یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بوی گل و باران


بوی گل و باران

یک فرش و دو تا پشتی یک پرده، حصیری بود
یک دیگ و دو تا بشقاب او مرد فقیری بود
یک زندگی ساده یک زندگی عالی
یک دل که پر از عشق است یک جیب پر از خالی
هر لحظه پر از شادی نه وقت غم و حسرت
او …

یک فرش و دو تا پشتی یک پرده، حصیری بود

یک دیگ و دو تا بشقاب او مرد فقیری بود

یک زندگی ساده یک زندگی عالی

یک دل که پر از عشق است یک جیب پر از خالی

هر لحظه پر از شادی نه وقت غم و حسرت

او خسته و رنجور است اما دل او راحت

یک نان حلالش بس چون باغ جهان فانی است

هرچیز که جمع گردد آن می شود آخر نیست

آن دست پر از پینه بوی گل و باران داشت

بی کینه و بی نفرت برسادگی ایمان داشت

ای کاش دل ما هم یکرنگ خدایی داشت

فارغ زهمه دنیا یک عشق جدایی داشت

فاطمه کشرانی/ دبیرستان طوبی/تهران

(عضو تیم ادبی هنری مدرسه)



همچنین مشاهده کنید