شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
زمان و زمینی برای تمرین
بحث احزاب در شكل كنونی آن، امری متعلق به دنیای جدید و جوامع صنعتی و شهرنشین، و با حاكمیت دولت - ملت میباشد، اما فعالیت گروهی برای اهداف مشترك چه در حوزههای سیاسی و چه در حوزههای اقتصادی در گذشتهها نیز ردپایی روشن و حتی گاه بههمان شدت و ابعاد دنیای كنونی دارد. سادهترین مثال اسماعیلیه است كه یك حزب سیاسی قوی و گسترده بوده است. جمعهای صنفی كه هر یك، یك راسته بازار و یك شغل را نمایندگی میكرد، در برخی مقاطع در تاریخ ایران مثلاً در دوران صفویه حضوری جدی داشته است. انجمنهای صنفی در دوران مشروطیت قدرتمند بودند و تركیب نمایندگان دور اول مجلس مشروطه نیز تقریباً شكل و شمایلی صنفی داشت. پس در فهم پرسش بالا و در پاسخدهی به آن نمیتوان موضوع را امری كاملاً جدید دانست یا فرضا ایرانیها را به طور ژنتیك مستعد كار حزبی ندانست یا تاریخ و بستر اجتماعی ما را نامستعد برای این امر شمرد. پس نمیتوان و نباید از ابتدا صورت مسأله را پاك كرد.
نكتهی مهم دیگر واكاوی خود پرسش و صورت مسأله است. بهنظر میرسد در رابطه با این پرسش میباید سه موضوع را از یكدیگر تفكیك كرد:
الف) علل عدم شكلگیری؛ و در صورت شكلگیری، عدم فراگیری احزاب در ایران.
ب) علت ناپایداری احزاب در مواقعی كه شكل گرفته و حتی گاه بهشدت فراگیر میشوند (مثل جبههی ملی، حزب توده، مجاهدین و....)
پ) علت غیرمؤثر بودن احزاب در ایران.
این سه پرسش پاسخهای گوناگون، اما متفاوتی دارند. ولی شاید هر پاسخ به پرسش دیگر راه میبرد كه آن پرسش خود پاسخی برای پرسش قبلی است. مثلاً اگر احزاب در ایران مؤثر بودند و كاراییشان در زندگی روزمرهیمردم ملموس و محسوس میبود، قطعاً همین مردم و جامعهی غیرحزبی و گاه حزبگریز، خودبهخود و به سرعت سیمای حزبی بهخود میگرفت. اما از سوی دیگر دلایل و علل غیرمؤثر بودن احزاب در ایران، تنها و همان دلایل عدم فراگیری آنها یا همان دلایل ناپایداریشان نیست؛ و همین قضیه صورت مسأله را پیچیدهتر میكند.
در هر حال در رابطه با آن یك پرسش یا این سه پرسش تفكیك شده، تاكنون كالبدشكافیها و پاسخهای گوناگون مطرح شده است كه بسیاری نیز صحیح و دقیق بوده و هر یك اضلاع و ابعاد خاصی از ماجرا را واكاویده است. از آنجا كه شرح و بسط همان واكاویها ملالآور خواهد بود، تنها مروری تیتروار بر آنها میكنیم و سپس به برخی زوایای كمتر توجهشده، یا حداقل كمتر تأكیدشده اشاره میكنیم. مهمترین پاسخها به پرسش یا پرسشهای فوق، چنین است:
●استبداد شرقی و ایرانی و حاكمیت دولت مطلقه
این مسأله مانع فعالیت هر فرد یا جمعی خارج از حوزهی اقتدار برای تقسیم قدرت، و نه حتی نابودی قدرت حاكم، است. این استبداد هزینهی هر نوع فعالیت فردی و جمعی را بالا میبرد. این هزینه در حد مختلشدن زندگی معمولی و عرفی فرد یا جمع فعالیتكننده است. فشار سیاسی، سركوب و زندان یا محرومیتهای اقتصادی و نابودشدن منبع درآمد برای یك زیست معمولی، رایجترین هزینههاست. بنابراین استبداد مستمر، كه تنها مقاطع و فصلهای گذرایی به نام بهار آزادی آنرا قطع میكرده است، مهمترین عامل عدم تحزب در جامعهی ایرانی است.
●بیاعتمادی، جمعگریزی و در خود بودن
شاید این امر به روان قومی و ناخودآگاه جمعی ما (بهتعبیر یونگ) تبدیل شده است و این امر خود برخاسته از ناامنی مستمر در جامعهی ایران در طول تاریخ و تاختوتاز اقوام مختلف به این سرزمین یا غارتگری مستمر آن توسط دولتهای مركزی از طریق اقطاعدادن جای جای این سرزمین به والیان و فرمانداران محلی بوده است.
●روحیهی شاعرانه، بینظمی، عدم سماجت و پیگیری و روحیهی سازگاری
نمیدانیم ریشههای تاریخی و دوردست این مسأله به كجا برمیگردد، به جغرافیا، نژاد، یا به تاریخ و فرهنگ؛ اما از گذشتهها، این خصایص تاكنون همواره نقش و مُهر خود را بر هر فعالیت فردی و جمعی زده است.
●عدم شكلگیری طبقات اقتصادی در دوران جدید
در دوران قدیم كه یك نظم سلسلهمراتبی در جامعهای با اقتصاد درونزا وجود داشت، نوعی شكلگیری لایههای افقی اقتصادی بهچشم میخورد و برخی تشكلهای صنفی و راستهای بر همین مبنا تكوین یافته بود. اما در دوران جدید با اتصال و پیوند اقتصاد داخلی با اقتصاد جهانی، آن نظم سلسله مراتبی اقتدارگرای گذشته فروپاشید اما نظم جدیدی جایگزین آن نشد. اقشار و لایههای افقی طبقاتی نیز با حضور سرمایهداری تجاری و صنعتی وابسته دچار انشقاق شد و شكل ملی آن در مقابل شكل وابسته دچار چالش گردید و همین امر انسجام لایهای را بههم ریخت.
تفوق عنصر فرهنگی و بهویژه مذهبی و لایهبندی عمودی اقتصادی بهجای لایهبندی افقی
اقتدار مذهب و قدرت انگیزش مذهبی و فرهنگی در ایران، از دوران باستان تا دوران معاصر همواره وجود داشته است. دو عنصر و دو سنت پایدار جامعهی ایران، مذهب و ملیت، هر دو عموماً فراطبقاتی بودهاند یا اینچنین عملكردهاند. برهمین اساس و بهواسطهی عدم شكلگیری طبقات است كه وجه فرهنگی و سیاسی احزاب ما نیز همواره پررنگتر از وجه اقتصادی آنها بوده است. همین امر بهشكل تراژیكی باعث میشده است كه احزاب با زندگی عینی روزمره و مستمر و دایمی مردم پیوند نخورند و فقط در مواقع التهاب و بحران و تهییج كه انگیزهها و ریشههای فرهنگی و مذهبی آن بر ریشههای اقتصادیاش غلبه داشته، اتصال اجتماعی بیابند، اما با فروكشكردن آن التهاب یا با زماندارشدن و سردشدن موضوع این اتصالات بهسادگی شكسته شود.
●نفتی شدن اقتصاد و وابستگی ملت به دولت، نه برعكس
اگر روزی در تاریخ ایران عنصر "آب" و سازماندهی توزیع و دخالت برای حل اختلاف پیرامون آن، برای حاكمیتها، قدرت مطلقه ایجاد میكرد؛ امروزه عنصر "نفت" منبع و منشأ اقتدار مطلقه است. در این نوع نظم اقتصادی - سیاسی ملت باید از دولت حرفشنوی داشته باشد (چون ممر زندگیاش بدان وابسته است)، نه برعكس. در این حالت گویی دولت میزبان است و ملت میهمان؛ درحالیكه در اصل و در واقع باید ماجرا برعكس باشد.
●عنصر خارجی و ایجاد گسست از سوی سلطهی جهانی
در دوران جدید، برخلاف دوران قدیم، در ایران عموماً -نه مطلقاً- استبداد، وابسته به دول خارجی بوده است. ماجراهای روس و انگلیس، و سپس آمریكا، داستان آشنا و مكرری در تاریخ معاصر ماست. دخالتهای سیاسی و نظامی آنها نیز هرگاه كه پای استبداد لرزان میشدهاست، مانع پیدایش و گسترش بستری دموكراتیك، كمهزینه و میدانی برای تمرین تحزب در ایران بوده است. كودتای ۲۸ مرداد و ایجاد انقطاع در جنبش ملی ایران به رهبری دكتر مصدق، باعث گسستی جدی در روند دموكراتیزاسیون در ایران گردید.
●نظم ناپذیری آرمانگرایانهی روشنفكری و فقدان شیوههای معقول حل اختلاف
احزاب سیاسی و روشنفكری نیز در جامعهی ما، جدا از علل و عوامل و موانع بیرونی، در درون خود نیز بحرانهای جدی داشتهاند؛ تا بدانجا كه گاه سركوب توسط استبداد یا استعمار را خوششانسی خود دانستهاند! این مجموعه یا از اساس نظمناپذیر بوده و نتوانستهاند جمع فعال و اثرگذاری داشته باشند یا اگر هم اینچنین بودهاند، هر اختلافی به فروپاشی و انحلال، انشعاب یا تصفیههای درونی منجر شده است. ماجراهای سال ۵۴ درون مجاهدین و اختلافات درونی بسیاری از احزاب از گذشته تا حال (كه هركس مثالهای متعددی برای آن در ذهن دارد) نمونههای مهمی از این مانع جدی اما موشكافی نشده در مسیر تحزب در جامعهی ایرانی است.
بر شش عاملِ یادشده میتوان عوامل دیگری نیز افزود؛ اما مرور همین مسایل برای واكاوی علل و ابعاد و عمق ماجرا كافی است. توجه به برخی از این عوامل، علل جدی عدم تحزب جامعهی ایرانی را بهخوبی مورد ارزیابی قرار میدهد. اما از همینجا و از درون عنصر ششم یادشده پلی میزنیم به برخی ابعاد كمتر توجه شده یا كمتر مورد تأكید قرارگرفته از مسألهی عدم تحزب در ایران:
●نگاه ثنوی ایرانی
اندیشهی كهن ایرانی مشابهتهای جدی تبارشناسانه با اندیشهی هندی، كه هر دو شاخههای مختلفی از اقوام آریایی بودهاند، دارد؛ سیر تفكر مذهبی و فلسفی و اخلاقی در آن دیار به سوی نوعی نگاه طیفی و ژلاتینی پیش رفته است، اما در جامعهی ما بهسمت نوعی نگاه ثنوی. نگاه ثنوی "اهورا - اهریمنی"، هم یك نحوهی تفكر و هم یك شاخصهی روانی و عاطفی خاص را در طول قرون برای ذهن و زبان و زندگی؛ و خودآگاه و ناخودآگاه ایرانی به ارمغان آورده است. سیاه - سفید كردن امور در ذهن و روان، اثر خاص خود را نیز بر موضوع مورد بحث ما، یعنی مسألهی تحزب، گذاشته است. در این رابطه، نگاه ثنوی بهشدت در سه عرصه اثرگذار بوده است: نسبت احزاب با حاكمیت، نسبت احزاب با یكدیگر و نسبت افراد در درون هر حزب. البته این اثرگذاری سهگانه در افراد و احزاب رادیكال شدیدتر و پررنگتر و در افراد و احزاب میانهروتر ضعیفتر و كمرنگتر بوده است. محصول و نتیجهی نگاه ثنوی، روش و روحیهی "یا هیچچیز - یا همهچیز" است. این تفكر و ذهنیت، منش و روش خاص خود را در حوزههای مختلف مذهب، سیاست، خانواده و... بهدنبال داشته است. سختگیری مذهبی در ایران (چه قبل و چه بعد از اسلام) نسبت به جامعهی آریایی هندی غیرقابل مقایسه است، همین امر در حوزهی سیاست نیز وجود دارد.
رابطهی احزاب با دولتها در ایران نیز بر همین نگاه ثنوی "یا در قدرت یا بر قدرت" استوار شده است (البته متهم درجه اول همیشه قدرتها بودهاند.) در ارتباط با رابطهی بین احزاب نیز میتوان به مثالهای متعددی اشارهكرد كه نشان میدهد این رابطه بههمین شكل سیاه - سفید بوده است. مرزبندی (كه كلمهی مقدسی در حوزهی سیاست در ایران بوده و هست)، رقابت و خصومت، بسیار پررنگتر و جدیتر از گفتوگو، تفاهم و همسویی و عمل مشترك در حوزههای مورد اتحاد بوده است.
همین حكایت در نوع روابط درون حزبی، بین افراد یا جناحها و فراكسیونها، وجود داشته و دارد. نگاه ثنوی، استعداد زیادی دارد كه هر "تفاوتی" را به "تضاد" تبدیلكند و هر اختلافی را به خصومت و كدورت؛ و این خود یك ریشهی فلسفی، فكری و روانی مانع شكلگیری تحزب در جامعهی ایرانی است كه در هر دو سوی ماجرا یعنی حاكمیت و احزاب كاركرد مشابهی دارد.
●بیمدلی در فعالیت و نظم جمعی
جامعهی ایران، برخلاف جوامعی چون چین و ژاپن و بسیاری از كشورهای خاور دور كه مسألهی نظم و پیروی از سلسلهمراتب، ریشهای عمیق در فرهنگ تاریخیشان دارد، در بسیاری مواقع از یك نوع تفرد و اتمیسم اجتماعی (كه دلایل گوناگونی برای آن برشمردهاند) رنج میبرد. از سوی دیگر حس شاعرانه غلبهای جدی بر تفكر و فرهنگ ما داشتهاست. شعر ایرانی سمبل فرهنگ ایرانی است. این نحوهی تفكر و زیست نیز خود به نظمناپذیری بیشتر دامن میزند. اما از سوی دیگر بقا و استمرار جامعه همواره متكی به نظمها و پیوستگیهای آشكار و پنهان، اما پایداراست. نگرش اجمالی از این منظر به تاریخ ایران، نشان میدهد كه عمدتاً، و شاید تنها، دو مدل اصلی و یك مدل فرعی برای نظم داشتهایم: مدل موبدانه و مدل سپاهی، مدلهای اصلی پُركاربرد در جامعهی ما بودهاند. حوزههای دینی و نظامی دو عرصهی تشكل جمعی بوده است. نظام بوروكراتیك و اداری، چه در رأس، مثلاً در دربارها و چه در بدنه و در نهادهای اداری، نیز همواره یا آشفته و پراكنده و بهقول معروف هر كی به هر كی بوده است كه نمیتوان نام نظم بر آن نهاد یا اقتداری مشابه نظم خشك و سلسلهمراتبی نظامی داشته است. بنابراین دو الگو و مدل نظم جمعی ما از دیرباز همان مدلهای موبدانه - روحانی و سپاهی- نظامی بوده است. اما هر دو مدل پایدار و نسبتاً كارآمد و استمراریافته در جامعهی ما به شدت خشك و بیروحاند؛ هر دو مبتنی بر نوعی تقلید و تبعیت یا اطاعتاند. نظم موبدانه ارتباطی پوپولیستی بر محور ارادت - اطاعت با بدنهی اجتماعی خود دارد. و نظم سپاهی نیز بر محور مشابه یا براساس ترس- اطاعت بوده است. در هر دو نظم به انسانها چون دانههای شن و بهسان یك مهره و ابزار نگاه میشود تا بهشكل یك انسان و یك غایت.
در احزاب جدید ما نیز یا نوعی بینظمی و ناكارآمدی حاكم شده یا اگر موفق بودهاند و كارآمد، شكلی سازمانی و نظامی و پادگانی بهخود گرفتهاند و تركیبی از نظم موبدانه - سپاهی ساختهاند. اما این الگوها در دوران معاصر و بهویژه در دهههای اخیر و بهخصوص برای نسل جدید اصلاً نه جذابیت دارد و نه پاسخگوست. تنها انسانهای مقلّد یا انسانهای مطیع میتوانند نظم موبدانه یا سپاهی را بپذیرند. انسانهای جدیدی كه شروع به اندیشیدن میكنند و بهطور نسبی و بهمیزان مختلف، از مرید و رعیت و سرباز به شهروند تبدیل میشوند، دیگر نمیتوانند پذیرای آنگونه نظم باشند.
رضا علیجانی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران انگلیس دولت انتخابات عراق دانشگاه تهران مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم چین روز معلم رهبر انقلاب نیکا شاکرمی
سیل آتش سوزی زلزله شهرداری تهران سازمان هواشناسی آموزش و پرورش هلال احمر قوه قضاییه پلیس معلم فضای مجازی قتل
تورم بانک مرکزی مسکن قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو ایران خودرو حقوق بازنشستگان سایپا
مهران غفوریان ساواک رضا عطاران تلویزیون موسیقی عمو پورنگ سریال شهاب حسینی صداوسیما مسعود اسکویی سینمای ایران دفاع مقدس
اسرائیل فلسطین رژیم صهیونیستی جنگ غزه غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس نوار غزه اوکراین یمن
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان آتیلا حجازی باشگاه استقلال علی خطیر لیگ برتر بازی لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا
اپل هوش مصنوعی صاعقه گوگل ناسا تلفن همراه عکاسی مدیران خودرو کولر
کبد چرب فشار خون چای دیابت بیماری قلبی