سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا

از راست به راست


از راست به راست

رفتار سیاسی جناح راست در مواجهه با امریکا چه بوده است

از آن زمان که سیاسیون کشور بر محور برخی اختلافات در دو ستون راست و چپ منقسم شدند تا هنگامی که وارثان آن جریان ها در ذیل دو عنوان اصولگرا و اصلاح طلب خود را بازیافتند سال ها می گذرد اما هنوز موضوع رابطه با امریکا و نحوه مواجهه با این کشور خط فاصله یی است که از میان دو جناح سیاسی ایران می گذرد، زیرا اگر روزگاری یکی از ویژگی های ممیز جریان چپ امریکاستیزی آن و عملاً بالا رفتن اش از دیوار سفارت بود امروز تندروترین وارثان راست از در دوستی وارد می شوند و برای پیروزی رئیس جمهور امریکا پیام تبریک می فرستند و بر سر میز مذاکره با آنها می نشینند اما چیزی مانع از آن نمی شود که همچون تمام سال های گذشته که رسانه های راستگرایی همچون برخی روزنامه های عصر دیروز و صبح امروز انگ امریکایی بودن را بر پیشانی مخالفان و منتقدان مهر می کردند، امروز رقبای دیرین را به خیانت و سردرگریبان امریکا داشتن ننوازند و کسانی را که زمانی تسخیرکنندگان لانه جاسوسی می شناختند امروز به اتهام های متعدد از جمله پیگیری خط امریکا در مقابله با نظام و کودتای مخملین سزاوار زندان و محاکمه ندانند.

● امریکا یا شوروی

نخستین بارقه اختلاف میان نیروهای انقلابی دیروز و سیاسیون امروز در ماجرای تسخیر سفارت امریکا ظهور یافت. آنها که سر بر زانوی چپ داشتند امریکا را در تدارک یک توطئه علیه انقلاب ایران می یافتند و دل نگران خروج اسناد محرمانه از پاویون فرودگاه مهرآباد به دست امریکایی ها بودند و پیشنهادشان تسخیر سفارت امریکا و گروگان گرفتن دیپلمات های امریکایی بود و آن که در رستنگاه راست ریشه گرفت و بعدها از جایگاه ریاست جمهوری ایران سر بر آورد وقتی در مخالفت با حمله به سفارت امریکا به نتیجه نرسید ۱۳ آبان ۵۸ را نه در برابر دیوارهای بلند سفارت که احتمالاً در چهاردیواری امن خانه اش به شب رساند.

می گویند وقتی ابراهیم اصغرزاده هیجان زده از خروج اسناد محرمانه توسط سفارت امریکا و تعلل دولت موقت در مقابله با این مساله سخن می گفت و تنها چاره را حمله به سفارت و مقابله با ابرقدرت امپریالیست دنیا می دانست محمود احمدی نژاد که امروز در رسانه های اصولگرا به استعاره او را سرسلسله حلقه فکری «علم و صنعت» می خوانند از در مخالفت برآمد که «چه کسی گفته است خطر امریکا از خطر شوروی جدی تر است؟ چه کسی مبارزه با سرمایه داری را برتر از مبارزه با کمونیسم می داند؟ اگر بنا به تسخیر باشد، از نظر من تسخیر سفارت شوروی بر تسخیر سفارت امریکا ارجح است.» و بر همین قیاس راه خود را از اعضای دیگر دفتر تحکیم وحدت جدا کرد.

و به این ترتیب نقطه عطف افتراق در بدنه دانشجویی دو جناح سیاسی کشور شکل گرفت. محسن امین زاده، محسن میردامادی و ابراهیم اصغرزاده که دو نفر از آنها امروز به جرم تلاش برای براندازی نظام به حمایت ایالات متحده در زندانند، از دیوارهای سفارت امریکا بالا رفتند و بعدها از جرگه اصلاح گری برآمدند و آنها که سودای اشغال سفارت شوروی و مبارزه با کمونیسم را در سر داشتند به طرفداری از لزوم تصفیه دانشگاه ها از استادانی که شائبه گرایش آنها به افکار چپ انقلابی و مارکسیستی می رفت، برخاستند و زمینه ساز تعطیلی دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی شدند و امروز خود را متولیان جریان راست می شمارند و بیرق اصولگرایی به دست گرفته اند.

● روحانی مخالف تسخیر

مخالفان راستگرای تسخیر سفارت امریکا اما تنها در میان دانشجویان حضور نداشتند زیرا یکی از جالب توجه ترین مخالفت ها با این جریان توسط یکی از روحانیون برجسته این جناح مطرح شد. آیت الله مهدوی کنی که این روزها بیشتر در قامت یک روحانی متنفذ جناح راست دیده می شود آن زمان در جایگاه مسوول کمیته های انقلاب اسلامی و مسوول امنیت پایتخت اولین مخالفت را با اقدام دانشجویان ابراز کرد. این جمله وی که «این مکان غصبی است و نماز ندارد» در توجیه دانشجویان برای خروج از سفارت امریکا سال ها است که در ادبیات سیاسی ایران در خصوص موضع یک روحانی نماینده جناح راست در قبال اشغال سفارت امریکا تکرار می شود. اگرچه امام خمینی(ره) حمایت قاطع خود را از اقدام دانشجویان اعلام کرد و تسخیر سفارت امریکا را به منزله انقلاب دوم برشمرد و این موضع گیری سبب شد تمام شخصیت های سیاسی کشور حتی آنها که این حادثه را به عنوان یک حرکت انقلابی قبول نداشتند به تایید اقدام دانشجویان و تجلیل از تسخیر سفارت امریکا که لانه جاسوسی خوانده می شد، بپردازند. اشغال سفارت امریکا نقطه عطف روابط دو کشور در نیم قرن اخیر بود. اگرچه گروگان های امریکایی ۴۴۴ روز پس از شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا همزمان با پیروزی ریگان جمهوریخواه و با برخی میانجیگری ها آزاد شدند اما هرگز هیچ امریکایی دیگری پشت میزهای این سفارتخانه ننشست و شعار مرگ بر امریکا ترجیع بند تمام نطق های آتشین و انقلابی شد.

● ماجرای مک فارلین

در سال های میانی جنگ ایران و عراق، کمبود تسلیحات و تمایل نسبی برخی از سیاسیون جناح راست ایران به بهبود روابط ایران با ایالات متحده زمینه ساز ماجرایی شد که فاش شدن آن توسط نشریه «الشرع» لبنان برای دولت ریگان یک رسوایی تازه را پدید آورد و ریگان را ناچار کرد خود را بی اطلاع از ماجرا قلمداد کند و برای آنچه اتفاق افتاده عذر بخواهد.

ماجرای مک فارلین درست در زمانی اتفاق افتاد که هاشمی رفسنجانی روحانی محافظه کار و نماینده تفکر راست در سال های دهه ۶۰ به عنوان اداره کننده جنگ و محسن رضایی فرمانده سپاه که هنوز هم از فعالان موثر جناح راست محسوب می شود مخاطب مذاکرات صورت گرفته برای خرید موشک های «تاو» و «هاوک» امریکا در برابر تلاش برای آزادی گروگان های غربی در لبنان بودند و به نظر می رسد آنها به عنوان نمایندگان جناح راست ایران به شیوه یی عملگرایانه برای بهبود روابط ایران و امریکا در کنار بیرون آمدن از بحران های تسلیحاتی حاصل از جنگ تلاش کرده اند؛ اتفاقی که به نظر می رسد حتی روح دولت چپ گرای موسوی از شکل گرفتن آن خبر نداشت و باعث شد پس از افشای ماجرا نخست وزیر دوران جنگ بارها و بارها از ماجرای مک فارلین با انتقاد و گلایه یاد کند.

به هر روی اگرچه هاشمی رفسنجانی پس از افشای مک فارلین در رسانه ها در سخنرانی خود در برابر سفارت امریکا به تاریخ ۱۳ آبان سال ۶۵ از آنچه در مذاکره با مک فارلین اتفاق افتاده بود و از انجیل اهدایی ریگان پرده برداری کرد اما در مجموع جناح راست ایران ترجیح داد در برابر این اتفاق سکوت کند و خرید اسلحه از امریکا و از منظر لزوم دستیابی به تسلیحات برای تقویت جبهه های نبرد موجه سازد.

● امریکا، تحریم و توسعه

جنگ به پایان رسید و دولت تکنوکرات هاشمی رفسنجانی با شعار سازندگی بر سر کار آمد. حالا آنچه به عنوان یک نیاز اساسی رخ نموده بود نه تسلیحات نظامی که نیاز بی قید و شرط کشور به قرار گرفتن در مسیر توسعه بود و لاجرم این توسعه نه از طریق تخاصم با دیگران بلکه از مسیر بهبود روابط خارجی جذب سرمایه از کشورهای دیگر و کاهش تحریم های اقتصادی تحمیل شده از سوی کشورهای غربی به ویژه امریکا می گذشت و طبیعتاً بهبود رابطه با ایالات متحده امری ناگزیر می نمود. هاشمی رفسنجانی اگرچه به عنوان رئیس جمهوری به نمایندگی از جناح راست برای نخستین بار در تاریخ پس از انقلاب بر صندلی مصاحبه با یک شبکه امریکایی نشست اما هنگامی که عطاءالله مهاجرانی به عنوان یک تکنوکرات نزدیک به طیف هاشمی و معاون حقوقی- پارلمانی دولت وی در مقاله یی که روزنامه اطلاعات آن را در ۴ اردیبهشت ماه سال ۶۹ منتشر کرد مساله لزوم برقراری رابطه با امریکا را مطرح کرد و مورد هجوم سیاسیون مختلف از هر دو جناح راست و چپ قرار گرفت، نتوانست در دفاع از او موضعی اتخاذ کند و در نتیجه کار به جایی رسید که مهاجرانی ناچار شد رسماً حرف خود را پس بگیرد و از آنچه طرح کرده بود ابراز پشیمانی کند.

بنابراین آن هژمونی امریکاستیزی که از اردوگاه چپ سر برآورده بود و در رسانه های راست بر طبل آن کوبیده شده بود در هشت سال دولت دست راستی هاشمی نشکست و عدم ارتباط با ایالات متحده به عنوان یک میراث تاریخی به دولت اصلاح طلب سیدمحمد خاتمی رسید.

● مذاکره مستقیم؟ هرگز

سال ۱۳۷۶ پس از هشت سال حضور جناح راست در دولت دوباره نوبت چپ ها رسید. طیف سیاسی چپ ایران که پس از انتخابات خرداد ۷۶ و پیروزی سیدمحمد خاتمی این بار برای خود نام و منش اصلاح طلبی را برگزیده بودند راه تازه یی را برای سیاست ورزی خود برگزیده بودند. در گفتمان اصلاح طلبان وارث جناح چپ بر حسب موقعیت جدید کشور و فضای بین المللی ایده گفت وگو جایگزین تقابل و تخاصم شده بود. طرح ایده گفت وگوی تمدن ها توسط خاتمی در مجمع عمومی سازمان ملل و وجهه یی که او توانست در مجامع بین المللی از این طریق کسب کند شرایط را برای رفع تخاصم های موجود و بهبود روابط با کشورهای غربی حتی امریکا مساعد ساخته بود. اما این بار این جناح راست بود که از اهرم تقابل با امریکا برای زیر سوال بردن سیاست های دولت اصلاح طلب بهره می گرفت و هر تحرکی را به انگ امریکایی شدن و خیانت به آرمان های انقلاب ممهور می کرد و بر همین سبیل بود که این بار وقتی محمد خاتمی به رسم سلف اش روبه روی یک خبرنگار ایرانی الاصل امریکایی نشست مورد شماتت منتقدان راستگرای خود قرار گرفت. مخالفان دست راستی دولت آنقدر نگران احتمال شکل گیری تماس میان دولت های ایران و امریکا بودند که حتی به اتوبوس جهانگردان امریکایی نگذشتند و با هر اظهارنظر و عقیده یی که در مطبوعات اصلاح طلب آن سال ها منتشر می شد کفن پوشان مخالف رابطه با امریکا در خیابان های قم و تهران صف می کشیدند.

اما راست ها به همین قبیل اعتراضات بسنده نکردند و به زعم خود آب را از سرچشمه بستند از همین رو قوه قضائیه در سال هایی که ایده مذاکره با امریکا از دیدگاه نظری و نه در عمل به بحث گذاشته شده بود طی بخشنامه یی انتشار هر گونه بحث و اظهارنظر در مورد رابطه با امریکا را جرم و خلاف قانون دانست و برای کسانی که از این بخشنامه عدول کنند مجازات تعیین کرد. بر اساس همین رویه بود که وقتی عباس عبدی، بهروز گرانپایه و حسین قاضیان در موسسه آینده طی یک نظرسنجی در مورد تمایل جامعه به برقراری ارتباط میان ایران و امریکا به این نتیجه رسیدند که این تمایل در درصد قابل توجهی از افراد جامعه وجود دارد با واکنش تند قوه قضائیه و ریاست دست راستی آن در آن زمان یعنی آیت الله محمد یزدی مواجه شدند و پس از محاکمه در دادگاه چند سال حبس را تنها به دلیل انجام یک نظرسنجی که از سوی رسانه های راستگرا به نظرسازی تعبیر می شد به جان خریدند. جالب است عباس عبدی درست در روزی به جرم نظرسازی برای القای لزوم رابطه با امریکا و ارتباط با موسسات نظرسنجی امریکایی دستگیر شد که سال ها قبل درست در همان روز دیوارهای بلند سفارت امریکا را فتح کرده بود.

● ...و اینک مذاکره

هشت سال حضور جناح چپ در دولت به سرعت برق و باد گذشت و محمد خاتمی که زمانی ناچار شد برای گریز از مصافحه با رئیس جمهور امریکا گوشه دنجی را در سازمان ملل بیابد هرگز نتوانست ایده گفت وگوی تمدن ها را برای گفت وگو و مباحثه با دولتمردان امریکایی به کار گیرد. اما این بار دولت در دست کسی قرار گرفت که روزگاری به جد با تسخیر سفارت امریکا مخالفت کرده بود و چنان خود را وارث صالح جناح راست نموده بود که حتی توانست در انتخابات سال ۸۴ و در رقابت با یکی از بزرگان آن طیف و با تاکید بر برخی تاکتیک های انتخاباتی پیروز میدان باشد.

محمود احمدی نژاد حالا رویه جدید در مواجهه با امریکا را ارائه کرد؛ رویه یی که اگرچه در آن به ظاهر همچنان بر طبل تخاصم با ایالات متحده و شیطان بزرگ کوبیده می شود اما در لایه های زیرین رفتار سیاسی دولتمردان راست اتفاقات دیگری در جریان است. احمدی نژاد از زمان به دست گرفتن ریاست دولت نهم تاکنون هر ساله در راس هیاتی به مجمع عمومی سازمان ملل سفر می کند. سفر به امریکا به این بهانه فرصتی است که رئیس دولت ایران از فاصله یی نزدیک تر با همتایان امریکایی خودش روبه رو شود و فرصتی فراهم باشد تا حتی هنگام سخنرانی رئیس جمهور حال حاضر امریکا او در برابر وی بنشیند و به سخنانش گوش فرا دهد.

حالا دیگر نه تنها آن بخشنامه معروف قوه قضائیه در جرم دانستن اظهار نظر در مورد رابطه ایران و امریکا فراموش شده است که حتی رئیس جمهور ایران برای همتای امریکایی اش نامه نگاری می کند. نامه احمدی نژاد به بوش رئیس جمهور سابق امریکا اگرچه پاسخی نداشت و سنگی را جابه جا نکرد اما در نوع خود می توانست عجیب ترین رفتاری باشد که از یک رئیس جمهور دست راستی و تندرو دولت ایران سر می زند. اما احمدی نژاد و دولتش با اقدامات متناوب خود در این زمینه فرصت تعجب را از ناظران عملکردشان گرفته اند. به نظر می رسد باید خدا را شکر کرد که حضور جناح راست در قوای سه گانه و تفوق آنان در قدرت از لزوم به خیابان آمدن کفن پوشان کاسته است وگرنه اقدامات دولت اصولگرای احمدی نژاد فرصتی برای به خانه بازگشتن آنها باقی نمی گذاشت. در دوران جدید حضور جناح راست در قالب دو دولت احمدی نژاد نامه تبریک برای ریاست جمهوری اوباما نوشته می شود، شخصی چون هوشنگ امیراحمدی که در دوران اصلاحات به دلیل ریاستش بر انجمن ارتباط امریکاییان و ایرانیان هر هفته مورد دشنام روزنامه کیهان قرار می گرفت حالا هر از گاهی با فراغت خاطر به ایران سفر می کند و در ستایش احمدی نژاد او را بهترین رئیس جمهور ایران می خواند.

همین طور عجیب است وقتی پروفسور حمید مولانا اینک به سمت مشاوره رئیس دولت ایران برگزیده می شود. در زمان ریاست احمدی نژاد بر دولت اگرچه نشستن نماینده ایران بر میز مذاکره سه جانبه میان تهران، بغداد و واشنگتن در پایتخت عراق عجیب نمود و همچون یک بمب خبری به دلیل شکسته شدن تابوی مذاکره با امریکا عمل کرد اما حالا مذاکره مستقیم جلیلی نماینده ایران در ژنو با برنز نماینده امریکا و به نقل از رسانه های جناح راست تعارف ۴۰ دقیقه یی آنها یا نشستن حسین کاظمی قمی با رایان کروکر امریکایی در پشت میز مذاکره نه تعجبی را برمی انگیزاند و نه موجب اعتراض کسی از میان زعمای جناح راست در مخالفت با رابطه و مذاکره با امریکا می شود.

قصه قطع روابط دیپلماتیک با امریکا اگرچه با تسخیر سفارت آن کشور به دست دانشجویان طیف چپ دفتر تحکیم وحدت آغاز شد اما در طول تاریخ خود با حرکت های عملگرایانه و البته غیررسانه یی جناح راست به سرانجامی رسیده است که دیگر حکم یک خط قرمز را برای دولتمردان حاکم ندارد. نمایندگان جناح راست این روزها اشتیاق بی نظیری برای حضور پشت میز مذاکره دارند. اما در سطور روزنامه هایی که هر روز اصلاح طلبان را به فریب خوردگی از امریکاییان و تلاش برای براندازی به حمایت امریکا متهم می کنند و در تمام سال های گذشته با چنین اتهاماتی منتقدان و به ویژه اصلاح طلبان را نواخته اند نشانی از اعتراض نیست.

مهراوه خوارزمی