جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

گسترش رسانه ها و شخصی شدن سیاست‏


گسترش رسانه ها و شخصی شدن سیاست‏

شخصی شدن سیاست عبارت است از حالتی که در آن یک فرد سیاستمدار علی رغم کاهش نسبی قدرت سیاسی اش به رفعت و مقام سیاسی برسد. در ایالات متحده آمریکا این مفهوم با بکاربردن واژه های " ‏Regqnite …

شخصی شدن سیاست عبارت است از حالتی که در آن یک فرد سیاستمدار علی رغم کاهش نسبی قدرت سیاسی اش به رفعت و مقام سیاسی برسد. در ایالات متحده آمریکا این مفهوم با بکاربردن واژه های " ‏Regqnite ‎‏ " و یا " ‏Reganomics‏ " که پس از رئیس جمهور آمریکا " رونالد ریگان" متداول شد، و یا "‏Thatcherite ‎‏" که پس از نخست وزیر پیشین انگلستان " مارگارت تاچر" با این مفهوم به کار برده شد القاء می شود.

در اصل شخصی سازی سیاست به مفهوم تاکید بر روی افراد به جای تاکید بر روی حزب های سیاسی است. هیچ منبعی در مورد اینکه منشاء این پدیده چیست وجود ندارد، اگر چه یکی از تئوری های موجود بیان می کند که شیوع و گستردگی رسانه های الکترونیکی دلیل اصلی ظهور این پدیده است بخصوص در انتخابات ملی. به علاوه، رسانه های الکترونیکی عاملی موثر در ایجاد شیوه ای هستند که به وسیله آن حکومت ها با رای دهندگان ارتباط برقرار کرده و درجریان تلاش های رای دهندگان به منظور تغییر حکومت ها قرار می گیرند؛ در عین حال، رهبران احزاب سیاسی در رسانه های الکترونیکی ظاهر می شوند تا بتوانند آرای بیشتری جذب کنند.‏

در طول چند دهه گذشته، توجه به این موضوع که چطور افراد در مورد کاندیداها اطلاعات - اطلاعات شخصی و اطلاعات سیاسی - جمع آوری می کنند افزایش چشمگیری یافته است و این پدیده به یک ابزار خطیر تبدیل شده که هیئت انتخاب کنندگان را قادر می سازد تا از این ابزار استفاده کرده و قضاوت های ارزشی در مورد اینکه کاندیداها شایستگی لازم رابرای احراز منصب اجتماعی دارند انجام دهند. بررسی کاندیداها از نظر سنت ها، رفتارهای اجتماعی و ارزش های اخلاقیشان افزایش یافته در حالیکه وفاداری افراد به یک حزب سیاسی خاص کاهش یافته است.

این قضیه موید این عقیده است که رهبران سیاسی با استفاده از ابزار شخصی سازی خط مشی سیاسی حزب های سیاسی ای که به آنها وابسته هستند احتمال انتخاب شدن خود را افزایش می دهند. به عبارت دیگر، اگر یک حزب سیاسی درصدد است برنده یک انتخابات ملی شود، لازم است اطمینان حاصل کند که کاندیدای منتخب برای طیف گسترده ای از رای دهندگان جذابیت دارد زیرا آنها به جای اینکه حزب مدار باشند، کاندیدا مدار هستند.

تلویزیون به عنوان یک رسانه نقش بسیار مهمی در شخصی سازی سیاست ایفاء می کند. طی انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۵۲ ، افراد جامعه دوایت آیزنهاور را فردی خونگرم تلقی می کردند، در حالیکه تلقی آنها از رقیب وی ادلای استیونسون به عنوان فردی سرد، حسابگر و منفک از جامعه بود. نمونه بارزتر این مسئله مربوط می شود به اولین مناظره انتخاباتی انتخابات ریاست جمهوری که بین جان اف کندی و ریچارد ام. نیکسون صورت گرفت. این دو کاندیدا بسیار امیدوار بودند که آراء را از آن خود کنند. این مناظره انتخاباتی از تلویزیون پخش شد. در مناظره مذکور کندی که از رقیبش جذاب تر به نظر می رسید درحین پاسخگویی به سئوالات خونسرد و آرام بود در حالی که نیکسون عصبی به نظر می رسید و دائما از این شاخه به آن شاخه می پرید. از نظر ظاهر، کندی برنده میدان شد؛ از نظر محتوای گفتار، بسیاری از افراد احساس کردند که نیکسون برنده میدان شد ( طبق نظر شنوندگان رادیو نیکسون به راحتی برنده این رقابت شد). مدیران اجرایی تلویزیون در مورد اینکه چه چیزی را به مردم جامعه نشان دهند تصمیم می گیرند.

به طور نمونه این مدیران اجرایی در مورد اینکه آیا قرار است رای دهندگان در مورد موضوعاتی از قبیل شکست سیاست های اقتصادی کاندیدای مذکور اطلاعاتی کسب کنند یا خیر تصمیم گیری می کنند.

به علاوه، اگر چه ممکن است یک کاندیدا مسئول وقوع این مشکلات نباشد، در صورتی که مشکل مذکور حل نشود، مردم او را به عنوان فردی ناکارآمد در نظر می گیرند.اگرچه وفاداری چریکی افراد نسبت به یک حزب سیاسی کاملا از بین نرفته اما نسبت به سابق کم رنگ شده است. شایان ذکر است که اگر کاندیداها نتوانند پیوندهای قوی اجتماعی با حزب های خاص از قبیل طبقات اجتماعی و یا گروههای مذهبی برقرارکنند به احتمال زیاد نمی توانند آرای رای دهندگان را از آن خود کرده و یا اینکه رغبت رای دهندگان برای شرکت در انتخابات را از بین می برند. ‏

کری استیسی اسمیت ،لی - چینگ هانگ

مترجم: پروین مشتاقی