جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
تاملی در یک آسیب فرهنگی
امروزه در تمام دنیا جنگ حقیقی،جنگ میان فرهنگ هاست. به عبارت دیگر دولتها و یا متولیان هر گفتمان میکوشند تا عقاید و نظرشان را از طریق رسانه ها و ابزارهای مختلف، به گوش ملتهای دیگر رسانده، آنها را تحت تاثیر باورهای خود قرار دهند، و البته تقابل پیش آمده میان این "کلان فرهنگ ها" هر چه پیش میرود به نقطه عطفش،که همان رویارویی نهایی فرهنگ کفر و حق است، نزدیکتر میشود.
غرب نیز که به زعم بسیاری از اندیشمندان خودش، شیب اضمحلال فرهنگی را به سرعت می پیماید، از اواسط قرن بیستم به بعد و باتوجه به شیوه های نوین استعمار در چپاول منابع کشورهای دیگر، نیاز به آن داشت تا با یک تهاجم فرهنگی اذهان ملت ها را متوجه مسایل خرد نماید تا هم بتواند در غرق شدن آنها به مسایل کم اهمیت از یک طرف اذهان عموم را منحرف نماید و از طرف دیگر با پراهمیت جلوه دادن مسایل خرد، فرهنگ خود را که همان بربریت مدرن است به عموم جهانیان منتقل نماید.
یکی از این تهاجمات فرهنگی که در واقع کاتالیزوری برای نفوذ بیشتر ابعاد دیگر آن میباشد، فرهنگ قهرمان پروری ورزشی نادرست است که متاسفانه چون یک تومور سرطانی هر روز وسعت بیشتری پیدا می کند.
لذا در حاشیه قرار گرفتن مسایل مهم سیاسی، اجتماعی،اقتصادی و... از اذهان عمومی با پرداختن بی حد و اندازه به ورزشکاران آن چیزی است که امروزه غرب برای سوق دادن افکار عمومی به مسایل خرد و اندک، برای پیشبرد اهدافش در جهان انتخاب کرده است. سمبل کردن فوتبالیستها و تبدیل کردن اخبار کم اهمیت همچون به دنیا آمدن کودک فلان مهاجم تیم... و یا کوتاه شدن موهای بهمان بازیکن تیم... از آن دسته اخباری است که در صدر توجهات عامه ملتهای دنیا به ویژه جوانان قرار گرفته است.
آنچه که خطرناک به شمار میآید،ترویج این فرهنگ غلط در کشور ما، و تحت تاثیر قرار گرفتن رسانهها،مسولین فرهنگی و مردم از این فرهنگ نادرست است.
نمود آشکار عمق ترویج نادرست این فرهنگ در جامعه را میتوان در رویدادهای سیاسی و اجتماعی چند ساله اخیر کشور و بطور خاص در آخرین مورد آن، جمله تاریخی مزدک میرزایی گزارشگر معروف تلویزیون است که در میان بازی بارسلونا-آرسنال چنین گفت که "خوشبختیم از اینکه در عصر لیونل مسی زندگی می کنیم و از زیبایی های بازی او لذت می بریم "
شاید بتوان گفت این جمله برآیند نگاه همه کسانی است که محو این فرهنگ شده اند.
مورد دیگر از این فاجعه فرهنگی، موضعگیریرسانههای مختلف هنگام کنار رفتن علی آبادی از سازمان تربیت بدنی بود، وقتی که همه او را به دلیل دستاوردهای ضعیف در رخدادهای بزرگ ورزشی دنیا مورد انتقاد قرار میداند.
اگرچه هدف اصلی از این نگاشته یک تحلیل فرهنگی است و قصد آن نیست که مسایل سیاسی با آن خلط شود، اما در خلال متن، اشارههایی برای تقریب بیشتر فحوای کلام به ذهن میکنیم، لذا اگرچه علی آبادی یک سیاستمدار است و قاعدتا ایرادهای فراوانی بر او وارد است، اما بررسی فرهنگی فعالیتهای او مطالعه ای است که خارج از شخصیت سیاسی او میباشد.
در فرهنگ ورزشی عموما از دو مقوله ورزش قهرمانی و ورزش همگانی نام برده میشود. در کشور ما نیز صحبتهای متفاوتی بر سر این که کدام یک از این دو مورد اولویت دارد و بیشتر بر کدام یک از آنها سرمایه گذاری باید گردد، شده است. از آوان انقلاب برخی افراد دم از این میزدند که فرهنگ قهرمان پروری در تضاد با اسلام است و جمهوری اسلامی قصد تمرکز بر روی آن را ندارد،اما رهبری عزیز از همان موقع که در جایگاه ریاست جمهوری قرار داشتند و تاکنون که زعامت رهبری را به دوش دارند،بر این نکته تاکید ورزیده اند که قهرمان پروری ورزشی به هیچ وجه از مسایل فرهنگی کشور خارج نیست و قطعا جایگاه ویژه ای را دارد و البته در عینش به ورزش همگانی تاکید فراوانی دارند.
اما متاسفانه با گذشت زمان در دولتهای قبلی که وارد کردن فرهنگ غرب، خواسته یا ناخواسته در دستور کار قرار گرفته بود، فراگیر کردن فرهنگ ورزشی سمبلیک باعث شد تا به طور کامل جایگزین فرهنگ ورزش همگانی گردد و متاسفانه امروز با فرهنگی روبرو هستیم که اقشار مختلف جامعه را مورد آسیب قرار داده است.
فرهنگی که، احزاب سیاسی برای جذب بیشتر آرای مردم مجبور هستند یک یا دو تن از چهره های مشهور ورزشی را در لیست خود برای شورای شهر قرار دهند،فارغ از اینکه آیا فرد ورزشکار مدرک دیپلم را اخذ نموده است یا خیر؟
فرهنگی که، برای طلای المپیک تکواندوکارش یک میدان را در تهران به نامش میکند اما به دلیل پرداخت نشدن بدهیهای پروفسور حسابی منزل او را به مناقصه میگذارد.
فرهنگی که، با آن یک رخداد سیاسی نادر اتفاق میافتد، و آن رای آوردن یک کاندیدای مستقل در انتخابات شورای شهر است، رخدادی که هر چه قدر هم شما شایستگیهای فراوان داشته باشید اما به جز حضور در لیستهای گروههای سیاسی امکان رای آوردنتان تقریبا صفر است، اما یک کشتی گیر به راحتی رای میآورد.
فرهنگی که، در یکی از گردهمایی دانشجویان بسیجی که بسیاری از نفرات برتر کنکور و المپیادهای علمی در آن حضور دارند برای رسانه ای کردن همایش و مورد توجه قرار گرفتن آن توسط رسانه ها، به جای تشکر از نخبگان بسیجی در مقابل این همه دانشجویان برتر،از یک کشتی گیر فرنگی کار تقدیر و تشکر میکنند و دانشجویان برای سلامتیاش صلوات میفرستند.
فرهنگی که، حتی اگر یکی از برنامههای صدا و سیما از لحاظ غنای فرهنگی و یا دینی، به حد اعلی رسیده باشد،تعدا بینندگانش از چند صد هزار نفر بیشتر نمیشود اما در برنامه ۹۰، فقط دو میلیون پیامک فرستاده میشود که قطعا بینندگان بیشتری دارد.
فرهنگی که،در مصاحبه تلویزیونی رییس جمهورش در میان این همه مباحث اقتصادی و سیاسی که مردم باید از آنها اطلاع پیدا کنند، مجری پیرامون آخرین وضعیت فوتبال کشور سوال میپرسد؟
فرهنگی که، تعداد فراوانی از مسولین لشگری و کشوری برای انتخاب قهرمان قهرمانان گردهم میآیند و میلیاردها تومان برای آن خرج میکنند،اما ذره ای کوچک ار همین توجه به ساحتهای دیگر فرهنگ به ویژه فرهنگ ورزش همگانی وجود ندارد؟
فرهنگی که، میتواند برای کشورمان یک رکورد جهانی ثبت کند و آن تعداد فراوان روزنامهها و مجلات ورزشی است، که بی گمان اگر مخاطب خود را نداشتند هیچ گاه اقدام به فروش نمیکردند.
و بالاخره فرهنگی که مجری تلویزیون خوشبختی خود را زیستن در عصر یک فوتبالیست می داند.
و این همان فرهنگی است که هم ارگانهای فرهنگی مان همچون صداوسیما و مطبوعات و هم مردم بخصوص جوانان هر روز بیشتر و بیشتر در آن غرق میشوند. و این رفتار دوسویه باعث میشود تا این حقایق تلخ شمرده شده، رشد روز افزونی داشته باشد.
آنچه که در ۴ سال عملکرد دولت نهم وجود داشت، توجه به ساخت مکانهای ورزشی در نقاط مختلف کشور و نه فقط شهرهای بزرگ و فراگیر کردن آنها در میان طبقات مختلف مردم بود،امکاناتی که اگر در هر شهرستان کوچکی بروید، به وضوح آن را مشاهده میکنید، اما چون کانون توجه رسانهها و مردم به ورزش، سمبلهای آن قرار گرفته است عملکرد علی آبادی مورد تخطئه قرار میگیرد.
اگرچه بدون شک ضعف مدیریتی در ورزش قهرمانی در دولت نهم وجود داشته است، اما صحبت بر سر این است که چنانکه در بسیاری از احادیث و روایات ما تاکید گردیده است هدف اصلی باید ترویج فرهنگ ورزش همگانی باشد که قاعدتا از آن میتوان به ورزش قهرمانی خوبی نیز رسید.
اما قرار دادن همه امهات امور فرهنگی در حاشیه و پرداختن به ورزش قهرمانی پدیده خطرناکی است، که همان مطلوب غرب برای توجه ویژه افکار جوانان به آن و بازماندن از مسائل کلان و مهم کشور است.
شاید عده ای علت این همه توجه صداوسیما و دیگر دستگاههای فرهنگی را دور ماندن ذهن جوانان از هجمههای فرهنگی دیگر غرب میدانند اما این همان از چاله درآمدن و به چاه افتادن و در واقع تکمیل پازل غرب برای نسخه ای است که برای کشورمان پیچیده است.
پس قطعا تحت الشعاع قرار گرفتن دیگر فرهنگهای مهم ما در مقابل یک فرهنگ وارداتی، و توجه ویژه به قهرمانان مرزشی در مقابل بی توجهی به نخبگان علمی، دینی و... همان چیزی است که ما را در باتلاق غرب بیشتر فرو میبرد.
رشید قانعی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات احمد وحیدی عراق حسن روحانی مجلس شورای اسلامی حجاب دولت نیکا شاکرمی مجلس روز معلم رهبر انقلاب شهید مطهری
ایران سیل هواشناسی تهران آتش سوزی شهرداری تهران قوه قضاییه پلیس آموزش و پرورش معلم فضای مجازی سلامت
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا سازمان هواشناسی مالیات دولت سیزدهم بازار خودرو قیمت دلار خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ایران خودرو
مهران غفوریان موسیقی تلویزیون سریال ساواک عمو پورنگ سینمای ایران مهران مدیری تبلیغات مسعود اسکویی سینما عفاف و حجاب
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال علی خطیر لیگ برتر جواد نکونام بازی لیگ برتر ایران تراکتور رئال مادرید
هوش مصنوعی اپل فناوری خودروهای وارداتی گوگل آیفون ناسا
فشار خون کبد چرب