دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

جهان انسان های فقیر


جهان انسان های فقیر

نگاهی به آثار ادبی فیودور داستایوفسکی

زمان، داوری سخت گیر و خردمند است. نام بسی چهره های مشهور زمانه را به فراموشی می سپارد در داوریهایش درباره برخی از نو مرور می کند و نام کسانی را که عقاید و آثارشان نقشی فعال در ترقی اجتماع داشته اند و با دستاوردهای ادبی و هنری فرهنگ مردم را سرشار ساخته اند با افتخار در یادها ماندگار می کند و آثار ارزشمند را مجزا می سازد.

در ادبیات غالبا پیش آمده است که آثار نویسنده ای که در آغاز مقبولیت عام یافته به سرعت درمحاق فراموشی فرو می رود. اما چه بسا آثار ادبی که گذر زمان نه تنها از تاثیرشان نکاسته که سخت بر آن افزوده است و چنین است سرنوشت آثار فیودور داستایوفسکی نویسنده روس که به این گروه گزین تعلق دارد. آثار داستایوفسکی حتی در دوران زندگانی اش ازسوی جماعت خوانندگان و محافل ادبی با استقبالی گرم روبرو شد و در روسیه سخت گرامی شمرده شد. اما آوازه او در نقاط مختلف جهان، امروز بیشتر و عظیم تر از روزگاری است که اورمانها و داستانهای خود را می نوشت.

تاثیر گسترده و ژرفی که میراث این نویسنده بزرگ بر نسل های پس از خود نهاد نشانه آن نیست که همه عناصر کار او در بوته زمان با توفیقی یکسان و یکدست از کار درآمده اند. بعضی عناصر آن به سبب تغییرات بنیادین در زندگی اجتماعی نقش خود را از دست داده و به قلمرو تاریخ پیوسته اند. ازطرفی پژواک اجتماعی و ادبی بعضی دیگر از این عناصر دگرگون شده است. مانند عقاید او درباره نقش سلطنت استبدادی و کلیسای اورتودکس که به تناقض گویی های بسیار در کار روزنامه نگاری و بخشی از آثار ادبی او در ۲۰ سال آخر عمرش ظاهرشد و اکنون به گونه ای بازگشت ناپذیر در دل گذشته جای گرفته است. اما، نه آنکه تناقضات موجود در کار ادبی داستایوفسکی از دو حالت خارج نباشد:

یا تعمیم های وسیع ادبی که آفریده است و یا عقایدی که دیگر معنا و رابطه بلافصل خود را با مخاطب از دست داده اند. با این همه، وجود تناقضات در تکامل ادبی وی از پدیده های اجتماعی، هراندازه مهم باشد اما این واقعیت هم وجود دارد که نه تنها درک حیرت آور او از روندها و ژرفای زندگی و غور و غوطه او در دل آنها، نه تنها مهارت ادبی قیاس ناپذیرش؛ که نیز نیروی اندیشه های شاعرانه او که در سراسر بافت آثارش گسترده است همه و همه تردیدناپذیرند.

اعتراض او در سراسر آثار ادبی اش، برعلیه بی عدالتی، اعتراضی آنی و فی البداهه نیست بلکه با آگاهی عمیق از شرهای اجتماعی و عذابهای روحی او سخت درهم تنیده است. در آثار داستایوفسکی بسیاری از کشمکش ها و پدیده های پیچیده ای که ویژه تکامل یابی جامعه روس در قرن نوزدهم است گنجانده شده است. ویژگی خاص جامعه فئودال برده دار در کنار مسائل اجتماعی که در آن روزگار در روابط بورژوازی روسیه رخ می داد در آثارش جلوه می کند. او، همواره در کار یادداشت برداری از جزئیات و خصوصیات جامعه در نقاط مختلف بود و درسطحی گسترده در آن غور می کرد.

جزئیاتی که با تضادهای اجتماعی و ویژگی های روابط بشری و روانشناسی انسان سرو کار دارد. داستایوفسکی کار ادبی خود را با رمان «بیچارگان» Poor People ۱۸۴۵ آغاز کرد.

در این کتاب او به درونمایه ای پرداخته است که پیش از آن در ادبیات روس، مورد توجه پوشکین و گوگول بود؛ که در آن پرداختن به موضوع انسانهای ناچیز مورد توجه است.

او برخلاف پیشینیان خود نه تنها تصویر گسترده تری از شرایط زندگی طبقات پایین به دست می داد بلکه زندگی درونی آنان را نیز در مقیاس بسیارکامل تری آشکار می ساخت. نشان دادن زندگی محرومان از جمله مهمترین درونمایه ها در آثارش باقی ماند و در دیگر آثار دهه چهل قرن نوزدهم مانند «قطعه شعر پترزبورگ» و «همزاد» و در رمان کوتاه «نیه توچکانز واتووا» نیز جلوه کرد.

داستایوفسکی درسال ۱۸۴۹ به خاطر همکاری با گروه پتراشفسکی دستگیر و به مرگ محکوم شد. اما این مجازات به تبعید با اعمال شاقه تخفیف یافت که چهارسال در زندان «اومسک» به طول انجامید.

در آن هنگام او با چنان شرایطی از زندگی و روابط انسانی و شخصیت ها مواجه شد که عمیقا او را پریشان ساخت. وی بعدها تمام دریافتهای خود را و آنچه دیده و تجربه کرده بود؛ در رمان «خانه مردگان» متجلی ساخت. نویسنده در این کتاب ساخت روایی را به کار گرفته است تا بر جنبه سندیت و صحت آن تاکید کند. خانه مردگان تصویر تکان دهنده از نابودی انسانیت، شرارت بی رحمانه و سبعیت سوداگرانه است. در خانه مردگان روایت با لحن و رنگی تراژیک سایه و روشن خورده است. نویسنده در آن قلمرو یأس و تاریکی نه تنها پرتوهایی از احساس انسان زنده را به چشم می کشد بلکه از میان آنان انسانهایی با باطن کامل و سالم که از تاثیر مخرب پـلشتی برکنار مانده اند را نشان می دهد. زندگی تحقیرشدگان و محرومان در رمان «جنایت و مکافات» ۱۸۶۶ با نهایت عمق اجتماعی و تنش عاطفی ترسیم می شود. درمیان قهرمانان نگونبخت جنایت و مکافات نه تنها تهیدستانی که اسیر سرنوشت تلخ خویش اند بلکه فروماندگانی که قدرت شیطانی پول و نظام کاسبانه را به شدت و تلخی تجربه می کنند نیز قرار دارند. از آن جمله شخصیت سونیامارملا دووا که برای به کف آوردن نان ناگزیر از پرسه زنی درخیابان هاست. دراین رمان مارملادوف پیر که به موضوع شفقت و رفاقت می اندیشد به راسکولینکوف شخصیت اول داستان چنین می گوید:«هر آدمی باید جایی برای رفتن داشته باشد. موقعی می رسد که دلت می خواهد جایی داشته باشی که بروی.» اما چنانکه بعدا در رمان نشان داده می شود چشم یاری و شفقت از دیگران داشتن بی فایده است. جنایت و مکافات نشان دهنده نوعی از رنج در روابط قهرمانان داستان است که تضادهای درونی مردم را باژرفایی منحصر بفرد ترسیم می کند.

در رمان « برادران کارامازوف» درد حقارت از خلال توصیف پریشانی عمیق و روح یک کودک نشان داده می شود. ناهماهنگی اجتماعی در داستان رنج های کودکان فاش می شود. تحقیرهایی که بر اسنگیرف مفلوک، درجه دار معزول روامی دارند در قلب پسر کوچکش نفرت و خشمی عظیم نسبت به آنانکه قدرت تحقیر دیگران را دارند برمی انگیزد. اسنگیرف می گوید:

«گدایان تحقیر شده اما شرافتمند، حقیقت را در نه سالگی یاد می گیرند اما ثروتمندان به چه چیز دل بسته اند؟ آنان درتمام عمر خود چنین اعماقی را در نخواهند یافت.»

رمان برادران کارامازوف داستان مرگ ها و رنج های کودکانی را درخود دارد که هیچ منطقی از قبیل مراجعه به قوانین بشری نمی تواند آن را توجیه کند. خصومت آشکار نسبت به جامعه بورژوازی از نشانه های بارز جهان بینی داستایوفسکی است. او قاطعانه آن اصول و روش های رفتار انسانی را که از تاثیر مستقیم جامعه بورژوازی برمی آید و به زمینه های مختلف زندگی راه پیدا می کند را مردود می شمارد. داستایوفسکی در «خاطرات یک نویسنده» می نویسد: «هر کس برای خود و تنها برای خود می کوشد و این همه قیل و قال تنها برای دست یافتن به هدف های شخصی است.» نویسنده در نشان دادن ریشه و معنای این مسئله می نویسد:

«اندیشه بنیادی جامعه بورژواکه در قرن گذشته جانشین ساختار اجتماعی دیرین شد و عقیده مسلط بر قرن حاضر در سراسر اروپا چنین است.» فلسفه خودمداری در کتاب «یادداشتهای زیرزمینی» ۱۸۶۴ بررسی می شود و قهرمان این اثر درموقعیت بیگانگی درونی عمیق از دیگران است. این نوع انسان جز خود و خواستهای شخصی هیچ چیز برایش ارزشی ندارد. به طوری که نشانه های خودپرستی را در سراسر این رمان می توان یافت. این نوع انسان از دیدگاه نویسنده، مدام خود را جوهر و معیار همه چیز می داند. انسان زیر زمینی هواهای خود را حتی هوس ها و شهوت هایش را والاتر از هر چیز دیگری می شمارد. و نویسنده نگارخانه کاملی از فردگرایان افراطی را برخواننده می گشاید. درمیان آنان می توان، سوداگران، غارتگران، خودمداران، سالوسان و ضد بشرهای خودپرست را یافت.

در رمان «تحقیرشدگان وجریحه داران» پرنس و الکوفسکی برخلاف انسان زیر زمینی که نامجهول است معمولا افکارش را پنهان می کند. در آثار داستایوفسکی هرگاه شخصیتی انزواجوو بریده از اصول انسان گرایانه تصویر می شود اصول اخلاقی نیز حضور دارند. این اصول اخلاقی به سیاق های گوناگون در می آیند اما همیشه هستند. اگر ورشکستگی اخلاقی فلسفه «انسان زیرزمینی» در نتیجه گیریهای افراطی او متجلی می شود؛ خوی غارتگری و فردگرایی سوداندیش و الکوفسکی از طریق تضاد میان این خصلتها با اصول کرداری کاملاً متفاوتی که در شخصیتهای رمان تحقیرشدگان و جریحه داران وجود دارد نمایان می شود؛ عامل اخلاقی را باز می توان در چهره پردازی اسوید ریگایلوف خود مدارومرتد در جنایت و مکافات مشاهده کرد.

چرا که ریگایلوف هیچ اصول اخلاقی قائل نیست. وی که از درون خالی است خود را در بن بستی معنوی می یابد. در اینجاست که توجهش به زندگی دیگران و البته سونیامارملا دووا جلب می شود. این توجه شخصیتش را عوض نمی کند اما از بی اخلاقی اعمالش می کاهد. داستایوفسکی تصویر عمیقی از خودمداری و پندارهای ضد بشری شخصیت انزواجو بدست می دهد و در عین حال اعتراض و فردگرایی که ریشه در حس تند از ستم اجتماعی دارد را تصویر می کند. مهمترین عامل در ساخت اخلاقی رودیون راسکولینکوف، درست برخلاف ذهنیت خودمداران از طریق زندانی بودن در حصار «من» خویش و یا بی تفاوتی به رنج های دیگران تعیین نمی شود بلکه دردریافت دردآلود و عمیق وی از دردهای انسانی تجلی می یابد. شخصیت راسکولینکوف خود یکی از جمله تحقیرشدگان و محرومان است. اما عذاب روحی و اندوه او تنها ناشی از دشواری شرایط زندگی خود و خانواده اش نیست بلکه همچنین ناشی از وضعیت دشوار زندگی دیگران نیز است.

دانشجوی فقیر راسکولینکوف، سرشار از ترحم و شفقت به خاطر رنج های دیگران است؛ و در تحمل آلام دیگران بیشترین بار ممکن را بردوش می کشد. کمال مطلوب عقاید و دیدگاه راسکولینکوف، ناپلئون است. کسی که به آسانی قوانین معمول را شکست. راسکولینکوف باکشتن پیرزن رباخوار بیش از هر چیز درپی آن است که نامعمول بودن خود را ثابت کند. مسئله چندان هم بر سر پول نبود. حقارت اجتماعی او مسبب شفقتش نسبت به دیگران می شود. عذاب های اخلاقی او و ترسیم شر اجتماعی که پس از پایان مصاف او با جامعه همچنان دست نخورده باقی می ماند ورشکستگی اندیشه قهرمانی گری و طغیان های آنارشیستی علیه بی عدالتی را نشان می دهد. وصف عذابهای روحی راسکولینکوف با تصاویر خردکننده ای که فاجعه زندگی مردم عادی را آشکار می سازد به تناوب همراه است و از همین روست که کلمات راسکولینکوف خطاب به پورفیری پتروویچ بازرس که می کوشد او را به تسلیم و قبول مکافات خود وادارد رنگ و بویی چنان نیرومند و پرطنین دارد.

در آثار دهه های داستایوفسکی، تصویرگری آشفتگی و پلیدی و نیز غور در مسئله انزواگزینی فرد به مثابه پدیده ای عادی در زندگی جایی مهم می یابد. او نه تنها به شکل های خاص روی دادن این پدیده ها که نیز به اهمیت کلی انسانی آنها توجه داشت. زشتی واقعیت اجتماعی و بالاگرفتن اختلافها در رمان «ابله» ۱۸۶۸ بوضوح نشان داده می شود.

اندیشه اصلی «ابله» نشان دادن یک شخصیت زیبای مثبت است. اما این طرح از دریافت عمیق او از ناهماهنگی های زندگی بر می خاست که داستایوفسکی بدون تشریح تکامل تضادهای زندگی، تشریح هر آنچه نامطلوب است و پرنس میشکین شخصیت اصلی کتاب، با آنها سر و کار می یابد، با آن روبرو نمی شود. در رمان ابله، تقابل پیچیده ای از ستیزها و توطئه های مختلف وجود دارد و در آن برخوردهای ناگزیری در می گیرد که برپایه برخورد منافع شخصیتهای رمان و قدرت احساساتشان قرار دارد. حسابگری خشک و بی عاطفه، طمع تاجرانه و نگرانی برای حیثیت نخبگان جامعه، با شعله شوری سرکش و اصیل درمی آمیزد و اگر پریشانی و انزوای روحی مردم گسترش می یابد دقیقا از آنروست که حرص و خودپرستی همه جا را اشغال کرده است. داستایوفسکی- «میشکین» را به گونه ای مظهر فروتنی و فراست معنوی تصویر کرده است.

مهربانی او منفعل نیست. از شور و تلاطم زندگی جدا نیست بلکه همواره در کارو درگیر است. قهرمان رمان از عشق به مردم، خاصه به آنانکه در موقعیت دشواری از زندگی قرار دارند سرشار است شخصیت او خواننده را به یاد دون کیشوت می اندازد که خیر مردم را می خواست اما کسی ذره ای او را نمی فهمید. اما اقدامات ناموفق قهرمان رمان، به معنی آن نیست که این چهره ادبی به مثابه تعمیمی هنری با شکست روبرو شده است. داستایوفسکی بر آن بود که جاذبه یک آدم نازنین را نشان دهد. اما او، همراه با خصوصیات روشن این شخصیت ناتوانی های وی را نیز به مخاطب نشان می دهد که این نه تنها منطق جاری زندگی را باز می تاباند که نشانگر خردمندی هنرمندی بزرگ نیز هست. فراست حیرت آور داستایوفسکی در حین نگارش رمان ابله کم نظیر است. او بی ثمری کوششهای قهرمانش را دریافت و این شکست را با صداقتی عمیق ترسیم نمود.

اگر جنایت و مکافات بازتاب ورشکستگی اخلاقی و اجتماعی عصیان فردگرایانه است رمان ابله نشان دهنده شکست نیات خیرانسان تنها و سرشار از رحمت و گذشت است. حس نابسامانی و آشفتگی در اوضاع اجتماعی در دوران آخر زندگی و کار داستایوفسکی باقوت هرچه بیشتری آشکار می شود و در عین حال ترسیم وی از انزوای فردی و ضد و نقیص های جهان درونی انسان گسترده تر و پیچیده تر می شود. در رمانهای «جوان خام» ۱۸۷۵- و «برادران کارامازوف» ۱۸۷۹- ۱۸۸۰ این مسئله به خوبی در هم تنیده و تصویر آشفتگی اجتماعی در توصیف خیر و شر در روح مردم محو می شود. داستایوفسکی در توصیف آرکادی دولگوروکی قهرمان اصلی رمان جوان خام روحی معصوم را برگزید اما در عین حال ظرفیت بالقوه دهشتناکی را برای تباهی و فساد به او بخشید. داستایوفسکی با نیروی سرشار ادبی خود و ترکیبی از بسیاری گرایشهای پراهمیت که در دوران تکامل ادبی نویسندگی اش وجود داشت توانست تفسیرهای فلسفی از مسائل اجتماعی را در بسیاری از آثارش عاملی مشخص سازد و به عمق استثنایی سوق بدهد. او در سراسر طول حرفه ادبی اش تحت تاثیر فکر نظام عادلانه اجتماعی بود. منطق راستین نمایش ادبی واقعیتهای اجتماعی که در آثار وی جلوه می کند انسان را به این شناخت رهنمون می سازد که رشد وسیع شخصیت والای انسانی، اتحاد وی با دیگران و برادران واقعی انسانها، تنها پس از آفریدن چنان ساختار اجتماعی که یکی از عناصر آن ادراک اصل «همه چیز به نام انسان و در راه خیر انسان» باشد، تحقق پذیر است. والاترین آثار داستایوفسکی سهمی عظیم در گنجینه فرهنگ روسی و جهانی دارند.

این آثار که عمیقا با افکار انسان گرایانه درآمیخته اند توجه خوانندگان را باملیت های گوناگون و از کشورهایی مختلف معطوف خود ساخته اند. خوانندگان در سراسر دنیا آثار فیودور داستایوفسکی و سهم والای او را در تکامل بشریت در راستای غور در جهان ادبیات پاس می دارد و قدر می شناسند.

محمدطالبی