پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
حج, تمامی اسلام
حج، آهنگ، قصد، یعنی حرکت و جهت حرکت، همه چیز با کندن تو از خودت از زندگی ات و از همه علاقه هایت آغاز می شود. حج حرکتی است از «خود» به سوی «خدا» همگام با خلق خدا. حج در همه احکام و اعمال مذهبی ممتاز است حج تنها یک عقیده یا یک دستور یا یک ارزش نیست بلکه تمامی اسلام است. اسلام با کلمات (قرآن) است و با انسان ها «امام» و با حرکات حج است.
حج زمزمه جوشان است و بدین گونه هر سال امت اسلام را می تواند از زلال اندیشه و ایمان خویش سیراب کند و یک حاجی در میان مردم حامل نوری خواهد بود که تا پایان عمر می تواند پرتوافشان محیط تاریکش باشد.
اکنون موسم آن فرا رسیده است. لحظه دیدار است، آهنگ خانه او کن او در خانه اش منتظر توست تو را به فریاد می خواند دعوتش را لبیک گوی و از تنگنای زندگی پست و حقیرت نفس خود را نجات ده، آهنگ او کن و حج کن، پرداختن قرض ها، شست وشوی کدورت ها، غبارها، تسویه حساب ها، حلال طلبی از دیگران، پاک کردن محیط زندگیت، رابطه هایت، ثروتت، اندوخته هایت، یعنی قطع از همه چیز و پیوستن به ابدیت، دیدار با خداوند در میقات لحظه شروع، رنگ ها را همه بشوی، سفید بپوش، خسی شو که به میقات آمده ای، وجودی شوکه عدم خویش را احساس می کند یا عدمی که وجود خویش را; یک جامه بپوش دو تکه، تکه ای بر دوش و تکه ای بر کمر «یک رنگ» یک طرح جایی که هیچ کس هیچ کس را نمی شناسد. محشری است از وحدت و یکپارچگی شوق و هیجان و شیفتگی، خدا در قبله، همه جهت ها هیچ و فقط جهت «او» من ها در میقات می میرند و همه «ما» می شوند.
پس نیت کن نیتی خودآگاه، آزاد و آشنا انتخاب کن، راه تازه ات را، سوی تازه ات را بودن وخود تازه ات را.
نماز در میقات، شگفتا که نماز در میقات، در کفن سفید احرام، در آستانه میعاد، معنی دیگری دارد، گویی کلمات تازه ای می شنویم، تکرار یک فریضه نیست، با او حرف می زنیم انگار حضور او را لمس می کنیم.
محرمات
هر چه بویی از زندگی پیش از میقاتت دارد و هر چه تو را به گذشته مدفونت باز می گرداند و هر چه تو را به یاد تو می آورد...
به آینه نگاه مکن تا چشمت به خودت نیفتد بگذار بودن خویش را از یاد ببری
- عطر مزن - بوی خوش مبوی، تا دلت یاد زندگی نکند که آنجا فضا سرشار از عطر دیگری است رایحه خدا را استشمام کن تا از بوی عشق او مست شوی.
- به هیچ کس دستور مده برادری و برابری را تمرین کن
- به هیچ جانوری آزار مرسان حتی حشره ای حقیر را مکش تا چند روزی مسیح وار زندگی کنی
- گیاهی از زمین حرم مکن - صید مکن - همسر مگیر و به هوس نیز منگر - آرایش نکن تا خود را آنچنان که هستی بینی - بد زبانی و جدال و دروغ و فخر فروشی نکن - جامه دوخته مپوش - سرت را از آفتاب سایه مکن - روی پاهایت را به جوراب و کفش مپوشان - مو نزن - سرنپوشان - زینت و زیور مکن - ناخن مگیر و زیر سایه نرو و کرم مزن - تن خود را یا دیگری را خونی مکن - دندان نکش و سوگند مخور و تو ای زن رونگیر - سلاح بر مگیر.
حج آغاز شده است و شتابان رو به خدا لبیک لبیک اللهم لبیک... بله خداوندا بله ستایش و نعمت از آن توست و سلطنت نیز، تو را شریکی نیست بله صدای خدا در صحرا به گوش همه می رسد. هر کسی آن را خطاب به خود می شنود که خدا او را می خواند. کعبه نزدیک می شود، حضور او را بر روی پوستت، بر روی قلبت، بر روی عقلت در عمق فطرتت در برق هر سنگ ریزه ای - در عمیق صحرا حس می کنی و می بینی فقط او را می بینی. اینجا حرم امن الهی است و صاحب خانه خداست و اهل خانه مردم - بر این است که هرگاه چهار فرسنگ از شهرت، خانه ات دور شوی مسافری نمازت را شکسته باید بخوانی ولی آنجا از هر گوشه جهان که آمده باشی نمازت را تمام می خوانی زیرا که به خانه او آمده ای.
حج مجموعا در دو مرحله است: حج اصغر و حج اکبر، روز نهم ذی الحجه حج اکبر آغاز می گردد.
احرام می پوشی و از مکه بیرون می آیی و پس از بازگشتن از عرفات به کعبه باید در مشعر بایستی و سپس در منی، وقوف در عرفات - وقوف درنگ است و توقفی گذرا نه ماندن، نه سکون، نه سکوت، نه اقامت و درمنی وقوف سه روز است. در عرفات شناخت.
جمع بود و در مشعر، شعور مفرد یعنی که واقعیت گوناگون است و بسیار اما حقیقت یکی است و راه یکی.
عرفات مرحله آگاهی است اما شعور مرحله خودآگاهی، قدرت مهم است و عجیب است که وقوف مشعر در شب است و وقوف عرفات درروز، شب مشعر سایه ای از شب های خیال پرور و دل انگیز بهشت است مهتابش سر در باز و مهربان و لبخند نوازشگر خداست.
منی طولانی ترین وقوف، آخرین وقوف و آخرین منزل: یعنی آرزو، آرمان، ایده آل و... منی، منیه، امانی، تمنا.
عشق! آخرین مرحله، پس از مرحله شناخت و شعور، (شناخت، شعور حرام، عشق) بعد از آن حج به اوج خود می ریزد، دهم ذی الحجه، روز عید، عید قربان به یاد ابراهیم بت شکن تاریخ که درپایان یک قرن رسالت خدایی در میان خلق، یک عمر نبوت و امامت مردم و جهاد علیه شرک و بنای توحید که خدا به او فرمان می دهد: ای ابراهیم; اسماعیلت را بکش. فرزند دلبندت را، میوه دلت، پاره جگرت، نور چشمت را، انتخاب کن. سراپای وجودش فریاد می کشد. اسماعیل را! و حق بر سرش می کوبد «ذبح را» باید انتخاب کند «حقیقت» را یا «منفعت» را منفعتی که به جانش بسته است وحقیقتی که با ایمانش - که این داستان، داستان شکنجه و خودآزاری انسان و خون نیست داستان کمال انسان است. آزادی از بند غریزه است و رهایی از حصار تنگ خودخواهی و صعود روح و معراج عشق. اسماعیل تو کیست؟ نیازی نیست که کسی بداند، باید خود بدانی و خدا، زنت، شویت، شغلت، شهرتت، شهوتت، قدرتت، موقعیتت، مقامت و...
گوسفند را سرببر! جشن بگیرید و با هم بیندیشید که چه کرده اید و چه باید کرد.
نویسنده : زهرا عسگری
منبع از کتاب «حج» دکتر علی شریعتی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل آمریکا مجلس شورای اسلامی دولت دولت سیزدهم معلمان رهبر انقلاب نیکا شاکرمی مجلس خلیج فارس بابک زنجانی
آتش سوزی تهران پلیس روز معلم زلزله قتل شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش قوه قضاییه سلامت دستگیری
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم ارز
سریال نمایشگاه کتاب فیلم سینمایی تلویزیون عفاف و حجاب جواد عزتی سینمای ایران سینما دفاع مقدس فیلم موسیقی رسانه ملی
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین حماس غزه جنگ غزه نوار غزه انگلیس ترکیه ایالات متحده آمریکا اوکراین یمن افغانستان
پرسپولیس فوتبال سپاهان تراکتور علی خطیر لیگ برتر لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا باشگاه استقلال بایرن مونیخ باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی تلفن همراه اینستاگرام اپل گوگل همراه اول پهپاد واکسن تبلیغات ناسا نخبگان
سرطان خواب فشار خون کبد چرب بیماری قلبی دیابت کاهش وزن مسمومیت داروخانه