سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
مجله ویستا

ماهیت انقلاب اقتصادی, سیاسی یا اعتقادی


ماهیت انقلاب اقتصادی, سیاسی یا اعتقادی

بررسی ماهیت انقلاب اسلامی از دیدگاه شهید مطهری

بررسی ماهیت انقلاب اسلامی به عنوان یک پدیده اجتماعی ضرورت اساسی دارد. ما می‌باید انقلاب خودمان را بشناسیم و همه جنبه‌هایش را به بهترین نحو تحلیل کنیم، تنها با این شناختن و تحلیل کردن است که امکان تداوم بخشیدن به انقلاب و امکان حفظ و نگهداری آن را پیدا خواهیم کرد. لازم است ابتدا یک بحث کلی درباره انقلابها مطرح کنیم و بعد از آن انقلاب ایران را به طور اخص مورد بررسی قرار دهیم.

در مورد انقلابها بطور کلی دو نظریه وجود دارد، یک نظریه این است که اصلا همه انقلابهای اجتماعی عالم اگر چه در ظاهر ممکن است شکلهای مختلف و متفاوتی داشته باشند، روح و ماهیتشان یکی است. روح و ماهیت تمام انقلابها، اقتصادی و مادی است. تمام انقلابهای دنیا در واقع انقلابهای محرومان است علیه برخوردارها. پیروان نظریه دوم می‌گویند به خلاف آنچه معتقدان نظر اول ادعا می‌کنند، همه انقلابها ریشه مادی صرف ندارند، البته ممکن است ریشه پاره‌ای از انقلابها دو قطبی شدن جامعه از نظر اقتصادی و مادی باشد. بر طبق نظر دوم درباره انقلابها، تقسیم جامعه از نظر اجتماعی و اقتصادی به دو قطب محروم و مرفه شرط ضروری پیدایش انقلابی نیست، بسا ممکن است انقلاب خصلت انسانی محض داشته باشد. انقلاب هنگامی می‌تواند انسانی باشد که ماهیتی آزادیخواهانه و ماهیتی سیاسی داشته باشد نه ماهیتی اقتصادی، چون ممکن است در جامعه‌ای شکمها را سیر کنند و گرسنگی‌ها را تا حدی یا به طور کلی از بین ببرند ولی به مردم حق آزادی ندهند، حق دخالت در سرنوشت خود و حق اظهار نظر و اظهار عقیده را از آنها سلب کنند. در چنین جامعه‌ای مردم برای کسب این حقوق از دست رفته قیام می‌کنند و انقلاب به راه می‌اندازند و به این ترتیب انقلابی نه با ماهیت اقتصادی، بلکه با ماهیتی دموکراتیک و لیبرالی بوجود می‌آورند.

علاوه بر دو نوع ماهیتی که ذکر کردیم، انقلاب می‌تواند ماهیتی اعتقادی و ایدئولوژیک داشته باشد بدین معنا که مردمی که به یک مکتب ایمان و اعتقاد دارند و به ارزشهای معنوی آن مکتب شدیدا وابسته هستند، وقتی که مکتب خود را در معرض آسیب می‌بینند، دست به قیام می‌زنند. انقلاب این مردم ربطی به سیر یا گرسنه بودن و یا ارتباطی با داشتن یا نداشتن آزادی سیاسی ندارد، چرا که ممکن است اینان هم شکمشان سیر باشد و هم آزادی سیاسی داشته باشند، اما از آنجا که مکتبی را که در آرزو و آرمان آن هستند، استقرار نیافته می‌بینند، برمی‌خیزند و قیام می‌کنند.

عامل سوم ایجاد انقلابها، عامل آرمان‌خواهی و عقیده‌طلبی است. انقلاب‌های اصطلاحا ایدئولوژیک، جنگ عقایدند نه جنگ اقتصادی در مظهر عقاید. اکنون پرسش این است اساسا انقلاب ایران چه ماهیتی دارد؟ آیا ماهیت طبقاتی دارد؟ آیا ماهیت لیبرالیستی دارد؟ آیا ماهیت ایدئولوژیکی و اعتقادی و اسلامی دارد؟ در تفسیر و تحلیل انقلاب ما، گروهی معتقد به تفسیر یک عاملی هستند و می‌گویند تنها یک عامل در ایجاد این انقلابها دخیل بوده است. البته در میان این گروه (همان گونه که اشاره شد) سه نظر مختلف وجود دارد. یک دسته عامل را صرفا مادی و اقتصادی، دسته دیگر عامل را تنها آزادیخواهی و دسته سوم عامل را فقط اعتقادی و معنوی می‌دانند. در مقابل این گروه، گروه دیگری قرار دارند که معتقدند انقلاب تک عاملی نبوده بلکه در تکوین و ایجاد این انقلاب، هر سه عامل به صورت مستقل دخالت داشته‌اند و در آینده، این انقلاب با همکاری و ائتلاف این سه عامل است که تداوم پیدا می‌کند و به ثمر می‌رسد. اما در کنار این نظرات، نظر دیگری وجود دارد که ما نیز موافق آن هستیم. از نظر ما این انقلاب اسلامی بوده است. اما منظور از اسلامی بودن باید روشن گردد. بعضیها فکر می‌کنند مقصود از اسلام تنها همان معنویتی است که در ادیان به طور کلی و از جمله در (دین) اسلام وجود دارد. گروه دیگری می‌پندارند اسلامی بودن به معنای رواج مناسک مذهبی و آزاد بودن انجام این عبادات و آداب شرعی است. اما با وجود این تعبیرات، لااقل بر ما روشن است که اسلام معنویت محض، آن چنان که غربی‌ها درباره مذهب می‌اندیشند نیست. جنگهای مذهبی نمونه خوبی از نبردهایی است که بر سر عقیده و آرمان بر پا می‌گردد. قرآن نیز بر این نکته تکیه می‌کند، در آیه ۱۳ سوره آل‌عمران، نکته ظریفی مندرج است. آیه مربوط به جنگ مسلمانان با کفار در غزوه بدر است، آنجا که آیه از مومنان نام می‌برد، جنگ آنان را جنگ ایدئولوژیک و جنگ عقیده می‌نامد، حال آنکه از جنگ کافران، به جنگ‌ عقیده تعبیر نمی‌کند. آیه می‌فرماید: «قد کان لکم آیه فی فئتین التقتا فئه تقاتل فی سبیل الله و اخری کافرها؛» در برخوردی که میان دو گروه روی داد، عبرت و نشانه‌ای برای شما وجود دارد، یک گروه از اینان در راه خدا، یعنی برای ایمان وعقیده‌شان می‌جنگیدند، و اما آن گروه دیگر، کافر بودند. آیه نمی‌گوید که گروه دوم نیز در راه عقیده نبرد می‌کردند، زیرا جنگ آنها واقعا ماهیت ایمانی نداشت.‌

این حقیقت نه تنها درباره انقلاب ما، بلکه در مورد انقلاب صدر اسلام نیز صادق است. انقلاب صدر اسلام در همان حال که انقلابی مذهبی و اسلامی بود، در همان حال انقلابی سیاسی نیز بود، و در همان حال که انقلابی معنوی و سیاسی نیز بود، انقلابی اقتصادی و مادی نیز بود، یعنی حریت، آزادگی، عدالت، نبودن تبعیض‌های اجتماعی و شکاف‌های طبقاتی در متن تعلیمات اسلامی است.‌ در واقع هیچ یک از ابعادی که در بالا به آنها اشاره کردیم، بیرون از اسلام‌ نیستند. راز موفقیت نهضت ما نیز در این بوده است که نه تنها به عامل‌ معنویت تکیه داشته، بلکه آن دو عامل دیگر (مادی و سیاسی) را نیز با اسلامی کردن محتوای آنها، در خود قرار داده است. فی المثل ، مبارزه برای‌ پر کردن شکافهای طبقاتی، از تعالیم اساسی اسلام محسوب می‌شود، اما این‌ مبارزه با معنویتی عمیق توام است.

از سوی دیگر روح آزادیخواهی و حریت در تمام دستورات اسلامی به چشم می‌خورد. در مورد انقلاب خودمان اگر این نظریه درست باشد که ماهیتی اسلامی دارد، یعنی انقلابی است که در همه جهات مادی و معنوی، سیاسی و عقیدتی، روح و هویتی اسلامی دارد، در آن صورت تداوم آن و بثمر رسیدنش نیز بر همین مبنا و اساس امکان پذیر خواهد بود. بدین ترتیب وظیفه هر یک از ما عبارت خواهد بود از کوشش در جهت حفظ هویت اصیل انقلاب.

اما اینکه چگونه می‌توان ثابت کرد که این انقلاب، انقلابی اسلامی بوده و هویت دیگری نداشته، بحثی است که در ادامه این نوشتار از دیدگاه آیت الله شهید مطهری، بدان اشاره می‌گردد.

منبع: پیرامون انقلاب اسلامی، شهید مطهری، صص ۴۹-۲۵ (با تلخیص

به کوشش: رضا جاودان