چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

درس های معنوی فصل بهار


درس های معنوی فصل بهار

انتخاب ایام بهار به عنوان مبداء سال نو توسط نیاکان ما یکی از حکیمانه ترین انتخاب ها بوده است همچنین است پاره ای از آداب و رسومی که در این ایام یا پیش از آن در فرهنگ ما ایرانیان متداول است و حاوی درس های اخلاقی و معنوی بسیاری است من در اینجا فقط به چند نمونه از این درس ها اشاره می کنم

انتخاب ایام بهار به عنوان مبداء سال نو توسط نیاکان ما یکی از حکیمانه‌ترین انتخاب‌ها بوده است. همچنین است پاره‌ای از آداب و رسومی که در این ایام یا پیش از آن در فرهنگ ما ایرانیان متداول است و حاوی درس‌های اخلاقی و معنوی بسیاری است. من در اینجا فقط به چند نمونه از این درس‌ها اشاره می‌کنم.

وجه مشترک همه این درس‌ها این است که همه آنها یا محصول «نگاه معنوی» به عالم طبیعت و حوادثی است که در جهان پیرامون ما رخ می‌دهد، یا محصول «نگاه اخلاقی» به این امور. یعنی کسی می‌تواند این درس‌ها را ببیند و بگیرد که از منظری معنوی یا اخلاقی به عالم و آدم بنگرد.

چنان‌که بعدا خواهیم دید، اصولا پیامبران برای همین آمده‌اند که به بشر بگویند از منظرهای دیگری غیراز منظر طبیعی/ مادی هم می‌توان و باید به حوادث و پدیده‌هایی که در جهان بیرون و جهان درون آدمی تحقق می‌یابند، نگریست.

در کنار منظر طبیعی/ علمی، که در جای خود عزیز و محترم است، دست‌کم دو منظر یا چشم‌انداز دیگر نیز هست که برای ما از آن رو که انسانیم اهمیت دارد و حیات معنوی و اخلاقی ما در گرو آنهاست. این دو منظر عبارتند از «منظر معنوی» و «منظر اخلاقی.» معنویت/سبک زندگی معنوی ثمره نگریستن به هستی از منظر معنوی است، همان‌گونه که اخلاق/سبک زندگی اخلاقی تا حدود زیادی در گرو نگریستن به هستی از منظر اخلاقی است.

به طبیعت از منظرهای گوناگون می‌توان نگریست. سه تا از این منظرها عبارتند از منظر مادی/ طبیعی، منظر معنوی و منظر اخلاقی. درواقع سه نوع طبیعت‌شناسی داریم که بعدا به تفصیل درباره آنها و ربط و نسبت و تفاوت‌شان با یکدیگر سخن خواهیم گفت:

۱- طبیعت‌شناسی مادی، ۲- طبیعت‌شناسی معنوی و ۳- طبیعت‌شناسی اخلاقی. طبیعت‌شناسی مادی متضمن درس‌های علمی است؛ علوم طبیعی محصول چنین نگاهی به طبیعت هستند. اما طبیعت‌شناسی معنوی متضمن درس‌های معنوی و طبیعت‌شناسی اخلاقی متضمن درس‌های اخلاقی است. عرفان و اخلاق محصول نگریستن به عالم هستی از منظر معنوی و اخلاقی‌اند.

درواقع مذمت‌ها و نکوهش‌هایی که درباره «غفلت» و «ظاهربینی» در ادبیات معنوی و اخلاقی ما آمده است متوجه غفلت از نگریستن به هستی از منظر معنوی و منظر اخلاقی است. یاد خدا و یاد آخرت چیزی نیست مگر نگریستن از منظر معنوی و اخلاقی به عالم و آدم. کسی که از این دو چشم‌انداز به عالم نمی‌نگرد، از یاد خدا و یاد آخرت غافل است.

قرآن، نهج‌البلاغه، مثنوی، بوستان و گلستان و کتاب‌هایی از این دست نیز همه بیان نتایج نوعی نگاه معنوی و اخلاقی به هستی‌اند و فلسفه مطالعه این کتاب‌ها هم این است که در اثر این مطالعه ما به چنین چشم‌اندازهایی برسیم. اینکه مولانا می‌گوید: «به معراج برآیید که از آل رسولید/ رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید» (دیوان شمس)، منظورش همین است. رفتن پیامبر به معراج یعنی رفتن او به بام هستی و از آن منظر به عالم و آدم نگریستن. از نظر مولانا پیروی از رسول/آل رسول بودن یعنی اینکه ما هم به معراج برویم و از آن منظر به خود و جهان پیرامون بنگریم.

ما در خانه و مدرسه می‌آموزیم که با چه نگاهی و از چه منظری یا با چه چشمی و عینکی به امور بنگریم. متاسفانه نظام‌های تعلیم و تربیتی موجود صرفا به دانش‌آموزان و دانشجویان می‌آموزند که از منظر طبیعی/علمی به امور بنگرند. البته این منظر در جای خود مهم و ضروری است و نقش تعیین‌کننده آن در آبادانی دنیا و فراهم آوردن مقدمات آبادانی آخرت را نمی‌توان و نباید نادیده گرفت. اما چنین منظری به هیچ‌وجه کافی نیست، چون عالَمی که ما در آن زندگی می‌کنیم بُعد معنوی و اخلاقی هم دارد و این دو بُعد را با نگریستن از منظر طبیعی/علمی نمی‌توان شناخت. شناخت این دو بُعد در گرو نگریستن به عالم از منظر معنوی و اخلاقی است.

درس‌های معنوی و اخلاقی‌ای که از طبیعت و فصل بهار می‌توان آموخت بسیار فراوان است. در اینجا به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می‌کنیم.

درس اول:

اولین درسی که از فصل بهار می‌توان آموخت این است که همان‌گونه که طبیعت خزان و بهاری دارد، دنیای درون آدمی نیز خزان و بهاری دارد و تحولات مشابهی را از سر می‌گذراند. بلکه بالاتر از این، از منظر عارفان خزان و بهار جهان بیرون بازتاب خزان و بهار جهان درون ماست. لطف شیر و انگبین عکس دل است

هر خوشی را آن خوش از دل حاصلست

پس بود دل جوهر و عالم عرض

سایه دل کی بود دل را غرض (مثنوی، ۳/۲۲۶۵-۲۲۶۶)

راه لذت از درون دان نه از برون

ابلهی دان جُستن ِ قصر و حصون

آن یکی در کنج مسجد مست و شاد

و آن دگر در باغ ترش و بی‌مراد (همان، ۶/۳۴۱۹-۳۴۲۰)

باغ‌ها و سبزه‌ها در عین جان

بر برون، عکسش چو در آب روان...

باغ‌ها و میوه‌ها اندر دل است

عکس لطف آن بر این آب و گل است (همان، ۴/۱۳۶۲-۱۳۶۴).

ابوالقاسم فنایی