شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
عیب کوچک
علی کوچولو بچّه خوبی بود. تمیز و مرتّب بود و به حرف بزرگترها گوش میکرد. فقط یک عیب کوچک داشت. عیب او چه بود؟ عیب او این بود که گاهی به حرفهای خصوصی بزرگترها گوش میکرد.
یک روز که علی کوچولو در حیاط بازی میکرد، صدای زنگ در بلند شد. پدر در را باز کرد. آقای همسایه پشت در بود.
پدر علی کوچولو و آقای همسایه داخل خانه رفتند. علی کوچولو با خود فکر کرد: «شاید میخواهند با یکدیگر صحبت کنند. باید بفهمم چه میگویند.» بعد از جا بلند شد و پشت در اتاق ایستاد.
اول صدایی نشنید. کمی نزدیکتر رفت و فکر کرد: «الآن صدای آنها را میشنوم.» هنوز در این فکر بود که ناگهان در باز شد.
پدر پشت در ایستاده بود. علی کوچولو هول شد. نمیدانست باید چه کار کند. پدر با مهربانی از او پرسید: «پسرم، چکار میکردی؟» علی کوچولو با خجالت سرش را پایین انداخت.
پدر به او گفت: «قول بده که دیگر این کار را تکرار نکنی.»
علی کوچولو هم به پدر قول داد. او از کار خود پشیمان شده بود.
شبنم ورمزیاری ۹ ساله
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست