پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
تو نیلوفری گلبرگهایت را باز کن!
نگو: میترسم.
دست بهکاری بزن که از آن میترسی.
شجاعت، آن نیست که هرگز نترسی.
شجاعت، آن است که با وجود ترسهایت اقدام کنی.
در انحراف به چپ و راست است که ذهن پادرمیانی میکند تو را بهخود مشغول میسازد.
در میانه،و در حالت تعادل،مسئلهای وجود ندارد تا ذهن تو را به حل آن مشغول کند.
کسیکه بر روی طناب راه میرود، هرگز به چیزهای بیهوده نمیاندیشد.
زیرا او با چنان خطری عظیم مواجه است که هرگونه اندیشیدن به امری غیر از حفظ تعادل، تعادل او را برهم میزند.
او، به محض آنکه به چیزی میاندیشد، تعادل خود را از دست میدهد.
او برای حفظ تعادل خود، به کوششی لحظه به لحظه نیاز دارد.
انسان ماندن، نیازمند چنین کوششیست.
آنهائی که خوب میخورند به این نکته توجه کنند: خوردن، لزوماً به معنای بردن نیست.
زندگی به قماری میماند؛ عدهای آنرا میبرند و عدهای آنرا میبازند.
آنهائی که هارند و بیمهابا دست بهسوی مال و جن و معنای مردمان دراز کردهاند، بازندگان زبون و حقیر زندگیاند.
آنهائی که ماسک به چهره دارند و چیزی را وانمود میکنند که نیستند، بازندگان هراسان زندگیاند.
هر خوردنی لزوماً بردن نیست.
کسانیکه لباس دین به تن کردهاند تا به تاراج روح مردمان بپردازند، بدانند که خداوند مکارتر از آنان است.
آنها پیش از آن که نیت شوم خود ر عملی کنند، تمامی استعدادهای انسانی خودشان به تاراج رفته است.
سیاستمدارانی که از آجر کوخهای مردمان میدزدند تا کاخ هوسهای خود را بالا ببرند، بدانند که در عرصه بازار زندگی، ورشکستهتریناند.
به اندازه ذره خردلی انحراف به چپ یا راست، تعادل تو را بههم میزند و تو را به دامان سیاه نفسانیت میاندازد.
آری، انسان زیستن و انسان ماندن، به راه رفتن روی طناب میماند.
در حال تعادل، آرامش و سکوتی عظیم تو را فرا میگیرد.
آرامشی که پیش از آن هرگز تجربه نکردهای.
در میانه و در حالت تعادل است که دروازه دلت گشوده میشود.
وقتی تو از میان برخیزی، همه جهان از میان برمیخیزد و باطن خود را نشان میدهد.
آنگاه، هنگامیکه با یک گل روبهرو میشوی، آنرا در زندان مفاهیم ذهنی خود اسیر نمیکنی.
گلی میبینی که همه هستی را در خود دارد.
گلی میبینی که همه خدا را در آئینه جان خود میتاباند.
گلی میبینی که خود در میان نیست؛ نه نامی دارد و نه نشانی.
هیچ مفهومی بین تو و آن گل حائل نمیشود.
همه چهارچوبهای ذهنی فرو میریزند و هستی، پاک و عریان و بینقاب، خود را در برابر نگاه تو آشکار میکند.
جاری میشوی، همچون آّب.
شفاف میشوی، همچون آئینه بیزنگار.
روشن میشوی، همچون آفتاب.
آری، انسان زیستن و انسان ماندن، به راه رفتن بر روی طناب میماند.
تضاد بین تو و دیگران،درگیریهای تو،دشمنیها و کینهها، همه معلول آناند که تو در میان هستی.
وقتی تو در میان نباشی،دیگر هیچکس با خلاء و فضای اثیری دشمنی نخواهد کرد و کینه نخواهد ورزید.
تو چنان از خود پر هستی که هیچکس را یارای آن نیست که از معبر سفت و سخت وجود تو گذر کند.
هیچ شمشیری نمیتواند فضای اثیری را بشکافد.
فضای اثیری، لطیف است.
و همه چیز را از خود عبور میدهد.
قدرت در لطافت است، نه در سفتی و سختی. اشیاء سفت و سخت بسیار آسیبپذیرند.
بسیاری از آدمهای خوب نیز از همین ناحیه ضربه خوردهاند.
آنها همه لوازم پرهیزکاری را فراهم آوردهاند، اما هنوز از خود خالی نبودهاند.
ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی
وانگه برو که رستی از نیستی و هستی
گر خود بتی ببینی، مشغول کار او شو
هر قبلهای که بینی بهتر ز خودپرستی
تا فضل و عقل بینی، بیمعرفت نشینی
یک نکتهات بگویم: خود را مبین و رستی
در آستان جانان، از آسمان میندیش
کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی
همه هستی، آستان و آستانه جانان است.
در آستان و آستانه جانان، در بند فضائل و خوبیهای خود نباش.
اگر تو واقعاً خوب باشی، هیچگاه متوجه خوبی خود نخواهی شد.
زیرا خودی در میان نمانده است تا صفت خوبی خود را ببیند.
همه علم و فضلبینیها به نفس مربوط میشود.
عارفان واصل و وارسته هرگز خود را و نقش خود را ندیدهاند.
آنها هرگز تصویری از خود ترسیم نکردهاند.
این مریدان بودهاند که تلاش کردهاند تا نقشی و تصویری از آنها ثبت و ضبط کنند.
عینالدوله رومی نقاش معاصر مولانا قصد داشت تصویر مولانا را نقاشی کند. روزی در حضور حضرت مولانا نشست، قلم بهدست گرفت و مشغول شد. او تصویری از مولانا ترسیم کرد، اما وقتی دوباره به چهره مولانا نظر انداخت، دید که نقاشی او هیچ شباهتی به چهره مولانا ندارد. دوباره مشغول شد. وقتی اثر تمام شد، به چهره مولانا نظری انداخت و دید که این چهره همان چهرهای نیست که او دیده بود. باز نقاشی او چیزی بود و صورت مولانا چیزی دیگر. او بیست بار نقاشی خود را عوض کرد، اما چندانکه نظر میکرد، چهره مولانا را دیگرگون میدید. متحیر ماند. قلمهایش را شکست. نعرهای زد و بیهوش شد. در این لحظه مولانا این غزل را سرود:
آه، چه بیرنگ و بینشان که منم
کی ببینم مرا چنانکه منم؟!
گفتی: ”اسرار در میان آور.“
کی شود این روان من ساکن؟
اینچنین ساکن روان که منم
بحر من غرقه گشت هم در خویش
بوالعجب بحر بیکران که منم!
این جهان وان جهان مرا مطلب
کاین دو، گم شد در آن جهان که منم
فارغ از سودم و زیان، چو عدم،
طرفه بیسود و بیزیان که منم!
گفتم: ”ای جان! تو عین مائی.“ گفت:
”عین چبود درین میان که منم؟“
گفتم: ”آنی“. بگفت: ”های! خموش!
در زبان نامدست آنکه منم.“
گفتم: ”آندر زبان چو در نامد،
اینت گویای بیزبان که منم!“
میشدم در فنا چو مه بیپا
اینت بیپای پادوان که منم!
بانگ آمد چه میدوی؟ بنگر
در چنین ظاهر نهان که منم
شمس تبریر را چو دیدم من
نادره بحر و گنج و کان که منم
حقیرترین آدمها،
کسانی هستند که خود را صاحب فضل و کمال میبینند.
اینگونه آدمها، شهوت مرید دارند.
آنها برده و وابسته مریدان خود هستند.
آنها خود را قله میبینند و علیرغم ادعاشان، درهپروری میکنند.
زیرا اگر درهها نباشند،
قلههای وجود آنها نیز بهچشم نمیآیند.
آنها، علیرغم ادعاشان،
دوست دارند مردم را حقیر و پست ببینند.
اگر آنها رزی به بهشت درآیند
و گناهکاران را گرداگرد خداوند ببینند، برآشفته میشوند.
آنها بهشت را در انحصار خود میدانند.
زهی حماقت و نادانی!
فرزانگان، معمولیاند، بینشاناند، امیاند.
فرزانگان به مقام بی”خود“ی رسیدهاند.
فرزانگان،همچون ابرهای آسمان،بیخانماناند.
آنها آزادند و به هر کجا که بخواهند سفر میکنند.
اگر همهٔ دانشهای جهان را نیز گرد بیاوری، اما هنوز از نفس در تو نشانی باشد،
مطمئن باش که در خدمت شیطان قرار خواهی گرفت.
کسیکه گمان میکند به منزل رسیده است،
هنوز در راه است.
کسیکه به منزل میرسد، گمان منزل نیز در او محو میشود.
او پی میبرد که هیچ منزلی وجود ندارد.
خداوند انسان را به منزل نمیرساند، بلکه او را به صراط هدایت میکند.
صراط، یعنی راه؛ راهی که از تو تا به هستی مطلق کشیده شده است؛
راه بینهایت.
مسیحا برزگر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست