سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مولفه های قدرت ایران
سعید جلیلی،دبیر جدید شورای عالی امنیت ملی*- ساحت سیاست مبتنی بر نظر است و طبیعی است که هر میزان، مبانی نظری از انسجام منطقی بیشتری برخوردار باشد، عمل سیاسی استوارتر جلوه میکند.
اگر انسجام منطقی وجود نداشته باشد، رفتار سیاسی، سیال و ناهمگون خواهد بود. اگر میخواهید به اندیشه سیاسی وارد بشوید و نظریهپردازی کنید باید تکلیف خودتان را در مباحث هستیشناسی (آنتولوژی) معرفتشناسی (اپیستمولوژی)، فرجامشناسی (تله ئولوژی) و انسانشناسی (آنتروپولوژی) مشخص و روشن کرده باشید.
اینها بخشنامه نیست که یکی بپذیرد و دیگری نپذیرد. یک اقتضای منطقی است. اگر در این پایهها نگاه ناقص و ناهمگون داشته باشید، نمیتوانید به یک اندیشه منسجم سیاسی برسید و بسیاری از حرکتهای کاریکاتورگونهای که بعضاً در رفتارهای سیاسی ما وجود دارد و چرخشهای ۱۸۰ درجهای که در رفتار بعضی بازیگران سیاسی مشاهده میکنیم، ناشی از این واقعیت است. چون پایههای اساسی برای اندیشهاش نگذاشته است به راحتی تغییر میکند و نه تنها افراد بلکه احزاب، دربارهٔ یک موضوع سیاسی بدون اینکه تحول خاصی اتفاق افتاده باشد بعد از مدتی، دیدگاههای تا ۱۸۰ درجه متفاوت پیدا میکنند.
در جامعهشناسی سیاسی ایران به خصوص در این بیست یا بیست و پنج سال اخیر چنین آسیبهایی را در عرصه عمل سیاسی مشاهده میکنیم علت ناهمگونی اندیشه سیاسی، این است که بسیاری افرادی که وارد عرصه سیاست میشوند نمیدانند موضع و حرفشان بر چه مبنایی است و آیا این مبنا منطقاً پیامد دیگری هم دارد یا نه. جدا از این که شما یک اندیشهٔ سیاسی یا رویکرد هستیشناسی، معرفتشناسی، فرجامشناسی و انسانشناسیاش را قبول داشته باشید یا نداشته باشید حداقلش این است که اجزاء آن دیدگاه باهم همخوانی داشته باشد. در مقایسه دو اندیشمند غربی میبینید که پایههای مشترک دارند. نگاه هستیشناسانه، معرفتشناسانه، فرجامشناسانهشان یکی است و در یک موضوع باهم به اختلاف میرسند مثلاً در موضوع انسانشناسی یکی میگوید انسان در عرصه اجتماع، گرگ است و چنین توصیفی دربارهٔ انسان دارد و یکی دیگر خوشبین است. یک اختلاف در یک پایه باعث میشود که اینها دو دیدگاه مختلف راجع به مسایل بعدی سیاسی داشته باشند و این اختلافات هم منطقی است. یعنی یکی راجع به دولت به نظریه ماشین زور میرسد و دیگری به نظریهٔ قرارداد اجتماعی میرسد.
آن میگوید که اگر من به انسان به عنوان گرگ انسان نگاه میکنم دولت باید حاضر باشد تا گرگها همدیگر را ندرند. آن یکی میگوید نه. این اختلاف یک اختلاف منطقی است جدا از اینکه اصلاً این حرفها درست است یا غلط. اما حداقل یک انسجامی را در بحثها مشاهده میکنید. عدم انسجام در اندیشهٔ سیاسی پیامدهای عینی هم دارد چرا در ایران حزب شکل نمیگیرد؟ چون اصلاً ساختار حزب برای این است که افراد را دور هم جمع کند تا رفتار مشترک داشته باشند،و لازمهاش این است که مبانی مشترک، دیدگاه مشترک، اصول و اهداف مشترک داشته باشند. خوب شما میخواهید بدون اینها حزب درست کنید و یک عده را دور هم جمع کنید. طبیعی است که حزب شکل نمیگیرد. حزب بر چه اساس و مبنایی میخواهد افراد را دور هم جمع کند. این هواداری که میخواهد درون حزب بیاید نمیتواند شاهد باشد امروز حزب یک موضعی دارد و فردا دقیقاً برعکسش را دارد. خوب خواه ناخواه این باعث از هم پاشیدگی تشکیلاتشان میشود. لذاست که میگویند احزاب در ایران یک شبه است،زود میآید و زود میرود. بله. چون چیزی که افراد را دور هم جمع کرده است، منافع مشترک مقطعی است که باعث میشود یک عدهای جمع شوند و یک عده هم جدا شوند و به همان دلیل هم به محض اینکه منافع مقطعی از بین میرود آن چیزی که باعث انسجام و همبستگی اینها میشود، از هم میگسلد.
یکی دیگر از بحثهای مهم دراندیشه سیاسی آن است که اصولاً تجویز در اندیشه سیاسی بر چه اساسی شکل میگیرد؟ جدا از توصیفاتی که در هستیشناسی و معرفتشناسی و روششناسی ارایه میشود، تجویزها براساس چیست؟ تجویز معمولاً براساس یک مدل آرمانی است که وعده میدهد اگر این اندیشه محقق شود، شما را به چنین مدلی میرساند. اگر هیچ چشماندازی از آن مدل نداشته باشید، اقتضای طبیعیاش این است که حرکت شما، حرکتی گنگ و کور خواهد بود و نمیداند به چه سمتی حرکت میکند، آن مدینهٔ فاضلهای که در نظر دارید چیست؟ جدا از اینکه صد درصد محقق شود یا شصت درصد یا پنجاه درصد. مثلاً اندیشهٔ مارکسیستی میگوید جامعه را به سمت جامعهٔ بیطبقه هدایت میکنم، در یک اندیشه دیگر میگوید به سمتی که دولت نباشد.
در اندیشه سیاسی. مدل شما چیست و به چه سمتی میخواهید حرکت کنید؟ و بعد هم چقدر کارآمد و ممکن است؟ آیا این مدل به لحاظ وقوع امکان دارد یا ندارد یا مدلی خیالی و به اصطلاح اتوپیایی است. بنابراین شما نمیتوانید یک دفعه بدون اینکه تکلیفتان را با این مقولات یعنی مبانی و مدل آرمانی مشخص کنید بگویید که دولت باید اینجا اینطوری باشد یا آن طوری. مثلاً نظارت استصوابی باید باشد یا نباشد. فلان موضوع باید باشد یا نباشد. شما نمیتوانید انتزاعی وارد نظریههابز بشوید که چرا وی در مورد دولت معتقد است ماشین زور یا آقای لاک چرا نظریه قرارداد اجتماعی دارید؟ این درست است یا آن غلط است؟
هرکدام از دیدگاهها مبتنی بر آن مبانی که پذیرفته، مدل ارائه کرده است. سیاست خارجی هم مستثنی از این بحث نیست. یعنی شما یک دفعه نمیتوانید بگویید که در سیاست خارجی میخواهم سیاست الف را داشته باشم یا سیاست ب را. باید ابتدا آن اندیشهٔ خاص خودتان را داشته باشید و دنبالش کنید.
بعضی میگویند که سیاست یا سیاست خارجی، عرصهٔ ایدئولوژیزدایی است. من این حرف را نمیفهمم. میتوانیم بگوییم که در عرصه سیاست خارجی چون این دیدگاه را دارم معتقدم این اندیشه نباید باشد، این اندیشه جواب نمیدهد و اندیشهٔ دیگری باشد. اما آیا میشود که عرصه سیاست را از اندیشه خالی کرد؟ این را نه در رفتارهای دولتهای دیگر و نه در مباحث آنها نمیبینید.
در این چهار سال سیاست امور خارجه آمریکا را نگاه کنید. یک بخشی به نام Policy Planning Staff که مسؤلش تا همین اواخر آقای ریچاردهاوس بود و اصلاً برژنیسکی این مرکز را تأسیس کرده است کار اصلی این سازمان آمیختگی عمل و اندیشه است؛اندیشه را با عمل در هم بیامیزد و به منطقه ظهور بیاورد. مگر میشود شما عرصه سیاست را از اندیشه خالی کنید؟ که بعد به تبع آن عرصه سیاست خارجی را از اندیشه خالی کنید.
● این در کجای دنیا عمل شده است؟!
بعضی میگویند: «اصولزدایی از سیاست خارجی»؛ این را من متوجه نمیشوم. شما هر دولت غربی را هم نگاه کنید میگوید که اصول سیاست خارجی من اینست. چیزی که در عرصه سیاست خارجی شما اصل گذاشته میشود. میتوانیم بگوییم که این اصل غلط است و آن اصل درست. اما نمیتوانیم کلاً اصلزدایی کنیم.
آرمانزدایی هم مشابه همین مسأله است. شما نطق تحلیف و دیگر نطقهای بوش را نگاه کنید. از «آرمانهای» ملت آمریکا صحبت میکند، بعضیها میگویند این بوش هم مثل شما ایدئولوژیک است، همهشان اینطوری نیستند! سخنرانی خانم آلبرایت وکلینتون را گوش کنید،اهداف در سیاست خارجی را چقدر تکرار میکنند، بسط دموکراسی، گسترش بازار آزاد و...، چون اینها اهداف و آرمانهایشان در عرصه سیاست خارجی است و بدون این مباحث، و این عقبهٔ اندیشهای و آرمانی آن رفتار سیاسی را نمیتوانید تحلیل کنید، بنابراین ورود بدون اصول و اندیشه و آرمان به عرصه سیاست خارجی بیمعناست. و چنین سیاستی یک شیر بییال و دم و شکم است که از آن هیچ دستاوردی نمیشود انتظار داشت. اندیشه در حوزهٔ سیاست باید اجرایی شود و لازمهٔ عمل باور است. یعنی اگر شما چیزی را به عنوان هدف و اصل و راهبرد باور نداشته باشید طبیعی است که در عمل شما تأثیر خواهد گذاشت. یعنی نمیتوانید خوب عمل کنید.
به عنوان نمونه یکی از چالشهایی که در عرصه سیاست خارجی مطرح است مسئله حقوق بشر است. و اگر شما باور نداشته باشید که نگاهتان به انسان نگاه درستی است و تجویزی که برای انسان میکنید تجویز درستی است، حقوقی که برای انسان قائل هستی حقوق درستی است، طبیعتاً در چالش راجع به حقوق بشر خودت در اول کار دچار تزلزل خواهی شد. ولی اگر باور داشته باشید که نه تنها درست است بلکه انسانشناسی و معرفتشناسی ما مبانی کاملتری هم دارد
آن موقع دچار تزلزل در بحث حقوق بشر نمیشویم. بلکه مدعی حقوق بشر میشویم.
اگر این نباشد، در بسیاری از بحثها که شما باید مدعی باشید در موضع متهم قرار خواهید گرفت و چرا بعضی بحثها برای سیاست خارجی ما تبدیل به چالش شده است؟
بعضی بحثهاست که شما باید مدعی باشی نه متهم.
در بحث زن، مشارکت زن چه در عرصه اجتماعی و چه در عرصه سیاسی و عرصههای دیگر.
اگر غرب کمتر از صد سال است برای خانمها حق رأی قائل شده و آن هم با کلی بحث. در تاریخ شما در ۱۴۰۰ سال پیش در مهمترین موضوعات سیاسی مثل جنگ،در کنار مردها، خانمها بیعت میکنند. نه تنها حق قائل میشوی بلکه مدعی هستی و حرف داری. ولی وقتی آن بحثها را جدی نگیرید، وقتی کارگزار سیاست خارجی شما در خط مقدم باور نداشته باشد و جدی نباشد،عوض حضوری فعال، حضوری منفعل خواهد داشت. عوض اینکه در موضع مدعی باشد در موضع متهم خواهد نشست. حداکثر هنرش این خواهد بود که بتواند از خودش دفاع کند. وکیل بگیرد تا از او دفاع کند، نه اینکه خودش مدعیالعموم باشد، نه اینکه دیدگاه خودش را در آن بحثها مطرح کند.
اگر اندیشه درست شکل بگیرد آن وقت مفهوم تروریزم دقیقاً تعریف خاص خودش را دارد، و الزاماً اینگونه نیست که شما به مفهومی متعهد باشید که دیگران از تروریزم ارائه میکنند. میتوانید تعریف خودتان را داشته باشید و بعد آن موقع ببینید در این موضوع شما باید در موضع متهم باشید یا در موضع مدعی باشید. قربانی تروریزم هستید یا حامی تروریزم؟
وقتی این مبانی را نداشته باشد، امروز شدیداً مقابل آمریکاست فردا میشود طرفدار آمریکا. تا دیروز طرفدار بوده، امروز میشود مخالف.
البته اندیشه را یک چیز خشک و متحجر حساب نکنید. باز از اقتضائات غنای اندیشه، پویایی و تحول است اما انطباق با شرایط زمان و مکان یک بحث است و فقدان مبانی، اندیشه، اهداف و اصول یک بحث دیگر است.
● و اما انتخابات نهم ریاست جمهوری...
در یک رقابت طیفها و جریانات با مبانی فکری مختلف جدا از اینکه هر اندیشه چقدر منطق داشت، منسجم بود، کاریکاتوری بود یا نبود بالاخره رقابتی صورت گرفت و یک رویکرد، منتخب مردم واقع شد. براساس انتخابات کسی که اکثریت رأی را بیاورد انتخاب میشود. این رویکرد منتخب مردم ویژگی خاصی داشت. یکی این بود که در آن اندیشهای که ارائه میکرد دچار یک سری نوسانات، اعوجاجات و حرکات کاریکاتورگونه نبود. یعنی منطق و انسجام خوبی داشت. و جدا از اینکه قبولش داشته باشیم یا نداشته باشیم موافقین و مخالفین قبول دارند که بازی نکرد. یک رویکرد خالصی از آن مبانی و دیدگاهی که داشت ارائه کرد تحت عنوان «اندیشه دینی». آن کسانی که مدعی اسلامیت هستند، خوب این شخص میآید خیلی خالص میگوید که من این اندیشه را این طوری میخواهم اجرا کنم، آنهایی که مدعی دموکراسی هستند چه این اندیشه را قبول داشته باشند و چه نداشته باشند مورد انتخاب جمهور واقع شده است. و باید به آن احترام گذاشت. اما تحقق این رویکرد در عرصهٔ سیاست دو شرط دارد یکی اینکه باید مبانی نظریاش، نگاهش به موضوعات از جمله سیاست خارجی روشن باشد و دوم در عرصه عمل این را به عینیت برساند. چون این بحث را تحت عنوان گفتمان «حیات طیبه» قبلاً مفصل بحث کردهام، تکرار نمیکنم. اندیشه دینی در پایه تئولوژی یا فرجامشناسی، معتقد است مدل مطلوب مدلی است مربوط به حیات همین دنیا.
و به جز نیک فرجامی در آخرت، برای حیات دنیا و نیکفرجامی در دنیا حرف دارد.
زندگی گوارا و دوستداشتنی در همین دنیا که در قرآن از آن به «حیات طیبه» تعبیر میشود.
«من عمل صالحاً من ذکر اوانثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاه طیبه». و مدل تجویزی اندیشه دینی به سوی این حیات است.
یعنی تمام تجویزات اندیشه دینی شما را به این سمت میبرد که این مدل را پیاده کند و معتقد است که ممکن خواهد بود. ولی دو مؤلفه عمده برایش ذکر میکند:
ایمان و عمل صالح. جامعهٔ دینی به آن مدینه فاضله و حیات مطلوب خود صرفاً با مبانی نظری و نظریهپردازی نمیرسد، اگر در کنارش عمل عینیت پیدا نکند،اصلاً انقلاب اسلامی بر این مبنا صورت گرفت که دین مدعی است و حرف دارد و میتواند نیک فرجامی در همین دنیا بیاورد. و این کارآمدی خودش را در برخی عرصهها مانند دفاع مقدس و تفکر بسیجی نشان داد و البته در بعضی مقاطع دچار وقفه و سکون شد و امروز فرصت دوباره پیدا شده است. و باید کارآمدی خودش را نشان بدهد، این دو شرط مهم دارد یک باور داشتن به این مقولات، یعنی باور داشتن به اینکه در عرصه سیاست، سیاست خارجی، اقتصاد و... این مبانی با این رویکردها، این اقتضائات و این نتایج را دارد. و شرط دوم هم عمل و التزام به این باورهاست.
یکی از آسیبهایی که در عرصه سیاست خارجی داشتیم این بود که هرجا دچار مشکلی میشدیم، که ناتوان در حلش بودیم، خیلی راحت اصول را هزینه میکردیم.
یعنی به جای اینکه ابتکار، خلاقیت، هوشمندی و ظرفیتها را به کار بگیریم صورت مسأله را پاک میکردیم. این که هنر نشد که شما هر جا گیر کنید یکی از اهداف و اصول را حذف کنید.
و مسائل را به جای اینکه حل کنیم منحل کنیم!
این که هوشمندی نمیخواهد. هرکسی را بگذاریم این کار را میتواند بکند.
شما حداقل مبتنی بر همان نگاهی که بقیه دارند عمل کنید. دیپلماسی قوی چیست؟ این است که شما از ظرفیتها و فرصتهایی که برایت به وجود میآید، بتوانی بیشترین استفاده را بکنی، اگر کمتر از آن استفاده کنی یعنی دیپلماسیات ضعیف است. ما یکی از اشکالاتی که امروز داریم این است که در عرصهٔ بینالملل نتوانستیم مبتنی بر آن مؤلفههای قدرت خودمان، تأثیرگذار باشیم، اینکههانتینگتون در ردهبندی کشورهای دنیا، ایران را در تراز دوم قرار میدهدهانتینگتون که دیگر معتقد به این نظام نیست مبتنی بر یک پارادایم و مؤلفههایی این دیدگاه را ارائه میکند.
حتماً یک نقاط قوتی در شما دیده است که ایران را جزو ۹ کشور رده دوم در بین ۱۸۰ کشور عنوان میکند و انگلستان را در ردهٔ سوم قرار میدهد.
در سال گذشته، شورای روابط خارجی آمریکا، برژنیسکی و مسئول سابق سیا جمع میشوند و تیم تشکیل میدهند، بحث میکنند و میگویند مؤلفههای قدرت ایران این است و امروز ایران، از یک ثبات و قدرت خوبی برخوردار است.
این را ما که نمیگوییم. همین فیشر، وزیر امور خارجه آلمان اخیراً وقتی که صحبت میکند میگوید امروز ایران به قدرتمندترین کشور منطقه تبدیل شده است.
اینها مؤلفههای قدرت کشور شماست. دیپلماسی قوی این است که بتواند این مؤلفههای قدرت را به شکل تأثیرگذار و اثباتی به منطقه ظهور برساند.
چه وقت میگوییم سیاست خارجی فعال است؟ وقتی بتوانی از مزیتهای نسبی و ویژگیهایی که برای شما قدرت میآورد به موقع استفاده کنی و به کار ببری ولی اگر نگاه به سیاست خارجی این باشد که موجی که آمده را بتوانیم دفع کنیم،این نگاه حداقلی است. شما باید بتوانی موج را سوار بشوی و بلکه بعضی وقتها موج ایجاد کنی.
موجآفرین باشی نه اینکه بگویی الحمدا... فلان موج دفع شد. امروز مقابلهای که در عرصهٔ دیپلماسی با شما صورت میگیرد مگر سختافزاری است؟ عمدهاش نرمافزاری است. همین حرکتی که بعد از انتخابات صورت گرفت و آن فضاها، مبتنی بر چیست؟
استفاده از عنصر رسانه و تبلیغات. شما متقابلاً چه میزان از این ظرفیتها را به کار میگیرید تا فضا بسازید؟ تهدیدزدایی و فرصتزدایی دو عنصر مهم سیاست خارجی فعال است یعنی نه تنها باید از فرصتها استفاده بکنی بلکه باید فرصتها را به موقع بسازی.
بعضی وقتها اینگونه تلقی میشود که فقط در بعد سلبی است در حالی که در بسیاری از موارد بعد ایجابی هم میتوانید داشته باشید.
در همین بحث مقابله با سلاحهای کشتار جمعی، شما قربانی سلاحهای کشتار جمعی هستید. شما باید مدعی مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی باشید. بسیاری از کسانی که شما را در مقام متهم گذاشتهاند آنها هستند که باید در مقام متهم باشند. و شما باید مدعی باشید، طبق همین NPT.
مگر ماده شش NPT نمیگوید که تعهد کشورهای هستهای برای خلع سلاح! مگر ماده چهار نمیگوید که تسهیل استفاده صلحآمیز برای کشورهایی که این فناوری را ندارند!
مگر مواد دیگرش نمیگوید که انتقال فناوری سلاح هستهای به کشورهای دیگر ممنوع است! خوب، اسرائیل این فناوری را از کجا آورده است؟ ولی شما نه تنها در موضع هجومی نیستید، نه تنها در موضع مدعی نیستید.
بلکه حداکثر هنرتان این است که به خدا، ما میخواهیم استفاده صلحآمیز بکنیم!
معلوم است چنین موضعی شما را به گوشه رینگ میبرد یک نمونهٔ دیگر اینکه اقداماتی که علیه کشور توسط دیگران انجام میشود باید هزینهمند شود. بعضی کشورها علیه شما اقدام بسیار منفی میکنند ولی هیچ هزینهای برایش نمیپردازند، برای چه این کارها را تکرار نکنند؟ این کشور میگوید یک میلیارد دلار فلان کالا را از ایران خریدم یا فروختم و بانی قطعنامه هم بر علیهاش شدم، هیچ فرقی هم نکرده یک میلیارد دلار هم نهصد میلیون دلار نشد!
چرا این کار را نکنم؟ اینهایی که میگویم مثالهایی عینی دارند. میگوید این پروندهسازی را حتی برای مسؤلین کشور انجام دادم، هشتصد میلیون دلار هم دارم جنس به آن میفروشم. آن جنس هم کالای استراتژیک نیست که مثلاً بگوییم حتماً گندم را باید فقط از کانادا بخریم. از پاکستان و قزاقستان هم میتوانیم بخریم. اگر رویکردتان یک رویکرد فعال نسبت به این موضوع نباشد، نمیتوانید آن فرصتها را به موقع استفاده بکنید.
نکته دیگر تفاوت تنشزدایی و تهدیدزدایی است.
اصل برای ما باید تهدیدزدایی باشد شما مانند هر کشور دیگری یکسری دیدگاهها و اصولی دارید که براساس آن منافع شما تعریف میشود و از آن دفاع میکنید.
اگر کسی بخواهد متعرض این منافع بشود ممکن است مقاومت شما برای دفاع از این منافع و اصول موجب یک تنش بشود. نمیتوانیم بگوییم چون اصل برای ما تنشزدایی است و دفاع در این موقعیت تنش در پی خواهد داشت پس آن را دنبال نکنیم.
پس رویکرد اصلی باید تهدیدزدایی باشد و نه تنشزدایی.
اینهایی که عرض کردم از خدا و پیغمبر در آن بحثی نبود، بحثهایی است براساس مبانی مشترک که همه کشورها از آن استفاده میکنند.
ضمن اینکه، وقتی مدعی اندیشه دینی شدید، حتی مؤلفههای جدیدی وارد این عرصه میکنید، مؤلفههای قدرتی دارید که بقیه از آن برخوردار نیستند. این باور را دارید که «ان تنصروا... ینصرکم» این مؤلفهای است که فقط در این اندیشه معنی میدهد.
بله، به «کارل دویچ» بگوییم میخندد، میگوید این حرفها چیست؟ چون در پارادایم دیگری فکر میکند.
شما میگویید در مبنای خودم، چون نگاه هستیشناسانهام نگاهی معتقد به عالم غیب است و معتقد است که آن عالم در این عالم تأثیرگذار است، این نتایج را هم دارد.
بحثم را جمع کنم: ساحت سیاست مبتنی بر اندیشه است و اندیشه برای خودش شکل و مؤلفهها و پایههایی دارد و شما نمیتوانید فارغ از اندیشه وارد این عرصه شوید و باید اندیشه خودتان را بدانید، آن را بشناسید و بعد به آن باور و ایمان داشته باشید تا بتوانید آن اندیشه را به عینیت و عمل برسانید. ما امیدواریم که این دولت جدید با توجه به رویکردی که داشته است. این را بتواند با باور و ایمان به آن عینیت ببخشد. انشاءا...
این سخنرانی، تابستان سال ۸۴ در همایش «دولت آینده؛ انتظارات و رویکردها» که توسط جنبش عدالتخواه دانشجویی برگزار گردید ، ایراد شده است.
جهان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست