چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
شباهت به مثابه خویش
● حاشیه ای برکتاب« آمریکا» نوشته: ژان بودریار
هشدار: اشیائی که در آینه میبینید ممکن است نزدیکتر از آنی باشند که به نظر میرسند!
انسان به شکل ساده و موثریاز اولین برخوردهایش با جهان، گشودن چشمها و با تولد چیزی در بیرون خود، به خود اندیشید. این چیز بیرونی که او را به مثابه تصویر بازمیتابند نه تنها به او امکان اندیشیدن داد بلکه به نوعی پیچیده خود به چیزی بدل شد که ازانکسار بی پایان چشم و چشم انداز به سمت امکان دیدن گریخته بود.
بعد از به نظاره نشستن بر طبیعت، فن و خود، نوبت به امکانی میرسید که در تمام مدت همچون روش و یا ابزاری برای خوانش پدیدهها در خلال "من میاندیشم پس هستم " یعنی درست در همان روند و چگونگی اندیشیدن پنهان ماندهبود زمان آن رسیدهبود که باید آزمایشگاه به آزمایشگاه برده میشد .
پست مدرنیته به شکلی روشن ولی نه کاملا محدود، عصر غور کردن و توجه در زبان فلسفی به مثابه ابزار اندیشه انسان بود. زبانی که بدون ایجاد توجه در توصیفها و داوریها نقشی موثر و پنهان داشت. وقت آن رسیدهبود که بتوان با جهان به مثابه متن برخورد کرد متنی که قرار دادها و دستوراتی خاص را برای به نمایش گذاشتن وچگونه دیدن خویش دادهبود. تاکید بر زبان به عنوان سوژه و ابژه همزمان اندیشه تاکیدی بود بر خصلتی فرادستانه به مثابه بازتاب آگاهیهای انسانی در قابی قابل پیگیری.
شاید باید برای باز کردن این بحث و ایجاد خود آگاهی نسبت به روش برخورد متن، به تعریف روشی پرداخت که خاستگاه زمانی ومکانیش باز می گردد به حومه پاریس سالهای دهه شصت فرانسه، به جنبش لیتریسم* (حرفیه) ( letterism ) و تا حدود زیادی به کتاب"جامعه نمایش" گی دبور(۱۹۹۴-۱۹۳۱). دبور درجامعه نمایش برای اولین بار نشان داد که می توان نظریات فلسفی را به عنوان ابزارهای شناخت به بازی گرفت وهر چیزرا در بازی بی پایانی از بازتابها به عرصه دبور درجامعه نمایش برای اولین بار نشان داد که می توان نظریات فلسفی را به عنوان ابزارهای شناخت به بازی گرفت وهر چیزرا در بازی بی پایانی از بازتابها به عرصه نمایش هدایت کرد نمایش هدایت کرد.
او با دستکاری در کلیدیترین نظریات فلسفی از متفکرانی چون هگل،مارکس،کانت و دیگران بر خصلت امانتدارزبان تاخته بود. او تحریف را نه صرفا به عنوان موضوعی قابل طرح بلکه به شکلی عملی در نوشتار خود به اجرا گذاشتهبود. به شکل ساده و خلاصه دبور با زبان نظریات فلسفی به بازی نمایشی خود معنا دادهبود و ضمنا بر این امر که میتوان با این متون به صورت متون ادبی بر خورد کرد صحه گذاشته بود.
با این روش اگر به"آمریکا" یا به شکل کلی تراندیشه بودریار بپردازیم باید بر خصلتی تاکید کنیم که به شکلی غالب در به نمایش گذاشت منش زبانی او موثر است. نگاه بودریار به آمریکا به عنوان آرمانی تحقق یافته از چند جهت قابل بررسیست که مهمترین بخش نزدیکی بیشتری باجنس کلی نوشتاراو در متون دیگر نیز دارد. کارکرد استعاره به عنوان عنصری ساختاری در زبان که به نوعی در انتقال ارزش به سطوح مختلف نیز کاراست به دلیل بر خورد با محوریترین مسئله در نظام فکری بودریار یعنی نظام وانمودهها(simulacrums) که بر اساس پروسهای از شباهت در عین خود ارجاعی سامان مییابند در متن نوشتاراو از اهمیت زیادی برخورداراست او در "مبادله نمادین ومرگ"*(۱۹۷۶) که شاید محوریترین کتاب اوست وبا بحث در مورد اصطلاح ارزش در نظام نشانه شناسی سوسوری آغازمیشود به تناقضاتی که درسه مرتبه تشابه و به طور مشخص درالگوهای نظری دوره های تاریخی اشاره کرده، استدلال می کند که فرهنگ ارتباط جمعی الکترونیکی معانی قبلی واقعیت را با یک واقعیت مفرط یا«hypereality» جایگزین می کند: سه مرتبه از تشابه وجود دارد که موازی با دگرگونی های قانون از رنساس به بعد حرکت می کند.
- بدل سازی، الگوی غالب در دوره "کلاسیک" از رنسانس تا انقلاب صنعتی
- تولید، الگوی غالب در دوران صنعتی است.
- شبیه سازی، الگوی غالب در مرحله کنونی است که تحت حاکمیت " کد" قرار دارد.
تشابه مرتبه اول بر پایه ی قانون طبیعی ارزش، تشابه مرتبه دوم بر پایهی بازاری ارزش و تشابه مرتبه سوم بر قانون ساختاری ارزش عمل می کند.و نتیجه می گیرد در این سطح ارزش ارجاعی نابود شده و بازی ساختاری ِارزش دست بالا را داده است بعد ساختاری با طرد بعد ارجاعی خود مختاری پیدا کرده و بر پایه مرگ ارجاع بنیان نهاده است.
این روند استعاری درصحبت ازآمریکا نیز رخ می دهد. روندی که ازیک اینهمانی به سمت خود ارجاعی دور بر داشته است و« به مثابه» را درعینیت یافتگی مفاهیم بازمی کاود.«آمریکا نسخه اصلی مدرنیته است. ما نسخه دوبله شده یا دارای زیر نویس هستیم. آمریکا از مساله اصل و نسب طفره می رود ، نه اصل و نسبی را پرورش می دهد و نه اصالتی اسطوره ای را ، هیچ گذشته و حقیقت بنیادینی ندارد. انباشت بدوی زمان را تجربه نکرده، بنابراین، در زمان حال دائمی زندگی می کند .۱۰۲». بودریار در آمریکا و غالب نوشتههایش به کرات از«به مثابه» استفاده می کند. این به چه معنا ست؟
واقعیت به مثابه کد دین به مثابه جلوه های ویژه- کیفیت یا به شکلی کلیتر ارزش به مثابه هولگرام- آمریکا به مثابه اتوپیایی تحقق یافته- موزه به مثابه منجمد کننده زمان در حال دائمی. آیا در اینجا چیزی جز عینیت بخشی و تعریف مفاهیم در قالب موضوعاتی قابل درک در واکنش به نوعی بحران تعریف هدف قرار گرفته شده است.«همیشه همین طور است.وقتی آزاد باشید باید خود را تعریف کنید۶۴» و به طور مشخص تعریف کردن یعنی قاب گرفتن و اشاره به صحنه به عنوان پس زمینه نمایش.« نیویورک با هم دستی حیرت انگیز کل جمعیتش فاجعه مختص به خود را به مثابه تئاتری به نمایش در می آورد و این امر نه معلول انحطاطش بلکه ناشی از قدرتش است قدرتی که مسلما هیچ چیزآنرا تهدید نمی کند ۳۴»همه چیزدرآمریکا دچار گریم ، صحنه آرایی،بازی، نمایش نامه و غیره است« وقتی یگانه زیبائی جسمانی به وسیله جراحی پلاستیک به وجود می آید، وقتی یگانه زیبایی شهری به وسیله جراحی نظرسنجی به وجود می آید... و حالا، با مهندسی ژنتیک، جراحی پلاستیک برای کل نوع انسان در پیش است»
این عینیت بخشی که یادآور نگاهی افلاطونی به واقعیت است با برقراری تقابل میان واقعیت وعالم مثالی در صدد توضیح و نظم بخشی به سازو کارهای واقعیت به عنوان بخش دیگر این تقابل در کلیتی که در تک تک عناصر و اجزایش رسوب کرده می باشد «آمریکا یک تصویر تمام نگارغول پیکر است از این جهت که در تک تک عناصرش اطلاعات مربوط به کل وجود دارد ۴۱»
البته این تفاوت اساسی همواره وجود دارد که واقعیت قابل بحث نیز چیزی جز کد نیست که در برابر واقعیت تشدید شده یا حاد واقعیت قرارگرفته است.«اگر عقیده داشته باشید که کل دنیای غرب در آمریکا کل آمریکا در کالیفرنیا و کل کالیفرنیا در مترو گلدوین مایر ودیزنی لند عینیت یافته در این صورت اینجا عالم صغیر یا نمونه کوچک غرب است.۷۵»
پایان آنتما، پایان تاریخ ، پایان ... بودریار نوستالوژی خاصی نسبت به واقعیت و کنش های واقعی دارد ودر جایی با طنزی گزنده به این موضوع اشاره می کند که:«مثل اعتصاب واقعی ، دیگر نه وقفه ای در کار ، که رویه ای است دیگر برای علامت گذاری تشریفاتی تقویم اجتماعی*».
غیاب نیز از مفاهیم اصلی اندیشه بودریار است غیابی که دیگر غیاب نیست و از فرط حضور به عدم غیاب تبدیل شده و دیگر از دورتقابلیاش با حضور خارج شده است. این اصل خود ارجاع که در توضیح نظریاتی جنجالی نیز موثر افتادهاست به کرات بر این نکته اشاره میکند که ما دیگر با برخی مقولات (مثل جنس) روبرو نیستیم . چون به واسطه افشانش وسرایت در غیاب نیز از مفاهیم اصلی اندیشه بودریار است غیابی که دیگر غیاب نیست و از فرط حضور به عدم غیاب تبدیل شده و دیگر از دورتقابلیاش با حضور خارج شده است همه جاهست وهیچ جا نیست. این مسئله در آمریکا به جای جالبی میرسد تا جایی که شهرتهای آنی و زود گذر را نیز به مصداق گفته بودریار بدل میکند:« برای مثال مردی را در نظر بگیرید که سوارهواپیمای اشتباهی شده و به جای اوکلند، واقع درنزدیکی سانفرانسیسکو، از آکلند، پایتخت نیوزلند سردر آورد .این واقعه او را قهرمان روز بدل کرد . همه با او مصاحبه کردند و در حال حاضر سرگرم ساختن فیلمی درباره او هستند. دراین کشورنه والاترین فضیلتها، ونه عمل قهرمانانه، بلکه ماهیت غیرعادی کم اهمیتترین سرنوشتهاست که به شهرت میرسد. بنابرین جای کافی برای همه وجود دارد؛ چون هرچه کل این نظام همرنگترمیشود، تعداد میلونها نفری که وجه تمایز خیلی کوچکی دارند افزایش مییابد. کمترین نوسان درالگوی آماری، کوچکترین هوس یک کامپیوتر کافی است تا یک فقره رفتار نابهنجار،هرچند پیش پا افتاده، را در درخشش ناپایدار شهرت غرق می کند.۸۰»
بی مرکزی که با طرح استعاره هایی مثل «ریزم» از سوی دلوز وگاتاری و پیش کشیدن فضاهای چند مرکز، نفی فراروایتها توسط لیوتار و به چالش کشیدن نمودار درختی دانش درمتون پست مدرن جزو مباحث اصلی به شمار میرفت در آمریکا با شکلی ملموس و قابل لمس مطرح می شود.«هیچ رابطهای بین آنها وجود ندارد.غیر از نوعی الکتریسیته درونی که از واقعیت ساده ازدحام آنها در کنار یکدیگر نشات میگیرد. احساس جادویی نزدیکی و کشش به مرکزیتی مصنوعی. همین امر است که آنرا به جهانی فی نفسه جذاب بدل میکند جهانی که هیچ دلیلی برای ترکش وجود ندارد،حضور دراین جا هیچ دلیل انسانی ندارد غیر از جذبه و سرمستی محض ازدحام در کنار یکدیگر.۲۶» یا در شکلی کاملا مشخصتر در آنجا که مینویسد:« در تمام خیابان های شهر رانندگی میکنید بی آنکه قادر به یافتن چیزی باشید که کوچکترین شباهتی به محلی مرکزی داشته باشد.۸۷»
رانندگی به مثابه سیرو سلوکی آنی در اندیشه ای مادیت یافته که منجر به شناخت میشود در اینجا جدا از دلالت برکیفیتی رفتار شناسانه خود نقبی بر بنیانی از واکاوی شمایل فرهنگی استوار است. روشی که بر کلیت نگاه بودریار در آنجا که متنش را به سمت سفر نامه سوق داده سایه گسترده است« تمام چیزیهایی که باید درباره جامعه آمریکایی دانست میتوان از انسان شناسی رفتار رانند گیاش به دست آورد ده هزار سال از این سو به آنسوی آمریکا رانندگی کنید وآنوقت دانستههای شما درباره این کشور بیشتراز تمام موسسات جامعه شناسی وعلوم انسانی خواهد بود.۷۵».
بودریار درآمریکا به همه جا سرک میکشد و کار را به جایی میرساند که برای توضیح وضعیتی تخصصی و جداسازی و مرزبندیهای پر وسواس از استعارهای مثل ماهی تابه استفاده میکند و با این کار بهگونه ای از نارسایی زبانی که در استعمال پر گویانه برخی متون کلیشهای که از حدوث و قدوم و یا جبراختیارانباشته شدند انتقام میگیرد.( این فرهنگی است که نهادهای تخصصیای را به منظور دور هم جمع شدن و با هم تماس پیدا کردن بدن های مردم تاسیس میکند، و، در همین حال، ماهی تابههایی را اختراع میکند که در آنها آب با ته ماهی تابه تماس پیدا نمی کند، زیرا از ماده چنان همگون، خشک و مصنوعیای ساخته شده که یک قطره آب هم به آن نمیچسبد، درست مثل آن بدن هایی که در دلبستگی و عشق شفابخش درهم تنیدهاند، ولی با یکدیگر ارتباط ندارند- حتی برای یک لحظه. ۷۵)
البته کلیدیترین استعاره بودریار در آمریکا بیابان است. بیابانی که خلاء را به مثابه میراثی به جا مانده از سیری ازتاریخ و فرهنگی ناموجود به جای گذاشت« فرهنگ آمریکایی وارث بیابانهاست ، ولی بیابانهای اینجا بخشی از طبیعتی نیستند که بنا به تعریف با شهر درتضاد است. بل که برپوچی، خلاء و عریانی تمام عیاری دلالت میکند که پس زمینه تمام نهادهای بشریست. در همین حال، نهادهای بشری را به مثابه استعارهی این خلاء و کار انسان را به مثابه تداوم بیابان، و فرهنگ را به مثابهی سراب و به مثابهی جاودانگی وانموده ترسیم میکنند.۸۶»
پی نوشت ها
*(letterisem) یا در ترجمه فارسیاش «حرفیه» به جنبشی گفته میشد که ایزیدورایزو بیانگذار آن بود. لیترسیم حروف الفبا را هم عنصر گرافیکی میدانست که می توان در کولاپ به کار رود، و هم عنصری صوتی که میتواند در دکلماسیون نام آوایانه قرار گیرد و بنابر این قادر است شعر و نقاشی و موسیقی را به هم پیوند زند. برای آشنایی بیشتر نگاه کنید به: یاداشت مترجم / جامعه نمایش/ گی دبور/ بهروز صفدری/ نشر آگه
* مبادله نمادین و مرگ/ عبدالکریم رشددیان / ازمدرنیسم تا پست مدرنیسم/ نشر نی
* سرگشتگی نشانه ها /نمونه هایی از نقد پسامدرن / گزینش وویرایش مانی حقییقی /نشر مرکز
- وانموده ها / ژان بودریار/ مانی حقیقی
- دگر گون شدن، بخار شدن محو شدن/ گفتگوی سیلورلوترانژه وژان بودریار/ مانی حقیقی
فرهاد اکبرزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست