جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آثار فردی و اجتماعی ایمان


آثار فردی و اجتماعی ایمان

ایمان در وجود انسان , لذتی وصف ناپذیر ایجاد می کند البته هر مرتبه از ایمان با چنین لذتی همراه نیست

ایمان آثار فردی و درونی ، و اجتماعی و برونی بسیاری دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می ‏کنیم :

● آثار فردی ایمان :

۱) لذت معنوی و انبساط روحی :

ایمان در وجود انسان ، لذتی وصف ناپذیر ایجاد می ‏کند البته هر مرتبه از ایمان با چنین لذتی همراه نیست. لذات انسان در عالم دنیا دو دسته است :

الف) لذاتی که اعضا و جوارح ظاهری از ارتباط با عالم ماده کسب می ‏کنند. چشم از دیدن زیباییه ، گوش از شنیدن صدای خوش و شامه از رایحه دل انگیز لذت می ‏برد.

ب) لذاتی که مادی نیستند و ابزار و آلاتشان نیز اعضای محسوس نیست. مانند لذت شهرت و مقام ، احساس موفقیت و در بعد انسانی خدمت به همنوع. گاه دلبستگی به خدا و رسول (ص) و اولیای الهی به مرتبه ‏ای می ‏رسد که در انسان لذت شعف انگیز و ویژه ‏ای پدید می ‏آورد. این لذت با لذت های بالا متفاوت است. میان لذتهای مادی و معنوی از دو جهت اختلاف است :

۱) لذات معنوی قوی ‏تر و ژرف‏ تر از لذایذ مادی هستند.

۲) لذت های معنوی پایدارترند.

در روایات از این لذات گاهی به «طعم ایمان یا حلاوت ایمان» تعبیر کرده ‏اند و این البته از باب تشبیه معقول به محسوس است و الا حقیقت آن ، فوق این معانی است.

طعم و شیرینی ناشی از ایمان برای هر کسی قابل ادراک نیست. این لذت از آن کسانی است که هم به لحاظ درونی و نفسانی و هم به لحاظ اعمال بیرونی شرایط خاصی دارند.

امام صادق (ع) فرموده ‏اند :

«حرام علی قلوبکم ان تعرف حلاوهٔ الایمان حتی تزهد فی الدنیا»

بر دلهای شما درک حلاوت ایمان حرام شده است مگر آنکه نسبت به دنیا زهد بورزید.

(توضیح سایت : مفهوم زهد در اسلام : عدم تعلق و وابستگی به دنیا و اسباب آن و آلوده نشدن به فریب های دنیوی)

زهد امری درونی است. در روایتی دیگر نمونه ‏ای از اعمال بیرونی ذکر شده است :

« قال علی علیه السلام : لا یجد عبد طعم الایمان حتی یترک الکذب ، هزله و جده »

بنده طعم ایمان را نمی ‏چشد مگر آنکه از دروغ ، به صورت شوخی و جدیش احتراز کند.

اما ما چرا طعم ایمان را نمی ‏چشیم ؟

پاسخ ، یک کلمه است : «دلبستگی به دنیا!» و کسی که حلاوت ایمان را درک کرد ، با گرایش به دنیا به تدریج طعم ایمان در ذائقه ‏اش محو می ‏شود. نمونه این افراد مؤمنانی هستند که با پوشش شرعی ، به نحو گسترده‏ ای به خواسته‏ های نفسانی پاسخ می ‏دهند.

رسول الله (ص) فرمودند : «من کان اکثر همه میل الشهوات نزع من قلبه حلاوهٔ الایمان»

کسی که بیشترین همتش اطفای شهوات است ، حلاوت ایمان از دلش کنده می ‏شود.

از ظاهر روایت می ‏توان دریافت که «میل به شهوات» ناظر به امر حرام نیست ، شهوات حلال نیز درک طعم ایمان را از بین می ‏برد. آنکه وقتش در اغلب موارد صرف خوشگذرانی های حلال و مباح می ‏شود ، در نهایت نعمت درک طعم و لذت معنویات را از کف می ‏دهد.

۲) تغییر نگرش :

انسانی که به مراتبی از ایمان دست می ‏یابد ، نگرش به اشیا و اشخاص با نگرش اهل دنیا متفاوت می ‏شود. نفع و ضرر در نزد او غیر آن است که در نزد اهل دنیا است. اهل دنیا ، رسیدن به قدرت را از هر راهی نفع می ‏شمارند ، حال آنکه مؤمن آن را ضرر محض می‏ بیند.

امام صادق (ع) فرمودند : «ان من حقیقهٔ الایمان ان تؤثر الحق و ان اضرک ، علی الباطل و ان نفعک»

بدرستی که از حقیقت ایمان آن است که مقدم بداری حق را بر باطل اگر حق تو را ضرر رساند و باطل تو را نفع رساند.

امیر المؤمنین (ع) فرمود :

مؤمن طعم ایمان را نمی ‏چشد. به درست که ضار و نافع را حضرت حق تعالی بداند.

۳) آرامش روح :

آنگاه که مؤمن به درجه ‏ای از ایمان واصل شد ، تکالیف و دستورهای محبوب را با قلبی مطمئن انجام داد ، به آرامش روحی خاصی دست می ‏یابد. قرآن شریف می‏ فرماید : «هو الذی انزل السکینهٔ فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و لله جنود السماوات و الأرض و کان الله علیما حکیما» اوست کسی که آرامش را در قلوب مؤمنان نازل فرمود برای آنکه ایمانی بر ایمانشان بیفزاید و برای خداست سپاه آسمانها و زمین و خداوند علیم و حکیم است.

مفسران درباره «سکینه» بحث کرده ‏اند که آیا سکینه غیر از روح ایمان است که خداوند مؤمن را به سبب آن روح تأیید می ‏کند ؟

در سوره مجادله آمده است:

«نمی ‏یابی کسانی را که خدا و روز واپسین را باور کرده ‏اند ، دوست داشته باشند کسانی را که با خدا و رسول او دشمنی می ‏ورزند ، هر چند آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا عشیره آنها باشند ، اینان کسانی ‏اند که خدا بر دلهایشان ایمان را رقم زده و به روحی از خود تاییدشان فرموده است.»

مطابق این آیه ، روح ، غیر از ایمان است. خداوند در قلوب مؤمنان ایمان را نگاشت و آن را تأیید کرد به روحی از ناحیه خودش که روح ایمانی است. عده ‏ای گفته ‏اند سکینه ، خلق جدیدی است در قلب مؤمن ، این روح جدید ، آرامش بخش دل مؤمنان است.

در آیه شریفه قبلی فرمود:

«لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم» معلوم می ‏شود که این آرامش از سنخ ایمان است. این معنا ، در روایات متعدد تأکید شده است.

از امام صادق (ع) درباره سکینه پرسیدند ، فرمود: «السکینهٔ الایمان»

معلوم می ‏شود که سکینه ایمان را محکم می ‏کند به طوری که اضطرابی باقی نمی ‏ماند.

ذیل آیه قبلی آمده بود: «و لله جنود السماوات و الارض و کان الله علیما حکیما» این قسمت آیه با قسمت قبلی چه نسبتی دارد ؟ (سپاه آسمانها و زمین از آن خداست و خداوند علیم و حکیم است)

جنود ، به گروهی گویند که با یکدیگر پیوندی خاص دارند و هدف واحدی دارند. برخی گفته‏ اند لشکریان آسمانها و زمین مؤید مومن می ‏شوند. این سخن درست است لکن مقصود قرآن بالاتر از این معناست. هر انسانی مجموعه ‏ای از عوالم وجود است از ناسوت تا لاهوت.

عوالم ارضی و سماوی یا عوالم سفلی و علوی. مقصود از «و لله جنود السماوات و الارض» ، اشاره به این مطلب است که «ای انسان تو معجونی از همه عوالم وجود هستی و برای هر یک از این عوالم با جنود خود در نسبت با ایمان سکینه ‏ای است.»

عالم عقلی سکینه ‏ای متناسب با خود دارد و عالم روح و قلب و نفس نیز هر یک سکینه متناسب با عالم خویش دارند. مؤمنی که در مرتبه‏ ای عالی از ایمان قرار دارد در طریق ادای تکالیف الهی نه عقلش انحراف پیدا می ‏کند و نه در تشخیص دچار اشتباه می ‏شود و نه قلبش و نه حتی اعصابش دچار کژی و کاستی می ‏گردد. چون در همه مراتب وجود خود سپاهیانی دارد.

«جنود السماوات و الارض» الهی به سراسر وجود انسان مؤمن ، آرامش و امنیت می ‏بخشد.

۴) رضامندی از حق و خود مقصر انگاری:

مؤمن در مراتب بالای ایمان ، هر آنچه به او می ‏رسد را خیر و به صلاح خویش می ‏بیند. در طریقت ، هر چه پیش سالک آید خیر اوست. این اثر ، حاصل بینش عمیق مؤمن در نسبت میان خالق و مخلوق است. در این مسیر اگر نقصی دید متوجه خویش می‏ داند و اگر کمالی مشاهده کرد به خالق بر می ‏گرداند. به عبارت دیگر ، مؤمن در حوادث و سوانح ، همواره خویش را محاکمه می ‏کند که چه کرده ‏ام که ثمره ‏اش چنین شد ؟ نه اینکه چرا او با من چنین کرد. مؤمن همواره با نظر سوء به نفسش نگاه می‏ کند و نظر حسن به خدای متعال دارد.

رسول خدا (ص) فرمود: « اعلموا عباد الله إن المؤمن لا یمسی و لا یصبح الا و نفسه مظنون عنده »

بدانید بندگان خدا که مؤمن شب را به صبح و صبح را به شب نمی ‏آورد مگر آنکه در باره نفسش بدگمان باشد.

در اینجا اشکالی رخ می ‏نماید. گاهی اعمال مؤمن زیباست اما ثمره ‏ای به دنبال ندارد. یعنی وعده الهی را درباره آن عمل متحقق نمی ‏بیند. در این موارد آیا مؤمن باز حسن ظن به خدا و سوء ظن به خود دارد ؟

پاسخ مثبت است. زیرا بسیاری از اعمال ما حسن «فعلی» دارد اما چون حسن فاعلی ندارد نا تمام است. ممکن است از بشر اعمال نیک صادر شود اما بی بهره از حسن فاعلی باشد ، شرط قبولی اعمال خلوص نیت است. اخلاص نیت از مراحلی است که بسیار ظریف و خطیر است و شیطان ، در این مرحله حساس و مراقب است و در صدد بر هم زدن نیت خالصانه است.

علی (ع) می ‏فرماید: بنده حقیقت ایمان را به کمال نمی ‏رساند مگر آنکه دینش را بر شهوتش مقدم ‏کند و هلاک نمی ‏شود مگر آنکه شهوات را بر دینش مقدم سازد.

در روایات ، استقامت مؤمن در دین را فوق تحمل کوه تصویر کرده ‏اند چون کوه را می ‏توان کند ، اما بر ایمان مؤمن نمی ‏توان نقصان وارد کرد. «المؤمن نفسه اصلب [من جبل‏] نفس مؤمن [از کوه‏] سخت‏تر است.»

روایات دیگری ، مؤمن را از «زبر الحدید» یعنی پاره ‏های آهن سخت ‏تر دانسته است.چون پاره ‏های آهن را می ‏توان در اثر حرارت نرم کرد اما دین مؤمن را نمی ‏توان سست نمود.

امام صادق (ع) : مؤمن از پاره ‏های آهن سخت ‏تر است زیرا پاره ‏های آهن بر اثر حرارت تغییر می ‏کند اما اگر مؤمن را بکشند و زنده کنند و باز بکشند ، دلش عوض نمی‏ شود.

۵) احساس عزت و غلبه:

آیا کسی که دلش با حق تعالی پیوند خورده است ، ممکن است که ترس و بیم داشته باشد ؟

پاسخ منفی است. خوف از چه چیز ؟ او با همه کاره عالم سروکار دارد ، پس ، از چه بترسد ؟ مؤمن همیشه خود را غالب می‏ داند ، چون با موجودی پیوند دارد که همه عوالم وجود مسخر او هستند. درآیات قرآن صفت «عزت» اختصاصا برای مؤمن به کار رفته است. عزت حالتی است برای روح که خویش را غالب می ‏بیند. چه کسی می ‏ترسد ؟ آنکه خود را مغلوب می ‏نگرد. آنگاه که از جنود نفس که دشمنان درونی ‏اند شکست خورد ، از همه موجودات بیرونی نیز می ‏ترسد.

امام صادق (ع) در این زمینه فرموده‏ اند:

همانا همه موجودات از مؤمن می‏ ترسند ، زیرا که او به دین عزت یافته است [یعنی محکوم هواهای نفسانی نیست‏] و از چیزی نمی ‏هراسد و این نشانه هر مؤمنی است.

آیا ما مؤمنیم ؟! آیا در مسیر دین ، بدون هراس هستیم ؟! در روایتی دیگر ، همین مضمون با تعبیری دیگر آمده است.

امام صادق (ع) فرمودند: همانا همه موجودات در برابر مؤمن فروتن هستند. حتی درندگان و پرندگان.

این اثر ایمانی موجب می‏ شود که اهل دنیا در تاریخ همواره از اولیای الهی در اضطراب و رعب باشند.

● آثار اجتماعی ایمان:

علاوه بر آثار فردی که بر شمردیم ، ایمان آثار اجتماعی بسیاری نیز دارد.

۱) تحکیم وحدت:

ایمان می‏ تواند میان مؤمنان محبت بر قرار سازد. محبت پایه و محور ایمان است.

«فضیل بن یسار» از امام صادق (ع) سؤال کرد که آیا حب و بغض جزو ایمان است ؟

حضرت فرمودند: «و هل الایمان الا الحب و البغض» آیا ایمان جز حب و بغض چیز دیگری است ؟! در حقیقت ، ایمان تحت جاذبه ‏ای قرار گرفتن و از نفوذ جاذبه ‏ای روی گردان شدن است. سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: «و حبب الیکم الایمان» و به این ترتیب خواستند استشهاد کنند که سنخ ایمان از سنخ محبت است.

«من احب کافرا فقد ابغض الله و من ابغض کافرا فقد احب الله»

کسی که کافری را دوست بدارد خدا را دشمن داشته است و کسی که کافری را به دشمنی برگزیند پس خدا را به دوستی برگزیده است.

سپس حضرت این کلام را به صورت قاعده ‏ای بیان فرمودند : « صدیق عدو الله عدو الله »

دوست دشمن خدا ، دشمن خداست.

بنابراین ، مهمترین اثر اجتماعی ایمان ، تنظیم حب و بغض های اجتماعی است.

قرآن کریم می ‏فرماید : [ای رسول ما] ! هرگز نمی ‏یابی قومی را که به خدا و روز جزا ایمان آورده باشند اما به دشمنان خدا و رسول مهر بورزند. اگر چه آنها پدران ، فرزندان ، برادران و اقوامشان باشند.

روشن است که بحث ایمان و محبت مطرح است و نه روابط اجتماعی اقتصادی که انسان مؤمن با غیر مؤمنان دارد. چون ارتباط لزوما با محبت توأم نیست. این اثر موجب می ‏شود که مؤمنان در برابر کافران دفاع کنند و ایمان مؤمن را بر همین مبنا باید سنجید.

امام صادق (ع): همانا از محکمترین دستگیره‏ های ایمان ، دوستی و دشمنی در راه خدا و عطا و امساک کردن در راه اوست.

امام صادق (ع): مؤمن ، از ایمان بهره ندارد مگر آنکه نسبت به برادر مؤمنش همچون پیکر باشد. یعنی ایمان ، جامعه را به صورت یک پیکر واحد در می ‏آورد که دردی در یک عضو ، اعضای دیگر را نیز به درد می ‏آورد.

۲) استقرار عدالت اجتماعی:

ایمان ، باعث تعهدات اجتماعی است و مبنا و پشتوانه این تعهدات ، محبت است. از این رو ، برای برقراری عدالت اجتماعی هیچ عاملی برتر از تقویت روحیه ایمانی نیست. با تقویت ایمان از فشار موانع در تحقق عدالت کاسته می ‏شود.

۳) مقابله با فساد و انحراف:

انحرافات اجتماعی اشکال گوناگون دارد و مؤمن در برابر هر انحرافی که متوجه جامعه می ‏شود ، مسئول است و باید به مقابله برخیزد. مثلا فساد عملی را می ‏بیند ، باید برای دفع آن اقدام کند. باب «امر به معروف و نهی از منکر» برای همین منظور گشوده شده است. گاهی فساد عملی نیست ، بلکه انحراف بینشی است. خود دین در معرض انحراف و تحریف واقع شده است. باید مؤمن مقابله کند.

این گونه انحراف دو وجه دارد و مبدأ هر دو وجه ، هواهای نفسانی است:

وجه اول ، آن است که برخی انسانها با احکامی مواجه می ‏شوند که با مزاج انسانی سازگار نیست. سعی می ‏کنند دائره اسلام را تنگ کنند. مثلا اسلام دفاع و جهاد دارد. این افراد به دلیل روحیه رفاه طلبی ، از جهاد و دفاع سر باز می ‏زنند و اجرای این حکم را به امام معصوم (ع) واگذار می‏ کنند !

وجه دوم ، آن است که قالب اسلام را تنگ می ‏بینند و به بهای رسیدن به هواهای نفسانی در صدد بر می ‏آیند تا این قالب را بسط دهند. هر دو صورت ، انحراف است و مؤمن باید در برابر آن بایستد.

صاحب وسائل الشیعه به طور جمع از ائمه طاهرین (ع) نقل می ‏کند :

اگر عالم در برابر بدعت ها ، علمش را آشکار نکند ، نور ایمان از وی سلب می‏ شود.

اسلام لال نیست ، اگر گوش شنوایی باشد ، اسلام کاملا فصیح و گویا سخن می ‏گوید ، لکن «ترک هوا» شرط این استماع است.

در باب اجتهاد ، امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ «تارک هوا» بودن را شرط می ‏دانستند که مبنای این رأی روایتی از امام عسگری (ع) است: پس از میان فقها آنان که صائن نفس و حافظ دین و مخالف هواهای نفسانی و مطیع اوامر الهی باشند. بر عوام است که از اینان تقلید کنند و البته این موارد در بعضی از فقهای شیعه است نه در همگی.

امام (ع) به نکته ظریفی اشاره می‏ فرمایند. ممکن است مجتهدان شرط اجتهاد را داشته باشند ، علم و عدالت داشته باشند ، اما تارک نباشند.

کتاب: کیش پارسایان ، ص ۵۱

آیت الله مجتبی تهرانی

پی ‏نوشت ‏ها:

۱) مشکاهٔ الانوار فی غرر الاخبار ، ص ۱۱۶ ، نور الثقلین ، ج ۵ ، ص . ۸۳

۲) وسائل ، ج ۱۲ ، ص ۲۵۰ـ بحار/ج ۷۸/ص . ۲۵۲

۳) خصال شیخ صدوق ، ص . ۵۳

۴) وسایل ، ج ۱۵ ، ص . ۲۰۱

۵) سوره فتح ، آیه . ۴

۶) سوره مجادله ، آیه . ۲۲

۷) معانی الاخبار باب معنی سکینه ص . ۲۸۴

۸) سوره فتح ، آیه . ۴

۹) بحار الانوار ، ج ۷۰ ، ص . ۷۸

۱۰) همان ، ج ۷۸ ، ص . ۸۱

۱۱) همان ، ج ۶۷ ، ص . ۳۰۴

۱۲) همان.

۱۳) همان ، ص . ۳۰۵

۱۴) با اندک تفاوت: مشکاهٔ الانوار ص . ۱۱

۱۵) وسایل ، ج ۱۶ ، ص . ۷۰

۱۶) سوره حجرات ، آیه . ۷

۱۷) وسایل ، ج ۱۶ ، ص . ۱۸۰

۱۸) همان.

۱۹) سوره مجادله ، آیه . ۲۲

۲۰) بحار الانوار ، ج ۶۹ ، ص . ۲۳۶

۲۱) همان ، ج ۷۴ ، ص . ۲۳۳

۲۲) وسایل ، ج ۱۶ ، ص . ۲۷۱

۲۳) بحار الانوار ، ج ۲ ، ص . ۸۸