چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
جایزه ای برای ساده سازی تحلیل اقتصادی
یکی از علل اصلی پیشرفت علم اقتصاد در دهههای اخیر، فرموله کردن مسائل تحلیلی با کمک ابزار ریاضیات بوده است. میتوان این پیشرفت را به دو بخش تقسیم کرد.
یک شاخه اقتصادسنجی است که برای تخمین سریع دادههای تجربی به کار میرود و از پیشگامان آن راگنر فریش و یان تینبرگن بودهاند که سال گذشته توانستند به طور مشترک جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کنند.
شاخه دیگر بیشتر به مسائل تئوریک اساسی گرایش دارد و در آن نیازی هم به تخمین دادههای آماری نیست. پروفسور پاول ساموئلسون از دانشگاه MIT به دلیل تحقیقات گسترده و موثرشان در این شاخه دوم، توانستهاند مفتخر به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شوند.
به طور خلاصه میتوان گفت که پژوهشهای پروفسور ساموئلسون بیش از هر اقتصاددان دیگری در عصر حاضر، به افزایش سطح توان تحلیلی علم اقتصاد کمک کرده است. او در واقع قسمت قابل توجهی از تئوری اقتصادی را به طور ساده و ریاضی بازنویسی کرده است. او همچنین با استفاده از کاربرد روش حداکثرسازی توانسته رابطه تنگاتنگ بین مسائل اقتصادی و روشهای تحلیلی علم اقتصاد را برای حجم وسیعی از مسائل نشان دهد. این به آن مفهوم است که پژوهش آقای ساموئلسون بخشهای متفاوتی از علم اقتصاد را تحت تاثیر قرار داده است. اگر بخواهیم نتیجه کار او را به طور خلاصه بیان کنیم و به یک جمعبندی کلی از آنها برسیم، باید از چند مثال استفاده کنیم. میتوان نتایج کار او را به چهار بخش اصلی دستهبندی کرد.
اولین بخش، نظریه دینامیک و تحلیل حالت ایستا است. ویژگی شاخص این شاخه این است که تحلیلهای اقتصادی همواره مانند تحلیلهای حالت ایستا، محدود به حالتهای تعادلی و پایدار نیستند. در عوض سوال در اینجا این است که اقتصاد خارج از حالت تعادل چگونه عمل میکند و چگونه از یک حالت پایدار به حالت پایدار دیگر میرود. کاری که ساموئلسون در اینجا انجام داده این است که ابتدا شرایطی را که میتوان به آن حالت پایدار اطلاق کرد مشخص کند و تعریفی که او از حالت پایدار ارائه میکند حالتی است که سیستم پس از یک بههمریختگی تمایل دارد به سمت آن حرکت کند. او دریافت که شرایط پایداری، غالبا با شرایطی که تحلیلهای ایستا ما را به سمت آنها هدایت میکنند، همپوشانی دارند. شرایطی که آنها را نتیجهگیریهای عادی مینامیم، مانند این نتیجهگیری که افزایش تقاضا موجب افزایش قیمت تعادلی میشود. در واقع میتوان گفت که این یک کاربرد «اصل تطابق» مشهور ساموئلسون است، که پلی بین تحلیل دینامیک و استاتیک- که پیش از این دو روش تحلیلی کاملا مجزا درنظر گرفته میشدند - ایجاد کرده است.
شاخه دیگری که ساموئلسون بر آن تاثیر قابل توجهی گذاشته است، بخش مربوط به تئوری مصرف و تئوری اعداد شاخص است. در تئوریهای قدیمیتر مصرف همواره این فرض وجود داشت که خانوارها برای کالاهای مصرفی الگوهای کاملا مشخصی دارند که از آنها پیروی میکنند، یعنی آنها میتوانند به طور دقیق سبدهای مختلف کالایی را ارزشگذاری کنند. بر این اساس، تئوریهای رفتار مصرفکننده از روشهای قیاسی و با بررسی تاثیر متغیرهای دیگر همچون قیمت کالاها و درآمد فرد، به دست میآمد. اما ساموئلسون کار خود را بر اساس ترجیحات مصرفکننده که از مشاهده رفتار مصرفی آنها به دست آمده بود، آغاز کرد. به عبارت دیگر او معتقد بود که خانوارها ترجیحات مصرفی خود را با چگونگی مصرفشان تعیین میکنند. همینجا نقطه آغاز طرح تئوری «ترجیحات آشکار» بود. این تئوری توانسته ابزارهای تحلیلی بسیار پیشرفتهای در زمینه نظریههای مصرف برای اقتصاددانان فراهم آورد. استفاده از این نظریه، موجب تطابق هر چه بیشتر دادههای تجربی با مدلهای نظری شد.
سومین شاخهای که ساموئلسون تغییرات زیادی در آن ایجاد کرد، نظریه تعادل عمومی است. در نظریه تعادل عمومی برآیند تعادلی تعداد بسیار زیادی متغیر مثل قیمت و مقدار تعداد زیادی کالا - مورد بررسی قرار میگیرد. برای توضیح بهتر این نظریه می توان از چند مثال در نظریه تجارت بینالملل استفاده کرد.
یک مثال، طرح سوال منفعت خالص تجارت بینالملل است. برای مدت زمان زیادی اینطور بیان میشد که تحت شرایط تعریفشده خاصی، تجارت بینالملل موجب افزایش درآمد ملی میشود. همچنین میدانیم که تجارت خارجی باعث بازتوزیع درآمد در جامعه میشود که میتواند یک گروه درآمدی را به گروههای درآمدی پایینتر سوق دهد. حال سوال اینجا است که با وجود این دو نیروی متضاد، آیا در مجموع میتوان گفت که یک کشور از تجارت بینالملل سود برده است یا نه. ساموئلسون نشان داد، افرادی که در جریان تجارت خارجی درآمدشان افزایش مییابد، حتی اگر مجبور باشند ضرر افراد دیگر را که درآمدشان کاهش یافته است جبران کنند، باز هم منفعتشان افزایش یافته است. به این ترتیب، تجارت بینالملل بر سیاستهای حمایتی ارجحیت دارد. همچنین ساموئلسون به همراه استاپلر و در بررسی تاثیر تعرفه واردات بر توزیع درآمد نشان داد که تعرفهای که موجب افزایش قیمت یک کالای وارداتی میشود موجب افزایش بازده آن نهادهای میشود که به نسبت بیشتر در تولید آن کالا به کار رفته است و موجب کاهش بازده سایر نهادهها میشود.
ساموئلسون همچنین نشان داد که تحت چه شرایطی، تجارت بینالملل موجب برابری بازده عوامل تولید در کشورهای مبادلهکننده میشود، نظریهای که آن را «تئوری برابری قیمت عوامل تولید» نامید. ساموئلسون این نظریه را با پیگیری کارهای هکشر و اوهلین مطرح کرد.
چهارمین شاخهای که ساموئلسون در آن تحقیقات قابل قبولی انجام داده است، مبحث «تئوری سرمایه» است. انتقادی که همواره به نظریه سرمایه سنتی وارد بوده است این است که این نظریه فرض میکند که میتوان مفهومی را به عنوان مجموع سرمایه انباشته شده در جامعه و به صورت ارزش پولی آن معرفی کرد. ساموئلسون با همکاری رابرت سولو نشان داد که حتی بدون نیاز به چنین فرضی در رابطه با انباشت سرمایه هم میتوان نظریهای کاربردی در رابطه با تئوری سرمایه ارائه کرد.
از کارهای مهم دیگر ساموئلسون در رابطه با تئوری سرمایه این بود که او به دقت شرایط وجود کارآیی اقتصادی را شرح داد. «قضیه شاهراه(turnpike theorem)» او هم در همین بخش مطرح شد. این قضیه شرایط رشد بیشینه را تبیین میکند و نشان میدهد که اگر یک کشور تصمیم بگیرد که با حداکثر نرخ رشد ممکن، به رشد اقتصادی برسد، احتمالا در نهایت نسبت بخشهای تولیدی مختلف آنطور نبوده که انتظارش را داشته است.
اکنون روی صحبتم با شماست پروفسور ساموئلسون. شما بیش از هر دانشمند دیگری تاثیر مدلسازی را بر قدرت تحلیلی علم اقتصاد نشان دادهاید. بنابراین شما در حقیقت محصول کار فعالیتهای چند نسل از اقتصاددانان در چند دهه اخیر را نظم بخشیدهاید. شما علاوه بر فعالیت زیادی که در بخشهای نظری اقتصاد انجام دادهاید، با مسائل و مشکلات اقتصادی و اجتماعی زیادی در دنیای واقعی روبهرو بودهاید. در همه بخشهایی که شما در آنها کار کردهاید، ارتباط میان اجزا کاملا مشهود است: در طرح نظریه مصرف خود بر اساس رفتارهای انسانها بر اساس قضیه «ترجیحات آشکار شده». در مدلسازی تئوری سرمایه که بر اساس تعداد زیادی کالای سرمایهای غیرهمگن صورت گرفته است. در تحلیل حالتهای دینامیک و چگونگی حرکت به سمت حالتهای پایدار، در توضیح چرخههای تجاری توسط یک مدل ضریب فزاینده شتابدهنده، در بررسی میزان بهینه کالاهای عمومی تحت نظریه تحلیل تعادل عمومی، در تحلیل مساله رشد حداکثر، در مطالعه توزیع مصرف بین دورههای مختلف، و در تحلیل منافع کسب شده از تجارت بینالملل و تاثیر تعرفه بر واردات بر توزیع درآمد. شاید دور از واقعیت نباشد اگر بگوییم در همه این زمینهها، شما مدلسازیهای کلاسیکی برای نظریههای نئوکلاسیکی و نئوکینزینی انجام دادهاید. باعث افتخار است که دریافت جایزه نوبل از سوی آکادمی علوم سلطنتی را به شما تبریک بگویم و از شما درخواست کنم که جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۰ را از دستان، پادشاه سوئد دریافت نمایید.
مترجم: سعید لاریجانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست