پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
موانع توسعه فرهنگی در ایران
توسعه عبارتست از فرایند بسیار پیچیدهای كه طی آن جامعه از یك دوران تاریخی به دوران جدیدی منتقل میشود این فرایند در هر مرحله از جریان انتقالی خویش ابعاد مختلف زندگی را متحول میسازد. این مجموعه ارتباطات متقابل و چند سویه در نهایت جامعهای نو به وجود میآورد كه در آن تمامیابعاد زندگی بشری و به صورت بنیادین نسبت به وضعیت گذشته خویش متحول میشود.
فرهنگ مجموعه افكار و اعمال، بایدها و نبایدها، هنجارها، ارزشها و نظام اعتقادات یك جامعه مشتمل بر سنتها، آداب و رسوم، مذاهب، ایدئولوژی، تشریفات مذهبی و زبان است كه در جامعه انسانی مشترك هستند. مفهوم توسعه فرهنگی عبارتست از دگرگونی كه از طریق تراكم برگشتناپذیر عناصر فرهنگی در یك جامعه معین صورت میپذیرد و بر اثر آن، جامعه كنترل همواره موثرتر را بر محیط طبیعی و اجتماعی اعمال میكند.
در این تراكم برگشتناپذیر، معارف فنون، دانش و تكنیك به عناصری كه از پیش وجود داشته و از آن مشتق گشته است، افزوده میشود.
هنگامیكه یك یا برخی از عنصرهای فرهنگی جامعه دگرگون میشود، به ناگزیر تناسبی كه بین آن عنصر و عنصرهای دیگر برقرار است، از میان میرود. در نتیجه تاخر فرهنگی پدید میآید. تاخر فرهنگی بر عقب ماندن یك عنصر فرهنگی از عنصر فرهنگی دیگر اطلاق میشود. كشورهای توسعه نیافته در موقعیتی پا به عرصه اقتصاد، فرهنگ و سیاست در نظام بینالملل گذاشتند كه غرب چندین قرن قبل به این نظام شكل داده بود. در دوره استعمار و استثمار، پول پرستی و مصرفگرایی و علاقه به رفاه در كشورهای توسعه نیافته رسوخ كرد. غرب در دوره استعمار روح سرمایهداری را به این كشورها منتقل كرد اما ناسیونالیسم، فرهنگ و ساختار لازم برای فعالیت متعادل اقتصادی و توسعه صنعتی را عرضه ننمود. بسیاری از تحلیلگران علل مهم گستردگی و كیفیت رشد و توسعه این كشورها را در بافت فرهنگی آنان جستوجو كرده و معتقدند كه اصول فرهنگی این كشورها نیازهای لازم فرهنگی توسعه اقتصادی را میسر نساخته است. هم اكنون جوامع خاور دور با سرعت شگفتانگیزی به بهرهبرداری از منابع اقتصادی خود میپردازند. نتیجه آن كه كشورهای توسعه نیافته از قبیل ایران با بافتهای متنوع داخلی روبرو هستند. در برنامهریزیهای توسعه در این قبیل كشورها باید مبتنی بر شناخت عمیق از سیر تحولات بینالمللی و روندهای بنیادی در گذشته و آینده باشد كه در آن جایگاه حقیقی كشورهای توسعه نیافته و كشور مورد نظر با دقت بررسی میشود.
رویارویی نمونهبرداری، گزینش یا تقلید از غرب همه بیانگر نوعی جریان پیچیده فرهنگ است. واقعیت این است كه در مقطع زمانی خاصی، تحول و دگرگونی فرهنگی اجتنابناپذیر به نظر میرسید. شرایط و موقعیت خاص جغرافیایی و سیاسی هر كشور بر شدت و ضعف این جریان اثر مینهاد و دولتمردان را وامیداشت تا بسته به وضع ویژه واحد سیاسی خود به تصمیمگیری دست زنند.
از آنجا كه تعارضهای پیشین بر سر استقرار ارزشهای نو به جای ارزشهای سنتی و حاكم شكل گرفته است. فرهنگهای آسیایی برای غلبه بر مشكلات ناشی از رویارویی با غرب ناچار به تحول پیچیده و دشوار درونی تن دادند و برای ورود به عرصه دولت، ملتها و ایجاد نوعی ساختار همه جانبه ملی، بخشهای مختلف كشور را به هم نزدیك ساختند. برای نیل به چنین سرانجامیكه در نهایت توسعهیافتگی را به ارمغان خواهد آورد، باید میان سه قشر صاحبان ثروت، صاحبان قدرت و صاحبان فكر نوعی تفاهم به وجود آید و نخبگان ثروت، قدرت و اندیشه همزیستی مسالمتآمیز دست یابند.
ماكس وبرو تالكوت پارسونز از جملهاندیشهورزانی بودند كه با مفهومسازی و نگرش ساختاری در استحكام بخشیدن به آفات و زمینههای متشكل اجتماعی، نقش به سزایی ایفا كردند. البته تشكل اجتماعی به معنای ساختارگرایانه و روشن بودن جهتگیری كل نظام عموما در كشورهای توسعه نیافته وجود ندارد.
تمدن و فرهنگ ایران از استواری سه لایه تمدنی بر روی هم تشكیل شده است: تمدن و فرهنگ ایران باستان، تمدن و فرهنگ اسلامیكه دعاوی آن بر حسب مقتضیات زمانه گهگاه شدت و ضعف یافته است و تمدن و فرهنگ غربی كه حدود دو قرن است در حوزههای مختلف جامعه ایران آثار شگرف به جای گذاشته تا حدی كه واكنش تدافعی میراث تمدن و فرهنگ اسلامیرا برانگیخته است.پارسونز جامعه را به گونهای انتزاعی به تفسیر میكشد و نظام كنش را متشكل از چهار جز میداند كه هر جز خود دارای یك نظام است. نظام فرهنگی، نظام اجتماعی، نظام روانی و نظام زیست شناختی. نظام فرهنگی بالاترین اهمیت را دارد چرا كه تضمینكننده اتفاق آرای هنجاری است كه یك نظام ارزشی مشترك به شمار میرود. همه قسمتهای نظام اجتماعی در درون یك كل عمل میكنند و این دربرگیرنده نظام واگذاری پاداش و امكانات است كه شامل قدرت هم میشود; یعنی نظام قشربندی. كاركردگرایان پیش از پارسونز تماما بر كاركردهای یك ساختار یا نهاد اجتماعی برای ساختارها و نهادهای دیگر تاكید میورزیدند اما كاركردگرایان جدید مثل مرتون معتقدند كه تحلیلگران پیشین انگیزههای ذهنی افراد را با كاركردهای ساختارها یا نهادها اشتباه گرفته بودند. نهایتا رهیافت كاركردگرایی نوعی نظریه قشربندی اجتماعی است. چرا كه قضیه كاركردی عمده این است كه جامعه چگونه انسانها را در چارچوب نظام قشربندی به سمتهای شایستهشان سوق میدهند و آنها را بر این سمتها مینشاند. پدیده نابرابری اجتماعی و تمایزات فرهنگی از این دیدگاه امری طبیعی، همگانی و دارای كاركرد است.
نویسنده: محمد توحیدفام
نشر: مركز بازشناسی اسلام و ایران
امین فیروزگر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست