ) هست انگلیس به سفارت احتیاج ندارد . موضوعاتی مثل وقایع ۲۸ مرداد , کودتا , تنهایی مصدق , داستان خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس , اصلاحات اقتصادی مصدق , اصلاحات آمریکایی ارضی و . . . نیز در دسترس بودند ولی چندی قبل نطق دکتر مصدق در دادگاه لاهه در دفاع از حقوق ملت ایران که به تازگی و برای اولین بار توسط دکتر سعید فاطمی منتشر شده است , در ماهنامه وزین حافظ به چاپ رسیدکه مناسب دیدم با توجه به تکراری نبودن موضوع ( متن سخنان ) آنرا بعنوان گوشه ای از تاریخ مبارزات ملت ایران در راه استقلال و آزادی و نفی استبداد بیان کنم .

بخشی از بیانات دکتر مصدق در دادگاه لاهه به شرح زیر است :

(( آقای رئیس , آقایان قضات , بشریت مدتی است به فکر افتاده به جای توسل به زور و فشار اختلافات خود را از طریق حق و عدالت حل و فصل کند , . . . , رشد عقلی و فکری بشر حکم میکند که اختلافات خود را منحصرا به وسایل مسالمت آمیز تصفیه نماید . . . در جایی که دول بزرگی چون کشور های متحده آمریکا و فرانسه , احتیاط را به پایه ای برسانند که تعیین حدود صلاحیت ملی را موکول به تشخیص خود کرده باشند , بر ملت ایران چه بحثی خواهد بود اگر صلاحیت دیوان را در حدود منشور ملل متفق و اعلامیه ی خود محدود نموده , اجازه ندهد به هیچ عنوان به آن حدود تخطی شود . نباید از آقایان این حقیقت را پنهان کنم که در نزد ما ایرانیان , تشویش جلوگیری از هرگونه عملی که در حکم مداخله در صلاحیت ملی باشد شدید تر از سایر ملل است و علت هم این است که ما ملل شرق سالیان دراز مزه ی تلخ موسسات اختصاصی و استثنایی را که صرفا به منظور تامین بیگانگان بوجود آمده بود چشیده و به چشم خود دیده ایم که کشور ما میدان رقابت سیاست های استعماری بوده و ضمنا پی برده ایم که متاسفانه علی رغم آنهمه امید و آرزو , جامعه ملل و سازمان ملل متحد نتوانسته اند به این وضع اسفناک که شرکت سابق نفت ایران و انگلیس در پنجاه سال اخیر مظهر برجسته آن بود خاتمه دهند . ملت ایران که از این وضع به ستوه آمده بود در یک جنبش مردانه , با ملی ساختن صنایع نفت و قبول اصل پرداخت غرامت یکباره به سلطه بیگانگان خاتمه داد . در آن موقع دولت انگلیس به یک سلسله عملیات تهدید و ارعاب متوسل شد . چتر بازان خود را به مجاورت سرحدات ایران و ناوهای جنگی را به نزدیکی آبهای ساحلی ما فرستاد . سپس دست به کار محاصره اقتصادی شد و خواست این منظور را با فشار اقتصادی و توقیف ارزهایی که در انگلستان داشتیم عملی سازد .در داخل ایران به کمک عمال و ایادی خود دسایسی علیه دولت و نهضت ملی بر پا نمود و در امور مالی و اقتصادی و صنعتی ما کار شکنی را تشویق کرد . در خارج تبلیغاتی به راه انداخت تا در کشورهای دیگر و محافل بین المللی موجبات بدنامی مارا فراهم سازد . در پایان چون از این فعالیتهای شوم نتیجه ای بدست نیاورد , قیافه ای مظلومانه به خود گرفت و به دستگاههای ملل متحد از قبیل دیوان بین المللی دادگستری و شورای امنیت شکایت نمود . شاید عدول دولت انگلستان از رویه ی سابق و توسل به موسسات بین المللی به صورت ظاهر پیشرفتی به نظر آید , ولی با سوابق ناگواری که از سیاست انگلیس در ایران وجود داشت , تاثیر این تغییر رویه در اذهان ملت ایران چنین شد که منظور انگلستان از عمل مزبور آنست که با حیله توسل به مراکز قضایی و مسالمت آمیز دوباره همان رقیت سیاسی و اقتصادی را که به آن خاتمه داده بودیم ( ملت ایران ) , بر ما تحمیل کند و حال آنکه ملت ایران به احیای وضع سابق دیگر هرگز تن نمیدهد . . . . تاریخچه ی روابط ایران و انگلیس طولانی تر از آن است که بخواهم در اینجا آنرا به تفضیل بیان کنم . همین قدر باید بگویم که در قرن نوزدهم ایران میدان رقابت روس و انگلیس بود . چندی بعد دوحریف باهم کنار آمدند و در ۱۹۰۷ کشور مارا به دو منطقه ی نفوذ تقسیم کردند . پس از اینکه روسیه تزاری دچار انقلاب داخلی شد , انگلستان که از میدان جنگ فاتح بیرون آمده و در خاور میانه بی رقیب بود از فرصت استفاده کرد و خواست با عقد قرارداد ۱۹۱۹ که عنان امور کشوری و لشکری را منحصرا به دست افسران و کارشناسان انگلیسی می سپرد , ایران را منحصرا در تحت اختیار و تسلط سیاسی و اقتصادی خود قرار دهد . بالاخره چون این قرارداد هم با مقاومت شدید آزادی خاهان و وطن پرستان مواجه گردید , دیپلماسی انگلیس برای اینکه نیات خود را به صورت دیگری عملی سازد , رژیم دیکتاتوری را که بیست سال از آن حمایت نمود بر سر کار آورد . منظور اقتصادی سیاست انگلیس از تمهید این وسایل این بود که بالانحصار نفت کشور مارا تصاحب نماید . به این ترتیب آنچه که میبایست موجب ثروت ملی ما بشود منشا بلیّات گوناگون و مصائب طاقت فرسای ما گردید . این سلطه به وسیله ی کمپانی صاحب امتیاز عملی میگردید . یعنی علاوه بر اینکه نفت مارا به سوی انگلستان میکشاند , به زیان ایران فواید مالی بسیار عاید انگلستان میساخت .

میزان این استفاده ها را نمیتوان به طور تحقیق معلوم ساخت , چه ایران هیچ وقت نتوانست به اقلامی که در ترازنامه شرکت منظور شده بود , بررسی کند و نه از میزان و قیمت نفتی که به ثمن بخس و یا حتا به رایگان به انگلیس فروخته میشد اطلاع حاصل نماید و همچنین منافعی را که از راه انحصار حمل و نقل دریایی و معاف ساختن کالاهای وارده به ایران از پرداخت حقوق گمرکی به انگلیس رسیده بود , نمی توانست تشخیص دهد . چنانچه ارقام ترازنامه ی شرکت را حجت بدانیم , باز ملاحظه میکنیم که مثلا در طی سال ۱۹۴۸ از ۶۱ میلیون لیره عواید خالص شرکت , دولت ایران فقط ۹ میلیون لیره دریافت کرده , درصورتیکه تنها از بابت مالیات بر درآمد ۲۸ میلیون لیره عاید خزانه ی انگلستان شده است . علاوه بر خسارات مزبور کارگران و مستخدمین ایرانی همیشه در مقابل کارمندان خارجی در وضع نا مساعدی بودند . دهها هزار کارگر ایرانی را در مساکنی که بیشتر به آغل حیوانات شبیه بود جا میدادند و ایرانیان را همواره از ترس آنکه مبادا روزی برای اداره ی آن دستگاه آماده شوند از کلیه کارهای فنی برکنار نگاه میداشتند . از طرف دیگر شرکت به بهانه حفظ امنیت پلیس مخفی به وجود آورده بود که به کمک (( اینتلجنتس سرویس )) در کلیه نقاط کشور نفوذ کند . ضمنا عملیات خود را در تمام شئون اجتماعی توسعه میداد . مطبوعات و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داده و عمال انگلیسی را به دخالت در امور داخلی ایران تشویق میکرد . به این ترتیب بدون اینکه از جانب مجلسی که نمایندگان آن بر اثر اعمال نفوذ سیاسی بریتانیا و دسایس خود شرکت انتخاب شده و دولتی که افراد آنرا نیز خودشان تعیین کرده بودند مقاومتی ببیند , شرکت نفت ایران و انگلیس که در حقیقت دولتی در داخل دولت تشکیل داده بود , مقدرات مملکت را در دست داشت و مدت سی سال کشور مارا در مقابل وطن پرستان که محکوم به سکوت بودند , گرفتار رقیت و فساد نموده و هیچ اعتنایی به آمال ملت ایران که شیفته ی آزادی است نداشتند . در ۱۹۵۱ با ملی ساختن صنایع نفت یکباره به این وضع اسفناک خاتمه داده شد . . . امروز میخواهند آن عمل را به قضاوت و بررسی شما واگذار کنند , به چه حق ؟ اصل ملی کردن از حقوق مسلم هر ملتی است که تا کنون بسیاری از ملل شرق و غرب از آن استفاده نموده اند . . . برای من جای تردید نیست که مقصود از مراجعه به شورای امنیت و دیوان بین المللی , آن است که باز از ما تعهدات مشابه تحصیل کنند و حال آنکه یادگار های تلخ و اجحاف امتیاز ۱۹۳۳ هنوز از خاطره ها محو نشده و اگر بنا بود اداره ی صنایع ملی شده را دوباره تسلیم بیگانگان کنیم , اساسا چه حاجتی به ملی کردن صنعت نفت داشتیم ؟ . . . برای من درک این نکته دشوار است که چرا موضوع ادعای اشخاص راجع به خسارات ناشی از ملی شدن صنایع در مورد کشور ایران اینهمه محل گفتگو قرار گرفته و حال آنکه در بسیاری از کشورهای دیگر از جمله انگلستان که صنایع خود را ملی ساخته اند , چنین اشکالی پیش نیامده است . ما اینطور منصفانه عمل کرده ایم , مع ذلک با کمال تاسف ملاحظه میکنیم که تراست های بین المللی مارا مورد حمله و بایکوت قرار داده و از این راه خسارات بزرگی به کشور ما وارد میاورند . . . ((‌تصمیم ملی شدن صنعت نفت , نتیجه ی اراده ی سیاسی یک ملت مستقل و آزاد است )) . تمنا دارم به این نکته توجه بفرمایید که درخواست ما از شما این است که به اتکای مقررات منشور ملل متحد ,(( از دخالت در موضوع خودداری فرمایید )). . . عرایض خود را به همین جا خاتمه میدهم و اگر نتوانستم حقانیت و مظلومیت ملت ایران راکاملا به معرض افکار عمومی دنیا بگذارم , امیدوارم که لااقل حقانیت ما به دیوان ثابت شده باشد . ))

هرچه هست و با وجود تمام بی مهری ها و جفاهایی که در حق آن بزرگمرد رفته , این نکته مسلّم است که تمام افتخارات دوران سلطنت محمدرضا که به خیال خام خودش میخواست از دروازه های تمدن بزرگ عبور کند و همچنین مانورهایی که در خصوص رسیدن به دروازه های تمدّن بزرگ داده میشد و البته با هزینه تمام شده ی چند برابر صورت میگرفت , مدیون درآمدی است که به یمن ملی شدن صنعت نفت به خزانه ی حکومت او واریز شده است و این است خدمتی که بزرگمرد تاریخ و یگانه ی زمان برای ملت ایران به ارمغان آورد و ای کاش فقط به تعداد انگشتان یک دست و نه بیشتر , بزرگمردانی شیر پاک خورده چون شهید دکتر سید حسین فاطمی در کنار او بودند تا استبداد کهنه ی دون مایه گان , در کنار بغض و نفرت استعمار انگلیس فرصت عقده گشایی در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را پیدا نمیکرد و تحمیل اینهمه هزینه های گزاف و جبران ناپذیر ملی را بر دوش ملت ایران پس از آن شاهد نبودیم . سخن را با کلامی از استاد شفیعی کدکنی در رثای آن زنده یاد به پایان میبرم :

گیرم بیرون از این حصار کسی نیست / گیرم در آن کرانه نگویند / کین موج روشنایی مردم مشرق / بر نخلهای تشنه ی صحرا، یمن، عدن / یا آبهای ساحلی نیل / ازبخشش کدام سپیده ست / امّا من از نگاه آینه هرچند تیره ، تار / شرمنده ام که آه / در سوگت ای درخت تناور / ای آیت خجسته ی در خویش زیستن / بالیدن و شکفتن / در خویش بارور شدن از خویش / در خاک خویش ریشه دواندن / ما را حتا امان گریه ندادند . . . .

محسن سیروس