دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
تاریخ یک سند تاریخی
![تاریخ یک سند تاریخی](/web/imgs/16/119/ciyzz1.jpeg)
... پس از آغاز مبارزات رسمی در حوزه علمیه قم، به رهبری امام خمینی (ره)، نشریهای ماهانه ولی مخفی، بنام « بعثت» از سوی ما و دوستان منتشر میگردید که شامل مقالات اجتماعی، تحلیلهای سیاسی و اخبار گوناگون مبارزات ایران و جهان اسلام بود... این نشریه به مدت دو سال ( در سالهای ۱۳۴۲ـ۱۳۴۴) علیرغم فشار از هر طرف!منتشر شد و در سراسر ایران بطور گسترده، توزیع گردید و رمز پیروزی در این امر، نخست « اخلاص» دوستان همکار و سپس رعایت کامل اصول « مخفی کاری» و عدم تظاهر به دخالت و یا آگاهی و اطلاع از نشر آن، حتی در پیش بهترین و نزدیکترین دوستان و آشنایان بود...
خوشبختانه مجموعهٔ کاملی از این نشریه در بین اسناد آرشیو خصوصی اینجانب ــ علیرغم همه مشکلات ــ نگهداری شده بود که پس از پیروزی انقلاب، بدرخواست برادر گرامی، جناب حجهٔالاسلام والمسلمین علی حجتی کرمانی، یکجا در اختیار ایشان قرار گرفت تا با مقدمهای از ایشان، انتشار یابد و بیاری حق بوسیله انتشارات « سروش» تاکنون دوبار به شکل مجموعهای مستقل منتشر گردید.
... کلّ ابزار کار دوستان بعثت یک ماشین تحریر و یک دستگاه پلی کپی ساده و اطاقیدر منزل آقای شریفی گرگانی بود و البته این نهاد، علاوه بر نشریه ماهانه، در تایپ وتکثیر و توزیع بسیاری از اعلامیههای مراجع حوزه علمیه قم و یا دیگر مبارزین در آن دوران و پس از آن، بدون خط بازی!، فعالانه شرکت داشت!
اوائل سال ۴۹ روزی با مرحوم رضا گلسرخی و آقای علی حجتی کرمانی در دفتر« دارالتبلیغ اسلامی» نشسته بودیم و مرحوم شهید مطهری که از تهران برای تدریس درآن مرکز هر هفته به قم میآمدند، رسیدند، ولی قیافه شان نشان میداد که سخت ناراحت و آزرده هستند... سبب را جویا شدیم، گفتند: نخست درب اطاق را محکم ببندید تا کس دیگری وارد نشود!... درب را از پشت قفل کردیم و شهید مطهری ماجرای شهادت آیت الله سید محمد رضا سعیدی خراسانی را که یک روز قبل در زندان ساواک اتفاق افتاده بود، شرح دادند و افزودند: اوضاع وخیم تر شده، دیگر اینها به چیزی پای بند نیستند و طبق اخطاری که توسط ازغندی به آقای رفسنجانی کردهاند، بعد از این هم به کسی رحم نخواهند کرد!...
... شهید مطهری برای تدریس به جلسه درس رفت و ما بیرون آمدیم، آقای حجتی بالهجه کرمانی و با بغض در گلو، گفت: باید کاری کرد؟ نمیشود که همینطوری سید اولاد پیغمبر را خفه کنند و ما هم در قم خفه بشویم؟ آقایان نمیخواهند مبارزه نکنند، نکنند، ما مگر خودمان تکلیفی نداریم؟... من هم ضمن تصدیق گفته ایشان اعلام آمادگی کردم، و گفتم هر کاری از من ساخته است، حاضرم اقدام کنم... قرار شد اعلامیه را من بنویسم و تایپ کنم! تا برای تکثیر آماده شود... و اینجا بود که قدر برادرمان دعائی را شناختیم چون آقای سیدمحمود دعائی حفظهالله، صادقانه و مخلصانه ـ از آن روز و تا به امروز ـ آماده هر نوع فداکاری در راه مبارزه بود و در آن دوران اغلب کارهای تایپ اعلامیهها ونشریه را با سرعت و دقت خاصی انجام میداد.. اما این بار وی در قم نبود... و قرعهتایپ! بنام من افتاد که بلد نبودم... آن روز من برای تایپ اعلامیهای یک صفحهای، چندساعت وقت صرف کردم و چند بار با یک انگشت! آن را تایپ کردم و آخرین نمونه را کهگویا بهتر و بیغلطتر! از بقیه بود، برای تکثیر و پلی کپی شدن آماده نمودم... بقیه اموربعهدهٔ آقای حجتی کرمانی گذاشته شد که خود داستان آن، و ماجرای پس از آن را درمقدمهٔ مجموعههای « بعثت» شرح دادهاند که بطور ملخص، برای شما نقل میکنیم، که البته بخش مربوط به انتقاد دوستان مبارز! آن زمان از « ما»؟! که گویا « سکوت» کردهبودیم، برای روشن شدن پارهای از حقایق، بیفایده نخواهد بود، ـگرچه عندالله نیازی بهاین قبیل بیان حقایق! نیست: و ما عند ربک خیروابقی... و رضوان من الله اکبرـ و... آقای حجتی جریان این اعلامیه را چنین مینویسد:
«... به هر صورت و با تأثر و اندوه فراوان و علیرغم معتقدات مشترک و برداشتهایهمگون و اندیشههای همسان، نسبت به اصول و مبادی مشترک، بعثت نیز قربانیسلیقههای شخصی و تفکرات و استنباطها و احیاناً توهمات و تخیلات فردی ما گردید وبه بوتهٔ تعطیل سپرده شد. هر چند خداوندگار را هزاران بار سپاس که هیچ کدام از ما بهاصل « نهضت» پشت نکردیم و هر کدام به سهم خود در زمینههای گونهگون تا واپسینروزهای پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و فجر صادق ۲۲ بهمن ۵۷، به مبارزات خود علیه مظالم و مفاسد رژیم مستبد و تبهکار پهلوی ادامه دادیم، و در همین رابطه ازماشین تحریر و دستگاه پلی کپی در مواقع مختلف و به طور پراکنده جهت چاپ و تکثیراعلامیهها، پیامهای امام و اطلاعیههای ضروری بهره میجستیم که یکی از موارد قابلذکر که برای من خاطرهی رنجآلودی را نیز در بردارد، اطلاعیهای بود که به مناسبت شهادت جانگداز مرحوم آیهٔالله حاج سید محمد رضا سعیدی خراسانی در بحرانی ترین جو ترور و وحشت و اختناق ماههای نخست سال ۱۳۴۹، انتشار دادیم، اجازه بدهید دراین باره به نامهٔ خودمانی و در عین حال دردمندانه برادر گرانقدرم سید هادی خسروشاهی که اخیراً و در آستانه مسافرت چند روزه ایشان به خارج از کشور، برایم نوشته است بسنده نموده و متن اطلاعیه نیز برای ثبت در تاریخ آورده و خود نیز به تشریح خاطرهٔ مورد نظر آقای خسروشاهی اکتفا کنم:
هوالحق
برادر، علی حجتی کرمانی
با سلام و درودِ همچنان انقلابی - اسلامی:
... روزی میگفتید که اعلامیهٔ مربوط به شهادت آیهٔالله سعیدی را من نوشتم و شما و دیگر برادران همکار بعثت ـ نشریه مخفی حوزهٔ علمیهٔ قم ـ آن را تکثیرکردید و برادر به حق پیوستهای هم در همان هنگام که دستهای شما هنوز از جوهر پلی کپی پاک نشده بود از « ما» انتقاد میکرد که گویا مبارزه نمیکنیم و...
باشد، او رفت، ما هم میرویم و از بندگان خدا هم پاداشی نمیخواهیم کهوظیفهای انجام داده بودیم... و برای آن برادر هم از خدای بزرگ طلب رحمت و مغفرت میکنیم.
نمونهای از اعلامیهٔ مزبور در « آرشیو» من بود که به پیوست تقدیم میکنم. سالگرد مرحوم سعیدی ۲۱ خرداد است و تاریخ اعلامیه ما هم ۲۲ خرداد.یعنی در بحرانی ترین جو اختناق و ترور که شب میگرفتند و دو هفتهٔ بعد جنازه را تحویل میدادند!
پس ما در آن شرایط مبارزه میکردیم، نه حالا. و چه نیکو خواهد بود که« خاطره» خود را در این زمینه بنویسید و همراه متن اعلامیه در اطلاعات منتشرکنید، تا انقلابی نمایان جدید! حقایق را بیشتر از این تحریف نکنند. گرچه من شخصاً بر این باورم که این گونه تحریفها هیچ گونه ارزش و اهمیتی ندارد و نزد حق تعالی مسئلهای را تغییر نمیدهد، ولی این را هم قبول دارم که دفاع از « حق» یک امر طبیعی بل یک تکلیف الهی است.
و به هر حال اگر میخواهید برای ثبت در تاریخ ( آنهم هالک) ـ که کل شیئیهالک الاوجهه ـ در این باره مطلبی بنویسید، سند آن به پیوست تقدیم میشود تا به موقع اقدام کنید... ولی بر این باور هم استوار باشید که: و رضوان من الله اکبر... و ما عند ربک خیر وابقی... بگذار تاریخ را تحریف کنند ـ که این سرنوشت همیشگی خود تاریخ است ـ بگذار حقایق را وارونه جلوه دهند، تا وقتی علی در محراب عبادت به شهادت رسید، باور نکنند که او هم نماز میخوانده است!... و بگذار آنچه دل تنگشان میخواهد بگویند و بنویسند و من به شما اطمینان میدهم تا ۵۰ سال دیگر، نه از آنها نامی هست و نه نشانی. و درنزد حق تعالی ( اگرباورش دارند) هیچ اجر و منزلتی نخواهند داشت.
با تبریک سال جدید، چون عازم مأموریتی چند روزه در خارج هستم،بدین وسیله عرض ادب میشود که امیدوارم پذیرا باشید.
ماجرا دقیقاً از این قرار بود: پس از انتشار خبر شهادت مظلومانه و غریبانهٔ مرحوم سعیدی سراسر حوزهٔ علمیه را غباری از غم و اندوه و بهت فرا گرفت. هیچ کس جرئتنفس کشیدن نداشت. رژیم تصمیم گرفته بود شدت عمل به خرج دهد. بغضها در گلو ونفسها در سینهها حبس شده بود. زجرها و شکنجههای ساواک کولاک میکرد و به اوجشدت و وقاحت خود رسیده بود. اکثریت به زندگی عادی و مرگ گونهٔ خود مشغولبودند و تعداد معدود و انگشتشماری متعهد و مبارز یا در گوشههای سیاهچالهای رژیم به سر میبردند و یا در هر گوشه و کنار به مبارزات مخفی و زیرزمینی خود ادامهمیدادند... مرحوم شهید مرتضی مطهری که طبق معمول هفتهای یک روز جهت تدریس در یکی از مراکز علمی آن روز حوزه، به قم میآمد وارد قم شد. با آقایان خسروشاهی و گلسرخی سراسیمه به خدمتش شتافتیم. شهادت مرموز سعیدی در زندان او را به شدت متأثر و غمگین ساخته بود. چنان محیط وحشتی به وجود آمده بود که در محیط امن مرکز! دستور داد در اتاق را از پشت قفل کنند و در عین حال آهسته سخن میگفت! وی در آنروز ( و صد البته آرام و بیمناک) برای ما نقل کرد که: ازغندی ( منوچهری) جلاد و شکنجه گر معروف ساواک آقای هاشمی رفسنجانی را سوار اتومبیل خود کرده و مدت یکی دو ساعت دور تهران گردانده و تصمیم رژیم را بر اتخاذ شیوهٔ شدت عمل تا مرحلهٔ قتل زیر شکنجه به اطلاع ایشان رسانده است و خط و نشان کشیده و تهدید کرده و اتمام حجت نموده که خلاصه مواظب خودتان باشید و به دوستانتان هم برسانید که ما دیگرتحمل کوچک ترین حرکتی را نداریم و به شدت عکسالعمل نشان خواهیم داد و ضمناًسوگند یاد کرده است!! که ما آقای سعیدی را نکشتیم. وی در زندان سکته کرد و مرد؟!
افسرده خاطر و غمناک از پیش آقای مطهری بیرون آمده در راه با آقای خسروشاهی گفتیم: در عین حال باید کاری کرد. این برای ما ننگ است که روحانی برجسته وعالیقدری را ددمنشان با کمال قساوت زیر شکنجه به قتل برسانند و حوزه علمیه را خفقان بگیرد و از هیچ کس صدایی بلند نشود! وی نیز همعقیدهٔ من بود و بر این که بایدکاری کرد اصرار ورزید. پس از گفت و گو و تبادل نظر قرار شد آقای خسروشاهی بهمناسبت این فاجعهٔ اسفناک و کم نظیر اعلامیهای بنویسد. که به سرعت و همراه با شور ودرد و احساس مسئولیتی ( که مخصوص خودش در چنین مواقع حساسی بود)، نوشت ومن نیز دستی در آن بردم و چند کلمهای را اصلاح کردم آن طور که آمادهٔ چاپ و انتشارگشت. حال از همکاران بعثت جز من و آقای خسروشاهی کسی در قم نیست. آقای رفسنجانی مدتی است که به تهران مهاجرت کرده و در آنجا مبارزات خویش را باپایمردی و استقامت و شور و امید ممتازی ادامه میدهد، و آقای سیدمحمود دعائی نیزبه نجف اشرف مهاجرت کرده و در جوار مرقد ولیالموالی امیرالمؤمنین علی( علیهالسلام) رحل اقامت افکنده و سازمان روحانیت مبارز خارج از کشور را پیافکنده وعلاوه بر سخنرانیهای مهیج و مؤثر و سازندهٔ خود بر ضد رژیم سفاک پهلوی از رادیوعراق که به عقیده من در آن موقعیت زمانی ( که به آقای هاشمی رفسنجانی هم در همانزمان گفتم) بهترین بهره وری از بهترین فرصت مناسب بود، به یک سلسله فعالیتهای مبارزاتی با یاری تعدادی از روحانیون انقلابی و مسئول دست یازیده بود... آقای شریفیگرگانی نیز در مسافرت بود و آقای ربانی شیرازی و مصباح یزدی نیز فعالیتهای دیگریداشتند و لذا به تنهائی و با کسب اجازه از همسر آقای شریفی گرگانی با وجود عدمتخصص در امر تایپ و پلی کپی، هر طور شده به چاپ اعلامیه مبادرت ورزیدیم...
مدت متجاوز از نصف روز تایپ آن توسط آقای خسروشاهی و پلی کپی آن توسط من با لطایف الحیل و بدبختی فراوانی به طول انجامید و نظر به اینکه همسر آقای شریفی درمنزل تنها بود ترجیح دادم دستهای سیاه و مملو از مرکب خود را در منزل ایشان نشویم.از این رو متجاوز از هزار نسخه از اعلامیههای مزبور را در منزل آقای شریفی باقی گذارده و خود خسته و کوفته و با اعصابی فرسوده متجاوز از ساعت یک بعدازظهر از یخچال قاضی راهی منزلم در کوچه کاظمی واقع در خیابان صفایه ( که راه چندان نزدیکی هم نبود) شدم. در وسط خیابان صفایه با مبارز نستوه مرحوم حجهٔالاسلام ربانی املشی برخورد نمودم. ایشان بلافاصله براساس عرق دینی و احساس تعهد مرا شدیداً به باد انتقاد گرفتند که چرا مبارزه را ترک گفتید؟ چرا فعالیت نمیکنید؟ آقای سعیدی را دراین کشور زیر شکنجه به شهادت میرسانند و شما مشغول درس و بحث و مقاله و کتاب نوشتن خود هستید و ککتان هم نمیگزد و...؟
چه میتوانستم بگویم! در آن موقع کافی بود دستهای مرکبی خود را ( که زیر عبا پنهان نموده بودم و بیمناک از اینکه نکند در همین حال و موقعت دستگیر شوم و همین دستهای آلوده بهترین سند مجرم بودنم بشمار آید) بیرون آورده و به ایشان نشان دهم، اما چنین نکردم. بلکه سخنان انتقا دآمیز مغفورله را با حوصله و صبر فراوانی گوش دادمو با عجله از ایشان جدا شدم. به امید اجر و پاداش فراوان تر از سوی خداوند عالم ـ السرو الخفیات ـ اما مخفی نماند که دلم شکست و بغض گلویم را فشرد و احتمالاً یکی دوقطره اشک هم بر گونههایم غلطید! خوشبختانه اعلامیه در سطح گستردهای انتشار یافت و به خارج از کشور ارسال شد و عین آن به طور مستقل و یا در پارهای از نشریات فارسی زبان خارج از کشور نیز تجدید چاپ و تکثیر گردید. البته این اعلامیه نیز، مانند بسیاریدیگر از اعلامیهها، امضای حوزه علمیهٔ قم را داشت ولی نشریهٔ بعثت را به عنوان ارگان دانشجویان حوزهٔ علمیهٔ قم منتشر میساختیم.» ( بعثت، مجموعه کامل نشر سروش،صفحه ۱۶ ـ ۱۸).
... اعلامیه پس از تکثیر توسط آقای حجتی، طبق معمول بستهبندی شد و مانندنشریه بعثت ـ که دیگر منتشر نمیگردید ـ مخفیانه توزیع شد. تعدادی هم توسط اینجانب، از تهران به شهرستانها ـ با پست عادی برای علماء بزرگان ـ ارسال شد ونسخهای هم با پست هوائی به آلمان، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان، آقایصادق طباطبائی، فرستادم که در صورت امکان تکثیر کنند، و آنها هم بسرعت، با افزودنعکسی از شهید آیهٔالله سعیدی در بالای متن اعلامیه، عین نمونه پلیکپی شده قم را،تکثیر و توزیع کردند...
... و اکنون در میان اسناد ساواک در پرونده شهید سعیدی مجموعه آن اسناد در کتابی تحت عنوان: « یاران امام به روایت اسناد ساواک: شهید آیهٔالله سید محمد رضاسعیدی، در ۶۴۸ صفحه اخیراً در تهران منتشر شده است.
یکی دو گزارش درباره این اعلامیه آمده است که ما برای تکمیل تاریخ این اعلامیه ـ که تاکنون از چگونگی انعکاس آن در میان دستگاههای امنیتی رژیم بیاطلاع بودیم ـ آنها را نقل میکنیم: ...نسخهای از اعلامیه توسط اینجانب به مرحوم آیتالله شیخ جابرفاضلی از علمای معروف شهرستان خوی ارسال شده بود که، توسط مأمورین رژیمگزارش شده و در آن چنین آمده است:
از : رضائیه
موضوع: وصول ۰۷۳۰ـ۱۱/۴ کشف ۰۸۰۰ کاشف ۶۰۰.....
نامه۱ پلیکپی شدهای که فوقالعاده تحریکآمیز است از قم، پستی برای شیخ جابر فاضلی که از روحانیون تراز اول خوی میباشد ارسال و در آن علت دستگیری وچگونگی مرگ سید محمد رضا سعیدی و همچنین جریان فرستادن جنازهٔ وی به قم و تظاهرات مردم تشریح و از فاضلی خواستهاند جریان را در منابر به اطلاع مردم برساند.چون امکان داشت از این نامه برای سایر روحانیون منطقه ارسال شده و یا بشود اقداماتو پیشبینیهای لازم معمول و در صورت برخورد با چنین مواردی مطابق شمارهمعطوفی اقدام خواهد شد. ضمناً شیخ جابر فاضلی پس از مطالعه نامه آن را به گوشهای پرتاب و اظهار داشته چشمش کور، میخواست جلوی زبانش را بگیرد. مع ذلک کنترل ادامه دارد.»
البته این گزارش نشان میدهد که ساواک از واکنش مبارزین نگران است و جملهایهم که به مرحوم آیتالله آقای شیخ جابر فاضلی به هنگام دریافت اعلامیه نسبت دادهشده است، در صورت صحت گزارش، بیتردید از روی « تقیه» بوده و ایشان با احتمال اینکه بهنگام خواندن اعلامیه در مجلس خود، مأموری موضوع را گزارش خواهد داد،آن جمله را فرمودهاند و خود مأمور ساواک هم صحت آن را باور نکرده و لذا در ذیل گزارش خود اضافه کرده است که : « معذلک کنترل ادامه دارد!».
تازه تیمسار ریاست ساواک مرکز! دستور میدهند که: « به ساواک قم توجه داده شود عاملین را شناسائی و از ادامه فعالیتشان جلوگیری نمایند»!
متأسفانه بعلت در اختیار نبودن اسناد ساواک قم، نمیدانیم که ساواک قم چه کارکرد؟ و چرا نتوانست عاملین را شناسائی و آنان را دستگیر سازد؟... در حالیکه آنان مانندساحلنشینان مبارز! بیروت و بغداد و کوفه و پاریس و... در امان نبودند!... که بعضی ازآنها، بعدها آمدند و طلبکار شدند!...
بهرحال: پس از تکثیر این اعلامیه در خارج، توسط انجمن اسلامی دانشجویان، مأمورین ساواک در آلمان، طی گزارشی ضمن ارسال نمونهای از آن، مینویسند:
محرمانه
ماه - ۳۱۵
انگور
۱۴۲۸۳۸۸۴
۱۷/۴/۴۹ خزهای
دارد تاریخ: ۱۱/۴/۴۹
پخش اعلامیه
یک نسخه از اعلامیهٔ حوزهٔ علمیهٔ قم که به مناسبت فوت آیتالله حاج سید محمد رضا سعیدی خراسانی چاپ و در بین دانشجویان ایرانی مقیم هامبورگ توسط خزهای توزیع گردید، به پیوست تقدیم میگردد.
توضیح منبع :
علاوه بر تعدادی که خزهای بین دانشجویان ایرانی مقیم هامبورگ پخش نموده حدود۵۰۰ نسخهٔ دیگر نیز در اختیار دارد.
نظریه کامیار:
با توجه به نحوهٔ ماشین شدن اعلامیه مزبور به نظر میرسد که این اعلامیه در خارجاز کشور تهیه و تکثیر گردیده، زیرا اغلاط ماشینی آن نشان دهندهٔ آن است که توسط یک ماشین نویس مبتدی که احتمالاً دانشجو و عضو اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا میباشد تایپ گردیده و دلیل روشنتر اینکه متن صفحه پشت اعلامیه نیز با همان ماشین تایپ گردیده منتهی با فاصله خطی بیشتر.
والنتین
کامیار
باستحضار ریاست بخش ۳۱۶ برسد ـ از طرف رئیس بخش ۳۱۵ فرجادی
۲۴/۴/۴۹ پارسا کیا
قبلاً اقدام شده در پرونده سید محمد رضا سعیدی خراسانی بایگانی شود
۲۸/۴/۴۹
در این گزارش مأمور برون مرزی ساواک، تایپ اعلامیه را به خاطر « اغلاط ماشینی آن به یک آدم ناشی! نسبت میدهد که گویا دانشجوئی در اروپا است و مینویسد:« اغلاط ماشینی آن نشان دهندهٔ آن است که توسط یک ماشین نویس مبتدی که احتمالاً دانشجوی عضو اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا میباشد، تایپ گردیده» که البته چنین نبود و متن آن « توسط یک ماشین نویس مبتدی» مقیم قم، یعنیاینجانب بطور یک انگشتی انجام پذیرفته بود!
ساواک مرکز! هم نادانتر از مأموران خارج نشین، راهی برای یافتن نویسندگان وتایپ کنندگان! آن ندارند و این است که بجای تعقیب مجرمین!!، در ذیل آن نوشتهاند: « در پرونده سید محمدرضا سعیدی خراسانی بایگانی شود»!
اما مبارزه بایگانی نشد!... و علیرغم همهٔ فشارها و ترورها ادامه یافت و... سرانجاماوج گرفت و به نتیجه رسید و انقلاب پیروز شد!
متن اعلامیه ما، به تاریخ ۲۲/۳/۴۹، یعنی یک روز پس از شهادت آیتالله سعیدی چنین بود:
انالله و اناالیه راجعون
شهیدی از روحانیت
آیتالله حاج سید محمد رضا سعیدی خراسانی در زندان کشته شد
مردم مسلمان ایران
جلادان دستگاه جبّار، جنایت بزرگ دیگری را مرتکب شده و یکی از فداکارترین ومخلص ترین افراد روحانی و مبارز را پس از ۱۵ روز شکنجهٔ ضدانسانی و وحشیانه بهقتل رسانیدند. آیتالله سعیدی که از فارغالتحصیلان حوزهٔ علمیهٔ قم بود، در سالهایاخیر در تهران اقامت داشت و ضمن ارشاد مردم و نشر اصول اسلام، به مبارزه روحانیتعلیه جنایات و فجایع دستگاه جبّار ادامه میداد. آیتالله سعیدی در سالهای اخیرچندین بار توسط مأمورین و دژخیمان دستگاه دیکتاتوری دستگیر و مدتها زندانی شده بود و سرانجام بخاطر نشر اعلامیهای علیه طرح استعماری سرمایه گذاری بیگانگان استثمارگر آمریکائی و یهودی در ایران، ۱۵ روز پیش دستگیر و در زندان تهران زیرشکنجه قرون وسطائی قرار گرفت و کشته شد. جنازه این شهید عزیز روحانیت رامأمورین و دژخیمان دستگاه شبانه به « قم» آورده و در گورستان قم دفن کردند... ولی بلافاصله جنایت جلاّدان دستگاه فاش شد و موج اعتراض روحانیت و فضلای قم بالا گرفت و مجالس ترحیم از طرف طلاب بر پا شد... به دنبال این فاجعهٔ بزرگ، روحانیونعالیمقام دیگری مانند آیتالله منتظری، حجهٔالاسلام ربانی شیرازی و خطبائی چونآقای مروارید و آقای کلانتر و گروهی از طلاب مجاهد قم چون آقای سالاری و سلیمانی دستگیر و به زندانهای تهران اعزام شدند... ما ضمن تقبیح این جنایات جدید و ضد انسانی طبقهٔ حاکمه، از مراجع تقلید خواستاریم که هر چه زودتر اقدام کنند وبخواهند که مسببین و عاملین شهادت آیتالله سعیدی به مجازات قانونی برسند. ما آزادی فوری علماء و روحانیون بزرگ را خواستاریم و علیرغم فشار و اختناق موجود بهمبارزهٔ خود علیه اقدامات ضد قانونی دستگاه ادامه میدهیم. شهادت آیتالله سعیدی در زیر شکنجه، توقیف و تبعید و شکنجهٔ دیگر روحانیون بزرگ حوزهٔ علمیهٔ قم و تهران، ما را از ادامه راهی که در راه رفاه و آسایش مردم مسلمان ایران و مبارزه بر ضد توطئههای استعمار بینالمللی در پیش داریم، باز نمیدارد. درود بر روان پاک شهدای راه حق. سلامبر زندانیان بیگناه.
حوزه علیمه قم/ جمعه ۲۲/۳/۴۹
آری! در اعلامیه ما!، در آن دوران سیاه ترور و اختناق، چنین آمده بود: « جلادان دستگاه جبار، جنایت بزرگ دیگری... پس از ۱۵ روز شکنجه ضد انسانی و وحشیانه...مبارزه روحانیت علیه جنایات و فجایع دستگاه جبار... مأمورین و دژخیمان دستگاه دیکتاتوری... و بخاطر نشر اعلامیهای علیه طرح استعماری سرمایه گذاری بیگانگان استثمارگر امریکائی و یهودی... زیر شکنجه قرون وسطائی... دژخیمان دستگاه...جلادان دستگاه...، ضمن تقبیح این جنایات جدید و ضدانسانی طبقه حاکمه... ما علیرغم فشار و اختناق موجود به مبارزه خود علیه اقدامات ضدقانونی دستگاه ادامهمیدهیم... شهادت آیهٔالله سعیدی در زیر شکنجه... ما را از راهی که در راه رفاه وآسایش مردم مسلمان ایران و مبارزه بر ضد توطئههای استعمار بینالمللی در پیش داریم باز نمیدارد...»
... البته جملاتی از این قبیل، در آن دوران، برای نویسنده و ناشر در صورت کشف، سرنوشتی را به دنبال داشت که یک روز قبل از کتابت آن، شهید سعیدی به آن رسیده بود!
... و خدای را سپاس که مبارزه ادامه یافت و ما هم مانند اقلیتی شکور، تنها و یا همراهآنها، بدون هیچ داعیه و تظاهری، به راه خود در مبارزه علیه دیکتاتوری ـ طبق تشخیص خود ـ عمل کردیم و این اعلامیه، فقط نمونهای از افشاگریها بر ضد رژیم ستمشاهی بود.
... امیدواریم که بزودی « مجموعه اسناد نهضت اسلامی ایران» که چهار جلد نخستین آن شامل مجموعه کامل نشریهها، اعلامیهها و بیانیههای طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، در طول مبارزه ـ تا پیروزی انقلاب اسلامی ـ است، چاپ و در اختیار عمومعلاقمندان قرار گیرد... و هواداران آشنائی با حقایق و پژوهشگران تاریخ معاصر، بتوانند با مراجعه به آنها، تاریخ را آنطور که هست بنویسند و ارزیابی کنند!
سیدهادی خسروشاهی
نعمت الله موسوی
http://khosroshahi.net/article/detail_art.php?artid=۳۸&flag=۱&merg=۱ : منبع
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست