پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تاثیر حضور قطبی بر فوتبال ایران


تاثیر حضور قطبی بر فوتبال ایران

سال ۲۰۰۹ با تمام وقایع و پی امد های ریزو درشتش به پایان رسید و انچه که از این سال برای مردم دنیا به یادگار مانده است امیدآفرین است

سال ۲۰۰۹ با تمام وقایع و پی امد های ریزو درشتش به پایان رسید و انچه که از این سال برای مردم دنیا به یادگار مانده است امیدآفرین است! قصد آن نداریم که به مسائل سیاسی بپردازیم زیرا مشکلات سیاسی یا در پارلمانها حل و فصل می‌گردد و یا در خیابانها! قصد ما این است که ببینیم ایا این سال کهنه برای فوتبال ایران هیچ چیز مثبتی داشته است و یا خیر؟

در نگاه اول همه چیز منفی ست، حذف از جام جهانی، کوتاه ماندن دست باشگاه های ایرانی از تمام مقام ها در جامهای باشگاهی اسیا،خالی شدن استادیومها از تماشاچیان و بی کیفیتی مسابقات لیگ حرفه ای فوتبال ایران ، همه و همه ظاهری غم انگیز دارند اما قصد من این است که ثابت نمایم که همه چیزانقدرها هم بد نیست!

فوتبال ما در این سال بجائی رسید که متوجه شود تا چه حد فقیر است! فقر تشکیلاتی و مدیریتی، فقر الگوبرداری، فقر تاکتیکی، فقر قهرمان شناسی و قهرمان پروری، و در نهایت فقر فرهنگی .

فوتبال ایران یک منحنی پیشرفت تندشونده را ازاوائل سالهای ۱۹۶۰ تا سالهای پایانی ۱۹۷۰ شاهد بود و در این پروسه ۲۰ ساله فوتبال ما به دفعات شاهد پیروزی را به اغوش کشید اما بعد از ان و در اغاز دهه ۱۹۸۰ تا پایان قرن گذشته تغییرات مختلف و فراوان در امور اجتماعی ایران و جهان ، موفقیتهائی گاه گاهی را برای ایران به همراه داشت و شکستهائی بیش از موفقیت که دلائل ان بسادگی قابل شناسائی و رفع میبود ولی هرگز برای ان اقدامی نشد زیرا فوتبال ایران همیشه دارای نوعی برتری نسبت به بسیاری از دیگر کشورهای اسیائی بود و همین برتری کاذب همیشه دلیلی بر سرپوش نهادن بر فقر تشکیلاتی و تاکتیکی فوتبال ایران در مقابل فوتبال مدرن دنیا میشد زیرا روحیه اجتماعی در حد برتری در اسیا ارضا میشد و بیشتر از ان هم مثل خیلی چیزهای دیگر مشمول روحیه خودکم بینی در مقابل کشورهای ممتاز جهان گردیده و شکستهایش بسیار طبیعی برای کشوری جهان سومی مثل ایران!

این فرمول در دهه ۱۹۹۰ در داخل ایران به مشکل برخورد نمود و دلیل ان این بود که مردم از فوتبال درخواست پیروزی و شادی افرینی نمودند و این با قهرمانی تیم ملی ایران در بازیهای اسیائی پکن در عین ناامیدی شروع شد و مردم احساس کردند که فوتبال دری ست بروی انان برای ایجاد ارتباط با دنیائی که سعی میشد مردم ایران از ان فاصله داشته باشند!

هشت سال بعد در ۱۹۹۸، تحت فشار روزافزون مردم وبدلیل داشتن تیمی نسبتا خوب و با استفاده از عنصر شانس در “پلی اف” با قربانی نمودن استرالیا برای دومین بار بعد از ۱۹۷۸ به بازیهای فینال جام جهانی در فرانسه رهسپار شده و با شکست امریکا به اولین پیروزی در سطح جام جهانی دست یافته و با راهی شدن بازیکنان ایرانی به لیگهای اروپائی اشنائی و ارتباط مردم و فوتبال ایران با سطح بالای این ورزش میسر شد ولی انچه نسبت به ان بی توجهی گردید نادیده گرفتن سطح رشد دیگر کشورهای اسیائی در مقابل درجا زدن فوتبال ایران در پشت توهم همیشه یکی از بهترین های اسیا بودن ، بود.

دیگران پیشرفت میکردند و ما برای انکه به حضور کاذبمان در سطح اول فوتبال دنیا ادامه دهیم بدنبال شکستن رکورد فرانس پوشکاش توسط علی دائی رفتیم و در این راه چیزی حدود ۵ سال تیم ملی را در اختیار یکنفر نهادیم و متاسفانه کار به جائی رسید که خود ان شخص هم قادر به پذیرش این مسئله نیست که او ان چیزی نیست که خود تصور میکند و رکورد بدست امده توسط او بیش از نبوغ او به دروغگوئی فرهنگی ما مربوط است و امروز همان شخص باری مضاعف است بر دوش فوتبال و اجتماع ایران.

حذف از جام جهانی تابستان امسال دقیقا ثمره همین قهرمان سازی دروغین برای فوتبال ایران است که اگر نبود حتی با همین فوتبال ورشکسته هم ما میتوانستیم یکی از مسافرین جام جهانی باشیم .

حدودا سه سال پیش افشین قطبی به سرزمین فوتبال ما وارد شد، ورودی پرسروصدا وتاثیرگذار بر فرهنگ فوتبال ایران! قطبی با پرس پولیس قهرمان لیگ فوتبال شد و با ارتباط عمومی اش قهرمان دل مردم، مردمی که مدتها بود ندیده و نشنیده بودند که کسی از حریف شکست خورده اش دلجوئی نماید و بر زحماتش ارج نهد.

قطبی برعکس انچیزی که در اجتماع سعی فراوان به اموزش وعادی نشان دادن ان میگردد و بهتره نمونه فوتبالی این نوع اموزش علی دائی ست ، پیروزی به قیمت زیر پا گذاردن همه کس و همه چیز را تبلیغ نمیکرد واگر هم از خود میگفت از کارکردن با بزرگانی میگفت که شاگرد انان بودن برای بازیکنان و مربیان ما فقط یک ارزوست.

قطبی نمونه زنده از نسلی ست که برای بدست اوردن موفقیت، یادگیری و مبارزه شرافتمندانه را سرلوحه برنامه های خود قرارداده و از تیمش نیز همین را میخواهد.

اولین تاثیر قطبی بر فوتبال ایران، دمیدن روح مبارزه جوانمردانه وادب و متانت ودادن تعریف درستی از حرفه ای بودن به فرهنگ روبزوال اخلاقی ولی مدعی اخلاق مداری در نه تنها فوتبال بلکه ورزش ایران بود.

سال ۲۰۰۹ فوتبال ایران نوعی هردمبیل را تجربه نمود که امیدواریم ختم به خیر گردد و موضوع از انجا شروع شد که زیاده خواهی و خودمحوری علی دائی باعث گردید که همانگونه که او بدون هیچ دلیل محکمه پسندی یک شبه سرمربی تیم ملی ایران شد ، به همان شکل غیرقابل قبول دست به تصفیه بازیکنانی از تیم بزند که از جانب انان احساس خطر مینمود و تحت عنوان عوام فریبانه جوانگرائی تیمی با ضعفی مضاعف به اوردگاه انتخابی جام جهانی ببرد بدون انکه هرگز احساس کند که جوانگرائی در تیم تابع مراحل و شرایطی ست که تیم ایران نه در ان شرایط و نه در ان مرحله قرار داشت و نه در ان شرایط و درواقع همه چیز در گرو دلبخواه ادمی بود که احساس میکرد و هنوز میکند که موجودی فرازمینی ست هر چند که عربستان سعودی در تهران و مقابل چشم بیش از صدهزار ایرانی ثابت کرد که اینگونه نیست!

بعد از شکست به عربستان مسئولین راه فرار از خشم مردم را در عقب نشینی در مقابل خواست مردم جستند و افشین قطبی هدایت تیم ملی را دست گرفت، تیم ایران با توجه به برنامه بازیهای پیش رو و دو بازی در مقابل بهترین تیمهای گروه و در زمین انان عملا شانسی برای صعود نداشت مگر انکه یکی از ان تیمها بشیوه ما دست بخودکشی بزند که طبیعتا هیچکس انقدر احمق نیست.

قطبی و تیمش از سه بازی ۵ امتیاز بدست اوردند که کافی نبود و این خود کاملا نشاندهنده این حقیقت است که اگر تیم ما دچارمعضلی به نام علی دائی نمیشد و به شکل طبیعی از بازیکنانی که موجودیش را تشکیل میدادند استفاده درست مینمود و نیمکت رهبری اش همانگونه که از پیش از شروع بازیهای انتخابی قرار بر ان بود به قطبی سپرده میشد، یکی از سهمیه های اسیا در جام جهانی را بخود اختصاص میداد ولی کوته بینی سیاسیون و زیادخواهی فردی مثل دائی این امکان را از ایران گرفت.

از این زمان به بعد قطبی تا حدودی امکان کار مستقل را بدست اورد ودست بکار ساختن تیمی زد که بنا به گفته خود او” با خوشبینی” قادر به قهرمانی در جام ملتهای اسیا باشد که با توجه به برنامه ریزی درست دیگر کشورها که تغییر تیم و جوانگرائی را به اینگونه مسابقات اختصاص میدهند و نه مسابقات انتخابی جام جهانی میتوانیم امیدوار باشیم که حتی تیم ما بتواند بعد از مدتها به قهرمانی جام ملتها دست یابد و بعد از ان تیم متحول شده و تجربه کسب نموده ایران خود را برای مسابقات جام جهانی اینده اماده نماید.

بعد از حذف تیم از جام جهانی و تا به امروز تیم ملی ایران مراحل رشد تاکتیکی را طی مینماید و اخرین بازی تیم در مقابل کره شمالی کاملا نشانگر این رشد کیفی بوده و باعث ایجاد امید برای همه دوستداران تیم گردید و البته انچه که در مورد قطبی نباید از نظر دور داشت اینستکه تیم او احتیاج به یک همکار ایرانی از جنس حمید استیلی و یا افشین پیروانی دارد اما باید به قطبی نیز حق داد که با توجه به تجربه گذشته اش قادر به اعتماد به هرکسی نباشد.

قطبی امروز دیگر کاملا میداند که در ورزش پهلوان پرور ایران کاملا ممکن است که بازیکنان تحت رهبریش در تیم پرس پولیس برای انکه دل اقای سرمربی تیم ملی (دائی) را بدست اورند، دست به کم کاری و زمینه سازی شکست برای اوبزنند و وقتی که او در اعتراض به اینکار تیم را ترک میکند از جانب قلم بمزدان ورزشی متهم به فراراز ترس شود و باید به او حق داد که امروز وقتی حسین کعبی در اخرین دقایق بازی در مقابل قطر ان پاس گل را به مهاجم قطری میدهد، بیاد قطبی اورد که این همان کعبی پرس پولیس است و دوست صمیمی اقای دائی!

قطبی دیگر این را فهمیده است که باید در شرایط کنونی قید بازیهای تدارکاتی مناسب را بدلیل تحریمهای سیاسی علیه ایران بزند و مدام هم تحت هجوم افرادی باشد که بنابه دلائل مختلف حاضرند هرکس را جانشین او نمایند و انچه که در مورد او اصلا برای دشمنان بدون دلیلش جالب نیست پشتکار و علاقه مردیست که پله های ترقی را یک به یک طی نموده و حداقل در فوتبال ایران هیچکس نمیتواند در مقابل او ادعای برتری نماید زیرا هنوز هیچکدام از مربیان ما کارنامه ای مشابه او ندارد.

قطبی روح دیگری را در فوتبال ما دمیده است که اگر استمرار یابد باعث تغییر کیفی ان خواهد شد و اگر متوقف شود فوتبال ایران دست به یک فرصت سوزی دیگر زده است که تا مدتها امکان ترمیم ان نخواهد بود!