پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

دیپلماسی عمومی واژه ای مظلوم


دیپلماسی عمومی واژه ای مظلوم

یکی از دغدغه های همیشگی, در دنیای امروز کاربرد مفاهیم تخصصی با عدم تعریف دقیق از آنها و به تبع آن برداشت ها و رفتارهای متفاوت ناشی از فقدان آگاهی عمیق از هویت معنایی و ماهیت مفهومی آنهاست

یکی از دغدغه های همیشگی، در دنیای امروز کاربرد مفاهیم تخصصی با عدم تعریف دقیق از آنها و به تبع آن برداشت ها و رفتارهای متفاوت ناشی از فقدان آگاهی عمیق از هویت معنایی و ماهیت مفهومی آنهاست.

در ساحت ادبیات سیاسی، که مملو است از مفاهیم متفاوت و باز تولید اصطلاحات هدفمند، این نگرانی بسیار شدیدتر است. در این روزها واژگانی چون قدرت نرم، کودتای مخملی، جنبش نوین اجتماعی و... از جمله این واژگانند. اصطلاح «دیپلماسی عمومی» ( public Diplomacy ) نیز از این مجموعه واژگان مظلوم به شمار می آید.

دیپلماسی عمومی و ارتباطهای راهبردی، بخش مهمی از دکترین امنیت ملی ایالات متحده، پس از واقعه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ را شکل می دهد -اگر چه توجه به آن به دهه ۱۹۹۰ بازمی گردد- در سند دکترین امنیت ملی آمریکا در سال ۲۰۰۲ ، تصریح شده است که ایالات متحده آمریکا درگیر جنگ اندیشه هاست و در این راستا و برای استفاده از جامعه بین الملل باید به بالاترین میزان قدرت دست یابد.در همین راستاست که تدوین کنندگان این متد تأکید دارند آمریکا باید دیپلماسی عمومی مؤثری را برای ترویج جریان آزاد اطلاعات و اندیشه به منظور زنده نگاه داشتن امید و الهام آزادی به کارگیرد.اما به راستی، دیپلماسی عمومی دارای چه بار معنایی و ارزش مفهومی است؟ در اصل دیپلماسی، در سیستم راهبری روابط میان دولتهای یونان کلاسیک ریشه دارد.

دیپلماسی در اروپای قرون میانه احیا شد و اهمیت آن در روابط میان دولت، شهرهای ایتالیای رنسانس و دولتهای رو به ظهور اروپای بعد از جنبش اصلاح، افزایش یافت.

کنگره وین در سال ۱۸۱۵ ، یک سیستم دیپلماسی دایمی را به عنوان جنبه ضروری و مهم روابط میان دولتها، تنظیم کرد. دولتهای بزرگ به مبادله سفارتخانه ها و سفرا دست زدند، در حالی که روابط میان قدرتهای کوچک از طریق هیأتهای نمایندگی و وزرا انجام می شد. به این سیاق، یک حرفه مشخص دیپلماسی به وجود آمد که ویژگی عمده آن اشرافیت اعضا و سری بودن روش ها بود.

اما داستان به همین جا ختم نشده است. با گذر زمان و پیشرفتهای حاصل جوامع گوناگون بشری در گسترش عمق ارتباطات میان جغرافیاهای تعریف شده بین المللی، دیپلماسی باز و شکوفاتری، جلوه نمود. در فضای زمانی میان دو جنگ جهانی و پس از پایان دومین جنگ جهانی بود که دیپلماسی دموکراتیک تری شکوفا شد و تمایز میان سفارتخانه ها و هیأتهای نمایندگی رها شد و تعداد سفرا رو به گسترش گذاشت.

همین ماهیت موقعیت پرورده دیپلماسی- افزارمندی سیاسی- است که در جنگ سرد و دوران پس از آن نیز تحت تأثیر تغییر و تحولات رو به تزاید جامعه بین المللی، خواهان بازتعریف عملیاتی شد و کارکرد اصلی خود یعنی، عمل هدایت و اداره روابط میان کشورها به وسیله نمایندگان رسمی را «گستره» بخشید.برداشت سنتی از دیپلماسی بیشتر ناظر بر برداشت محدود از آن به معنای وسایل و روشهایی بود که در خدمت هدفها و مقاصد- سیاست خارجی- قرار می گرفت؛ در حالی که در برداشت وسیع از آن، دیپلماسی یا آنچه من افزارمندی سیاسی- نه ابزارمندی- می نامم؛ کل روند روابط خارجی، فرمول بندی سیاست خارجی و همچنین اجرای آن را در برمی گرفت.

در این ایام و براساس مقتضیات زمان، انواعی از دیپلماسی چون دیپلماسی سران، دیپلماسی کنفرانس و دیپلماسی پارلمانی وارد ادبیات سیاسی شد و آرام آرام اشکال «علنی تر» و «آشکار»تری از فعالیتهای هدفمند سیاسی در جامعه جهانی را در مقابل دیپلماسی «سری» به نمایش گذاشت. این رویکرد تحت تأثیر ادبیات سیاسی آمریکا، گسترش یافت؛ زیرا با مفهوم دیپلماسی ویلشن مبنی بر بیانهای آشکار و ورود در پیمانها به طور آشکار، همخوانی داشت.

در عبور از تونل زمان و تغییر و تحولات ناشی از آن در زمین، شاهد در هم پیچیدگی عناصر زمان و مکان در جغرافیای زمین بودیم؛ امری که دیپلماسی نیز نمی تواند به آن بی توجه بماند. جهانی شدن جدای از بحثهای گوناگون موجود در باب آن؛ زمینه پرور تغییر در لایه های گوناگون رفتارها و اعمال سیاسی در گستره های گوناگون داخلی، منطقه ای و بین المللی می شود. بخواهیم یا نخواهیم، تفاوتی ندارد جهان امروز بیش از دیروز و فردا و بیش از امروز شاهد رقابت دو قطب قدرت خواهد بود؛ دانایی ملتها در برابر مشروعیت دولتها صف آرایی خواهد کرد.

رویکردهای معرفت شناسانه و تئوریک پیشرو در صحنه روابط بین الملل، درک این معنا و آینده اندیشی در این باب است که به دیپلماسی عمومی روی آورده است. دیپلماسی عمومی یک پروژه نیست، بلکه فرایندی است که از پروژه های مختلف سود می جوید. دیپلماسی «مردم محور» است و به کاربرد ابزارهای بین فرهنگی و ارتباطات بین المللی در سیاست خارجی می اندیشد.

دولت آمریکا با علم به این معنا، دیپلماسی عمومی را برنامه ای مورد حمایت دولت تعریف کرده است که با هدف اطلاع رسانی یا تأثیرگذاری بر افکار عمومی در کشورهای دیگر انجام می شود و شامل: انتشارات- تصاویر متحرک- تبادلات فرهنگی- رادیو و تلویزیون و... می گردد. دیپلماسی عمومی معادل سیاسی و کارکرد گرایانه واژه تبلیغات غیررسمی برای واژه تبلیغات است؛ و به گسترش نظام مند اطلاعات به منظور تأثیرگذاری بر افکار عمومی می اندیشد.

باوجود آنکه بعضی از متخصصان آن را روش تأثیرگذاری مستقیم یا غیرمستقیم دولت بر افکار عمومی نیز دانسته اند؛ باید اذعان داشت که هر چه بازیگران و کنشگران این حوزه، افراد و گروه های خصوصی و غیر دولتی باشند، اثر آن بر روی افکار عمومی و نگرشهای مؤثر بر تصمیم سازی در سیاست خارجی کشور دیگر، بیشتر خواهد بود.

دیپلماسی عمومی در پی بی هویتی خود بر «قدرت نرم» و تکیه بر اصل «جذابیت» محتوا می پذیرد. کارکرد اصلی این رویکرد، جذب، مدیریت و هدایت تصاویر ذهنی افراد هدف است. لذا، دیپلماسی عمومی در ساخت هویتی خود بیانگر دیپلماسی فرهنگی است که مبتنی بر رویکرد ارتباطات بین فرهنگی است و می تواند در جهان درهم پیچیده کنونی، مکمل دیپلماسی ارتباطی باشد که مبتنی بر رویکرد ارتباطات بین المللی است.اشتباه نکنیم، اصطلاحات متفاوتی چون: نبرد افکار - جنگ روانی- عملیات روانی - نبرد اطلاعاتی- اطلاعات بین المللی.

دیپلماسی رسانه ای و روابط عمومی بین الملل، در زمره مفاهیم مرتبط با رویکرد ارتباطات بین المللی هستند، و واژگانی چون روابط فرهنگی، همکاریهای فرهنگی بین المللی، تبادلات فرهنگی، علمی و آموزشی و برنامه های فرهنگی- بین المللی در عرصه پوشش مفاهیم مرتبط با ارتباطات بین فرهنگی قرار می گیرند.

همین جداسازی مفهومی در گستره معنایی است که موجب شده در کشورهایی چون آمریکا و انگلستان جایگاه سازمانی اقدامها و برنامه های مرتبط با روابط فرهنگی- بین المللی مبتنی بر رویکرد ارتباطات بین فرهنگی است از برنامه های اطلاع رسانی که مبتنی بر رویکرد ارتباطات بین المللی است تفکیک شده است.

حال پرسش این است که آیا دستگاه سیاست خارجی و عرصه تلاش های دیپلماتیک ما، تعریفی دقیق از این مفاهیم را داراست؟ آیا به طور مثال شرکت رئیس دولت دهم در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و به چالش کشیدن سرمایه داری جهانی و نبش قبر از هولوکاست را می توان جلوه هایی از دیپلماسی عمومی دانست که بعضی از صاحب نظران سیاسی بر آن تأکید می ورزند؟

مهدی مطهرنیا