یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

تناقضی مضحک و سوگمندانه


تناقضی مضحک و سوگمندانه

تحلیلی بر آثار شهرستانی جشنواره تئاتر فجر

با برگزاری بیست‌وهفتمین جشنواره تئاتر فجر، بار دیگر برپایی یکی دیگر از رویدادهای ‌مهم فرهنگی هنری کشور را پشت سر گذاشتیم. نوشتار زیر قصد دارد حقیقتی که بارها و بارها تحت عناوین مختلف و برنامه‌های گوناگونی که از زبان مسوول و متولی گرفته تا هنرمند و منتقد یعنی لزوم توجه به تئاتر شهرستان را در یک نگاه اجمالی بار دیگر دوره کند و امید دارد اگر گرهی از کلاف سردرگم بی‌توجهی به تئاتر شهرستان‌ها تئاتر بی‌متولی باز نمی‌کند لااقل بار دیگر توجه به تئاتر شهرستان‌ها را برای یادآوری هم که شده به گوش تمامی دلسوزان هنر نمایش برساند.

سال‌هاست در ایران این سخن که «تئاتر هنر خواص است و سینما هنر عوام» مسلم فرض شده ‌است، و بدتر از آن گویا این شعار از پای بن بی‌اساس لااقل در ۳ دهه اخیر به دلیل دوری و عدم شناخت هنرمندان تئاتر شهرستان از تفاوت میان حرف‌ها تا عمل‌ها در اتمسفر تئاتر ایران آنها را بر پذیرش این شعار مصمم کرده و در پنهان و آشکار بر این نکته اذعان دارند که تئاتر، امکانات و سرمایه‌گذاری برای تولید و اجرای آن تنها در اختیار خواص هنرمندان تهرانی است و آنها در این جمع پر هیاهو حتی اگر فریاد نیز برآرند که ما نیز هستیم صدایشان به هیچ جایی نمی‌رسد.

نمونه برجسته این فریاد‌ها را در اجراهای جشنواره تئاتر بیست و هفتم فجر می‌توانستیم به وضوح در خلال اجراهای صحنه‌ای و خیابانی نمایش‌های شهرستانی شاهد باشیم و عجب این‌که مسوولان و دلسوزان این صداها را نمی‌شنوند یا اگر می‌شنوند تنها با تشویق و بیان آمار‌ها از پیشرفت تئاتر شهرستان‌ها می‌گویند اما در عمل تا سال بعدی و برگزاری جشنواره تئاتر فجری دیگر آن را فراموش می‌کنند یا دغدغه‌های امور دیگر، آنها را از عملی‌سازی شعارهایشان دور می‌گرداند، اما هنرمندان خارجی و مهمانان با یک بار حضور این فریاد‌ها را آنچنان می‌شنوند که «دانیل بروکس» عضو هیات داوران بخش بین‌الملل جشنواره تئاتر فجر بر برگزارکنندگان این فستیوال خرده می‌گیرد که کیفیت آثار شرکت داده شده در بخش مسابقه از سایر آثار خارج از این بخش مانند تئاتر شهرستان‌ها بسیار پایین است و برای جبران این کوتاهی مسوولان داخلی همان اجنبی‌های هنرنشناس گروه‌های تئاتر شهرستانی را برای اجرا در کشورهای خود طبق گفته وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی‌ دعوت می‌کنند یا به صورت استعاری در اعتراض به نحوه انتخاب آثار برای بخش مسابقه تئاتر فجر اثری را خارج از بخش مسابقه نمایش شکار روباه اثر دکتر علی رفیعی به‌عنوان نمایش برتر جشنواره بیست و هفتم برمی‌گزینند.

● تئاتر شهرستان و کهنه آرزوی محال اجرای عمومی‌

محدودیت سالن‌ها، بی‌توجهی مطلق به ‌ساخت سالن‌های جدید،‌اکتفا به مجموعه تئاتر شهر و چند سالن دیگر، تهران محوری و ... سبب شده است که به جز برخی ‌نمایش‌های تهرانی، همه نمایش‌‌های خارجی و تقریبا همه نمایش‌های شهرستانی فقط در ‌جشنواره اجرا شوند.‌

‌به دیگر سخن برخی گروه‌ها مشخصا شهرستانی‌ها فقط برای جشنواره کار می‌کنند. آنها ‌حتی امکان حضور در تمامی ‌مدت برگزاری جشنواره را نیز ندارند. متن و شیوه‌ای را نیز که ‌بر می‌گزینند متناسب با حال و هوای جشنواره است و در گفتگو با آنها در می‌یابی که اساسا ‌بستر لازم برای اجرای چنین نمایشی در شهرستان وجود ندارد. در آنجا یا اصلا کار تئاتر ‌نمی‌کنند یا نمایش‌های فکاهی مناسبتی یا نمایش برای کودکان را به صحنه می‌آورند.‌

‌ذکر این نمونه شاید خالی از لطف نباشد که برای مثال نمایش «کوآرتت تایتانیک» ‌به کارگردانی ایرج محرمی‌ از زنجان که در بخش مرور جشنواره بیست‌وهفتم به اجرا درآمد برخلاف میل کارگردان جهت اجرا در این بخش و به خواهش شما بخوانید دستور مسوولان برگزاری جشنواره برای این بخش انتخاب شد و این در حالی است که بر همگان واضح و مبرهن است که نمایش‌هایی برای اجرا در بخش مرور جشنواره برگزیده می‌شوند که پیش از جشنواره اجرای عمومی‌ داشته باشند اما کوآرتت تایتانیک حتی یک اجرا تا پیش از جشنواره نداشته و هدف کارگردان از حضور در جشنواره، گرفتن مجوز اجرای عمومی‌اثرش بوده تا لااقل زحمات چندین ماهه گروه را بتواند با اجرایی محدود در شهرستان خود فراهم آورد که آن هم به لطف و خواهش مسوولان برگزاری میسر نشد و از این نوع نمونه‌ها در جشنواره تئاتر فجر کم نبوده و نیستند.

● آفت‌های تئاتر شهرستان

آنچنان که ذکرش رفت و به سبب عدم اجرای عمومی‌آثار شهرستانی و نیز برای پذیرفته شدن و دیده شدن حتی برای دو اجرا در یک شب در طول برگزاری جشنواره بسیاری از گروه‌های شهرستانی نمی‌توانند یا نمی‌خواهند متونی را انتخاب کنند که دارای مفاهیم اجتماعی موجود در شهرستان خودشان باشد یا از داستان‌ها، حکایت‌ها و اساطیر فولکلور خود برای تولید متون اجرایی بهره ببرند و برای جا نماندن از رقابت بی رحمانه در پذیرفته شدن برای حضور در بخش نهایی جشنواره تئاتر فجر بسیاری از گروه‌ها رو به سوی متونی می‌آورند که از آنها به متون سفارشی یا فاخر یاد می‌شود.

آثار هنرمندان تئاتر شهرستانی که تنها دیده شدن و بهره‌مند شدن از حق مساوی امکانات را از مسوولان خواستارند به وضوح درمی‌یابیم که ایشان برای رسیدن به خواسته‌های کوچکشان بسیار ایثار می‌کنندالبته منظور از این نوشتار رد کردن مفاهیم با ارزش مانند انقلاب و دفاع مقدس و ارزش‌ها و میراث‌های گرانبهای آنها نیست چرا که هرچه به این متون در هر جشنواره‌ای (چه جشنواره‌های عمومی ‌و چه جشنواره‌های موضوعی) پرداخته شود بی‌تردید باز هم فضا و مجال برای ارائه آثاری از این دست مهیا و لازم می‌باشد، اما غرض اینجاست که نباید اولویت پرداختن به این مسایل سبب پذیرش آثار برای جشنواره باشد که البته در ظاهر هم این‌گونه نیست اما وقتی بیش از نیمی‌ از آثار شهرستانی شرکت‌کننده در جشنواره به مسائل موضوعی خاص پرداخته‌اند ناخودآگاه این فکر در ذهن متبادر می‌شود که گویا پرداختن به متون موضوعی می‌تواند برگ برنده‌ای برای گروه‌های شهرستان برای اجرا در جشنواره باشد و این اجرا همان اجرایی است که هر چند به یک شب و حضور نهایتا ۵۰۰ تماشاگر (با توجه به ظرفیت عظیم سالن‌های اختصاص داده شده به گروه‌های شهرستانی)! محدود می‌شود اما از عدم اجزای عمومی ‌آن آثار در شهرستان‌های خودشان بسیار بهتر و مغتنم‌تر به‌شمار می‌آید.

برای مثال نگاه کوتاهی به نمایش «نقطه سر خط» می‌اندازیم. این نمایش که از شهر همیشه جاوید «خرمشهر» به جشنواره بیست و هفتم تئاتر فجر آمده بود با چنان پتانسیل بالایی از نویسنده گرفته تا بازیگر، تماشاگر را در طول مدت اجرا میخکوب می‌کرد که شاید اولین ذهنیت رجوع شده به ذهن مخاطبان این می‌توانست باشد که چرا این نمایش با این قدرت در کوچکترین سالن جشنواره کارگاه نمایش به اجرا می‌رود یا چرا در بخش رقابتی حاضر نیست اما این گروه می‌داند که تمام این استقبال و لذت تماشاگر در همان دو نوبت اجرا به پایان می‌رسد و در بازگشت به خرمشهر باز داستان همان روایت نبود سالن، نبود بودجه مناسب و عدم اجرای عمومی ‌است در حالی که اگر این گروه مساله غربت و تنهایی که جزو خاطره مردمان آن خطه است را دست مایه اثرش قرار نمی‌داد و مثلا با سوژه بازتاب مشکلات اجتماعی شهرستان و استان خود کاری را با همین قدرت مهیا می‌کرد شاید نمی‌توانستیم حتی برای یک شب هم که شده با اعضای قدرتمند در اجرا و تفکر این گروه از نزدیک آشنا شویم.

● دست و پا زدن برای هیچ

با نگاهی اجمالی به آثار هنرمندان تئاتر شهرستانی که تنها دیده شدن و بهره‌مند شدن از حق مساوی امکانات را از مسوولان خواستارند به وضوح درمی‌یابیم که ایشان برای رسیدن به خواسته‌های کوچکشان بسیار ایثار می‌کنند. نمونه‌های این فرافکنی و ایثار و به تعبیری دست و پا زدن تئاتر شهرستان را در میان آثار این گروه‌ها به سادگی می‌توان رصد کرد.

نمایش «شب تلخ یلدا» به کارگردانی حسین سرپرست از رشت به ما نشان می‌دهد که هنرمند تئاتر شهرستانی حتی اگر بخواهد هم نمی‌تواند در ‌انتخاب مضمون از میل و سفارش تماشاگر خاص فراتر رود. طبیعی است که دغدغه‌ها نیز در ‌همین محدوده سیر می‌کند و مردم و آرزوها و آلام‌شان در غبار فراموشی گم می‌شوند. به همین سبب است که نمایش «حجله در آتش» به کارگردانی حسین ابراهیمی ‌از فردوس افزون بر مضمون، در فرم نیز دچار مشکل می‌شود و در آن تکرار حدیث نفس‌ها به ‌سرخوردگی نمایشگر از پیام، اندیشه و مضمون منجر می‌شود یا تماشاگر عام نمایش «خواب برهنه برف» به کارگردانی رضا گشتاسب از یزد در پشت این همه نمایش‌ در نمایش‌ها، در میان این همه قصه‌های موازی و ‌بازگشت به گذشته‌های مکرر، زبان بازی‌ها و ساختارشکنی بی‌منطق و این همه بی‌ارتباطی با ‌فرهنگ زنده و پویای جامعه، در می‌ماند و از تئاتر می‌گریزد.

‌اگر مسوولان و متولیان هر چه سریع‌تر به فکر نجات تئاتر شهرستان از تناقضی مضحک و سوگمندانه که گریبان گیر این هنر و هنرمندانش در شهرستان‌ها شده است نباشند نتیجه نهایی چنین ترفندها و پیچیده کردن‌های ساختاری و شکلی در پشت فرم‌های هندسی بی‌روح و حیرانی میان دنبال خویش و دنبال زندگی گشتن این هنرمندان چیزی جز نابودی و فراموشی این هنر در شهرستان‌ها را به ارمغان خواهد آورد.

امین خرمی‌