یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

وقتی ضیا موحد از سفسطه گران میگوید منطق و تعهد به فلسفه را بیاموزیم


وقتی ضیا موحد از سفسطه گران میگوید منطق و تعهد به فلسفه را بیاموزیم

در هر دوره کسانی یافت می شوند که از فلسفه در جایگاه سفسطه سود می برند, یا به راه هایی بسیار غیرعادی می روند قدما برای توصیف منظور چنین کسانی از اصطلاح خالف تعرف یا همان مخالفت کن تا مشهور شوی استفاده می کردند

من این توصیف را ناکافی می دانم. چه بسیاری از ایشان با جدیت به عقاید خویش پایبند هستند و حتی نظراتشان را در فرم های منظمی ارائه می کنند. در حقیقت آنچه فلسفه قاره ای یا اروپای متصل را از فلسفه تحلیلی جدا می کند «توجیه» است. هر چه ما در فلسفه تحلیلی استدلالی هستیم و می کوشیم مباحث مان دایر بر توجیه باشد، آنها کمتر به تقویت وجوه استدلالی کار خود علاقه نشان می دهند. «پل استون» فلاسفه را از منظر توجه به استدلال دسته بندی کرده و عقیده دارد بار استدلالی فلسفه اروپایی متصل کمتر است. البته ما می توانیم برای رصدکردن سفسطه ها از ابزار منطق استفاده کنیم؛ در حیطه «فرمالوژی» (صورت شناسی) مشکلی وجود ندارد. مثلا تعریف کامپیوتر به سادگی همان مهندسی برق به علاوه منطق است. جایگاه چنین پدیده ای از لحاظ علمی و تکنولوژیکی بسیار محفوظ است. اصولا پدیده های کاملا صوری به ندرت گرفتار مغالطه می شوند، ولی در حوزه عمومی باید از گفتار «این فرمالوژی» (غیرصوری) استفاده کرد. اساسا «این فرمالوژی» برای تبیین حوزه هایی بنیان می شود که احتمال مغالطه در آنها بالا می رود. ما می دانیم مردم از نوعی استدلال غیر صوری استفاده می کنند؛ به همین خاطر گفته می شود اگر کسی به مطالعه منطق ریاضی بپردازد تا خوب استدلال کند عمر خویش را تلف کرده است. اما کاربرد منطق «این فرمالوژی» یا غیرصوری این است که نشان می دهد منطق شهودی مردم چگونه کار می کند، به چه صورت به مغالطه می افتد و اساسا چگونه است که در گفت وگوهای عمومی مردم مغالطات یکدیگر را درک می کنند. کاربرد دیگر این گرایش، تدقیق در نوشته های فلاسفه است. بدین صورت که پاراگراف هایی از یک مقاله یا کتاب انتخاب می شوند تا بدانیم از چه استدلالی استفاده کرده اند یا دچار چه اِشکالی هستند. بدین ترتیب می توانیم روی فلاسفه ای که به استدلال و توجیه اهمیت کمتری داده اند تحقیق کنیم. این فعالیت ها بدین منظور انجام می شوند که ما از تعهد فلسفه دور نشویم.

منطق در ایران

در دوره ای، یعنی تا قرن هفتم منطق در ایران بسیار شکوفا بود. پس از آن مباحث منطقی به واسطه ترجمه های لاتین به اروپا رفت. من مقاله ای دارم که در آن نشان می دهم چهار فرمول که در مطالعات منطق موجهات به «بارکن» و «بوریک» نسبت داده شده در حقیقت از کشفیات «ابن سینا» بوده است. این نمونه ها نشان می دهد که ما تا چه پایه درخشان و دقیق بوده ایم. ولی فلسفه ما رفته رفته عرفان زده و طبعا از بار منطقی اش کاسته شد. فضایی که در ایران حاکم بود موجب شد منطق رو به ضعف و زوال بگذارد. در این زمینه تقصیر چندانی هم متوجه مردم ایران نیست. بعد از انقلاب نخستین کنگره بین المللی در ایران و تأسیس یک مدرسه منطق باعث شد بار دیگر ایرانیان فرصت کنند درباره منطق مطالعات بیشتری داشته باشند. کتاب مرحوم مصاحب در منطق جدید بسیار پیچیده بود و می توان گفت برای یک نوآموز راهی سربالا و سخت محسوب می شد. من کتابی ساده در منطق جدید نوشتم و همکارانم کارهای مشابهی کردند. هم اکنون دانشجویان و اساتید منطق ریاضی ما در حال سهیم شدن در منطق قرن بیستم هستند. مقالاتی که من و همکارانم می نویسیم در مهم ترین نشریه های جهان چاپ می شود و در همین مدت کم استعدادهای فراوانی کشف شده است. هنوز در زمینه منطق فلسفی کم کار هستیم؛ ولی می توانیم با سرمایه گذاری بیشتر و جذب دانشجو در این رشته نیز توفیقاتی به دست آوریم.

ضیا موحد