یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

ایران در آستانه کودتا


ایران در آستانه کودتا

پس از انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ میان دولت وثوق الدوله با انگلیسی ها که طی آن اداره امور مالی و نظامی ایران به عهده مستشاران انگلیسی واگذار شد, مقامات بریتانیائی علیرغم امتناع مجلس شورای ملی از تصویب این قرارداد شدیداً بر لزوم اجرای آن پافشاری می کردند

پس از انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ میان دولت وثوق‌الدوله با انگلیسی‌ها که طی آن اداره امور مالی و نظامی ایران به عهده مستشاران انگلیسی واگذار شد، مقامات بریتانیائی علیرغم امتناع مجلس شورای ملی از تصویب این قرارداد شدیداً بر لزوم اجرای آن پافشاری می‌کردند.

دولت بریتانیا مستشاران نظامی و مالی خود به نامهای دیکسن و آرمیتاژ اسمیت را بدون در نظر گرفتن غیر‌قانونی بودن قرارداد از نظر قانون اساسی ایران به تهران فرستاد. دیکسن در اجرای مأموریت خود با دو مانع عمده روبرو بود: از یکسو مخالفت افسران وطن‌پرست که در ژاندارمری مشغول خدمت بودند و خودکشی «سرتیپ فضل‌الله آق اولی» اوج این مخالفت بود، از دیگر سو مخالفت صاحب منصبان قزاق که در رأس آنها استاروسلسکی فرمانده نیروی قزاق بود که در طی کودتایی داخلی قدرت را از کف کلنل «کلرژه» نماینده دولت کرنسکی در روسیه خارج ساخته بود.

انقلاب روسیه با اثر عظیمی که در ایران داشت، روحیه ضد انگلیسی و انقلابی را در شهرهای شمالی گسترش داده بود. به دلیل حضور سربازان روسی در ایران و تبلیغ افکار انقلابی توسط شوراهای نمایندگان سربازان روسی، از دل انقلاب روسیه به مانند دوران مشروطه و استبداد صغیر، شوراهای محلی و انجمن‌هایی در شهرهای تبریز، کرمانشاه، انزلی و ... به وجود آمد. ۱ این انجمن‌ها محل مناسبی برای ترویج افکار چپ‌گرا بودند و به نظر می‌رسد وسعت دامنة آنها سبب اتحاد و نزدیکی کوچک جنگلی به آنها شده باشد.

ضدیت با قرارداد باعث مشروعیت بیشتر جنبشهای ضد مرکز شد،‌علاوه بر کوچک جنگلی، در تبریز شیخ ‌محمد خیابانی از اعضای سابق حزب دموکرات علیه حکومت مرکزی علم مخالفت برافراشته بود. در نتیجه سیاست لرد کرزن وزیر خارجه بریتانیا در تصاحب ایران و جلوگیری از نفوذ بلشویسم به بن بست رسیده بود.

فرمانده نیروهای انگلیس در ایران این وضعیت رو به وخامت را چنین توصیف می‌کند: «پنهانکاری در انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ و این واقعیت که مجلس نیز حضوری نداشت و به کار بردن نادرست ‌ترین روشها برای انعقاد قرارداد...، همگی این باور را تقویت کرد که بریتانیای کبیر در واقع از دشمن دیرین، روسیه بهتر نیست.این احساس به وجود آمده بود که بریتانیا به هر نحوی باید از کشور بیرون برود. شورش‌های آذربایجان و ایالات سواحل خزر و گسترش تبلیغات بلشویک‌ها نتیجة این احساسات بود. چون این تصور وجود داشت که بلشویسم نمی‌تواند بدتر از انگلیسی‌‌ها، باشد و شاید، اگر ادعاهای بلشویک‌ها مبنی بر تأمین عدالت برای ستمدیدگان راست باشد، بهتر هم باشد.» ۲

در پیچ و خم این حوادث، کاکس وزیر مختار بریتانیا به سرزمین غنیمتی انگلستان یعنی عراق رهسپار شد و نورمن جایگزین وی شد. نورمن که بعدها توسط کرزن از عوامل شکست قرارداد برشمرده شد۳، مأموریت خود را در شرایطی وخیم آغاز کرد؛ وثوق‌الدوله که در آغاز صدارت خود توانسته بود اقدامات مثبتی در جهت تثبیت قدرت حکومتی مرکزی در ایالات و ولایات انجام دهد، در این زمان در پایتخت با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کرد. شاه نیز علیرم بهره‌مندیهای مالی از انگلستان برای همراهی با قرارداد۴،پس از بازگشت از اروپا نغمة مخالفت با رئیس الوزراء را ساز کرد. وثوق‌الدوله دیگر از صلاحیت و توانایی اجرای قرارداد برخوردار نبود، بنابراین باید مقام خود را به شخص دیگری واگذار می‌‌کرد.

با کناره‌ گیری وثوق‌الدوله از رئیس‌الوزرایی، مشیرالدوله از رجال وجیه ‌المله جایگزین وی شد.

مشیرالدوله اجرای قرارداد را تا تصویب مجلس به حالت تعلیق درآورد، همچنین مذاکراتی را با دولت شوروی که پشتیبان جنگلی‌‌ها بود آغاز کرد و با اعزام مخبرالسلطنه هدایت به آذربایجان، غائله خیابانی را فرو نشاند.

مشیرالدوله علیرغم موفقیت نسبی در عرصة داخلی از لحاظ سیاست خارجی با مشکلاتی مواجه بود، برای نمونه کرزن مخالف مذاکره ایران با دولت شوروی و معلق نگاه‌داشتن قرارداد ۱۹۱۹ بود.

عاقبت اختلافات کرزن با مشیرالدوله منجر به سقوط کابینة رئیس‌الوزرای ایران شد. یکی از اهداف قرارداد ایجاد قشون متحد‌الشکل و نهایتاً انحلال نیروی قزاق بود، استاروسلسکی فرمانده این نیرو در برابر این طرح مقاومت می‌کرد و از موانع اجرای قرارداد محسوب می‌شد. دولت بریتانیا خواهان برکناری این فرمانده روسی از مقامش بود، ولی مشیرالدوله حاضر به قبول خواستة آنها نبود، تا اینکه عملیات قزاقها علیه نیروهای جنبش جنگل آغاز شد، عملیات نیروی قزاق بر ضد جنگلیها هر چند آغازی موفقیت‌آمیز داشت، اما ناکامی استاروسلسکی در تسخیر انزلی و عقب‌نشینی از مناطق تسخیر شده، موقعیت وی را به خطر انداخت. این امر فرصت مناسبی پدید آورد تا بار دیگر دولت بریتانیا، برای برکناری استاروسلسکی دولت ایران را تحت فشار قرار دهد، اما مشیرالدوله کناره‌گیری را بر تسلیم شدن در برابر خواست انگلیسی‌ها ترجیح داد و در آبان ۱۲۹۹ مقام خود را به سپهدار اعظم رشتی واگذار کرد.

انتخاب سپهدار به عنوان رئیس‌الوزراء نشان از بن‌بست در صحنة سیاسی ایران داشت، وزراء و سیاستمداران برجسته یا به مزدوری اجانب متهم بودند و یا در عرصة سیاست خارجی با مشکلات و سنگ‌اندازیها روبرو بودند، علاوه بر این رجال ایرانی ناکارآمدی خود در حل مشکلات کشور را به اثبات رسانده بودند.

با کنار رفتن مشیرالدوله، مأموریت استاروسلسکی نیز در ایران خاتمه یافت و دولت بریتانیا توانست یکی از مخالفان قرارداد را از سر راه بردارد. عزل استاروسلسکی به قیمت کنار رفتن مشیرالدوله تمام شد، رئیس‌الوزرایی که می‌توانست اوضاع را به طرز نسبتاً قابل قبولی سر و سامان دهد. سپهدار در حالی سکان کشتی طوفانزدة ایران را در اختیار گرفت که اوضاع متشنج و بحرانی بود. «بهار» روزنامه‌نگار و سیاستمدار در توصیف آن روزها می‌نویسد:

«مازندران به دست قوای دولت بود، میرزا کوچک خان قهر کرده و از احسان‌الله خان خالو قربان و بلشویک‌ها جدا شده بود، حملات روسها که به حمایت بلشویک‌ها بر گیلان تاخته بودند قوای قزاق را عقب رانده بود، انگلیسی‌ها از مقاومت خود در برابر مهاجمین و حتی از پول دادن به قزاقخانه خودداری می‌کردند، قزاق‌ها در فاصلة بین منجیل تا قزوین با ساز و برگی بی‌اندازه مندرس و خراب درمانده، دولت در حال بحران، شاه در خیال فرار، رجال سیاسی در صدد کسب مقام وزارت، سیاسیون درصدد وکالت و هنگامه طلبان با حربة قرارداد مشغول قتل عام وکلای دورة چهارم شده بودند. این بود روح اوضاع آن عصر... .» ۵ سپهدار با وجود این مشکلات و نابسامانی‌‌ها متعهد به گشایش مجلس و تصویب قرارداد بود، تعهدی که نه تنها برای سپهدار بلکه برای هر سیاستمدار دیگری سنگین بود. نورمن سفیر انگلیس در تهران در گزارشی به کرزن وزیر خارجة انگلیس به این امر اشاره کرده و می‌نویسد:

«... در شرایط فعلی هیچ نخست‌وزیر محبوبی قدرت گشایش مجلس را ندارد، سپهدار حتی اگر هم بخواهد نمی‌تواند چنین کاری را بکند. دشمنان ما در درون و بیرون مجلس به صدای بلند خواستار به تعویق افتادن و رد شدن عهدنامه‌اند. »

اگر حکومت اعلیحضرت داوطلبانه این معاهدة منفور را ملغی اعلام کند، مهم‌ترین مانع بر سر گشایش مجلس از میان برداشته خواهد شد. در شرایط فعلی، شاه که مثل همیشه ترسیده است، ممکن است به این نتیجه برسد که تنها از راه از میان برداشتن این بن بست که روز به روز نیز برای نظم عمومی خطرناک‌تر می‌شود بر سر کارآوردن حکومتی است که قدرت ملغی‌کردن معاهده را داشته باشد.» ۶

قرارداد ۱۹۱۹ در میانه راه متوقف شده بود، لرد کرزن طراح و مدافع اصل آن تنها با موانع در داخل ایران روبرو نبود بلکه در خود لندن زمزمه‌هایی در مخالفت با سیاست خود می‌شنید، عده‌ای از نمایندگان مجلس عوام انگلستان به علت بحران شدید اقتصادی کشور پس از جنگ معتقد بودند برای جلوگیری از ورشکستگی دولت باید از هزینه‌های گزاف نظامی که برای نگهداری نیروهای نظامی در کشورهای دیگر صرف می‌شود، کاست. ۷

از سوی دیگر کارگزاران بریتانیایی هندوستان نیز بر این اعتقاد بودند که باید ایران را به حال خود رها کرد و در نهایت به مشاورت‌ها و راهنمائی‌‌هائی در امور اقتصادی به ‌آن کشور اکتفا شود.

مطابق این سیاست، ژنرال آیرونساید مأموریت یافت تا تخلیة نیروهای انگلیسی مستقر در شمال ایران را به انجام برساند. آیرونساید همکار خوبی برای نورمن محسوب می‌شد، او نیز بر بی‌فایده بودن تلاش کرزن برای تصویب قرارداد تأکید داشت.

آیرونساید پس از خلاصی از استاروسلسکی، به سازماندهی نیروهای قزاق پرداخت و اسمایس را برای این منظور برگزید. در ضمن آیرونساید وظیفه‌اش را که خارج کردن نیروهای انگلیسی از شمال ایران بود، از نظر دور نمی‌داشت، از این رو یافتن فرماندهی مورد اعتماد برای قزاق‌ها از دل مشغولی‌های او در این برهه بود. در این زمان لرد کرزن از ایجاد یک نیروی زیر نظر افسران انگلیسی و واگذاری تجهیزات نظامی به ایران مأیوس بود و از بیم حملة بلشویک‌ها، تخلیة اتباع انگلیسی را توصیه می‌کرد، ‌همچنین برای حفظ جنوب و مرکز به توافق با بختیاری‌ها و استفاده از تفنگداران جنوب می‌اندیشید. ۸

آیرونساید به همراه کلنل اسمایس رضاخان را به فرماندهی قزاق‌های مستقر در آق‌بابا منصوب کرد. رضاخان از نظرگاه آیرونساید می‌توانست حتی رهبری کشور را بر عهده گیرد: «آنچه ایران به آن احتیاج داشت، یک رهبر بود. شاه جوان،‌ تنبل و بزدل بود و همیشه ترس جان خود را داشت. برخورد کوتاه من با او مرا واداشت که فکر کنم او همیشه در آستانه اتخاذ این تصمیم است که به اروپا برگردد و ملتش را به حال خود رها کند. در آن سرزمین من تنها یک مرد را دیدم که توانایی رهبری آن ملت را داشت. او رضاخان بود مردی که عنان اختیار تنها نیروی مؤثر نظامی کشور را در دست داشت. آیا شاه آنقدر عاقل بود که به این مرد اعتماد کند.» ۹

آیرونساید در حالی ایران را به قصد بغداد ترک می‌کرد که نطفة یک کودتا را منعقد ساخته بود.

نویسنده: رضا مختاری اصفهانی

پی‌نوشتها:

۱. ا. س. ملیکف: استقرار دیکتاتوری رضاخان در ایران، ترجمة سیروس ایزدی، شرکت سهامی کتابهای جیبی با همکاری امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۸، ص ۱۵.

۲. به نقل از یرواند آبراهامیان: ایران بین دو انقلاب، ص ۱۴۶.

۳. سرپرسی نورمن: ماجرای شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد‌ رفیعی مهرآبادی، انتشارات فلسفه، تهران ۱۳۶۳، ص ۳۷.

۴. حسین مکی: زندگانی سیاسی سلطان احمد شاه، ص ۴۱ـ ۴۰ و نیز نک ایرج ذوقی: تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ، صص ۴۳۲ ـ ۴۳۱.

۵. ملک‌الشعراء بهار: تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج ۱، ص ۵۷.

۶. سر ادموند آیرونساید: خاطرات و سفرنامة ژنرال آیرونساید، صص ۱۹۹ ـ ۱۹۸.

۷. ایرج ذوقی، پیشین، ص ۴۰۸.

۸. آیرونساید پیشین، صص ۱۴۸ ـ ۱۴۴.

۹. آیرونساید: پیشین، ص ۷۹.

منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی