پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

فرار ازمدرسه


فرار ازمدرسه

نگاهی به شخصیت پردازی در رمان ناطوردشت

شاهکار جروم دیوید سالینجر را خیلی از ماخوانده ایم .منظورم ناطوردشت می‌باشد، یکی از معدود رمان هایی که ‌در تمام جهان بارها و بارها به فروش رسیده و خوانده شده است.این رمان در ایران نیز چنین وضعیتی را ‌پشت سرگذاشته و تا امروز دو ترجمه از آن به بازار کتاب واردشده و ‌به چاپ های متعدد رسیده است. سالینجررا حقیقتا باید راوی فرهنگ آمریکا خواند ، راوی تمام جنبه های این ‌فرهنگ ، راوی زشتی ها ، کثیفی ها، راوی آدمهای مدرن،آدم های روشنفکر ،مردم معمولی،راوی شهر و ‌مـدرنـیته،شهر با فرهنگ پر رنگ و لعابش و غیره.‌سالینجردر اکثر آثارش به خوبی پوچی فرهنگ دهان پر کن بورژوازی را نشان داده است .فرار از فرهنگ ‌خشک و رسمی آکادمیک با ظاهری مدرن و دلنشین که در ناطور دشت به شکل " مدرسه پنسی" درآمده ، ‌نقطه پرتاب روایت دراین رمان است. قهرمان کتاب ، هولدن کالفیلد ، نوجوان جسور و جستجوگری است که به خاطر قبول نشدن در نـمـرات درسـی ‌از مـدرسـه مـعـتـبـر پـنـسـی اخـراج می شود.او سه روز قبل از اعلام حکم اخراجش به خانواده از خوابگاه ‌فرار می کند و شهر به شهر می رود و روایت می کند .ناطور دشت روایت سه روز سرگردانی هولدن کالفیلد ‌در خیابانها ،کافه ها ، هتل ها و مکان های وحشی آمریکاست.‌مکان هایی که باعث از بین بردن طبیعت ، معصومیت و کودکی هولدن می شوند.معصومیت و اعتمادی که ‌به سرعت و در زمان کوتاهی ازبین می رود.هولدن، نوجوانی است که به شدت علاقه به بزرگ شدن دارد و ‌مدام سعی می کند کارهای بزرگترها را انجام دهد و در عین حال معصومیتش را حفظ کند.

او با دوستش ‌استرادلیتر که دخترهای زیادی را بی عفت کرده گلاویز می شود و در نهایت کتک سختی از او می خورد، به ‌معلم مدرسه اش اعتماد می کند و شب را در خانه او می گذراند ولی نیمه های شب به سوءظن او پی ‌می برد و فرار می کند.او رفته رفته یاد می‌گیرد که نباید به کسی اعتماد کرد و می فهمد که نه ‌تنهااو هنوز بچه است بـلکه دیگر از آن معصومیت نیز خبری نیست. ‌شخصیت هولدن در این رمان از نوع شخصیت هایی است که عوامل متعدد، سعی در تحول روحی ،روانی و ‌رفتاری او دارند .خواننده نیز مدام منتظر تغییر اساسی شخصیت هولدن است.هنر مهم سالینجر دقیقا در ‌ظرافت ساخت این شخصیت است.او همه عوامل را به طریقی در رمان چیده است که بر علیه شخصیت ‌رمانش شورش کنند و او را شکست بدهند . این اتفاق می افتد اما شکست هولدن به "بازگشت به خانه" ختم ‌می شود، خانه نمادی از معصومیت ،آگاهی،تسلیم و سازگاری است.جایی که خواهر کوچک و معصومش ‌همدم اوست ، با اینکه می داند پدر و مادرش اورا به سختی سرزنش خواهند کرد او تسلیم می شود و به این ‌سرنوشت تن می دهد و پس از سه روز جستجو و سرانجام پوچی،‌ گمشده اش را بازمی‌یابد، گمشده ای که جزخانه نیست اگرچه این خانه بارها مورد هجوم و تجاوز قرار گرفته و کیفیت خالص ‌گذشته را در خود ندارد اما هنوز نشانه هایی از معصومیت را روی در و دیوارهایش می توان دید.

هولدن باید ‌یاد بگیرد که واقعیت رادیده و لمس کند نه اینکه با افاده های روشـنـفـکـرانـه از آن بـگـریزد. واقعیت این است؛ یـک ‌عـالـمـه چـیزهای کثیف،یک عالمه دروغ و خیانت.زندگی درآمریکا یا در هر نقطه از جهان امروز برای هر ‌کسی که نشانه های معصومیت و کودکی را باخود حمل می کند چیزی جز زندگی با تناقض ها و سازگاری ‌ویا نفس کشیدن میان آنها نیست .او توانایی جنگیدن با تمام این چیزها را ندارد،اصلا بهتر است بگوییم حوصله این چیزها را ندارد، فقط آنها را می بیند و خودش را حفظ می کند.سالینجر این خصوصیت بارز انسان ‌مدرن آمریکایی را به خوبی شناخته و به تصویر می کشد و با استفاده از این بک گراند فرهنگی گاه گاهی به ‌تمسخر جریان روشنفکری چپ در جهان و به خصوص درآمریکا می پردازد. ‌یکی دیگر از نکات ظریف وهنرمندانه ای که سالینجر در شخصیت سازی هولدن کالفیلد به کار برده، ‌پرداخت روانکاوانه اوست.هولدن دردوران بلوغ به سر می برد، نوجوانی عصبی،عاصی و پراز تناقض و ‌دغدغه های جنسی. سالینجر باظرافت و دانـایـی یک شخص روانکاو به زیباترین شکل، تحولات روحی و ‌روانی هولدن نوجوان را به تصویر می کشد.تناقض در تمام جزئیات رفتاری شخصیت دیده می شود اما ‌هولدن خودش این را در انتهای رمان درک‌ ‌می کند و می پذیرد. یکپارچه شدن شخصیت پاره پاره یک فرد ، تحول عظیمی است که در پروسه روانکاوی وروان درمانی صورت می گیرد ، این پروسه را در ‌ناطوردشت به بهترین شکل می توان دید. هولدن، شخصیتی پر از شکاف و پارگی روحی، روانی است ،نویسنده ‌تمام عوامل رمان را درجهت خـراب تـر شدن این وضعیت چیده است ولی شخصیت پردازی سالینجربه اندازه‌ای دقیق، زنده و طبیعی انجام می شود که در نهایت،خواننده هولدن را یک شخصیت یکپارچه و سالم(ازنظر ‌روانکاوی) می یابد.

هولدن به خودآگاهی می‌رسد و خودش را که جدا از واقعیت اطراف نیست لمس می کند و ‌سازگار می شود ، واقعیت و محصولی که فروید و لاکان ودیگر روانکاوان سعی می کردند در تمام پروسه های درمانگری خود در شخص بیمار پیدا کنند و او را از جدایی و انفصال روحی نجات دهند.‌ ناطور دشت رمان فوق العاده ای است که می توان از جنبه های بسیاری آن را مورد مطالعه قرار داد .برای ‌مثال این رمان می تواند به صورت خلاصه،جامعه شناسی آمریکایی را به مخاطب ارائه دهد و دغدغه های ‌نسل جوان در نیمه های قرن بیست و یکم رامورد مطالعه قرار دهد و همین طور از نظر فنی ، ادبی و روایی ‌نیز بررسی گردد.‌ جروم دیوید سالینجر در سال۱۹۱۹ در منهتن نیویورک از پدری یهودی و مادری مسیحی به دنیا ‌آمد.ناطوردشت اولین کتاب او در سال۱۹۵۱ منتشر شد و محبوبیت فراوانی برای او ایجادکرد.این رمان به ‌سرعت جامعه روشنفکری و جامعه ی جوان آمریکای دهه پنجاه را تحت تاثیر خود قرار داد کـه تـاامـروز اثـرات ‌آن قابل مشاهده است. لازم به یادآوری است که "فرنی و زویی"،" دلتنگی‌های نقاش خیابان چهل و ‌هشتم"،"بالاتر از هر بلندبالایی" و"جنگل واژگون"از دیگر آثاری است که از سالینجر در ایران منتشر شده و ‌به‌ ‌چاپ های متعدد رسیده است.‌