پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

بحران در بحران


بحران در بحران

بحران جهانی و افسون زدگی نولیبرالیسم ایرانی اسلامی

مطالب مطرح شده در این مقاله حرف آخر نیستند، بلکه در واقع از جمله حرفهای اولیه اما اساسی هستند که در زمینه تداوم روند آزاد سازی (بخوانید ولنگار سازی) اقتصاد ایران در شرایط بحرانی جهان ارائه می شوند.

در این نوشته، سعی براین است که توضیح دهم چگونه بحران اقتصادی جهان، اقتصاد نولیبرالی را با بحران مشروعیت جدی مواجه کرده است، حال آنکه بحران اقتصادی در ایران به فرصتی برای نولیبرالهای ایرانی تبدیل شده تا به بازسازی مشروعیت باورهای ایدئولوژیکشان به پردازند! در این راستا، از بررسی اجمالی شرایط بحرانی جهان آغاز کرده، عواقب شرایط جدید را برای اصالت گرایی اقتصادی (essentialism) یادآور شده، سپس به بررسی روند آزادسازی اقتصاد ایران و جایگاه نولیبرالیسم اقتصادی در این کشور می پردازم. در نهایت به جهت باز کردن باب گفتگو در مورد نظام مطلوب اقتصادی، به معرفی برخی از اصول اقتصاد مشارکتی در یک نظام دموکراتیک شورایی خواهم پرداخت. این مقاله همچنین سعی دارد تا توجه خوانندگان را به نکات زیر جلب نماید:

▪ بحران اقتصادی جهان و ایران دو پدیده به شدت در هم تنیده اند و هر دو دارای هم ریشه های مشترک و هم خاص تاریخی خود هستند[۱].

▪ از جمله ریشه های مشترک این هردو بحران، غلبه ذهنیت اتوپیایی و ایدئولوژی زده نولیبرالیسم یا بازار سالاری است که برایش رشد عدد و رقمی اقتصادی، به قیمت افزایش نابرابری و ناامنی های اجتماعی – اقتصادی و تخریب محیط زیست و تضعیف نهادهای دموکراتیک در اولویت بوده است.

▪ بحران در ایران زودتر، شدید تر، با عواقب وخیم تر و به شکل نامتعین تری پدید آمده که ناشی از سیاست های متناقض نظام از یک طرف و ساختار چند قطبی (oligopoly) قدرتِ سیاسی-اقتصادی از طرف دیگر می باشد.

▪ بحران اقتصادی در ایران معلول هم عوامل داخلی و هم عوامل خارجی است. یک تحلیل جامع، تحلیلی است که ارتباط این دو دسته عوامل را با هم بررسی نماید؛ نه آنکه بحران را یا عمدتاً به عوامل داخلی مانند سوء مدیریت های دولتی و اقدامات اقتصادی غلط مرتبط نماید و نه آنکه عامل اصلی آنرا عمدتاً عاملی خارجی چون روابط نابرابر بین المللی و فشار های غرب بداند.

▪ به علت درهم تنیدگی عوامل داخلی و خارجی، راه حل خروج از بحران اقتصادی-سیاسی نه راه حلی صرفاً درونی و نه صرفاً بیرونی است. بلکه گذار از بحران و تبدیل آن به فرصتی تاریخی جهت نجات کشور تنها از طریق ایجاد جنبش سلطه زدایی و مشارکت فعال در گسترش آزادی و برابری در سطح جهانی ممکن می شود.

● حباب ها می ترکند

این روزها، بازار بحث و مشاجره در مورد علل و عوارض و راه حلهای بحران مالی جهان که در حال تبدیل شدن به بحران اقتصادی جهان[۲] نیز هست بسیار داغ است. این مشاجرات اکنون آینده مذاکراتی چون نشست گروه ۲۰ [۳] را در سایه ای از ابهام فرو برده است. هر کسی از این آب گل آلود ماهی خودش را می گیرد و (به تعبیر نیومی کلاین در کتاب دکترین شوک[۴] ) درپی آن است از شوک و گیجی ایجاد شده نهایت استفاده را برای پیشبرد اهدافش نماید. در هر حالی که کم نبودند کارشناسان و اقتصاددانان و محققینی که بحران جاری را با استدلال های قوی پیش بینی کرده بودند، اما به گونه ای اذهان عمومی مردم جهان شمال و جنوب توسط دستگاه عریض و طویل رسانه های جمعی (عمدتا کنترل شده توسط شرکت های فراملی به خصوص با بزرگ کردن جنگ با تروریسم) منحرف شده بود که گویی همه چیز در امن و امان است. حساب سازی های آشکار شده اوایل دهه جاری (مانند ENRON) فقط مورد های ضد اخلاقی جمعی از مدیران این شرکت ها معرفی شدند و بعد هم که ماجرای ۱۱ سپتامبر و مبارزه با تروریسم جهانی همه نگرانی ها و مخالفت ها را تحت شعاع قرار داد. اما صدای ترکیدن ناگهانی حباب اعتبارات مالی (credit crash) و فروپاشی بازار های سهام و سفته بازی و اقتصاد قماری سرمایه داری (casino capitalism) بزرگتر از آن بود که با دلایل کوچک و مسخره ای چون بی کفایتی چند مدیر توجیه شود یا به دخالت دولت در تشویق گسترش وام مسکن به افراد کم درآمد محول گردد. بر کسی پوشیده نیست که آن گونه دخالت های دولتی نه در راستای محدود کردن اقتصاد بازار بود بلکه در امتداد آن بود و مورد تشویق مشاورین نولیبرالشان هر دو دولتِ کلینتون و بوش قرار گرفت.

این هم مسجل است که برنامه مذکور در زمان الن گرینسپن شدت بیشتری یافت و بنزین بر آتشی پاشید که قبلا در گرفته بود. آن حبابی که به قول کوین فیلیپس[۵] (از جمله کسانی که بحران را پیش بینی کرده بودند) در زمان ریگان پایه ریزی شده بود و در زمان کلینتون بر حجمش افزوده شد و نوع دات کامش هم ترکید و بعد در زمان جورج بوش به بزرگترین حباب دنیا تبدیل شد و بالاخره امسال به مرحله انفجار و افتضاح رسید ونشان داد که بهشت موعود "میلتن فریدمن" که به قول خودش بر پایه حرص (greed) بنا شده، سرابی بیش نبوده است[۶]. توجیهات جبر گرایانه مبنی بر اینکه این بحران مشکلی دوره ای سرمایه داری است و بنابراین طبیعی این نظام بوده و خود به خود رفع خواهد شد هم دل ناراضیان را آرام نمی نمود.

از طرف دیگر سیاستمداران مدافع سرمایه داری موسسات مالی ورشکسته و برنامه ریزان اقتصادی و تانک های فکری شان در وضعیتی وخیم تر از آن بودند که بتوانند با چنان توجیهاتی جوّ روانی ملتهب نظاره گران را آرام کنند. آنان برای نجات بنگاههای خود اکنون به میلیاردها بلکه چند تریلیون دلار محتاج اند که برای توجیهش نه تنها باید به عمق فاجعه معترف شوند بلکه بر التهاب جو روانی جامعه هم بیفزایند. موج بیکار شدگان ماهی چند ده تا چند صد هزار نفری در آمریکا و خیل میلیونی کسانی که کاشانه شان را از دست داده اند عمق این فاجعه را چنان در برابر چشمان مردم کوچه بازار به نمایش گذاشته است که دیگر نمی توان براحتی ادعا کرد که اقتصاد (آنهم نوع نولیبرالی اش با آن مدل سازی ها و تخمین ریسک کردن های کامپیوتری اش) علمی دقیق چون علم فیزیک و شیمی است. بانک جهانی در آخرین گزارشش یک روز مانده به نشست گروه ۲۰ تایید می کند که اقتصاد جهانی روبه رکود است و تخمین می زند که نرخ رشد در سال ۲۰۰۱ فقط حدود یک درصد باشد. اینکه آلمان و ژاپن رسماً اعلام رکود می کنند و اینکه اروپا و سایر کشورهای پیشرفته و نیمه پیشرفته که طی دهه های اخیر به کارناوال شکوهمند اقتصاد بازار آزاد پیوسته بودند در ورطه رکود اقتصادی با افقی بسیار مبهم قرار گرفته اند، دو مسئله را به وضوح نشان می دهد:

ـ ادعای باطل اصالت داشتن علم اقتصاد سرمایه داری (این چه علمی است که چنین فاجعه ای عظیم را تا حتی کمتر از یک سال نتوانسته بود پیش بینی کند و آنها هم که پیش بینی می کردند منزوی می شدند)

و دیگری ادعای باطل ریشه داشتن چنین بحرانی در دخالت های ضد بازاری دولت ( چرا که کشورهای با سطوح بالاتر مقررات زدایی دچار بحران عمیق تر و شدید تر شده اند).

● بی اصالتی اصالت گرایی اقتصادی

بی اصالتی اصالت گرایی لیبرالیسم اقتصادی دیگر آنچنان عیان شده است که کم تر آدم وزینی حاضر است ادعا کند اقتصاد آزاد بر عقل گرایی و واقع بینی بنا شده است. کسانی که سوسیالیست ها را به آرمان گرایی و خیال بافی و ایده آلیست بودن متهم می کردند، اکنون خود متهمند که مدلهای شان بر پایه توهّم مطلق دست های پنهان بازار بوده است. بر همه اصحاب عقل و انصاف، امروز مسجل گردیده است که این نولیبرالیسم و لیبرال دموکراسی هستند که ایده آلیستی و اتوپیایی بوده اند. مدعیان پایان عصر ایدئولوژی و تاریخ اکنون متهمند که آنچه به اسم علم، بر مردم قالب می کردند چیزی جز ایدئولوژی کاذب نبوده است[۷]. بهشت موعود (نو) لیبرالیسم که بنا بود بالاخره زمانی محقق شود که ثروت تولید شده توسط طبقه سرمایه دار به پایین نشت کند (trickle down) و نظام سیاسی لیبرال دموکراسی شرق و غرب عالم را بگیرد و افغانستان و عراق نمونه های موفق آن باشند اکنون به همان نقطه ای رسیده است که روزی بهشت موعود کمونیسم بلوک شرق بدان رسیده بودند؛ یعنی بحران مشروعیت. آن موجی که بنا بود از پی دوران سختی و عسرت (austerity) بیاید و همه قایق ها را به آسمان پیشرفت برساند، پس از ۴ دهه تجربه در سرتاسر دنیا تنها عده اندکی از قایق ها را به آسمان برد و اکثریت باقی مانده را به قعر اقیانوس فقر و نابرابری راند (به آمارهای ارائه شده توسط UNDP و WHO که عمدتاً توسط منابع دولتی یا وابسته به دولتها تهیه می شوند توجه نمایید[۸]).

یک مرور سرسری به مطالب اخیر مجله ها و روزنامه ها و وب سایت های موسسات پژوهشی (حتی تحلیل های ژورنالیستی مجلهء اکونومیست و واشنگتن پست و نیویورک تایمز و سی ان ان و فاکس نیوز و مجلهء تایمز و غیره که خوراک کارشناسان مقلد اقتصادی در جهان سوم و دستگاههای شست و شوی مغزی سرمایه داری را تامین می کنند) براحتی یک حقیقتِ از روز روشن تر را نشان می دهد. در مقایسه با مباحث یک دهه پیش، محور اصل بحث های امروز دیگر این نیست که چگونه باید پروژه آزاد سازی اقتصاد و افزایش سود آوری صورت بگیرد. دیگر کسی دم نمی زند که چین نمونه موفق سیاست های نولیبرالی و تعدیل ساختاری است. محور مشترک همه بحث های جدید، اکنون این است که آیا این خود سرمایه داری است که دچار بحران شده است یا نوع افراطی نولیبرالی اش. "کوین راد" (Kevin Rudd) که در استرالیا با پیروزی چشم گیری انتخابات ۲۰۰۷ را بر رقیب نولیبرال دست راستی اش برد اکنون مدعی است که می خواهد سرمایه داری افراطی به ارث رسیده از جان هوارد (John Howard) را مهار کند؛ به قول وی، عامل اصلی بحران حاضر سرمایه داری افراطی (extremist capitalism) است[۹]. به فاصله یک سال، باراک اوباما[۱۰] با شعار مبهم تغییر و مهار بحران در آمریکا به قدرت می رسد تا سرمایه داری افسار گسیخته نولیبرالی جورج بوش را به سرمایه داری کمی تا قسمتی معتدل تر از نوع کلینتونی تبدیل کند. جورج بوش در بیانات ماههای اخیر ریاست جمهوری اش دیگر آن جمله معروف تاچر را نشخوار نمی کند که بله تجارت آزاد بی بدیل است (TINA= There Is No Alternative)[۱۱].

امروز بوش و مشاورین اقتصادی اش به در و دیوار می زنند تا از ادامه تجارت به اصطلاح آزاد و خصوصی سازی (این مسببین اصلی بحران) دفاعی منفعلانه و متضرعانه نمایند[۱۲]. علیرغم دفاع از اقتصاد بازار سالار و تجارت آزاد، اما همین جورج بوش و وزیر خزانه اش و صحابه سرمایه دارشان مداخله دولت در خرید اعتبارات بی اعتبار شده را تجویز می نمایند. به قول استیگلیتز اقتصاددان برنده جایزه نوبل که بر طبل اصلاح طلبی اقتصادی می کوبد فروپاشی وال استریت سمبل فروپاشی نولیبرالیسم و مکتب شیکاگو ست آنچنان که فروپاشی دیوار برلین سمبل فروپاشی کمونیسم بود. حتی اگر فرض کنیم جنبش جهانی برابری خواهی (Global Justice Movement) متشکل از هزاران محقق مستقل در تحلیل[۱۳] وضعیت جاری خطا کرده و بحران حاضر، فرضاً بحران خود نظام سرمایه داری نیست و سرمایه داری ظرفیت اصلاح خود را دارد، باز هم باید اعتراف کرد که حرکت دیگر به سمت مقررات زدایی و آزاد سازیِ بیشتر نخواهد بود. اکنون وزنهء مشروعیت سازی به سوی کینزینیسم (Keynesianism) و مقررات بیشتر و نظام مالیات گسترده تر چرخیده است. تلاش طبقه سرمایه دار نه به سمت آزاد سازی بیشتر اقتصادی بلکه برای تعدیل حرکت به سوی کینز گرایی است. جفری زکس مشاور آمریکایی یلتسین که فروپاشی اقتصاد دولتی را یک دهه پیش جشن گرفته بود و به طراحی نولیبرالی اقتصاد روسیه کمک می رساند، امروز در گاردین صحبت از بازگشت عصر مالیات می کند[۱۴]. پس امروز باید از واقع بینی فرسنگها فاصله گرفته باشیم که بخواهیم صحبت از آزاد سازی اقتصادی، واگذاری مالکیت و مدیریت اموال و منابع ملی به بخش خصوصی، تسهیل سرمایه گذاری های بی ضابطه خارجی، استقراض از موسسات مالی بین الملل، تجارت نابرابر بی ضابطه، رفع یارانه ها از بخش های اساسی چون کشاورزی و بهداشت و آموزش، گسترش بازار های بورس بازی و سفته بازی نماییم. امروز دیگر کالای علمی بودن مکتب شیکاگو و میراث تاچر و ریگان خریدار ندارد.

● نعل های وارونه

اما با کمال تعجب، وضعیت در ایران به گونه ای دیگر است! گویی که ما ایرانیان سحر شده ایم که چون قوم بنی اسراییل همواره دور خودمان چرخ بزنیم. در حالی که نولیبرالیسم در جهان با بحران مشروعیت مواجه شده و به حالت تدافعی افتاده است، اما نولیبرالیسم ایرانی امیدش برای توجیه و بازسازی مشروعیت به اصطلاح علمی الگوهای اقتصادی و باورهای ایدئولوژیکش افزون گردیده، به حالت تهاجمی درآمده است. چرا و چگونه؟

حتما خواهید گفت این اصول گرایان پوپولیستی بودند که در ایران بر بحران مالی غرب پایکوبی می نمودند. این احمدی نژاد بود که بحران را گواه بیچارگی غرب می دانست و استدلال می کرد که مدل بنیادگرای اسلامیش تنها مدل پیروز دنیاست. مدلی که بجای دست نامرئی بازار، دست نامرئی امام زمان را دارد و به جای وال استریت، چاه جمکران! اما باید گفت که شور و شعف مذکور تنها مصرف سیاسی داشت و در حد حرف و خطابه (rhetoric) باقی ماند. در عمل اما، وقتی که قیمت دلار بالا رفت و قیمت نفت به سبب رکود اقتصادی غرب پایین، این خوشحالی بینادگرایان و پوپولیست های دست راستی ایرانی معتاد به نفتِ گران شده و واردات بی حساب ، پایدار نماند. اما محور حق به جانبی اکنون به جانب نولیبرال های ایرانی چرخیده است. نامه های اعتراضی اقتصاددانان رسمی و نیمه رسمی که بعضا از مقامات بالای سیاست گذاری های به اصطلاح عقلانی دولت های قبلی بوده اند بسیار قابل تامل است. نتیجه برنامه های تعدیل ساختاری این حضرات نابرابری اجتماعی را چنان رقم زد که احمد ی نژادِ جارو بدست را فرصت بیشتری مغتنم آمد تا از صندوق ها ی دور اول انتخابات در آورده شود و در دور دوم بی نیاز از دستکاری آراء بر رقیبش یعنی سردار خصوصی سازی ایران پیروز شود. البته اگر می شود در مهد لیبرال دموکراسی (یعنی آمریکا) بوش را دو نوبت (تقلب های ۲۰۰۰[۱۵] و ۲۰۰۴[۱۶]) از صندوق ها در آورد، در یک کشور جهان سومی چون ایران چرا که نه؟

پوپولیست دست راستی ایرانی، در زبان، از افول غرب شادی می کند و در عمل به نسخه های از قبل پیچیده شده حذف یارانه ها و آزادسازی قیمت ها در مطابقت بیشتر با سطح جهانی قیمت ها مشغول است، حال آنکه نولیبرالهای سکولار ایرانی چون غنی نژاد در زبان شکوه و گلایه می کنند و در عمل لحظه شماری برای بازگشت سیاست مداران مطلوبشان (چه از اصول گرایان میانه رو چه از اصلاح طلبان لیبرال) به صحنه. اما چرا اینگونه است؟ یک پاسخ ساده این است که در ایران گروههای سیاسی معمولا نعل وارونه میزنند. آنان که ادعای مخالفت با غرب می کنند اصل ۴۴ قانون اساسی را در جهت تسهیل اجرای نسخه های غربی اصلاحات اقتصادی باز تفسیر و اجرا می کنند و آنان که مدعی کارآمدی الگوبرداری از موسسات مالی بین المللی هستند از اینکه اقدامات شتابان دولت در باز کردن بی حساب و کتاب درهای اقتصادی به تجارت آزاد وتعدیل ساختاری باعث افزایش تورم و بیکاری شده است می نالند! اما برای یک پاسخ مستدل تر باید دید تاکنون چه بر سر دنیا رفته و ایران کجای این تحولات قرارگرفته است.

احمد آل حسین

[۱] - در مورد علل و عوامل بحران مالی و اقتصادی جهان به مجموعه مصاحبه های فارسی و انگلیسی فهرست شده در وبلاگ اینجانب مراجعه بفرمایید:

http://rahetohid.blogetery.com/صوتی-تصویری

[۲] - منطقه یورو وارد دوره رکود اقتصادی شد: http://www.bbc.co.uk/persian/business/۲۰۰۸/۱۱/۰۸۱۱۱۴_nh_eurozone_recession.shtml

[۳] - Schwartz, P. ۲۰۰۸, Growing tensions in lead-up to G۲۰ summit in Washington, http://www.wsws.org/articles/۲۰۰۸/nov۲۰۰۸/summ-n۱۴.shtml

[۴] - Klein, N. ۲۰۰۷, Shock Doctrine, http://www.naomiklein.org/shock-doctrine/reviews

[۵] - Philips. K. ۲۰۰۸, Bad Money: Reckless Finance, Failed Politics, and the Global Crisis of American Capitalism, http://www.amazon.com/Bad-Money-Reckless-Politics-Capitalism/dp/۰۶۷۰۰۱۹۰۷۰

[۶] - در مورد بی بنیانی اخلاقی، نظری و تجربی نظرات فریدمن در مورد مسئولیت اقتصاد خصوصی به مقاله انتقادی کولین گرنت مراجعه شود:

Grant, C. ۲۰۰۴, Friedman fallacies, in Journal of Business Ethics, Volume ۱۰, Number ۱۲ / December, ۱۹۹۱.

[۷] - در مورد سراب ایدئولوژیک سرمایه داری مالی و نولیبرالیسم به مقاله استیگلیتز به عنوان بخت برگشتگی مراجعه شود:

Stiglitz, J. and Fair, V. ۲۰۰۸, Reversal of Fortune, http://www.truthout.org/۱۰۳۱۰۸R?print

[۸] - UNDP, ۲۰۰۷, Making Globalization Work for All: www.undp.org/publications/annualreport۲۰۰۷/IAR۰۷-ENG.pdf ; WHO, ۲۰۰۸, Closing the gap in a generation: Health equity through action on the social determinants of health: http://www.who.int/social_determinants/final_report/en/index.html

[۹] - Lane, S. ۲۰۰۸, PM blames extreme capitalism for financial crisis, http://www.abc.net.au/pm/content/۲۰۰۸/s۲۳۹۲۲۱۳.htm

[۱۰] - آل حسین، ا. ۲۰۰۸ ، اوبامای ایران، خاتمی آمریکا: www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۱۷۹۴۳

[۱۱] - بی بی سی فارسی ۲۰۰۸ جورج بوش از نظام بازار آزاد دفاع کرد: http://www.bbc.co.uk/persian/business/۲۰۰۸/۱۱/۰۸۱۱۱۳_si-bush-freemarket.shtml

[۱۲] - رادیو فردا ۲۰۰۸ رییس جمهوری آمریکا: دخالت دولتی، راه حل بحران اقتصادی نیست: http://www.radiofarda.com/News/۴۷۳۰۳۴.html

[۱۳] - CasinoCrash ۲۰۰۸, The global economic crisis: An historic opportunity for transformation: http://casinocrash.org/?p=۲۳۵

[۱۴] - Sachs, J. ۲۰۰۸, Amid the rubble of global finance, a blueprint for Bretton Woods II: http://www.guardian.co.uk/commentisfree/۲۰۰۸/oct/۲۱/globaleconomy-g۸

[۱۵] - ۲۰۰۰ Presidential Election Fraud: http://www.fraudfactor.com/ff۲kelectionfraud.html ; تقلب در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۰

-[۱۶] تقلب در انتخابات ۲۰۰۴ ریاست جمهوری آمریکا: http://www.electionfraud۲۰۰۴.org/

[i] - " و همگی (شاهان) جهان از زیرین دریا (= دریای مدیترانه) تا زبرین دریا (= دریای پارس)، (همه) باشندگان سرزمین های دور دست، همه شاهان آموری، باشندگان در چادرها، همه آن ها باج و ساو بسیارشان را از بهر من؛ (= کوروش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند". اولین منشور به اصطلاح حقوق بشری جهان!! http://www.savepasargad.com/New-۰۵۰۵۰۸/۰۳.Pasargad/Pasargad-Pages/manshour%۲۰kourosh%۲۰bozorg.htm

[ii] - Minns, J. ۲۰۰۶, The Politics of Developmentalism: The Midas States of Mexico, South Korea and Taiwan, http://www.amazon.com/Politics-Developmentalism-International-Political-Economy/dp/۱۴۰۳۹۸۶۱۱۸

[iii] - Andreas, J. ۲۰۰۸, Changing Colours in China, New Left Review ۵۴ Nov-Dec p.۱۲۳۱۴۲.

[iv] - ibid, p. ۱۳۵.

[i] - OECD ۲۰۰۸, Income inequality and poverty rising in most OECD countries: http://www.oecd.org/document/۲۵/۰,۳۳۴۳,en_۲۶۴۹_۲۰۱۱۸۵_۴۱۵۳۰۰۰۹_۱_۱_۱_۱,۰۰.html

[ii] - اسدی، ج. ۲۰۰۸ بهتر است اول به نفت فکر کنیم، گفتگوی فرید پویا با جمشید اسدی، واشنگتن پریزم: http://news.gooya.com/columnists/archives/۰۵۱۶۲۵.php

[iii] - بیانیه پکن ۲۰۰۸ در خصوص بحران جهانی و راههای مهار آن: http://www.mellimazhabi.org/news/۱۱۲۰۰۸news/۲۰۱۱pkan.htm

[iv] - Wikipedia, Anti-globalization: http://en.wikipedia.org/wiki/Anti-globalization


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.