سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

راهزنان مسیر حقیقت


راهزنان مسیر حقیقت

سفیر پرواز پلیدی در آسمان ، انسان هایی هستند که خود را منشاء وحی متّصل میدانند ، چه ، امروزه روز چون در باختر علاقه به ملکوت و سعادت اخروی از رونق افتاد این خود پرستی مقدّس برای …

سفیر پرواز پلیدی در آسمان ، انسان هایی هستند که خود را منشاء وحی متّصل میدانند ، چه ، امروزه روز چون در باختر علاقه به ملکوت و سعادت اخروی از رونق افتاد این خود پرستی مقدّس برای کسب سعادت دنیوی تحوّل پذیرفت ومقدّس شد حال آنکه کمال دین ، تحقیق معرفت است در هدایت حال ، و إتمام نعمت ، تحصیل مغفرت است در نهایت کار ...

و خلیل منّت مینهد مؤمنان را که اوّل معرفت میدهد و به آخر می سوزاند ، پس فاعرضوا عنهم و اترکوا کلامهم و سلامهم إنّهم رجس عملهم خبیث من عمل الشیطان که حرام است بر سالکان و مریدان ، راه این چنین کس رفتن و متابعت چنین کسی کردن که بیم آنست که رونده در وادی تفرقت افتد و هلاک شود و راه حقیقت گم کند و زیر زخم وی ، مردار خوار گردد که او مردار است و جوینده آن چون سگ ، سگ جز مردارنخورد و نشان وی آنست که همواره ذکر حق او را بر زبان است ولیکن از سپاه عشق گریزان است ، در شبهات بیاویزد و از ولایت بگریزد ، همیشه ترسان و لرزان است و به لقمه ای نان و خرقه ای جاه ، نازان است ، پیوسته در عیادت بیماران است و خود از اهل گورستان است ، نجاسات و کثافات وی در منفعت وی مستغرق گشته ، گویا بر شقاوت خویش عاشق گشته ، صورت او مکر و خداع و حاصل آن فسق و فساد و سرانجام آن عقوبت و عذاب ، که ما را با او نسبتی نیست ، إنّی لا أملک الا نفسی و أخی فافرق بیننا وبین القوم الفاسقین ..

که برادرم موسی نیز گفت: من پادشاه کسی نیستم جز خودم و برادرانم ، پس جدایی بینداز بین ما و بین قوم فاسقین مائده / ۲۵

ثمّ افهم ، شکی نیست در هدایت جماعت مؤمنان که اگر شکی هست در آحاد و افراد است که بر ایمان بمانند یا نمانند ...

و مگر میشود بر کرانه بی خیالی پهلو داد و گفت چقدر فارغم از هیاهو ، مگر میشود به فکر راهزنانی که فطرت پاک انسانی را مقهور چنگال بی رحم خود میکنند ، نبود ؟ که ارزش انسان ها به اندازه وسعت دل آنهاست و چشمان هیچ نمیتواند راز نهفته در دل ها را بخواند و ببیند و بگوید ، چه ، راهنمونی اگر هست ، فقط راهبران را ، روشنائی اگر هست فقط بینندگان را، که بارخواهان را بار فراوان است و راه جویان را راه باز است و خوانندگان را ، قرآن بسیار است ...

چیزی که هست روشنایی آن بر دلهایشان جز ضلالتشان نیفزاید و ضیاء ذکری للمتّقین !

ثمّ أنت ، ارباب القلوب من بدان که با همه وفا کردم ، بیشترین وفا را از تو دیدم ، همه را پند دادم ، پند پذیر را تو یافتم !

همه را خواندم ، مجیب را تو شناختم که اینک تو را نجوا میکنم که تا در سماع علمی از فرشتگانی که صفت خلق مجاز است و مجاز را بر حقیقت راهی نیست لکن چون حقیقت را بر مجاز مستولی میکنند ، عوام النّاس مجاز را جذب میکنند ...

و صفتش صفت حقیقت میگردانند ، اینست که میگویند اکثرهم لا یفهمون ، لایعقلون ، أفلا تشعرون ؟!

و منت آن خمیر خام وجودت را در تنور بلا نهادم ، أمّا دلم به آن قرص ها بود که هر ساعتی روم و در آن بنگرم تا نسوزد که این کمال را پختن ، در تنور آوردم و نه سوختن را، چه ، همانسان که خام شایسته خوردن نیست ، دل سوخته هم سزای خوان نیست که آتش سبب قطع است و خاک سبب وصل ، به آتش بریدن و کشتن است و با خاک پیوستن و داشتن ، ابلیس از آتش بود و لاجرم بگسست و آدم از خاک بود ، لاجرم پیوست ، پس تا به کی از دارالغروری ، سوختن دارالسرور ؟!

تا به کی از دارالفراری ، ساختن دارالقرار؟ که امروز تمام کردم و اتممت نعمتی علیکم و دانسته خود بر شما اظهار کردم و شایسته وصال حضرت دوست گرداندم و بر همسایگی خود پسندیدم و در نواخت خود افزودم و گویم أنا رضیت بک جارا فهل رضیت لی جارا ؟!

تنظیم : آقای دانیال دهقانیان