دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

جنگ نرم و نیروهای بازدارنده بومی


جنگ نرم و نیروهای بازدارنده بومی

«امروز کار عمده دشمن در جنگ نرم, غبارپراکنی در فضای سیاسی کشور است در تبلیغات جهانی سعی می کنند, واقعیات کشور را وارونه جلوه دهند و افرادی در داخل همان ها را بازتاب می دهند » این عبارت, بخشی از سخنان عمیق رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار با جوانان, دانش جویان و دانشگاهیان در قم است

«امروز کار عمده دشمن در جنگ نرم، غبارپراکنی در فضای سیاسی کشور است... در تبلیغات جهانی سعی می کنند، واقعیات کشور را وارونه جلوه دهند و افرادی در داخل همان ها را بازتاب می دهند.» این عبارت، بخشی از سخنان عمیق رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار با جوانان، دانش جویان و دانشگاهیان در قم است.

روزی که «رایس» وزیر خارجه سابق آمریکا موفق شد نمایندگان کنگره این کشور را قانع کند تا بودجه ۷۵ میلیون دلاری برای تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران در اختیار سازمان سیا و مرکز عملیات براندازی نرم این سازمان یعنی «خانه آزادی» قرار دهد خود نیز هرگز باور نمی کرد که آشوب سبز در داخل کشور رویای انقلاب آمریکایی را جانی دوباره خواهد بخشید. رایس که چندی بعد موفق شد ۱۰میلیون دلار دیگر به این بودجه بیفزاید، در نزد نمایندگان کنگره چنین استدلال کرد: «می توانستیم با یک براندازی نرم از لهستان و با جنبش همبستگی تا پشت مرزهای روسیه، انقلاب های رنگی را سامان دهیم و رژیم های حاکم را ساقط و رژیم های دموکراتیک موردنظر آمریکا را به قدرت برسانیم. تنها راه برای تغییر نظام در ایران استفاده از همین تجربه است. این حرکت در ایران موازی با انقلاب نارنجی اکراین در سال ۲۰۰۴ میلادی که بسیاری از جوانان به خیابان ها ریختند و نیروهای امنیتی از شلیک گلوله به مردم سرباز زدند، اتفاق افتاد.»

از زمان پیروزی انقلاب اسلامی دو رویکرد از سوی آمریکا و کشورهای غربی جهت مواجهه و مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت. رویکرد نخست به تغییر رفتار از راه اعمال تحریم های اقتصادی و منزوی کردن جمهوری اسلامی ایران متمرکز شد و در مقاطع مختلفی نیز مورد استفاده قرار گرفت. رویکرد دوم خواهان تغییر رژیم ایران بوده که خود از دو راه دنبال می شد. راه اول، به کارگیری قدرت سخت بود که با تحمیل جنگ ۸ ساله عراق بر ضد ایران پی گیری شد و راه دوم که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به خصوص پس از رخداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی با جدیت بیش تری دنبال شد، استفاده از قدرت نرم و توسل به شیوه های براندازی نرم باز می گردد. در این بین پیامدهای ناگوار به کارگیری قدرت سخت در جنگ با افغانستان و عراق از یک سو و تجربه موفق انقلاب رنگی در کشورهایی نظیر اکراین از سوی دیگر بیش از پیش واشنگتن را جهت توسل به قدرت نرم برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران ترغیب نمود. هم چنین شکست طرح های مختلف جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی به وسیله روش های سخت نظیر تهاجم نظامی، تحریم اقتصادی نیز مزید بر علت شد و ایالات متحده آمریکا را به سوی اتخاذ شیوه های براندازی نرم بر ضد جمهوری اسلامی ایران سوق داد.

«ادوارد شرلی» عضو عالی رتبه سازمان جاسوسی آمریکا می گوید: «کلید اصلی یک تغییر بنیادی در سیاست های ایران از بین بردن خصوصیت های انقلابی رژیم ایران است و این فقط با تحریم اقتصادی به دست نمی آید بلکه باید نفوذ روحانیت را از بین برد و عقاید انقلابی از درون تهی شود.» برخی از موسسه ها و بنیادهای آمریکایی برای جذب و شکار برخی از اقشار خاص جامعه، به منظور اهداف براندازانه اقدام به اجرای پروژه های مختلف فریبنده مانند: «دیپلماسی عمومی، دیپلماسی علمی، دیپلماسی رسانه ای» و مواردی از این دست کرده اند تا بدین شکل و با اتخاذ رویکرد جنگ نرم در فضای عمومی جامعه اثرگذاری نمایند به طوری که بیش از ۷۰ موسسه و بنیاد با تقسیم کاری پیچیده به حمایت از مخالفان انقلاب اسلامی و مرتبط با جنگ نرم می پردازند. متاسفانه ارتباطات بی ضابطه برخی از افراد و نخبگان سیاسی با بیگانگان و کم رنگ شدن مرزهای هویتی آنان با گروه های ضدانقلاب زمینه ساز بخش عمده ای از اقدام های ضدامنیتی پس از انتخاب دوره دهم ریاست جمهوری بود.

مرکز بین المللی درگیری های غیرخشونت آمیز به ریاست «پیتر آکرمن» و سازمان آموزش و مبارزه غیرخشونت آمیز استراتژیک به ریاست «رامین احمدی» در دبی و هامبورگ برای برخی از فعالان ایرانی کارگاه های آموزش مبارزه نرم برگزار کرده اند. آکرمن و احمدی در مقاله ای که ۴ژانویه ۲۰۰۶ میلادی با عنوان آینده ایران، خیابان ها را نگاه کنید، آورده اند: «مخالفین نمی دانند که اعتراض هایشان را چگونه سازماندهی کنند. سازمان های غیردولتی سراسر جهان باید اقداماتشان را در راستای جامعه مدنی ایران، گروه های فعال زنان، اتحادیه ها و روزنامه نگاران در ایران گسترش دهند و در نهایت رسانه های جهان باید پوشش منظم جریان اعتصاب ها، اعتراض ها و دیگر اقدام های مخالفان را شروع کنند.»

در سال های قبل از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری شاهد سفرهای متعدد روزنامه نگاران و خبرنگاران رسانه های مختلف کشور به کشورهایی هم چون «هلند، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، هند، ژاپن و...» بوده ایم. در این سفرها عناصری چون «الیزابت چنی»، «خاویر سولانا» و «فرح کریمی» میزبان روزنامه نگاران ایرانی بودند که طی آن با تشکیل کلاس های آموزشی، با تدریس کتاب هایی مانند: «از شورشیان آرمان خواه تا مبارزان بی آرمان» تالیف «جین شارپ» همراه بوده است. دولت هلند نیز با تصویب بودجه ۱۵میلیون یورویی تحت عنوان پلورالیزم رسانه ای در ایران که بر مبنای آن موسسه هلندی «هیفوس» و ده ها موسسه و بنیاد دیگر وظیفه پشتیبانی مالی از روزنامه نگاران، رسانه های مکتوب و دیجیتال را عهده دار شد و تدارک مالی و فنی روزنامه نگاران تجدیدنظرطلب را برعهده داشته است.

«لرد بالتیمور» تحلیل گر مسایل سیاسی طی مقاله ای تحلیلی که در پایگاه خبری «خانه شفاف سازی اطلاعات» منعکس شد درباره دخالت رسانه های غربی در وقایع پس از انتخابات نوشته است: «رسانه های غربی به طور روشن در قضایای ایران موضع گیری کرده و توانسته اند مخاطبان از همه جا بی خبر خود را به وسیله گزارش های خبری مربوط به اعتراض های خیابانی بعد از انتخابات ایران به سمت و سوی مورد نظر خود ببرند و خیابان های تهران با مداخله رسانه های غربی شاهد برخی آشوب ها در حمایت از نامزد مورد نظر غرب بود.»

«لرد بالتیمور» تحلیل گر مسایل سیاسی درباره دخالت رسانه های غربی در وقایع پس از انتخابات نوشته است: «رسانه های غربی به طور روشن در قضایای ایران موضع گیری کرده و خیابان های تهران با مداخله رسانه های غربی شاهد برخی آشوب ها در حمایت از نامزد مورد نظر غرب بود.»

بالتیمور با اشاره به برخی اقدام های دولت آمریکا برای ایجاد شکاف میان مردم و دولت این طور می نویسد: «سال ۲۰۰۵ میلادی دولت آمریکا اقدام به تأمین مالی گروه هایی می کرد که به عنوان سازمان های تروریستی از سوی آمریکا برای ایجاد خشونت و حمله در ایران تعیین شده بودند تا از این راه موجبات بی ثبات سازی دولت ایران را فراهم سازد. حمایت از گروهک منافقین، «ریگی» در سیستان و بلوچستان و «پژاک» در کردستان از این شمار است.»

وی با اشاره به برنامه ریزی قبلی آمریکا برای انقلابی موسوم به «انقلاب سبز» در ایران می نویسد: «کنت تیمرمن» مدیر اجرایی بنیاد دموکراسی ایران یک روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایران به «مک آدامز» گفته بود که صحبت هایی در رابطه با یک انقلاب سبز در تهران در جریان است.» تیمرمن پیش از این نوشته بود: «میلیون ها دلار طی دهه اخیر برای ایجاد انقلاب رنگی شبیه اکراین با آموزش فعالان سیاسی هزینه شده است و مقداری از آن به دست گروه های حامی «میرحسین موسوی» رسیده است که روابطی نیز با سازمان های غیردولتی خارج از ایران داشته اند.»

سال ۲۰۰۷ میلادی شبکه تلویزیونی (ABC NEWS) گزارش داد: «جورج بوش یک حکم محرمانه را امضا کرده است که براساس آن سازمان جاسوسی آمریکا سیا، مأموریت یافته تا یک عملیات پنهانی برای بی ثبات سازی دولت ایران انجام دهد که این عملیات ها شامل یک ستاد هماهنگ از بنگاه های خبرپراکنی، تهیه و تنظیم مقالات روزنامه های مخالف، دست کاری و تغییر پول در گردش ایران و تراکنش بانکی بین المللی است.»

کمیته خطر جاری یکی از مراکز مطالعات استراتژیک آمریکا است. بسیاری از اعضای این کمیته ژنرال ها و دیپلمات های بازنشسته آمریکایی هستند که با تکیه بر تجربیات خود خطرهای پیش روی ایالات متحده آمریکا را در جهان پیش بینی نموده و در اختیار کاخ سفید قرار می دهند. این کمیته در اواسط سال ۲۰۰۶ میلادی طی گزارشی که توسط «مارک پالمر» از استراتژیست های معروف آمریکایی که در دستگاه دیپلماسی آمریکا از وی به عنوان یکی از نوآوران سیاست خارجی ایالات متحده نام می برند تهیه و تنظیم شده بود جمهوری اسلامی ایران را خطری جدی برای اهداف آمریکا در منطقه دانسته و از برپایی آشوب های خیابانی به عنوان یک اهرم برای تضعیف نظام اسلامی ایران یاد می کند. در این گزارش آمده است که ساختار جمهوری اسلامی ایران به گونه ای است که برخلاف کشورهای آسیای میانه، تغییر آن از راه آشوب های خیابانی امکان پذیر نیست زیرا گردش قدرت و مسئولیت با رأی مردم در جریان انتخابات آزاد است و پیوند عمیقی بین مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد و تنها از آشوب های خیابانی و اعتراض ها می توان نظام جمهوری اسلامی ایران را تضعیف نمود و آن را به مسایل جانبی مشغول ساخت.

«جان بولتون» سفیر سابق ایالات متحده آمریکا در سازمان ملل نیز در اظهارنظری می گوید: «ما اول سعی می کنیم رژیم را بی ثبات کنیم با شکست آن، حمله نظامی می کنیم با اجرای این استراتژی ایران بابت ساده لوحی جوانان سکولار خود و بابت اشتباهی که روحانیون در اعتماد کردن به موسوی مرتکب شدند یا استقلال یا خون خواهند پرداخت.» بررسی ها درخصوص دخالت غرب نشان از آن دارد که اکثر کشورهای اروپایی و آمریکایی برخلاف اصول شناخته شده جهانی، عموما از آشوب گران فرصت طلب حمایت کرده و هدایت و ترویج آشوب و هرج و مرج از سوی این کشورها و رسانه های آن ها به روشنی قابل رصد بوده است. آن چه مشخص است این که حتی جمله ای در اظهارنظر مقام های مدعی دموکراسی وجود ندارد که در آن بتوان رد پایی از دعوت به آرامش، مصالحه و رعایت قانون مشاهده کرد.زمانی که برنامه ریزی و طراحی دشمن و ایادی داخلی آن ها با هوشمندی رهبری فرزانه انقلاب اسلامی، مردم و مسئولان امنیتی و نظامی کشور به ویژه حضور مقتدرانه بسیج مردمی در سطح شهر تهران، مدیریت و کنترل شد و حلقه های اصلی تصمیم گیر در پشت صحنه، از اعضای گروهک منافقین گرفته تا «جواسیس» صهیونیست متلاشی شدند، غرب در چرخشی وارونه از مواضع قبلی خود بازگشت و اعلام کرد که انتخابات و حوادث مربوط به آن مسئله ای داخلی است و غرب نباید در این خصوص مداخله نماید.

«گری سیک» از اعضای برجسته سازمان سیا و تحلیل گر مسایل خاورمیانه در سایت شخصی خود این طور می نویسد: «من به راه هایی برای پیروزی با کمترین کشتار و خون ریزی فکر می کنم. ما باید توجه خود را به نقش روزافزون سپاه پاسداران و بسیج معطوف کنیم. اما چگونه اپوزیسیون می تواند بدون جنگ و درگیری آن ها را خلع سلاح کند. آن چه مشخص است این که در ایران یک جنبش اجتماعی تلاش می کند تا بدون توسل به رویارویی و درگیری نظامی در کارزار سیاسی بر ضد نیروهای نظامی به پیروزی برسد.» طبق گفته «کلاوزویتز» هر ماشین نظامی یک مرکز ثقل دارد چنانچه درصدد به حداقل رساندن خسارت و کوتاه کردن جنگ باشید، این مرکز ثقل هدف و محور خواهد بود. مایلم که بگویم آن مرکز ثقل در تمایز بین حوزه ها و قلمروهای مذهبی و غیرمذهبی قرار دارد. سپاه پاسداران و بسیج را به طور کارا از میدان خارج کنید. تا این اتفاق رخ ندهد. هیچ یک از این تلاش ها نتیجه نخواهد داد. خلاصه آن که اپوزیسیون باید در آرامگاه آیت الله خمینی(ره) بست بنشیند. جدای از موسوی و همسرش، شماری از افراد که صلاحیت شان در هاله ای از شک و تردید قرار دارد و کسانی که طی دو دهه گذشته در عرصه سیاست فعال نبودند باید به این حرکت بپیوندند. «سیدعلی رضا بهشتی»، «همسر شهید رجایی»، «همسر شهید همت» و برخی از اعضای خانواده آیت الله خمینی(ره) مانند «سیدحسن»، «زهرا» (عمه اش) و «علی اشراقی» از جمله اسامی هستند که به ذهن من می آید، حتی «علی مطهری» را نیز باید به پیوستن به این حرکت ترغیب نمود.»

در کنار این تحلیل گران، نظریه پردازانی هم چون «جین شارپ» با کمک دو سرمایه دار صهیونیست به نام های «جورج سوروس» و «رابرت مورداک» که یکی مراکز ارزی و نفتی دنیا را در دست دارد و دیگری مراکز رسانه ای هم چون ده ها روزنامه و تلویزیون را در اختیار گرفته، به سرعت کودتای رنگی را در گرجستان، اوکراین، قرقیزستان و... با سرمایه گذاری اندک و برداشت هنگفت و استفاده از عناوین دروغینی چون مردم سالاری و آزادی آن هم با بهره گیری از فرصت های انتخاباتی که جامعه در هیجانات خاص خود قرار دارد با موفقیت پشت سر گذاشتند و یک انقلاب رنگی را در این کشورها شکل دادند. دستگاه های جاسوسی سیا و موساد با خریداری فرماندهان نظامی در این کشورها و معرفی نامزد مورد نظر خود و با ایجاد فتنه، آشوب و حمله به مراکزی چون رادیو و تلویزیون، مجلس و کاخ ریاست جمهوری کودتا را به سرانجام می رساندند. اما در جمهوری اسلامی ایران این امکان برای همراهی نیروهای نظامی که خود از بدنه ملت و مردم بودند وجود نداشت و در کنار نیروهای مسلح ایران مستشاران آمریکایی قرار نداشتند تا خط و خطوط بیگانه پرستی و خیانت را توجیه کنند. در این بین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج خود دو نیروی پاسدار انقلاب اسلامی و دست آوردهای آن هستند که شاداب و قدرتمند در تمامی صحنه های انقلاب حضور دارند و بدین علت بود که هم در دوره اصلاحات و هم در فتنه بعد از انتخابات ریاست جمهوری، سپاه و بسیج بیش تر از هر زمان دیگری مورد تهاجم قرار گرفتند و به وضوح مشخص گشت که اسکوپ جنگ نرم، سپاه و بسیج است.

بهنام اسماعیلی