سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
شرق شناسی چیستی و چگونگی بهره برداری استعمار از آن برای تبلیغ مسیحیت
در یک نگاه غیرتاریخی که همان نگاه معاصر ماست، میتوان گفت؛ مبنای تقسیمبندی شرق و غرب، یک مبنای سیاسی یا حداکثر جغرافیایی- سیاسی است. این یک تقسیمبندی پذیرفته شده است و آنچنان محل بحث و تردید نیست. ولی در نگاه تاریخی، این واژه یک تحول معنایی داشته و تلقی افراد از شرق و غرب در گذشته غیر از این بوده است. قدیمیترین تفکیک برای تقسیم شرق و غرب به دوران بسیار کهن برمیگردد و دردورههای بعد هم نمونههایی را میتوان دید. درآن گذشتههای دور به شکلی مبهم هرآنچه که در جانب طلوع خورشید بود شرق نامیده میشد و هرآنچه در جانب غروب آن، غرب. البته در گذشتههای تاریخی، افزون برنگاه جغرافیایی یک نگاه فرهنگی هم قابل جستجوست اما در مصادیق این نگاه جغرافیایی که به راستی مرز کجاست، معیار مشخصی وجود نداشته است. بااین وجود برخی از مورخان کوشیدهاند معیاری را مشخص کنند؛ مثلاً؛ دربرخی نوشتهها رودی به نام رود «دن» به عنوان حدفاصل بین شرق و غرب نامیده شده است. در نظر دیگر سمت راست دریای مدیترانه، شرق و سمت چپ آن غرب خوانده میشد. ولی این قاعده عام و کلی نیست. همواره دربارهی مسئلهی شرق و غرب اختلاف بر سر همان مناطق مرزی بوده که قرار بوده شرق را از غرب جدا کند. در عین حال کسی تردید نداشته که سرزمینهایی مثل هند و چین و ژاپن در شرق قرار دارند و سرزمینهای اروپایی در غرب. اختلاف بر سر مرز شرق و غرب بوده است. الآن در حوالی دریای مدیترانه را که نگاه کنید کشورهایی را مثل مراکش میبینید که درجنوب دریای مدیترانه و تقریباً در منتهیالیه غربی دریای مدیترانه قرارگرفته و کشور شرقی بهحساب میآیند و درمقابل، برخی کشورهای حوزهی «بالکان» را میبینید که در شمال دریای مدیترانه قرار گرفته و نسبت به کشور «مراکش» خیلی شرقیترند ولی جزء کشورهای غربی خوانده میشوند. لذا آن مرزبندی مشخصی که با دقت ریاضی انجام شده باشد هنوز وجود ندارد. به طور خلاصه در قدیم ملاک تقسیمبندی، اقلیمی و جغرافیایی بوده و الآن عمدتاً سیاسی است. علت اینکه مبنای امروز یک مبنای جغرافیایی- سیاسی است این است که بشر امروز نیازمند اتخاذ یک مبنای روشن برای خروج ازمشکلاتی است که بعداً خواهدداشت. این ابهام که بالأخره شرق کجاست؟ و غرب کجا؟ ابهامی است که میتواند مشکلآفرین باشد، تقسیمبندی دولتها و در روابط تجاری و سیاسی و مانند آن نیازمند یک تقسیمبندی مشخص است. با این همه در همین تقسیمبندی جغرافیایی کنونی که با رویکرد خروج از مشکلات و اتخاذ یک مبنای روشن برای تنظیم روابط اتخاذ شده، نگاه تاریخی، کاملاً کنار نرفته و ردپای دیدگاه سنتی تعریف شرق و غرب (حتی در تقسیمبندیهای خودمان) دیده میشود.۱
● شرقشناسی چیست؟
سهلالوصولترین تبیین و معرفی از شرقشناسی نوعی تبیین آکادمیک است و در واقع این واژه هنوز در بسیاری از محیطهای دانشگاهی به خدمت گرفته میشود. هرکس دربارهی شئونات مختلف تحقیق میکند و مینویسد یا تدریس میکند، به عنوان یک شرقشناس است و کاری که میکند شرقشناسی است! درست است که در مقایسه با اصطلاحات مطالعات شرقی و یا مطالعات منطقهای امروز، شرقشناسی از ترجیح کمتری برخوردار است! علت این امر آن است که اصطلاح شرقشناسی از طرفی زیادی مبهم و کلی است و از طرف دیگر به طور ضمنی اشاره بر روحیهی آمرانه و دست بالای استعمارگری قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم اروپا دارد.
شرقشناسی عبارتست از نوعی سبک فکر، که بر مبنای یک تمایز معرفشناختی بین شرق و غرب قرار دارد و نوعی سبک غربی در رابطه با ایجاد سلطه تجدید ساختار، داشتن آمریت و اقتدار بر شرق است.
پدیدهی شرقشناسی، اساساً با سازگاری و توافق درونی مشرقشناسی و عقایدش در مورد مشرق زمین به عنوان یک حرفه سروکار دارد و نه هیچگونه ارتباط واقعی با یک «شرق» حقیقی. به عبارت دیگر، در اینجا روابط شرقشناسی و شرق واقعی مطرح نیست. شرقشناسی صرفاً یک فانتزی پوچ اروپایی در مورد شرق نیست، بلکه مجموعهی خلق شدهای از نظریات و روشهای اجرایی است که در خلال نسلهای متمادی روی آن سرمایهگذاریهای مادی قابل ملاحظهای به عمل آمده است.
شرقشناسی، برای تعیین استراتژی خود همواره به صورت ثابتی بر این برتری «موقعیت» خویش که در همه روابط، غربیها را نسبت به شرق در موضع نسبتاً بالاتری قرار میدهد که هرگز دست بالای خویش در همهی امور را از دست ندهند، تکیه مینماید و چرا باید غیر از این باشد، به خصوص وقتی استیلای خارقالعادهی اروپاییها را از اواخر دورهی رنسانس تا زمان حاضر در پیش روی داریم دانشمندان، متفکرین، میسیونرهای مذهبی، تجار و یا سربازان غربی در شرق بودند و یا اینکه در فکر آن بودند که در شرق باشند. چون میتوانستند با کمترین مقاومت از ناحیهی شرق، خودشان در آنجا بوده و یا در فکر در آنجا بودن باشند. تحت عنوان کلی دانش دربارهی شرق و در زیر چتر سلطه و برتری مغرب زمین بر شرق در خلال دورهی بعد از پایان قرن هجدهم، شرق پیچیدهای ظهور نمود که برای مطالعه در آکادمیها، نمایش در موزهها، تجدید ساختار در ادارات مستعمراتی، عرضهی نظری در تزهای بومشناسی، بیولوژی، زبانشناختی، نژادشناسی و تاریخی پیرامون انسان و جهان، نشان دادن موارد تحقق نظریههای اقتصادی و اجتماعی توسعه، انقلاب، شخصیت فرهنگی و سیرت ملی یا دینی افراد بسیار مناسب بود.
بالاتر از همه، میتوان گفت که شرقشناسی عبارت است از وعظ و خطابهای که به هیچ روی با قدرت سیاسی موجود رابطهی مستقیم و متناسبی ندارد بلکه در یک مبادلهی نابرابر با انواع گوناگون از قدرتها به وجود آمده و ادامهی حیات میدهد. در واقع نکتهی اصلی این است که شرقشناسی یکی از ابعاد قابل ملاحظهی فرهنگ سیاسی- فکری جدید است- و نه اینکه تنها مبین آن باشد، بلکه خود آن است و از این روی، آن قدری که با دنیای غربیها سروکار دارد با خود شرق سروکاری ندارد.
از آنجا که شرقشناسی یک واقعیت فرهنگی و سیاسی است، پس در خلاء و یا بایگانی حضور ندارد. بلکه کاملاً برعکس میتوان هر آنچه دربارهی شرق، گفته، و یا حتی انجام میشود. به دنبال (و یا در محدودهی) یک رشته خطوط فکری خاص و متمایز و از نظر عقلانی قابل شناخت است. شرقشناسی، بیشتر پاسخی بود به فرهنگی که آن را به وجود آورد تا به هدف مشهور خود، که آن نیز البته محصول غرب بود، دست یابد. بدینترتیب، تاریخ شرقشناسی، هم یک سازگاری درونی دارد و هم یک رشته از روابط تفصیلی و مشروح با فرهنگ حاکمی که آن را احاطه کرده است.۲
● تعریف استشراق:
استشراق در تعبیری موجز عبارت از آن دسته از پژوهشهای غربیهائی است که در خصوص میراث شرق و به ویژه مسائلی مرتبط با تاریخ، زبان، ادبیات، هنر، علوم و عادات آن انجام میپذیرد. بنابراین خاورشناس فردی است از دیار مغرب زمین که میراث شرق و هر آنچه را که به نوعی به تاریخ، زبان، ادبیات، هنر، علوم، عادات و سنن او تعلق دارد را بررسی کرده و میکاود. یک خاورشناس برای کاوش این میراث ناگزیر از داشتن ابزارهایی است که اورا به هدف مورد نظر خود رهنمون میشوند. یکی از ابزارهایی که یک مستشرق باید به آن مجهز گردد فرا گرفتن کامل زبان مشرق زمین و تخصص یافتن در زبانی است که آثار عمده و برجستهای در زمینههای تاریخ، هنر، ادب و علوم ازخود برجای نهاده است. این زبان بیتردید «زبان عربی» است.
به همین دلیل است که «آلبرت وتیریش» خاورشناس معاصر آلمانی عقیده دارد که مستشرق پژوهندهای است که میکوشد شرق را بکاود و بفهمد و از این رو تا زمانی که زبان شرق را به طور کامل فرانگرفته باشد نمیتواند به نتایج درست دست یابد. اصطلاح استشراق به دوران قرون وسطی و حتی به دورتر از آن بازمیگردد. یعنی؛ به دورانی که دریای مدیترانه در وسط جهان واقع شده بود و تمام جهات اصلی در ارتباط با آن مشخص میشد. هنگامی که مرکز ثقل رویدادهای سیاسی از دریای مدیترانه به شمال انتقال یافت. باز هم اصطلاح شرق از بین نرفت تا خود دال به کشورهایی باشد که در شرق دریای مدیترانه قرارگرفته بودند. به نظر میرسد که اصطلاح شرق ازنظر جغرافیایی تنها منحصر به این نقطه نشده بلکه نقاط غربی جزیرهالعرب و نیز شمال آفریقا را هم دربر میگرفته است. این اصطلاح پس از فتوحات اسلامی رواج یافت. بنابراین کشورهایی نظیر مصر مغرب و شمال آفریقا و مردم سایر کشورهای شرقی که عربیت را اختیار کردند، در قلمرو اصطلاح شرق برشمرده شدند چرا که دین آنها اسلام و زبانشان عربی بود.
همچنان که اصطلاح شرق از مرزهای جغرافیایی پا فراتر نهاد و تا غرب شبهجزیره و شمال آفریقا را فرا گرفت اصطلاح استشراق هم از حوزهی غربیها خارج شد و به طور کلی بر هر عربشناس اطلاق گردید هرچند که آنان مسلمان نبودند و به زبان عربی هم سخن نمیگفتند. کار این دسته از خاورشناسان هم آن بود که در زبان و ادبیات شرق به کاوشگری و تحقیق بپردازند هرچند که خود نیز جزء شرق بودند. از همین رو این تعریف و اصطلاح نیز شامل حال آنان شد و آنها هم در جرگهی «خاورشناسان» جای گرفتند.
در پرتو آنچه گفته شد. اطلاق استشراق روسی بر هر کسی که با ابزارهای یاد شده، مسائل فرهنگی مشرق را میکاود بیراه نخواهد بود. همچنین اطلاق استشراق ژاپنی یا استشراق آمریکایی یا استشراق انگلیسی. اسلام و زبان عربی از نظر استشراق به عنوان موضوعی پُربار جلوه کرد و بر دیگر موضوعات برتری یافت. برای قرآن کریم تقدیر چنین بود که در یک زمان اسلام و زبان عربی را در آغوش خود بپرورد تا آنجا که قرآن یکی از غنیترین موضوعات در نظر خاورشناسان درآمد. آنان تمام جزئیات و کلیات قرآن را کاویدند و بررسیها و تحقیقات آکادمیک را پیرامون قرآن به شکلی جالب توجه و اعجابآور مطرح ساختند.
استشراق به عنوان یک شاخه از علوم، مثل دیگر شاخههای علمی همواره متأثر از نظام فکری در هر دورهای است که در آن دوره زندگی میکند. همانطور که در دورههای تطوّر و تحول شاخههای مختلف علمی مثل جامعهشناسی، روانشناسی حتی علوم دینی، تفسیر، قرآن و بحثهایی مثل علمالحدیث و مانند اینها دقت کنیم میبینیم اینها به لحاظ پیوندی که با محیط اطراف و هنجارها و ارزشهای محیط خودشان دارند درهر دوره متأثر از چیزهایی هستند که در محیط پیرامونشان وجود دارد. تا حدی که آن علم در بعضی از مقاطع، واکنش و پاسخی است به نیازهایی که جامعه دارد و یا تلاشی به نظر میآید برای پرچمداری پارهای از افکاری که در جامعه وجود دارد.
استشراق هم کاملاً متأثر ازنظام فکری در دورههای مختلف است. بنابراین روش کار، برگرفته از محیط اطراف خود به عنوان یک روش معرفتی کاملاً محسوس است و لذا یک روش خاص را برای مستشرقان در ادوار مختلف نمیتوان بیان کرد. این روش در دورههای پیش از رنسانس یک گونه است، پس از رنسانس به گونهای دیگر و در عصر روشنگری هم روش دیگر و بالأخره درفضای سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به این طرف روشهای مختلف دیگری رفته رفته مطرح میشوند. این روشها کاملاً متأثر از روشهای معرفتی محیط پیرامون آنهاست، یک عامل اثرگذار بر این روشها درواقع رشد شاخههای علمی جانبی است که یک علم باشاخههای دیگر علمی هم دادوستد و تعاطی و تعامل دارد. برخی علوم هستند که به استشراق کمک میکنند و استشراق مصرفکننده کالاهای تولیدی آنهاست، علومی مثل سکهشناسی و نسخهشناسی از علوم مددکار تاریخ به حساب میآیند. البته خود استشراق هم یک تولیدکننده مسئله و سفارشدهندهی کالاهای مشخص با ویژگیهای مشخص به این شاخههای علمی است. مثلاً اگر یک کتیبهی شرقی پیدا کردند برای خواندن آن کتیبه، گویا، در واقع نیاز جدیدی را دریک کارخانه تولیدی عرضه کردهاند و خواستهاند روشی برای خواندن و فهم این کتیبه پیدا کنند. اگر یک منطقهی حفاری نشدهای پیدا کردند از باستانشناسان کمک خواستهاند که به گونهای در آن منطقه حفاری علمی شود تا دستاوردها و دریافتهایش موردبحث قرار بگیرد. بنابراین روش کار شرقشناسان هم روش واحدی نبوده است. این روش متأثر از روشهای مختلف در ادوار مختلف و همچنین متأثراز علومی بوده که به گونهای به عنوان یک مصرفکننده یا مرتبط با شرقشناسی در تعامل با استشراق بوده است.۳
● انگیزههای استشراق:
به طور کلی استشراق در بررسی و کاوشهای عربی و اسلامی خود دارای انگیزههایی بوده است. این انگیزهها از نظر شدت و ضعف با یکدیگر تفاوت دارند و در کل، میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد:
۱) پژوهشها و بررسیهایی که به انگیزههای تبشیری انجام پذیرفته است.
۲) پژوهشهایی که در پس آنها اغراض و اهداف استعماری نهفته است.
۳) تحقیقات و پژوهشهایی که صرفاً به انگیزههای علمی، انجام یافته است.
اینک برای روشنتر شدن حقیقت، به تشریح هر یک از موارد سهگانهی فوق میپردازیم:
▪ انگیزههای تبشیری:
«رودی بارت» بر این عقیده است که هدف اصلی تلاشهای خاورشناس در سالهای آغازین قرن دوازدهم میلادی و نیز در قرون بعدی، عبارت از همان «تبشیر» بوده است. وی تبشیر را چنین تعریف میکند:
تبشیر یعنی به مسلمانان با زبان خودشان بباورانند که اسلام دین باطلی است و در عوض زمینهی گرایش و جذب آنها را به دین مسیح فراهم سازند.
میتوان همین نکته را از کتاب بزرگی که به قلم «نورمن دانیل» و با عنوان اسلام در سال ۱۹۶۰ میلادی نگارش یافته به خوبی استنباط کرد.
اتهامات خاورشناسان تبشیری دربارهی اسلام و قرآن و پیامبر(ص) در کتابی به نام «المبشرون والمستشرقون فی موقفهم من الإسلام» به قلم استاد «محمد البهیّ» ذکر شده و مؤلف کوشیده است تا آنها را اثبات کند. این کتاب از سوی دکتر «محمدیحیی الهاشمی» مورد نقد و بررسی قرار گرفت. وی ضمن ردّ کل کتاب، بیشتر مقاصد حاشیهای خاورشناسان را نیز مورد انتقاد قرار داد و تمام آنها را نفی کرد.
البته ما نمیتوانیم این اتهامات را اجمالاً و یا مفصلاً نفی کنیم. زیرا برخی از این اتهامات تا حدودی هم صحیح و درست به نظر میآیند، از طرفی ما نمیتوانیم تمام تحقیقات و تلاشهای خاورشناسان را بیفایده بخوانیم و آنها را همه از نوع تلاشهای تبشیری بدانیم.
چنین قضاوتی خالی از غلو و تندروی نیست. بلکه ما میتوانیم برخی از تلاشهای خاورشناسان را درست و ثواب قلمداد کنیم و برخی دیگر را مورد اتهام قرار دهیم.
طبیعی است که خاورشناسان هم انسانند و در میان انسانها هم افراد سطحینگر یافت میشوند و هم افراد دقیق و ژرفنگر.
مشاهده میشود که گروهی ازخاورشناسان چه زمانهای گذشته و چه حتی در زمان ما ادعا میکنند که قرآن معجونی است ازخرافات و اسلام مجموعهای است ازبدعتها و مسلمانان، افرادی وحشی و خونریزند. کسانی همچون «نیکلا دکیز»، «فیفش»، «فراچی»، «هوتنگر»، «ویلیاندر» و«بریدو» در جرگهی همین مستشرقان جای دارند.
این گروه از خاورشناسان به انگیزههای تبشیری مردم را به چشمپوشی از قرآن و اسلام میخوانند و میکوشند اهمیت این دو را اندک جلوه دهند و مردم را از اطراف آنها پراکنده سازند و برای فریب سادهلوحان و بدگمانان پردههای ضخیمی بر تاریخ درخشان اسلامی بیفکنند. اما اظهارنظرهایی که تحت این نقابها و پوششها انجام میپذیرند، به سخنان و اظهارنظرهای احساسی و عاطفی شبیهتر است و لذا نمیتواند مقبول نظر پژوهندگان واقع شود.
گروهی از خاورشناسان آلمانی و یهودی همچون «ویلژف گلدزیهر» و «بول» به این باور گراییدهاند که قرآن پس از وفات پیامبر(ص) درهمان دوران صدر اسلام تحریف وتبدیل شده است. اینان همچنان دربارهی شخص پیامبر(ص) میگویند که آن حضرت مبتلا به صرع بود! و آنچه را که وی وحی مینامید همان سخنانی بوده که در پی نوبههای صرع بر او فرود میآمد! پیامبر(ص) در حالت صرع تعادل خودرا از دست میداد، عرق میکرد و دچار تشنجات بسیاری میشد و کف ازدهانش بیرون میآمد آنگاه چون بهبود می یافت ادعا میکرد به او وحی شده است و سپس آنچه را که وحی پروردگارش میپنداشت، بر مؤمنان میخواند.
گروهی از خاورشناسان منصف و به خصوص «سرویلیام مویر» در کتاب خود به نام «زندگی محمد» به این ادعاهای دروغ پوشالی پاسخ گفتهاند. آنچه مویر دراین کتاب دربارهی مقام قرآن و عدم تحریف آن گفته خود بهترین ردیّه بر این شرارتها و کینهتوزیهای کورکورانه است. مویر سخنان این مستشرقان را فرار از بحث استوار علمی تلقی کرده است.
وی در این کتاب به بحث دربارهی پدیدهی وحی پرداخته و دروغها و ادعاهای نادانان حالات صرع آن حضرت را نفی کرده است. وی میگوید: کسی که به صرع مبتلاست از آنچه که در اثنای این حالت بر او واقع میشود چیزی به یاد نمیآورد. زیرا حرکت، شعور و اندیشه کاملاً در این حالت متوقف میماند.
این نکتهای است که درحالت بیهوشی و اغماء هم آشکارا مشاهده میشود. پدر«هنری لامنس» و«ون هامر» نیز عقیدهی «مویر» را دربارهی تفاوت میان حالت صرع و وحی، تأیید کردهاند.
برخی از این خاورشناسان نیز ادعا میکنند که پیامبر(ص) جادوگر بوده و از آن جا که از رسیدن به مقام پاپ ناکام مانده دست به اختراع آیین جدیدی زد تا از دوستانش انتقام گیرد.
«امیل درمنگهام» یکی از مستشرقانی است که به این یاوهگویی رسواخیز پاسخ داده و با حمله به این دروغگویان اباطیل و اتهامات سخیف و مخالف با واقع ایشان را رد کرده است.
بدین ترتیب در واقع خاورشناسان تندرو پاسخ خود را از دهان مستشرقان منصف شنیدند. اباطیل و اتهامات سخیف و مخالف با واقع ایشان را رد کرده است.
بدینترتیب در واقع خاورشناسان تندرو پاسخ خود را از دهان مستشرقان منصف شنیدند.
واقعیت آن است که بسیاری از راههایی که برخی از مستشرقان پوییدهاند، فاقد ویژگی یک تحقیق علمی است و به همین خاطر از سوی دیگر مستشرقان مردود شناخته شدهاند. چرا که این تحقیقات متکی به هیچ دلیل دینی یا تاریخی یا واقعیت اجتماعی شناخت شدهای نبود و تنها بر هواهای نفسانی و گرایش به عواطف و احساسات اتکا داشت که از این بابت باید واقعاً اظهار تأسف کرد.
▪ انگیزههای استعماری:
گاه انگیزههای استعماری در کشورهای عربی و اسلامی مستشرقان را بر آن میداشت که زبان شرق را فرا گیرند و در یکی از فنون مربوط به شرق تخصص حاصل کنند. وجود همین انگیزه گاه سبب میشد که درنزد مستشرق احساسی خاص نسبت به مسائل شرق ایجاد شود، اما این احساس به گونهای نبود که بر سرشت استعمارگری آنان غالب آید، بلکه این احساس تابع طرحهای از پیش ترسیم شدهی استعماری بود. مثلاً در این راستا کوشش مستشرقان آن بود که مسلمانان را در اعتقادات خود دچار تردید و دودلی کنند و یا آرمانهای آنان را سبک بشمارند و پیشوایان ایشان را مورد انتقاد و نکوهش قرار دهند و از اهمیت میراث آنان بکاهند.
گاه سرشت کار این نکته را بر مستشرق دیکته نمیکرد اما هدف اول و آخر استعمار از تلاش و کار مستشرق در این جا و آن جا همین بود.
ازاین رو، گاه شیوهی استعماری، بابرنامههایی که برای کار مستشرق تدارک میدید، همچون ایجاد تفرقه در میان مسلمانان و برجسته کردن وجوه اختلاف و یا تعدد مذاهب کار استشراق را به رسوایی میکشانیده ملحوظ کردن این اهداف خاورشناس را به بزرگ کردن این گرایشها و درگیریها سوق میداد و آنگاه بود که او میتوانست از میان این شکافها زهر خود را در میان مردم بپراکند و چنین وانمود کند که اسلام دین تفرقه و دشمنی و شکاف است. در این گونه موارد خاورشناس اغلب اموری را که در دین نبود به اصطلاح به صورت «من درآوردی» به دین میافزود و مسائلی را که اتفاق نیفتاده بود، واقع شده میپنداشت و درآنها به مناقشه میپرداخت. این موارد به ویژه در اموری که به دین، میراث، تاریخ کشورها یا به تصویر کشیدن جامعه و یا پژوهشهای روانشناختی ملتهای استعمار شده مربوط میشد، رواج بیشتری مییافت.
به عنوان نمونه «کریستین اسنوک هورگرونیه» (۱۸۵۷- ۱۹۳۶م) یکی از مستشرقانی است که بر آگاهیهای علمی او از شرق بسیار تکیه میشود. وی مؤلف رسالهای است موسوم به «العید المکی» که در سال ۱۸۸۰ میلادی منتشر شده و تاکنون نیز ارزش خود را از دست نداده است. او در این رساله به بررسی انتقادی آیات مربوط به ابراهیم در قرآن و این که او نخستین نیای اسلام و سازندهی کعبه میباشد پرداخته است. با این همه وی در سال ۱۸۸۵ میلادی شش ماه به طور مخفیانه به منظور خدمت به اهداف استعماری، در میان مسلمانان مکه زندگی کرد و در راه انجام مأموریت استعماری هلندی- هندی خویش کتابی دربارهی مکه نوشت.
کشورهای استعمارگر امکانات و کمکهای گوناگونی دراختیار مستشرقان قرارمیدادند تا آنجاکه میتوان گفت انگیزهی اقتصادی یا رسیدن بهدستاوردهای شخصی یا سیاسی بهطمع برخورداری از مقام و پول و ثروت، محرک برخی از مستشرقان در امر شرقشناسی یا یکی از مرجحات و مقتضیات علاقهمندی آنان به این پیشه شد.
استاد «نجیب العقیقی» در این باره میگوید: هنگامی که حکومتهای غربی دستاندرکار برقراری روابط سیاسی با حکومتهای شرقی شدند و خواستند مواریث آنها را به یغما ببرند، از ثروتهایشان برخوردار شوند و ملل شرق را تحت استعمار خویش درآورند، مستشرقان را به جمع اطرافیان خویش افزودند و آنها را محرم اسرار خود گرفتند و ایشان را در پوشش نظامیگری و یا امور دیپلماتیک به کشورهای شرقی روانه کردند و کرسی زبانهای شرقی را در دانشگاههای بزرگ و یا مدارس مخصوص و کتابخانههای عمومی و چاپخانههای دولتی به آنان سپردند و حقوق فراوانی هم برای آنان در نظر گرفتند و به القاب بزرگ و عضویت در مجامع علمی مفتخرشان کردند.
گاه انگیزهی اقتصادی استعمارگران با اهداف علمی پیوند میخورد. بدین اعتبار که استشراق مأموریت شغلی و عملی بود که نخبگان و متخصصان باید عهدهدار آن میشدند. «بنابراین استادان و مترجمان زبانهای شرقی در قرون وسطی و مستشرقان اولیه و علمای فن جدل و.... به خاطر بنیان نهادن نهضت اروپا بر میراث عربی به پاداشهای بسیار بزرگی دست یافتند.»
▪ انگیزههای علمی:
جنبش خاورشناسی در حین بررسی ، متوجه این نکته شد که کلاً هدف علمی از پژوهش قرآن کریم و میراث عربی یکی از سالمترین انگیزهها و شریفترین اهداف بوده است.
بسیاری از این مستشرقان زبان عربی را به عنوان فرهنگ، ادب و تمدن لمس کردهاند و قرآن را نقطهی اوج این زبان دانسته و با انگیزههای علمی و تنها به خاطر آگاهی از قرآن و لذت بردن از آن به کاوش و پژوهش در این کتاب بزرگ پرداختهاند و آثار بزرگ و قابل ستایشی در این راه از خود برجای نهادهاند.
البته این قضاوت جنبهی عمومی ندارد و موارد نادری نیز برخلاف آنچه گفته شد یافت میشود، اما میتوان ادعا کرد که آنچه گفته شد در مورد بیشتر این مستشرقان، درست مینماید.
به هر حال انگیزهی علمی، با تمام ضمایم آن، والاترین انگیزه و هدف این دسته از خاورشناسان قلمداد میشود.
شایان ذکر است؛ همواره جدالی بزرگ میان دانشمندان و ادیبان ما و این مستشرقان دربارهی درستی این انگیزه و یا نادرستی آن وجود دارد. استاد نجیب العقیقی ضمن نقل این جدالها به بررسی آنها پرداخته و مخلصانه جانب مستشرقان را گرفته و گفته است که استشراق کاری علمی و آزادنه است که پایههای آن بر اصول تحقیق و ترجمه و تصنیف قرار دارد.
باوجود آنچه گفته شد، ما وظیفه داریم که در مقابل آثار و تلاشهای مستشرقان در ارتباط با پژوهشهای قرآنی موضع احتیاط را رعایت کنیم. زیرا آنان معمولاً میخواهند قرآن را از طریق راهها و شیوهها و استنتاجات خود که از فهم اصیل قرآنی هم به دور است، به ویژه در زمینهی تفسیر و ترجمه متهور سازند، اما تفسیر هر چند که دقیق باشد، باز نمیتواند مقصود قرآن را آنچنان که به زبان عربی قادر است، به زبان دیگر بیان کند و ترجمه نیز هر چقدر هم که لفظ به لفظ صورت پذیرد بازهم بااصول بلاغی و ساختارهای زیباشناختیای که قرآن ارائه کرده است بسیار تفاوت دارد. همچنان که ما در برابر تفسیر و ترجمهی قرآن توسط مستشرقان، جانب احتیاط را نباید از دست بدهیم این وظیفه را نیز عهدهدار هستیم که درکتابهایی که آنان دربارهی تاریخ قرآن نگاشتهاند و در آنها مدعی تحریف قرآن شدهاند به دقت بنگریم تا مبادا به همان لغزشها و غلطهایی که مستشرقان بدانها دچارگشتهاند، مبتلا شویم. این دیدگاه نه بدان معناست که ما ارزش و اصالت تلاشهای مستشرقان را نادیده میانگاریم بلکه این امر ما را به بررسی انتقادی تلاشهای آنان در جهت رسیدن به حقیقت علمی محض، سوق میدهد.۴
تحقیق و نگارش:
داود میرزاییمقدم و نفیسهالسادات شمس
۱- شرقشناسی و شرقشناسان، گفتگو با دکتر محسن الویری، اینترنت، ۱۶/۵/۸۶
۲- شرقشناسی؛ ادوارد سعید، ترجمه عبدالرحیم گواهی. ص ۱۵ و ۱۶
۳ - خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، محمدحسن علیالصغیر، ترجمه محمدصادق شریعت
۴ - همان منبع ، ص ۲۲
۵- شرقشناسی و شرقشناسان، گفتگو با دکتر محسن الویری، اینترنت، ۱۶/۵/۸۶
۶- همان منبع، ص
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست