چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
نگاه تازه
در بسیاری از نمایشهای کودک با الگوی کنشی مواجه میشویم که در آن کاراکتر اصلی با انگیزهای خاص و برای رسیدن به هدفی خاص قدم در راهی ناشناخته میگذارد. در نمایش"حسنی و دیوها" نیز با چنین الگویی مواجه میشویم. الگویی که در آن حسن کچل به عنوان کاراکتری شناخته شده در قصههای عامیانه ایرانی، به عنوان کاراکتر اصلی نمایش نیز مطرح میشود.
دستمایه اصلی نمایش برخلاف ذهنیت تماشاگر و الگوی شناخته شدهای که بر اساس قصههای عامیانه به وجود آمده، تنبلی حسن نیست. در اینجا با نگاهی تازه به قصه مواجه میشویم که در آن"حسن کچل" به جای آنکه تنبل و بیعار باشد، کتابخوان است و سوالات فراوانی درباره محیط پیرامون خود دارد. او درباره همه چیز سوال میکند اما راهکار و چارهای برای این سوالات نمییابد. آنچه محمدحسین ناصربخت به عنوان اصلی قابل تغییر از آن سود جسته همین نکته است که حسن با مشکلی امروزیتر روبروست. مشکلی که شاید برای مخاطبان کودک و نوجوان این نمایش قابل درکتر باشد. او به عنوان عالمی بیعمل محسوب میشود که خود نیز به درستی نمیداند در پی چه چیز است. تلاشهای مادرش برای بیرون راندن او از خانه راه به جایی نمیبرد. به خصوص که این حسن همانند حسن کچل قصهها با فریب سیب و باغ آلوچه بیرون از خانه، بیرون نمیرود. او ترجیح میدهد سر در لاک خود با کتابهایش مشغول باشد.
سرانجام گلی، دخترک قصه او را وادار میکند تا از خانه بیرون بیاید و برای آوردن کلوچه قدم در راهی ناشناخته بگذارد. این راه ناشناخته اجتماع و زندگی در میان دیگران است که حسن هیچ تجربه و نظری نسبت به آن ندارد و در حالی برای گرفتن کلوچه به بازار میرود که نمیداند برای خرید هر چیزی باید پول پرداخت و در حالی برای یافتن کار نزد حمامی میرود که هیچ تجربهای در مورد کارکردن ندارد. اما آن چیزی که سرانجام به حسن کمک میکند تا بتواند در میان دیگران مقبولیت بیابد، همان کتابهای فراوانی است که خوانده و در موقع لزوم با کمک آنها می تواند نقشههایی طرح و اجرا کند که دیوها را از آن شهر براند. در اینجاست که دیگر حسن به عنوان عالم بیعمل نامیده نمیشود و میتواند سرانجام از محیط بستهای که خود و کتابهایش در آن سر میکردند بیرون آمده و وارد جمع دیگران شود.
تمامی این داستان در محیطی اکتیو و پر انرژی و با کمک موسیقی ایرانی که به صورت زنده نواخته میشود، اجرا میشود. موسیقی نقش موثری در فضاسازی نمایش نیز دارد، برای مثال در صحنههایی که دیوها حضور دارند با ایجاد صدایی ترسناک تلاش میشود تا محیطی وهم انگیز ایجاد شود، علاوه بر این، این صدا که همچون تنوره کشیدن دیوهاست به عنوان معرف در هر صحنه که دیوی جدید ظاهر میشود، نیز استفاده میشود. نمونه دیگر زمانی است که مادر حسن رختها را بر روی بند پهن میکند و تمام حرکات او که چلاندن و پهن کردن لباس را در بر میگیرد با صداهای خاصی که جنبه طنزآلود به آن می بخشد همراه میشود.
علاوه بر این ترکیب طنز و موسیقی را به عنوان عنصری کاربردی در بسیاری صحنهها میتوان پی گرفت. چرا که نمایش آکنده از شعرهایی است مایههای ایرانی و فولکلور دارند و در فضایی ایرانی و شناخته شده ارائه میشوند. شکلی دیگر از همراهی طنز و موسیقی را میتوان در صحنهای پی گرفت که حسن نزد کدخدا میرود و شعری میخواند که در آن خبری از شکل سنتی موسیقی که در کلیت کار میبینیم نیست. در این صحنه حسن به نوعی اجرایی از موسیقی غربی را ارائه میدهد که به اجرایی در صحنه کنسرت شبیه است. شکلی از موسیقی و شعر که تفاوت آن با سایر بخشهای نمایش مشهود است اما در عین حال وجود آن در نمایش آزار دهنده نیست و همچون دیگر عناصر نمایش به عنوان عنصری طنزآلود در قالب کلی اثر جای گرفته است. این شکل اجرا که قالب کلی اثر را برای لحظاتی میشکند در ایجاد طنز و تنوع در نمایش بیتاثیر نیست.
علاوه بر این موسیقی و شعر در برخی صحنهها به عنوان آواز و جواب آواز عمل میکنند به این صورت که شعر با ریتمی خاص بیان میشود و موسیقی در ریتمی مشابه به آن جواب میدهد. موسیقی زنده و همراهی بازیگران با آن باعث میشود نمایش از فضایی شاداب و سرزنده برخوردار باشد. با تعدد شعرها و حضور فراوان موسیقی، نمایش حسنی و دیوهایش را میتوان به عنوان نمایشی موزیکال در نظر گرفت که علاوه بر شعر و موسیقی از فضایی پر از رنگ و تحرک برخوردار است که در آن با بازیگرانی پوشیده در لباسهای سنتی و محلی با رنگهای زنده مواجه میشویم که بازیهای پر از انرژی و متنوعشان بنا به فضای موجود با اغراق و درشت نمایی ارائه میشوند.
بازیگر کاراکتر حسن کچل به خوبی در قالب کودکی ترسیده از اجتماع جای گرفته و ارتباط او با گلی که ارتباطی دوستانه، عاشقانه است، تنها دلیل محکمی است که میتواند او را از خانه خارج کند. در عین حال سایر بازیگران در تمام صحنهها حضور دائم دارند و با وجود خود در لحظههایی به فضاسازی نمایش یاری رسانده و در صحنههایی نقشهایی را که به آنها محول شده بازی میکنند.
دکور صحنه چند پاراوان است که با نقاشیهایی که در دو روی آن کشیده شده، در هر صحنه برای به وجود آوردن فضایی تازه از یک روی آنها استفاده میشود. علاوه بر این اختلاف سطح ایجاد شده در وسط صحنه و انتهای صحنه به طرح میزانسنهای متنوع یاری میرسانند. بلندی میان صحنه میتواند مرکزیتی را در میزانسنها به وجود آورد که در بسیاری صحنهها به وجود آنها برای مطرح کردن حسن به عنوان کاراکتر اصلی نیاز هست.
در صحنه آخر با شکست خوردن تک تک دیوها از حسن، بار دیگر خبر میرسد که دیوی جدید بر سر چشمه آمده است. گویی دیوها تمامی ندارند؛ اما نتیجهای که حسن و مردم شهر به آن میرسند مهمتر از حضور دیوهاست. به تشویق حسن آنها نتیجه میگیرند که از آن پس همه با هم متحد شده و برای شکست دیو به سر چشمه بروند. این نتیجهای است که سرانجام حسن پس از شکست سه دیو میگیرد و میآموزد که چگونه از علم خود استفاده کرده و عالم بیعمل نماند.
افسانه نوری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست