چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
جهانی شدن عامل نزدیک شدن اقتصادها به یکدیگر
آیا اقتصادهای نوظهور از چرخههای تجاری اقتصادهای توسعه یافته جدا شده اند؟ در این مقاله، با نگاهی بر روند نرخهای رشد در بازارهای نوظهور، نشان داده میشود که «افتراق» این اقتصادها از هم، همواره یک افسانه بوده و این که جهانی شدن چرخههای تجاری ملی را به هم نزدیک تر کرده است.
طرفداران «فرضیه افتراق» (decoupling) معتقدند که در سالهای اخیر چرخههای تجاری در اقتصادهای نوظهور نسبت به چرخههای تجاری در اقتصادهای پیشرفته استقلال بیشتری پیدا کردهاند یا به عبارت دیگر از این چرخهها جدا شدهاند. آنها ادعا میکنند که تقاضای داخلی در اقتصادهای نوظهور رشد کرده و باعث کاهش اهمیت صادرات در رشد اقتصادیشان شده است. گفته میشود که اقتصادهای نوظهور توانسته اند چارچوبهای سیاستی داخلی را تقویت کرده و آسیب پذیری نسبت به خارج را کاهش دهند، بنابراین دامنه سیاستهای ضدچرخهای که به منظور کاهش تاثیر شوکهای خارجی اجرا میشوند، در این کشورها افزایش یافته است. این افراد معتقدند که این پیشرفتها بدین معناست که بازارهای نوظهور از اقتصادهای پیشرفته افتراق یافته اند.
اما فرضیه افتراق با ایده جهانی شدن همخوانی ندارد زیرا تجارت بیشتر و پیوندهای مالی بین کشورها باعث میشود که شوکهایی که در کشورهای مختلف اتفاق میافتد در سطح بینالمللی سرایت کند. به عبارت دیگر، جهانی شدن به همزمانی بیشتر چرخههای تجاری منجر میشود. از آن جا که بازارهای نوظهور روز به روز بیشتر از قبل در اقتصاد جهانی ادغام میشوند، انتظار میرود که همزمانی چرخههای تجاری بیشتر مشاهده شود. بنابراین انتظار میرود که با گسترده شدن رکود جهانی بحث پیرامون افتراق اقتصادها کمرنگ تر شود.
اما نکته جالب این است که جدیدا دوباره مباحثی در این زمینه رواج یافته است. برخی معتقدند که بازارهای نوظهور زودتر و سریعتر از اقتصادهای پیشرفته میتوانند از بحران جهانی عبور کنند. حتی هماکنون از بازارهای نوظهور با عنوان «موتورهای جدید رشد جهانی» یاد میشود. هر چند که هنوز بسیار زود است که از پروسه بهبود در سطح جهان تصویر خوبی به دست آوریم، اما برای ارزیابی فرضیه افتراق میتوان از دادههای تاریخی که از پیش از شیوع بحران فعلی وجود داشت، استفاده کرد.
● مطالعات انجام شده در زمینه فرضیه افتراق
تحلیلهای تجربی که آیهان کوز، کریستوفر اوتروک و اسوار پراساد انجام دادهاند، احتمالا مهمترین مطالعاتی است که در این زمینه صورت گرفته است. در این مطالعات، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی حقیقی در بیش از ۱۰۰ کشور به سه عامل تجزیه شده است:
۱) فاکتور جهانی، نوساناتی که در همه کشورها مشترکند را در بر میگیرد.
۲) فاکتور وابسته به نوع اقتصاد، نوساناتی را در بر میگیرد که بین کشورهای هم رده مشترک است. در این تحلیل سه نوع اقتصاد در نظر گرفته میشود: پیشرفته، نوظهور و در حال توسعه.
۳) فاکتور وابسته به خود کشور.
این فاکتورها در دو دوره زمانی برآورد شدهاند: دوره قبل از جهانی شدن
(۱۹۶۰-۱۹۸۴) و دوره جهانی شدن (۱۹۸۵-۲۰۰۵). در دوره جهانی شدن، سهم اختلافات موجود در نرخ رشد که با فاکتور جهانی توضیح داده میشود، کاهش یافت. در همان دوره، سهمی که با عامل وابسته به نوع اقتصاد توضیح داده میشود در دو اقتصاد پیشرفته و نوظهور افزایش یافت. به عبارت سادهتر، بین اقتصادهای پیشرفته و نوظهور افتراقی صورت گرفته، اما در هر دو این گروهها همگرایی نرخهای رشد شدیدتر شده است.
اما نکته مهم این است که این تحلیلها را میتوان به گونهای دیگر نیز تفسیر کرد. فاکتورهای گفته شده در مورد نرخ رشد تولید ناخالص داخلی حقیقی، پیشرفتی که در دوره زمانی دوم (۱۹۸۵-۲۰۰۵) رخ داده را نادیده میگیرد و آن پیشرفت این است که در این دوره رشد اقتصادی بازارهای نوظهور به شدت افزایش یافت. در نتیجه این افزایش، نرخهای رشد روندی در اقتصادهای پیشرفته و بازارهای نوظهور به طور معنی داری واگرا شدهاند.
از آن جا که نرخهای رشد روندی در طول دوره زمانی دوم واگرا شده اند، میتوان نتیجه گرفت که سهم تغییرات در نرخهای رشد حقیقی که با عامل جهانی توضیح داده میشود، کاهش و سهمی که با عامل مربوط به نوع اقتصاد توضیح داده میشود، افزایش یافته است. این نتیجه فارغ از همزمانی چرخههای تجاری به دست میآید. در واقع، اگر ما به انحرافات نرخهای رشد حقیقی از نرخهای رشد روندی در شکل یک نگاهی بیندازیم، به نظر میرسد که این انحرافات برای اقتصادهای پیشرفته و نوظهور یکسان هستند.
خلاصه آن که برای ارزیابی فرضیه افتراق نباید بر نرخهای رشد حقیقی تمرکز کرد، بلکه باید انحرافات از روند را در نظر گرفت. بررسی صرف نرخهای رشد حقیقی میتواند گمراهکننده باشد. گفتن این که چین از ایالات متحده افتراق یافته زیرا چین با نرخ ۵درصد رشد میکند، اما تولید در ایالات متحده با یک کاهش دودرصدی مواجه شده است، غلط است. اگر رشد روندی در چین ۹درصد و در ایالات متحده ۲درصد باشد، هر دو این کشورها ۴ واحددرصد زیر روند هستند و چرخههای تجاری در آنها هماهنگاند. درست است که این مثال فرضی است، اما منظور ما را میرساند.
بنابراین آیا میتوان گفت که اقتصادهای در حال ظهور در سالهای اخیر از اقتصادهای پیشرفته جدا شدهاند؟ بحث فوق راهنمایی برای انتخاب یک رویکرد تجربی فراهم میآورد. اول آنکه ما باید انحراف تولید ناخالص داخلی از روند را تحت بررسی قرار دهیم. دوم آنکه همیشه ادعا میشود که افتراق در سالهای اخیر رخ داده، بنابراین باید معیارهای سالانه ای برای بررسی همزمانی چرخههای تجاری بسازیم. مینک، جاکوبز و دهان(۲۰۰۷) شاخصی را برای بررسی همزمانی چرخههای تجاری ارائه دادهاند. این شاخص با در نظر گرفتن شکاف تولید در دو کشور یا در دو گروه کشور محاسبه میشود. زمانی که شکاف تولید در دو کشور همزمان باشد، چرخههای تجاری شان همزمان میشود و این شاخص با یک برابر میشود. زمانی که یک کشور شکاف تولید مثبت دارد و کشور دیگر شکاف تولید منفی دارد، این شاخص با منفی یک برابر میشود. مهمترین مزیت این روش نسبت به تحلیل فاکتورها یا ضریبهای همبستگی در آن است که این شاخص سال به سال تغییر میکند.
با استفاده از دادههای تولید ناخالص داخلی حقیقی، درجه همزمانی بین ۳۴ اقتصاد نوظهور و ۴ گروه کشور پیشرفته (تمام کشورهای پیشرفته، گروه G۷، ایالات متحده و اروپا) برآورد شده است (Wälti ۲۰۰۹). به این منظور از دادههای سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۷ استفاده شده است. در این مطالعه، همزمانی در مقابل همه بازارهای نوظهور، بازارهای نوظهور در مناطق جغرافیایی مختلف و تک تک بازارهای نوظهور در نظر گرفته شده است. شکل دو همزمانی را بین همه کشورهای نوظهور و هر چهار گروه اقتصاد پیشرفته نشان میدهد. از آن جا که شاخصی کههان ارائه داد انحرافات زمانی را نیز نشان میدهد، ما باید روند زمانی همزمانی چرخههای تجاری را هم در نظر بگیریم.
شکل دو نشان میدهد که درجه همزمانی چرخههای تجاری بین بازارهای نوظهور و اقتصادهای پیشرفته در سالهای اخیر کاهش نیافته است. همچنین شواهدی که در زمینه بازارهای نوظهور به تنهایی وجود دارد، نشان میدهد که هیچ کشوری وجود ندارد (به جز پرو) که یک کاهش عمومی را در درجه همزمانی با چهار گروه کشورهای پیشرفته نشان دهد.
● نتیجه گیری:
تحلیل من که تغییرات در نرخهای رشد روندی بازارهای نوظهور را نیز در نظر میگیرد، نشان میدهد که افتراق همواره یک افسانه بوده است. البته این بدان معنا نیست که افتراق در آینده هم نمی تواند رخ دهد. در واقع، شواهد نشان میدهند که همزمانی از لحاظ تاریخی به طور معنی داری تغییر کرده است.
خلاصه آنکه شواهد تجربی و نتایج تحلیل ارائه شده تاکید میکنند که جهانی شدن، چرخههای تجاری ملی را به یکدیگر نزدیکتر میکند.
نویسنده: سباستین والتی
مترجمان: پریسا آقاکثیری، مصطفی جعفری
منبع: VOX
منابع:
Kose, A., Otrok, C. and Prasad, E. (۲۰۰۸), “Global business cycles: convergence or decoupling?”, NBER Working Paper ۱۴۲۹۲, and “Dissecting the decoupling debate”, VoxEU.org, ۴ October ۲۰۰۸.
Mink, M., Jacobs, J. and de Haan, J. (۲۰۰۷), “Measuring synchronicity and comovement of business cycles with an application to the euro area,” CESifo Working Paper ۲۱۱۲.
Wälti, S. (۲۰۰۹), “The myth of decoupling”, manuscript, Swiss National Bank.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست