چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

رابطه حجاب و عفاف


رابطه حجاب و عفاف

شاید سخن گفتن از حجاب بی عفاف بی معنا باشد, ولی باید به این نکته توجه داشت که حجاب یک حکم اسلامی است, درحالی که عفاف یک حالت نفسانی و فضیلت اخلاقی می باشد

● حجاب ، قانونی اجباری

شاید سخن گفتن از حجاب بی عفاف بی معنا باشد، ولی باید به این نکته توجه داشت که حجاب یک حکم اسلامی است، درحالی که عفاف یک حالت نفسانی و فضیلت اخلاقی می باشد. براین اساس می توان از حجاب بی عفاف سخن به میان آورد، زیرا بر همگان است تا حجاب را به عنوان یکی از قوانین شرعی و احکام اسلامی مراعات کنند، این درحالی است که درهمین مکلفان به قانون حجاب، فضیلت حیاء (شرم) و عفت (آزرم) وجود ندارد؛ زیرا لزوم عمل به یک قانون و مراعات آن دلیلی بر وجود بازدارندگی درونی وجود ندارد.

بسیاری از مردم از قوانین راهنمایی و رانندگی پیروی می کنند و کمربندهای خود را درهنگام رانندگی می بندند و یا از چراغ قرمز راهنمایی نمی گذرند؛ چرا که در صورت تخلف جریمه می شوند، درحالی اگر به حال خودشان گذاشته شوند، از این قوانین تخلف کرده و آنها را مراعات نمی کنند. چنین چیزی را می توان درباره شهروندان جامعه اسلامی گفت که به قانون حجاب عمل می کنند. تا از جریمه ها و مجازات احتمالی آن رهایی یابند. بنابراین می توان شهروندان بسیاری را یافت که ناخواسته تن به پوشش حجاب می دهند درحالی که هیچ نیروی باطنی آنان را به این پوشش تشویق و ترغیب نمی کند. به سخن دیگر، شهروندانی را می توان یافت که حجاب دارند درحالی که عفاف وحیاء در ایشان وجود ندارد و اگر اجبار بیرونی از میان برداشته شود، هیچ گرایشی به حجاب نخواهند داشت، زیرا در درون ایشان عفاف و حیاء به عنوان یک ارزش و فضلیت اخلاقی شناخته نشده است.

● آزرم و شرم، فضیلت های انسانی

برای درک این معنا به این نکته باید توجه کرد که عفت و حیاء حالتی از حالات نفس است که با وجود آن، شهوت بر انسان غلبه و چیره نمی شود. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۵۷۳ ذیل واژه عف) از این رو هرگاه نفس انسانی به درجه ای برسد که شهوات نفسانی و تمایلات حیوانی و غیر شایسته بر او چیره نشود، چنین نفسی را عفیف می نامند و صاحب آن را اهل عفت می خوانند. (التحقیق، حسن مصطفوی، ج ۸، ص ۱۸۰) حالت آزرم درونی به شکل شرم و حیای بیرونی خود را نشان می دهد.

شخص عفیف، در رفتارهای خود اهل شرم و حیاست. لذا خداوند درباره برخی از فقیران دارای عفت نفس می گوید که ایشان به سبب همین وجود عفت نفس حاضر نیستند تا از دیگران درخواستی بکنند، درحالی که به شدت به چیزی نیاز دارند ولی سوال و پرسش نمی کنند.(بقره، آیه ۲۷۳) البته از نظر قرآن عفت نفس نمی بایست، حیایی را سبب شود که آدمی را از بیان حقیقت باز دارد؛ زیرا برخی از مردم حتی نسبت به امور دینی حیا می ورزند و شرم می کنند تا پرسش هایی که مرتبط به حوزه مسائل اخلاقی جنسی است مطرح سازند که این نوع حیا درحقیقت حیای منفی است که در برابر حیای مثبت قرارمی گیرد. دراین گونه موارد سخن از «لاحیاء فی الدین» می شود؛ زیرا انسان باید بی شرم و حیا، مسائل دینی خویش را بپرسد و یا بدان عمل کند. البته پیامبر گرامی (ص) به سبب حیای بسیاری که نسبت به مردم داشت، برخی از ایشان سوء استفاده هایی می کردند که خداوند مسلمانان را در آیه ۵۳ سوره احزاب از این سو استفاده باز می دارد.

به هرحال، عفت حالتی نفسانی و درونی و فضیلتی اخلاقی است که همه عقلای عالم آن را به عنوان یک ارزش شناسایی کرده و صاحبان آن را می ستایند. دراسلام نیز عفت به عنوان یک فضیلت و ارزش اخلاقی ستوده شده و دست یابی به آن به عنوان وظیفه مومنان مورد تشویق و ترغیب قرارگرفته است، زیرا این گونه است که عقل آدمی بر نفس شهوانی چیره می شود و تقوای عملی تحقق می یابد.

برهمین اساس علامه نراقی در جامع السعادات هنگامی که از فضایل اخلاقی سخن به میان می آورد، عفت را فضیلتی می شمارد که انسان مؤمن می بایست در پی کسب آن باشد و آن را در خود ایجاد و یا تقویت نماید؛ زیرا فطرت سالم و عقل سلیم به طور طبیعی گرایش به آن دارد که عفت ورزد و خود را از زشتی ها بپوشاند و اجازه ندهد تا شهوت بر او چیره شود و به جای عقل فرمانروای جان و تن آدمی شود. از این رو کسی که از فرمان عقل سلیم اطاعت می کند و پیروی می کند و قوه شهوانی را در چارچوب شایسته- مهار و مدیریت می کند، انسان عفیف شمرده می شود.

البته نراقی به این نکته هم توجه می دهد که عفت هرگز به معنای سرکوب قوای شهوانی و نفسانی نیست، بلکه مدیریت و مهار آن در چارچوب معقول و شایسته ای است که عقل بر آن حکم می کند. از این رو اعتدال عقلانی در خورد و خوراک یا ازدواج و پاسخ گویی به نیاز شهوانی و جنسی در این شکل معقول و مقبول را از عواملی می داند که تحقق فضیلت عفت را در آدمی اثبات می کند.

به سخن دیگر، عفت به عنوان یک فضیلت همان حرکت اعتدالی نفس انسانی در مسیر فرمان های عقل در جهت مهار و مدیریت و پاسخ گویی مناسب و شایسته به خواسته های نفسانی است. (نگاه کنید: جامع السعادات، نراقی، ج۲، ص۱۷)

● حجاب، قانونی برای شهروندان

همان طور که مشاهده می کنید، دایره عفت فراتر از دایره اموری است که حجاب به عنوان یک حکم و قانون به آن توجه دارد؛ زیرا حجاب یک عمل و رفتار در حوزه رفتار اجتماعی است که با انجام آن، از سرکشی نفس شهوانی دیگران در حوزه عمل جنسی جلوگیری به عمل می آید. در حقیقت کسی که حجاب را مراعات می کند، زمینه طغیان و سرکشی قوای شهوانی در دیگران را از میان می برد.

البته آثار این مدیریت نفس دیگران به خود شخصی که حجاب را مراعات می کند باز می گردد، زیرا با این کار از برانگیختن تمایلات نفسانی در دیگران جلوگیری کرده و خود را از تعرض دیگران حفظ می کند، چرا که در صورت برانگیختن شهوت دیگری، خود نخستین قربانی این بی حجابی است. از این رو در قرآن خداوند درباره فلسفه حجاب به این مهم اشاره می کند که لزوم حجاب برای قرار گرفتن شخص در امنیت جنسی است، زیرا هنگامی که در حجاب است و برجستگی های جنسی وی شناخته نمی شود و موجبات تحریک جنسی دیگران نمی گردد، تا مورد اذیت و آزار قرارگیرد.

از نظر قرآن، حجاب یک حکم اجتماعی است که حتی از سوی کسانی که حیاء و شرمی ندارند می بایست رعایت شود. به این معنا که اگر حتی شخص دارای عفت نباشد و حتی در حوزه اخلاق جنسی، قوای شهوانی بر او چیره باشد، ولی به عنوان یک شهروند موظف است تا حجاب را مراعات کند تا زمینه و بستر ایجاد و یا تقویت اختلال شهوانی جنسی فراهم نیاید؛ زیرا حجاب به معنای پوشش مناسبی است که دو جنس مخالف را نسبت به هم در حالتی شبه عفت قرار می دهد و از سرکشی و چیرگی نفس شهوانی و جنسی باز می دارد.

بنابراین، بر همه شهروندان امت اسلامی است تا قانون حجاب را به عنوان یک رفتار اجتماعی و هنجاری مراعات کنند؛ زیرا هدف اسلام ایجاد جامعه ای است که شرایط مناسب بروز فضایل اخلاقی و چیرگی رفتارهای هنجاری و عقلانی و عقلایی در آن فراهم آید. حجاب نیز شرایطی را فراهم می آورد تا عقل بتواند در جامعه، از چیرگی شهوات جنسی جلوگیری به عمل آورد و از طغیان و سرکشی آن باز دارد.

البته کسانی که دارای عفت نفس هستند، از آمادگی بیش تری برای حجاب برخوردار هستند، زیرا نفس آنان تحت مدیریت عقل و فرمانفرمایی آن قرار دارد. از این رو حضرت آدم و حوا (علیهما السلام) پس از آشکار شدن جسدشان، به سرعت به پوشیدن عورت های خویش با استفاده از برگ های درختان بهشت اقدام کردند در حالی که تنها این زن و شوهر آن جا حضور داشند؛ زیرا عفت وجودی ایشان به عنوان عاملی موثر در گرایش ایشان به حجاب بوده است.

هدف از قانون حجاب در اسلام، دست یابی به عفاف و فضیلتی نفسانی و اخلاقی است که از طریق آن برای شخص و جامعه فراهم می آید. ایجاد شرایط مناسبی که با حجاب برای شهروندان مهیا می شود موجب می شود تا شرایط دست یابی به عفت و فضیلت آن آسان تر گردد. از این رو خداوند در آیه ۵۹ سوره احزاب حجاب را عامل مهمی برای مصونیت از اذیت و آزار از سوی دیگران به ویژه بیمار دلان بر می شمارد؛ زیرا با مصونیت یابی شرایط برای دست یابی به فضایل بیش تر برای آدمی فراهم می شود.

از آیاتی از جمله ۵ و ۷ سوره مومنون و نیز ۲۹ و ۳۱ سوره معارج این معنا به دست می آید که عفت و پاکدامنی موجب می شود تا انسان در مسایل جنسی رو به اعتدال رود و از گرایش به اسراف در این حوزه خودداری ورزد. هم چنین عفت ورزی و ایجاد شرایط عفاف در انسان موجب می شود تا نفس از هر زشتی محافظت شود و امکان سوءاستفاده و نیز نسبت های ناروا به انسان برای دیگران فراهم نیاید. (نور، آیه ۲۶)

به هر حال باید به این نکته توجه کرد که هدف از حجاب واقعی دست یابی به فضیلت اخلاقی عفت است که مدیریت عقل بر نفس و چیرگی بر آن در چارچوب های پذیرفته شده و فطری و طبیعی است. اما این بدان معنا نیست که حجاب به سبب وجود عفت باطنی مراعات نشود و شخص با این توجیه که قلب من پاک است و عقلم بر نفسم چیره است، از حجاب اجتناب ورزد؛ زیرا حجاب، یک قانون و حکم اجتماعی است تا دیگران به گناه آلوده نشوند و شرایط عمومی برای رشد و کمال فراهم آید.

از سوی دیگر، اکر کسی خواهان عفت نیست نمی تواند از حجاب اجتناب ورزد، زیرا چنان که گفته شد حجاب، یک قانون در حوزه عمل اجتماعی و رفتاری است و بر همه شهروندان است تا برای ایجاد جامعه سالم، آن را مراعات کنند و در صورت مخالفت و زیرپا گذاشتن قانون می بایست مجازات مناسب آن را تحمل کنند.

به سخن دیگر، حجاب یک قانون اسلامی و حکم شرعی است که مراعات آن از سوی همه شهروندان لازم است. این بدان معنا است که مخالفان حجاب، افزون بر این که گناهی مرتکب شده و در آخرت مجازات شده و یا تبعات گناه بر ایشان بار می شود، هم چنین به عنوان بزهکاران و قانون شکنان می بایست مجازات شوند.

محمد ستوده نیا