سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
دین و ایدئولوژی

تفكیك دین و ایدئولوژی، پدیدهای است كه از نیمهٔ دوم دهه شصت و خصوصاً بعد از فروپاشی ماركسیسم، در متن جریان روشنفكرانهٔ دینی شكل میگیرد. چه این كه تفسیر ایدئولوژیك دین از نیمهٔ دوم دههٔ چهل بروز مییابد و در طول دههٔ پنجاه، شاخص روشنفكری دینی میشود و در دههٔ شصت، راه افول را میپیماید. نكتهٔ شایان توجه، این است كه تفسیر ایدئولوژیك و غیر ایدئولوژیك دین، هر دو تابع جریان گستردهتری هستند كه بر ذهنیت روشنفكری در ایران و یا فراتر از آن، در كشورهای اسلامی و حتی در جهان سوم حضور دارد. روشنفكری در ایران، از دههٔ بیست به بعد، با حضور ماركسیزم، بار ایدئولوژیك چپ دارد. روشنفكری دینی نیز كه به دلایلی در دههٔ چهل به بعد، به صورت واقعیتی اجتماعی درآمد با تأثیر از این محیط، به تفسیر ایدئولوژیك دین پرداخت. از دههٔ شصت به مرور، روشنفكر ایرانی در داخل و خارج از كشور، به تخلیهٔ بار ایدئولوژیك پرداخت و بعد از فروپاشی ماركسیزم، آخرین سنگرهای ایدئولوژیك نیز كه به نام «ایدئولوژی علمی» شهرت یافته بود، در هم ریخت و به دنبال آن، روشنفكری دینی نیز به آنچه نزدیك به دو دهه، در باب «دین ایدئولوژیك» پرداخته بود، پشت كرد.
به معنای مثبت، ایدئولوژی كه تا قبل از دههٔ شصت در بین روشنفكران ایرانی حضورداشت، همان «ایدئولوژی علمی» بود كه ماركس، آن را در حاشیهٔ معنای دیگری به كار میبرد كه مذموم بود. دكتر شریعتی با استفاده از موقعیت ممتازی كه این لفظ، بین روشنفكران داشت، آن را بیشتر در ابعاد ارزشی به كار برده و در برابر جهانبینی قرار داد.۱ و در این تقابل، «جهانبینی» به عنوان اصل، و «ایدئولوژی»، فرع بر آن شمرده شده و براین اساس، جهانبینیتوحیدی اسلام، زیر بنا، و ایدئولوژی اسلامی، روبنای آن معرفی شد. این تقسیمبندی، موجب شد تا متفكرین مسلمانی كه بر مبنای «حكمت شیعی» میاندیشیدند، دو لفظ «جهانبینی» و «ایدئولوژی» را مرادف با «حكمت نظری» و «حكمت عملی» قرار دهند و «مكتب» را كه در تعابیر دكتر شریعتی، جامع «جهانبینی و ایدئولوژی» بود، شامل این دو بخش، و در معنایی، مرادف با «فلسفه به معنای اعم» به كار ببرند.
حكمت نظری، دانشهایی را شامل میشود كه به بحث از هستیهایی میپردازند كه با صرف نظر از اراده و اعتبار انسانی، موجوداند. و به همین دلیل، «مبدأ و معادشناسی» و «علوم طبیعی و ریاضی» و دانشهایی نظیر «نفس شناسی» را شامل میشود و حكمت عملی، شامل دانشهایی است كه با اراده و اعتبار انسان، موجود میشوند، نظیر «اخلاق»، «تدبیر منزل» و «سیاست مدن». بدین ترتیب، جهانبینی، به بحث از هستیها و ایدئولوژی، به بحث از «بایستیها و شایستگیها» میپرداخت.
شهید مطهری در برخی از آثار اخیر خود۲، لفظ جهانبینی و ایدئولوژی را به همین معنا به كار میبرد و ذهنیت عمومی جامعه مذهبی و روشنفكری نیز با این معنا مأنوس بود.
«ایدئولوژی»، با مسیری كه شریعتی برای آن هموار كرد، در نهایت، معنائی نزدیك و یا مرادف با «حكمت عملی» را پیدا كرد. اما در نزد «ماركس» و آنچنان كه بعد از او در جامعهشناسی معرفت، به وسیلهٔ «مانهایم» به كار برده میشد، معنای دیگری دارد. ایدئولوژی در نزد ماركس، تنها شامل «ارزشها» نمیشود. جهانبینی و مكتب و دین را نیز در برمیگیرد. «قضایای ارزشی» و «گزارههای غیرارزشی» كه بحث درباره «هستی»ها هستند، دو دوسته قضایایی میباشند كه در قلمرو ذهنیت انسانی پدید میآیند و ایدئولوژی، علاوه بر آن كه همهٔ صحنههای ذهنی را فرا میگیرد، ریشه در گرایشهای عملی افراد، طبقات و یا جوامع دارد.
ماركس، معرفت بشری را دارای تعینی اجتماعی و طبقاتی میداند و معتقد است نحوهٔ تفكر هر كس، به كار، شغل و طبقهای وابسته است كه به آن تعلق دارد. او همهٔ اندیشههای بشری را اعم از آن چه دربارهٔ «هستی»ها و «بایستی»ها به صورت عقیده، دین و مكتب، ظاهر میشوند، بازتاب شرایط اجتماعی و اقتصادی خاصی میداند كه به تناسب ابزار تولید و شرایط مادی و اقتصادی جامعه پدید میآیند. او اندیشهٔ افراد دربارهٔ وجود مبدأ و معاد را شایستهٔ یك بحث فلسفی و عقلی و یا ناشی از یك داوری بایستهٔ علمی نمیداند، بلكه همهٔ این عقاید و حتی عقل داوری افراد را نیز با ارجاع به زمینههای اجتماعی آن تفسیر و تأویل مینماید.
مواجههٔ او با اندیشههای افراد، نظیر مواجهه و برخورد «فروید» است، با این تفاوت كه فروید، روانكاوی فردی، و او، روانكاوی اجتماعی و طبقاتی میكند. از نظر ماركس، جامعه در یك حركت دیالكتیكی، همراه با رشد ابزار و شرایط تولید، مناسبات و روابط و اندیشههای اجتماعی نوینی را طلب مینماید. همراه با این تحول، اندیشههایی كه مناسب با شرایط اقتصادی و اجتماعی پیشین، شكل گرفتهاند، محكوم به فنا و نابودی هستند. «ایدئولوژی» در نظر ماركس، مجموعهٔ باورها، عقاید، اندیشهها و افكاری است كه در شرایط پیشین جامعه، شكل گرفته و اینك، علیرغم تحول زیر ساخت اجتماعی، با نظر به گذشته، قصد ابقای آن را نمودهاند. به همین دلیل است كه ایدئولوژی، دارای معنای مثبتی نیست. جامعه در مسیر تحول، اندیشههاو آرمانهای جدیدی را نیز كه مناسب با شرایط تولیدی و اقتصادی نوین است، پدید میآورد. این تولید ذهنی جدید، به دلیل این كه روی به حادثهای دارد كه ناگزیر اتفاق میافتد، برخلاف «ایدئولوژی»، صادق است. ایدئولوژی، روی به واقعیتی دارد كه زمان آن به سرآمده است و اندیشهای است كه تاریخ مصرف آن گذشته است. ماركس در جامعهٔ قرن نوزدهم ، اندیشهٔ صادق را اندیشهٔ كسانی میدانست كه روی به آینده دارند و قصد تبدیل و تفسیر جهان را كردهاند. یعنی طبقهٔ كارگر و "پرولتر" كه طبقهٔ پیشتاز و پیشرو جامعه است. عقاید و اندیشهٔ این گروه، «فلسفهٔ علمی» نامیده میشد. نیز فلسفه علمی، مجموعهای از آگاهیها و دانشهای انقلابی بودند كه در حاشیهٔ معنای مذموم ایدئولوژیهایی كه با پسوند «تخیلی» معرفی میشد، گاه با عنوان ایدئولوژی علمی نیز معرفی میگردیدند.
"مانهایم" كه در ابتدا، خود، یك ماركسیست بود و ساختار تفكر ماركسیستی، تا آخر هم در زندگی او باقی ماند، بعد از "ماكس شلر"، از بنیانگذاران كلاسیك «جامعهشناسی معرفت» است. او دیدگاه ماركس دربارهٔ ایدئولوژی را بر روی خود ماركسیسم واژگونه كرد و گفت كه اگر اندیشههای افراد، بازتاب شرایط اجتماعی آنهاست و اندیشه، همواره بر حسب آنچه یك گروه اجتماعی خاص انتظار دارد، جهت میگیرد و منافع مشاهدهگر، در صورتبندی مفاهیم و زاویهٔ دید او دخیل است، پس اندیشهٔ طبقهٔ كارگر نیز از این قاعده، خارج نیست و همانند دیگر اندیشهها، نسبی بوده و در ردیف آنها قرار میگیرد و امتیازی برای آن نیست. «نسبیت شناخت»، كه منطقاً ملازم با «نسبیت حقیقت» و شكاكیت و سفسطه است، از لوازم «اجتماعی و تاریخی» دیدن اندیشه و تفكر و نفی ثبات و تجرد برای «معرفت و آگاهی عقلی» است. «تاریخی دیدن اندیشه»، ریشه در فلسفهٔ «هگل» دارد. هگل، علیرغم آن كه مدعی عقلانی بودن تاریخ بود، اندیشه و عقل را تاریخی كرد و برای آن، واقعیتی منزه از صیرورت و «شدن»، نپذیرفت.
«نسبیت معرفت»، مشكلی است كه «مانهایم» نیز در صدد گریز از آن بود. او راههای چندی را برای گریز از نسبیت آزمود. از جملهٔ آنها، گسستن ریشههای اجتماعی روشنفكران و قرار دادن آنها در یك فضای خالی بود كه در اثر تكوین انتقاد متقابل و وارستگی دنیوی آنها پدید میآید. این مشكل گشای او، بدل سازی از افسانهٔ ماركسیستی «پرولتاریای ناب» و یا «روح مطلق» هگل است كه در بستر تاریخی خاص، ظاهر میشود.
«مانهایم» در سالهای پایانی زندگی خود در انگلستان، با توجه به بنبستی كه ایدئولوژیها در دفاع از خود دارند، در فكر تدوین نظریهای برای یك «دموكراسی برنامهریزی» شده برآمد. دموكراسی برنامهریزی شده، به نظر او تنها شیوهای از زندگی بود كه میتوانست جامعهٔ بشری را از نظرات حاكمیت ایدئولوژیهای مختلف، مصونیت بخشد. در زندگی دموكراتیك مورد نظر او، همهٔ ابعاد زندگی باید به صورتی مشخص سازمان یابد. هم برای رفاه مادی شهروندان و هم برای وضعیت روحی آنها برنامهریزی شود. او برای پیشگیری از هم گسیختگی و برای حفظ انسجام اجتماعی، به هواداری از «احیای دین» پرداخت و خواستار آن بود تا كلیسای مسیحی به حراست از ارزشهای دموكراتیك گمارده شود.
با حاكمیت نسبیت و شكاكیت، فرصت برای دفاع از هیچ نوع ایدئولوژی باقی نمیماند، زیرا ایدئولوژی، مشتمل بر عقاید ارزشها و باورها است و شكاكیت، هرنوع عقیده و ارزشی را در معرض تزلزل و تردید قرار میدهد، و با تزلزل در عقاید و ارزشها، نوعی از كثرتگرایی و پلورآلیسم، فرصت بروز و ظهور مییابد كه مبتنی بر «تسامح» در زیست و یا احسانی حقیقی به بندگان خداوند و یا همنوعان نیست بلكه كثرتی است كه در آن، هیچ میزان و معیاری برای «حق و یا باطل بودن» عقیده و گرایشی خاص نیست و در عین حال، جامعهٔ آرمانی، بیمعنی است.
پس از طرح مقدمهٔ فوق درباره معنای ایدئولوژی، اینك میتوان از نسبت بین «دین و ایدئولوژی» پرسش نمود. پاسخ از این پرسش، متناسب با تعریفی است كه از ایدئولوژی و دین ارائه میشود.
در پایان دههٔ چهل، هنگامی كه كلمهٔ «ایدئولوژی» به مجموعهٔ واژگان ایرانی وارد شد، دین در نزد متفكرین مسلمان، مشتمل بر عقاید، آگاهیها و دانشهایی بود كه «كلمهٔ توحید» در مركز آن قرار میگرفت و «معاد»، «نبوت»، «اخلاق» و «شریعت» از فرعیات و لوازم دور ونزدیك آن به حساب میآمدند. قلمروی «معرفت دینی»، موضوعاتی را در برمیگرفت كه در بسیاری از موارد، در افق ادراك و دانش عقلی و حسی نیز واقع میشدند، و شناخت عقلی و حسی، در این موارد، در كنار دین واقع نمیشد بلكه در دامنهٔ معرفت دینی قرار گرفته و از این طریق، به متن آن راه مییافت و این البته با آن كه همهٔ احكام عقلی را، به صورت حكم تأییدی (و نه تأسیسی) شامل میشد، به دلیل آن كه از منبع معرفتی فراتری به نام «وحی» تقدیر میكرد، بسیاری از اصول نظری و یا عملی را به صورت تأسیسی القأ میكرد و این اصول، كه براساس براهین عقلی «توحید» و «نبوت»، به اجمال، تأیید میشد، هرگز ضد عقل و یا حس نبود بلكه به گواهی براهین یاد شده، از منبعی «فراعقلی» نازل شده و به همین دلیل، به تعبیر بوعلی، گفتار معصوم نیز در وسط قیاس برهانی قرار گرفته و بدین ترتیب، در مقاربت و نزدیكی «وحی و عقل»، تولید انتاج، آگاهی و معرفت دینی در موضوعات مختلف نظری و عملی بسط و گسترش مییافت.
ویژگی دین در شناخت مبدأ و معاد، و آگاهی و اذعان به لوازم آن، یعنی وحی و شریعت بود. اگر عقل كه حجت درونی خدا بود، به این شناخت دست مییافت، در همنشینی با وحی، میتوانست مسیر تولید و انتاج معرفت و آگاهی دینی را فراهم آورد و دانش دینی را در ابعاد مختلف نظری و عملی، توسعه دهد واگر ذهن، از این مهم باز میماند، گرفتار تصورات و پندارهایی میشد كه فاقد هویت دینی و الهی بود.
متفكرین مسلمان، با حفظ اصول و مبانی فكری خود، ایدئولوژی را به معنای احكام، قوانین و ضوابط عملی به كار بردند، و آن را در برابر احكام و قوانین نظری قرار دادند. با این تعریف، چون احكام عملی میتوانستند مبنای انكار و یا بیتوجهی به مبدأ و معاد، شكل گرفته و یا با اذعان به وحی و براساس استعانت از آن، رشد یافته باشند، ایدئولوژی نیز میتوانست دو صورت دینی و غیر دینی داشته باشد.
حجهٔالاسلام والمسلمین حمید پارسانیا
پینوشتها :
۱- م . آ . ۱۶ / ح صص ۳۱۰ - ۳۰۸
۲- مرتضیمطهری - جهانبینی اسلامی، انتشارات صدرا، صص ۵۲ - ۴۰
۳- "حیرت"، به مثابهٔ گوهر دین.
۴- هیچ فهم دینی، مقدس نیست.
۵- از "دین"، سخن نگوییم، تنها از فهمهای دینی سخن بگوییم!
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست