یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

رابطه انسان وطبیعت


رابطه انسان وطبیعت

انسان از آغاز خلقت با طبیعت درتماس بوده است و در دوران های مختلف از آن ترسیده, با او همراه بوده و گاهی هم دست دوستی با آن داده و گاه هم بر آن غلبه كرده است هیچ كتاب مدونی درباره «ارتباط انسان و طبیعت» موجودنیست, اما در هریك از دو موضوع انسان و طبیعت, كتاب های بسیار و بحث های فراوانی بوده است

انسان از آغاز خلقت با طبیعت درتماس بوده است و در دوران های مختلف از آن ترسیده، با او همراه بوده و گاهی هم دست دوستی با آن داده و گاه هم بر آن غلبه كرده است. هیچ كتاب مدونی درباره «ارتباط انسان و طبیعت» موجودنیست، اما در هریك از دو موضوع انسان و طبیعت، كتاب های بسیار و بحث های فراوانی بوده است.

این مقاله از «ارتباط بین انسان و طبیعت» بحث می كند.

● انسان

در سال ۱۹۲۷ در دهكده چوكوتین - در ۵۰ كیلومتری جنوب پكن - باقی مانده های انسانی همراه سنگواره های دیگر جانوران پیداشد. دیوید سن بلاك دانشمند كانادایی در سال ۱۹۲۷ نام آن را سنیانتروپوس پكینزیس یا انسان پكن (Sinanthropus Pekinesis) گذاشت.

در همین زمان انسان های دیگری در اروپا و آفریقا زندگی می كردند. در سال ۱۹۰۷ یكی از دانشمندان دانشگاه هایدلبرگ سنگواره ۳۵ نوع از بی مهر گان و مهره داران و سنگواره انسان هایدلبرگ را پیداكرد. در دوره یخبندان انسان های نئاندرتال (Neandertal) در اروپا زندگی می كردند. آنان زندگی سختی داشتند. با خطر و بیماری های زیادی روبه رو شدند. غارها آنان را از آب و هوای سرد و یخچال های بزرگ حفظ می كرد. از نظر ابن سینا انسان بین عالم محسوسات و مجردات قرار گرفته است. با حواس خارجی، او صور عالم خارج را درك می كند و بالاخره از محسوسات نیز گذشته و به مرحله تعقل و استدلال می رسد.

● طبیعت

به طبیعت از دو منظر می توان نگریست. منظر دین یا هنر و منظر علم وفناوری. روزگار پیش از مدرن هنگام غلبه نگاه از منظر دین یا هنر و روزگار مدرن هنگام غلبه نگاه از نظر علم وفناوری.

از نگرش امروزی به عالم، طبیعت را از ماورای طبیعت جدا می كنند، یكی را كاملاً مادی می شمارند و دیگری را كاملاً روحانی و معنوی.

یونانیان باستان طبیعت را «فوسیس» (physis) می خوانند كه با واژه یونانی «فانیستا» (Phainesthai)، به معنی ظهور و درخشش و تابش و «فائوس» (Phaos) به معنای نور، و فاینومنون (Phainomenon) - این واژه با واژه انگلیسی Phantom، Photo و واژه فارسی «فانوس» هم ریشه است - یعنی پدیدار، هم ریشه است. در نظر یونانیان، فوسیس حقیقتی است كه از خود برمی دمد، چهره می نماید ، هرچه را هست به ظهور می رساند. معنای طبیعت (فوسیس) در نزد یونانیان چندان گسترده است كه وجود و حقیقت (Aletheia) و از آن بالاتر، خدایان را دربر می گیرد.

در تلقی دینی از طبیعت كه همان تلقی عرفانی یا هنری است، همه جهان اعم از طبیعت، ماورای طبیعت و عالم غیب و عالم شهادت، پرتو ذات الهی است. این تلقی، كه زمانی تلقی غالب در جهان بود، رفته رفته جای خود را به تلقی دیگری داد كه در آن طبیعت نه از آن حیث كه پیوندی با مراتب بالاتر و والاتر هستی دارد. بلكه از آن حیث كه تحت سلطه آدمی قرارگیرد موردتوجه قرارمی گیرد. در دوران جدید، انسان را بنیاد همه چیز دانستند و به طبیعت از آن حیث نگریستند كه ابزار آدمی است و این منظری است كه درآن به عالم چون موضوع استیلا و بهره برداری نظر می كنند.

● تأثیر طبیعت بر روی فیزیك انسان

رابطه انسان با محیط زیست وپدیده هایی كه در این باره دخالت دارند، مدام مورد كنجكاوی دانشمندان زیست شناس بوده و تجربه ثابت كرده است كه تأثیرات محیط زیست در عوامل زیستی - مانند قد انسان - انكارناپذیر بوده است.

پروفسور «ژان هیرنو» (Jean Hiernaux) انسان شناس معروف فرانسوی در مطالعات خود دقیقاً به محیط و رشد و تكامل انسان اشاره كرده و عقیده دارد كه محیط زیست یكی از بهترین عوامل مؤثر در میزان رشد قد انسان است.

نمونه جالب و فوق العاده ای از آن به نمونه هایی از مردان بالغ، سالم و تندرست مربوط می شود كه در آن پیگمه های (Mbuti) مربوط به جنگل استوایی زئیر (كنگوی سابق) بین ۱۲۶ تا ۱۵۹ سانتیمتر می شود. در صورتی كه این اندازه قد در نزد «نوئر»های مربوط به دره نیل علیا در «سودان» از ۱۶۷ تا ۲۰۵ سانتیمتر است كه حد متوسط آن به ۱۸۵ سانتیمتر می رسد.

● تأثیر انسان برروی طبیعت

از آنجا كه انسان همیشه موجودی اجتماعی و به كار گیرنده ابزار بوده است، با كار خود بر طبیعت تأثیر گذاشته و به طور مرتب و مستمر آن را از نو ساخته است و با یادگیری ها كشف های تازه، اختراعات ما ایجاد بناها و برنامه ریزی ها موفق شده است طبیعت را در خدمت اراده خود درآورد.

● ترس از طبیعت

در جامعه آن زمان، انسان خود را در برابر نیروهای ویران كننده طبیعت: مانند سیل، سرما و توفان ناتوان می دید و از این ناتوانی بود كه دین به وجود آمد.

مارت (Marett) جامعه شناس اروپایی درباره زندگی انسان های اولیه یا نخستین می گوید: «انسان نمی تواند به دشمنی كه دنبالش می كند، برسد. او خشمگین می شود و با چوب به نخستین سنگی كه می بیند، می زند. این كار كه ممكن است بر درخت انجام شود، انسان را كمی آرام می كند.» مارت می گوید كه انسان اولیه تحت تأثیر احساسات خود كه مهم ترین آنها احساس وحشت است و از این رهگذر همیشه زیان می دید، خیال می كرد كه اجسام به نیروی مرموزی بستگی دارند.

● سازش با طبیعت

انسان نئاندرتال تا اندازه ای باهوش وبدنش نیز دارای مو بود. به این ترتیب انسان نئاندرتال بیشتر از پیشینیان خود با تغییر آب و هوا سازش پیدا كرد، زندگی كرد و دارای فرزندان بیشتری شد تا آنجا كه حدس زده می شود انسان نئاندرتال از آتش استفاده كرده است و به نظر دانشمندان، در عصر یخ این انسان بهتر از آتش استفاده كرد، او همچنان می دانست چگونه اسباب و ابزارهایی چون تبرهای سنگی بسازد.

● غلبه بر طبیعت

كم كم كارهای دیگری چون شكار، دامداری، نخ ریسی، پارچه بافی و... به كارهای انسان اضافه و بالاخره هنر و علوم پدیدار شد. از قبیله ها شاخه گرفت و رشد كرد. یكی از نتایج گسترده بودن طیف غذایی انسان این بود كه توانست در درازمدت منطقه وسیع تری از محیط زیست خود را كشف كند.

● ایجاد فرهنگ به كمك طبیعت

انسان شناسان و باستان شناسان، فرهنگ های باستانی را به عصرهای پارینه سنگی، میانه سنگی، نوسنگی و عصر فلزات تقسیم كرده اند. این تقسیم بندی به طور عام بر مبنای مواد و مصالح و طرز ساختن و تراشیدن ابزار (فرهنگ مادی) استوار است.

انسان علاوه بر اختراع ابزار، زبان، یعنی یكی از شگفت انگیزترین پدیده ها را خلق كرد. گوردون چایلر می گوید: «پس طبیعت به انسان مغزی داده است كه بدان وسیله فرهنگ خود را می سازد و دیگر اندیشه های بشری با مغز وی ارتباط دارند.» به این ترتیب فرهنگ مادی شكل می گیرد، زبان ادبیات، فلسفه، سیاست، دین و... در زمره فرهنگ های غیرمادی جای می گیرند.

● رابطه انسان امروزی با طبیعت

درباره خصوصیات اخلاقی و فردی، عالم بشریت در نتیجه تماس و استفاده ازعلوم جدید تغییرات فاحشی پیدا كرد، فكر و قضاوت مردم به هیچ وجه شباهتی با طرز فكر مردمان قدیم ندارد. عقل و منطق جدید، اعتقادات مذهبی را با وضع حیرت آوری از بین برد.

انسان امروز در اسرار خیره كننده اشعه های مجهول فرو رفته دیگر مانند سابق به آنچه كه با چشمان خود می بیند، توجه نمی كند. او می داند كه فضای گیتی لایتناهی است و مدار گردش جهان روی تكنیك و عمل مكانیسم می گردد و با افسانه های ساخته شده، جور در نمی آید.

با آن كه تمدن جدید و علوم و صنایع در تمام شئون زندگی به طور محسوس تأثیر كرده و حتی بر نیرومندی بدن و تركیب عضلات و استحكام استخوان بندی بدن تأثیرات بسزایی داشته، ولی با نهایت تأسف مشاهده می شود، نسل انسانی با اخذ این علوم عجیب و بی سابقه، به جای این كه در مراتب اخلاقی پیشرفت كند، برعكس خوی بربری و وحشی گری را در پیش گرفته و از اختراعات و اكتشافات برای نابودی عالم بشریت استفاده می كند.

۵۰ هزار سال در مقایسه با طول تاریخ زیستی مانند یك ثانیه است، اما در این چشم به هم زدن زیست شناختی، انسان ها نه فقط چهره زمین را به شدت دگرگون كرده اند، بلكه در حال دگرگونی چهره كرات دیگر منظومه خورشیدی نیز هستند. از جمعیتی شاد حدود ۱۰۰ هزار نفر مجهز به تبر سنگی در ۵۰ هزار سال پیش، امروزه انسان ها با جمعیتی بیش از ۶ میلیارد ، مجهز به بمب های هسته ای، رادیو، تلویزیون، كامپیوتر وشهرهای غول پیكر شده اند، بدون كوچكترین تحول ژنتیكی.