سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
مجله ویستا

مزد صداقت!


مزد صداقت!

امپراتوری در شرق دور حکمرانی می‌کرد. او هر روز پیر و پیرتر می‌شد تا این که روزی به فکر افتاد جانشینی برای خود بیابد. او به جای این که امپراتور بعدی را از میان دستیاران یا فرزندان …

امپراتوری در شرق دور حکمرانی می‌کرد. او هر روز پیر و پیرتر می‌شد تا این که روزی به فکر افتاد جانشینی برای خود بیابد. او به جای این که امپراتور بعدی را از میان دستیاران یا فرزندان خود انتخاب کند، تصمیم گرفت حکمران بعدی شخصی غریبه باشد. امپراتور از تمامی جوانان مملکت خود دعوت کرد و خطاب به آنها گفت که می‌خواهم یکی از شما را به عنوان جانشین بعدی خود برگزینم. من به هر یک از شما یک دانه می‌دهم؛ دانه‌ای بسیار مخصوص و ویژه. از شما می‌خواهم که آن را بکارید و آب دهید و تا سال آینده گیاه را نزد من بیاورید. در آن زمان من یکی از شما را به عنوان امپراتور بعدی انتخاب خواهم کرد. جوانان دانه را گرفتند. پسری که نام او «لینگ» بود، یکی از دانه‌ها را گرفت و به خانه رفت و ماجرا را برای مادر خود تعریف کرد.

مادر به او کمک کرد تا گلدانی فراهم کند و دانه را بکارد. لینگ هر روز گلدان را آب می‌داد و منتظر می‌ماند تا گیاه رشد کند. بعد از سه هفته دیگر جوانان را می‌دید که از آغاز رشد گیاهشان سخن می‌گفتند. هفته‌ها می‌گذشت و گیاه لینگ سر از خاک برنیاورد. لینگ فکر کرد که دانه را خراب کرده است. ۶ ماه گذشت و باز هم خبری نشد. همه یک درخت یا یک گیاه بلند داشتند و لینگ هیچ نداشت. او همچنان منتظر رشد گیاه خود بود. موعد مقرر رسید. لینگ به مادرش گفت: که من نمی‌توانم گلدان خالی را نزد شاه ببرم، اما مادر به او گفت: صادق باش و برو. لینگ گلدان خالی را به قصر برد.

گیاهان زیبا در اشکال مختلف نظرش را جلب کرد. ناگهان پادشاه وارد شد. لینگ از خجالت به گوشه‌ای خزیده بود. امپراتور لینگ را در حالی که گلدان خالی خود را در دست داشت، صدا زد. نگهبانان لینگ را نزد امپراتور آوردند. او به خود می‌گفت که من شکست خوردم و شاید کشته شوم. هنگامی که لینگ به نزد امپراتور رسید، همه او را مسخره کردند، اما حکمران آنها را به آرامش دعوت کرد و در میان ناباوری گفت: لینگ جانشین من خواهد بود. او گفت: من به شما دانه‌هایی که در آب جوشیده بود، دادم که قابلیت رشد نداشت. همهٔ شما دروغ گفتید، اما لینگ به سادگی همان گلدان خالی را برای من آورد. از یاد نبریم که حق‌گویی به عدالت می‌انجامد و عدالت به بهشت ختم می‌شود.

مترجم: آرش میری‌خانی

منبع: Islamcan.com