شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
جنگ یک افیون است
بسیاری از فیلمهای سینمایی با الفاظ شاعرانه شروع میشوند، ولی افتتاحیه «مهلکه» با صدور بیانیهای است که میتوان آن را به عنوان یک واقعیت در نظر گرفت: «جنگ یک افیون است.» البته نمیتوان برای همگان این نکته را یکسان و قابل ذکر دانست.
بسیاری از گروههای نظامی حاضر در جبهههای جنگ میخواهند آن را رها کرده و به خانههایشان برگردند. آیا میتوان این موضوع را به کاراکترهای اصلی «مهلکه» هم تعمیم داد؟ کاراکتر اصلی قصه فیلم گروهبان جیمز استاف شغل خطرناکی در داخل عراق دارد و چنین به نظر میرسد که او کار روزانهاش را با خونسردی و نوعی لذت انجام میدهد.
در شرایطی که جبهه جنگ در سراسر خاک عراق گسترده است و نیروهای نظامی خارجی زیر رگبار آتش نیروهایی ناشناخته هستند، گروهبان استاف وظیفه خنثی کردن بمبهای ضدنفر را دارد. این کاراکتر را به هیچ شکلی نمیتوان یک قهرمان اکشن (از آن دسته قهرمانانی که در فیلمهای اکشن هالیوودی میبینیم) خطاب کرد البته او یک متخصص است، مثل پزشکی که با دقت بخشی از بدن بیمار خود را میشکافد تا به منشأ بیماری برسد.
این گروهبان کاملا با بمب و ساختار آن آشناست و با نگاهی که به بمبها میاندازد، میتواند تفکرات درون مغز بمبگذاران را بخواند. این مساله در طول قصه فیلم از این نظر اهمیت مییابد که این حس درونی در بیننده وجود دارد که کسی (یا کسانی) که بمبها را در دل زمین قرار داده است، در نزدیکی همین محل حضور دارد و مشغول تماشای اتفاقات پیش روست. به این ترتیب، قصه فیلم ماجراهای دو آدم حرفهای و متخصص را به تصویر میکشد که رو در روی هم هستند و علیه یکدیگر کار میکنند. در شرایطی که چهره یکی از این دو طرف (خنثیکننده بمب) برای تماشاچی آشکار است، هویت طرف مقابل چندان مشخص نیست.
نقش گروهبان جیمز را در فیلم، جرمی رنر بازی میکند که خیلی زود برای این فیلم وارد فهرست نامزدهای دریافت اسکار بهترین بازیگر مرد شد. بازی و اجرای او براساس یک سری نطقهای پیچیده نیست، بلکه برعکس تماشاچی خیلی ساده و راحت او را بر اساس کارهایی که در طول روز انجام میدهد، میشناسد. احساسات درونی او نیز به همین شکل قابل درک است.
او در مخمصهای گرفتار شده که دیگر به فکر دریافت مدال نیست و نمیخواهد کارهای قهرمانانه انجام دهد. شاید او قصد نداشته باشد خودش را درگیر کارهای سخت و خطرناک کند، ولی وضعیت و موقعیتی که در آن قرار دارد، وی را به سمت این گونه شرایط دشوار میکشاند.
● اخبار جنگ در یک فیلم سینمایی
میتوان مهلکه را که برخی آن را «گنجه درد» ترجمه کردهاند، یک فیلم جنگی پر رمز و راز و طلسم شده از سوی کاترین بیگلو ارزیابی کرد. قصه فیلم او بیانیهای ناب و شاهکارگونه درباره مردان و زنانی است که حضور در شرایط سخت و خطرناک فیزیکی را قبول و انتخاب میکنند.
بسیاری از منتقدان سینمایی «مهلکه» را فیلمی بزرگ و قابلذکر ارزیابی کردهاند که قصهاش را هوشمندانه تعریف میکند
در شروع قصه فیلم میتوان نگرانی کارگردان را درباره آدمهای قصهاش و خطری که آنها را احاطه کرده، دید. با این حال، وی راههای فرار زیادی برای این کاراکترها در نظر نمیگیرد. مردی که شعار «جنگ یک مخدر است» را مطرح کرد، کریس هدچ خبرنگار جنگی نیویورک تایمز است و بیگلو شعار او را برای فیلم خود به امانت گرفته است. مارک بول فیلمنامهنویس فیلم، قبل از این فیلمنامه در دره الا، (با بازی تامی لی جونز) را نیز نوشته که مضمون آن هم درباره جنگ عراق است.
وی برای نوشتن فیلمنامه فیلم، ساعتها به تماشای فیلمهای خبری جنگی نشست و تمام اخبار نوشتاری جنگ عراق را مرور کرد. نوع قصه فیلم و رویدادهایی که در طول آن خلق میشود، بخوبی حکایت از آن میکند که بیگلو و بول دقیقا میدانند در حال انجام چه کاری هستند.
کل قصه فیلم مثل تصوری است که میتواند در ذهن هر آدمی به وجود بیاید. وقتی ماجرا تمام میشود، حرف زیادی برای گفتن نیست. ولی ببیننده فیلم حالا تصوری روشن و واضح از فضای کلی دارد و کاملا این نکته را میداند که چرا جیمز نیاز دارد بمبها را خنثی کند.
● جنگ و روابط میان آدمها
مهلکه در عین حال به بقیه کاراکترهای قصه و فضایی که آنها در آن قرار دارند هم بیتفاوت نیست. هیچ یک از کاراکترهای فیلم شعارهای سطحی علیه جنگ نمیدهند و با این حال، فیلم بشدت ضدجنگ است. این مساله در درون قصه فیلم و روابط آدمها با یکدیگر جای داده شده است. از آنجا که شخصیتهای اصلی قصه در شرایط سخت جنگی هستند، مرگ در یک قدمی آنهاست و تعدادی از آنها در صحنههای مختلف فیلم میمیرند، زبان فیلم شباهت زیادی به زبان فیلمهای خبری دارد و به همین دلیل، بسیاری از صحنههای آن با دوربین روی دست گرفته شده است. با این حال، بیگلو از خلق هیجان کاذب میپرهیزد و تعلیقهای بیمنطق و احمقانه را به فیلم خود تحمیل نمیکند. تعلیق و اضطراب درونی قصه فیلم واقعی و محصول خود شرایطی است که در قصه وجود دارد.
یک بار آلفرد هیچکاک که لقب استاد دلهره سینما را گرفته، گفت وقتی بمبی در زیر یک میز وجود دارد و منفجر میشود، اکشن خلق میشود. وقتی ما میدانیم بمبی در زیر میز وجود دارد و چند نفر دور آن نشستهاند، ولی این بمب منفجر نمیشود، آن وقت است که یک تعلیق خاص خلق میشود. بسیاری از منتقدان سینمایی «مهلکه» را فیلمی بزرگ و قابل ذکر ارزیابی کردهاند که قصهاش را هوشمندانه تعریف میکند. تماشاچی هنگام دیدن فیلم دقیقا میداند که هر کسی چه کسی است، چه میخواهد و در حال انجام چه کاری است. فقط یک فیلم خوب میتواند چنین کاری را انجام دهد.
کیکاووس زیاری
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دولت چین سیستان و بلوچستان انتخابات امیرعبداللهیان شورای نگهبان حسن روحانی مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس نیکا شاکرمی
سیل ایران هواشناسی تهران شهرداری تهران باران سازمان هواشناسی آتش سوزی یسنا فضای مجازی پلیس زلزله
خودرو قیمت خودرو قیمت طلا مسکن تورم بانک مرکزی قیمت دلار حقوق بازنشستگان بازار خودرو دلار ارز ایران خودرو
صدا و سیما مسعود اسکویی سوئد مهران غفوریان رضا عطاران بی بی سی تلویزیون صداوسیما موسیقی سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه اسرائیل فلسطین روسیه آمریکا ترکیه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس
پرسپولیس فوتبال استقلال سپاهان لیگ برتر باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال علی خطیر جواد نکونام تراکتور بازی لیگ قهرمانان اروپا
آیفون اینستاگرام اپل ناسا گوگل صاعقه تلفن همراه عکاسی کولر
کبد چرب فشار خون گرما