یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مرثیه برای طبیعتی كه دوستش داشتیم


مرثیه برای طبیعتی كه دوستش داشتیم

رضا بهرامی نژاد را پیش از این كه فیلم مستند ساحل نشینان را از او ببینم با فیلم مستند آقایان پرنده می شناختم این فیلم داستان یك گروه موسیقی بود كه قصد داشتند در یكی از شهرهای شمال كشور كنسرتی را برگزار كنند, اما به دلایل مختلف قادر به انجام این كار نبودند

● نگاهی به مستند ساحل نشینان كار رضا بهرامی نژاد

رضا بهرامی نژاد را پیش از این كه فیلم مستند ساحل نشینان را از او ببینم با فیلم مستند آقایان پرنده می شناختم. این فیلم داستان یك گروه موسیقی بود كه قصد داشتند در یكی از شهرهای شمال كشور كنسرتی را برگزار كنند، اما به دلایل مختلف قادر به انجام این كار نبودند.

ساحل نشینان یك وجه اشتراك با آقایان پرنده دارد و آن هم این كه محل وقوع ماجرا شهرهای شمالی ایران است. ساحل نشینان یكی از قسمت های مجموعه ۲۰ شب به شمار می آید كه اردعطارپور آن را برای شبكه چهار سیما تهیه كرده و قرار است پنجشنبه شب ها ساعت ۲۱ از این شبكه پخش شود. هفته های گذشته مفصل درباره یكی دیگر از قسمت های این مجموعه مستند یعنی MDMA كه كیوان علیمحمدی و امید بنكدار آن را كارگردانی كرده بودند نوشتم كه مستندی بود درباره اثرات مخرب شخصی و اجتماعی قرص های اكس.

ساحل نشینان نیز فیلمی مستند درباره محیط زیست است. بهرامی نژاد سعی كرده به مدد زبان طنز و یك خط كمرنگ روایت تماشاگر را با خود همراه كند و همین قضیه وجه تمایزی می شود میان فیلم او و آنچه تاكنون درباره مقوله ای مانند محیط زیست و به عنوان فیلم مستند مقابل دوربین رفته است. فیلم ساحل نشینان داستان خبرنگاری را دستمایه قرار می دهد كه تصمیم می گیرد در چند روز تعطیلی كه پیش رویش قرار گرفته راهی شمال كشور شود برای مسافرت. اما آنجا به مسائلی برمی خورد كه آن را دستمایه یك گزارش بلند برای روزنامه اش قرار می دهد. او می بیند چگونه طبیعت شمال كشور در حال نابودی است و فضاهای بكر طبیعی یك به یك به دست نابودی سپرده می شوند.

در واقع نقطه عطف فیلم بهرامی نژاد در همین نقطه شكل می گیرد كه او آرام آرام از روایت به مستند می رسد. استفاده از كهن الگوی سفر در روایت و سیری كه شخصیت موجود در فیلم پشت سر می گذارد تا به تجربه ای جدید برسد در فیلم بهرامی نژاد نمودی آشكار دارد.

او در ابتدای فیلم در نمایی نشان می دهد كه خبرنگار وسایل خود را جمع می كند و با تأكید بر این قضیه و پلانی كه نشان می دهد، به اول شخص بودن راوی در طول این سفر نیز تأكید می نماید. این راوی اول شخص به همراه بیننده قرار است مسائل مختلفی را درباره طبیعت و نابودی فضای سرسبز شمال كشور پشت سر بگذارند كه در انتها به تحول برسند. برای تبیین این قضیه فیلمساز اندك اندك از فضای روایی فاصله گرفته و به فضایی شبه مستند نزدیك می شود. برای مقدمه او ابتدا صورت مسأله ای را طرح می كند.

ماشین خبرنگار پیچ و خم جاده چالوس را پشت سر می گذارد. دوربین در همه این لحظه ها اگرچه كاملاً از زاویه دید خبرنگار جاده را نمی بیند، اما چندان از او نیز فاصله نمی گیرد و در زاویه ای نزدیك به چشمان وی واقع می شود. همین موجب می شود كه ما هرچه را راوی اول شخص فیلم می بیند، ببینیم و با او در انتها به درك جدیدی از آنچه مطرح می كند دست یابیم. پیچ و خم جاده ای كه خبرنگار شاهد آن است، پیچ وخمی است كه در صورت مسأله فیلم وجود دارد و باید گام به گام حل شود.

زمانی كه به شمال می رسیم، آنچه تاكنون در قالب زبان تصویر دیده ایم به زبان كلام تبدیل می شود و از طریق گفتار متن درمی یابیم كه چه نكته ای برای خبرنگار در این سفر حائز اهمیت شده است. اینجاست كه كارگردان به شكل آشكار مسأله مورد علاقه خود و آنچه وی را ترغیب كرده به ساخت این فیلم مستند روی آورد را با تماشاگرش در میان می گذارد.

او برای دقایقی كنار جاده توقف می كند و آمار و داده های اطلاعاتی اش را با تماشاگر در میان می گذارد، در اینجا نیز بهرامی نژاد چهره ای مستقیم از او را برای مخاطبش در میان نمی گذارد بلكه می كوشد، تصاویری را خلق كند كه به فضای ذهنی این شخصیت نزدیك شود.

پس از طرح صورت مسأله و ارائه اعداد و آمار نوبت به مرحله پردازش این اطلاعات می رسد. در این قسمت تحقیق یك فیلم مستند همراه كارگردان می شود. فیلمساز آنچه را در مرحله تحقیق به آن دست یافته است به شكل تصویر در اختیار بیننده اش قرار می دهد.

او برای مسائل مختلف زیست محیطی كه بر طبیعت بكر شمال كشور تأثیر گذاشته یافته های عینی ارائه و سعی می كند برای آنچه در قالب كلام و نریشن می آید تصویر مناسبی را هم به بیننده اش نشان دهد. از بین رفتن ساحل، كه اگرچه مدتی تعریف یك محل تفریحی را برای مسافران شمال كشور داشته و حالا به ضد خود بدل شده است و... از نخستین مسائلی است كه در فیلم دوباره طبیعت شمال مورد توجه قرار می گیرد.

خبرنگار دائم در حال جست وجوست تا بتواند فرضیه های خود را اثبات كند. فیلمساز در حین همین تحقیقات و ارائه اطلاعات و آمار برای این كه فضای مرسوم در آثار مستند را بشكند تمهیدی دیگر می اندیشد. او فضای طنز را نیز وارد فیلمش می كند. شكل گیری فضای طنز در این فیلم دو نقش اصلی را برعهده می گیرد ؛ اول این كه فراغت ذهنی برای تماشاگر به همراه می آورد كه از پس ارائه آمار و اعداد و... بتواند لختی تأمل كند و ذهنش را پس از یك بازیافت دوباره با فیلم همراه كند و دوم این كه نگاه انتقادی فیلم را نسبت به آنچه در فیلم مطرح شده دو برابر افزایش دهد.

دیگر نكته ای كه در نحوه چینش و پردازش اطلاعات در فیلم اهمیت دارد، این است كه شخصیت اصلی ساحل نشینان دائم در حال حركت بوده و هیچ كجا برای مدت طولانی متوقف نمی شود. این حركت علاوه بر این كه ریتم اثر را دچار كندی و ملال نمی كند، بلكه فرصتی را پدید می آورد تا فیلمساز نمونه های عینی بیشتری را برای مخاطب خود تصویر كند. تا یك چهارم انتهایی فیلم، تماشاگر همچنان با زاویه دیدی، مشابه زاویه دید خبرنگار وقایع را دنبال می كند، اما تا جایی كه كارگردان فكر می كند توانسته آنچه را كه باید از اطلاعات در اختیار تماشاگر قرار دهد به او این اجازه را می دهد كه از شخصیت اصلی فیلم فاصله گرفته و خود در مقام ناظری سوم شخص مقوله را پیگیری كند.

هنگامی كه خبرنگار به منطقه تالش می رسد و آنجا را به عنوان نوستالژی دوران كودكی اش یاد می كند، دوربین از زاویه دید خبرنگار فاصله می گیرد. این تغییر زاویه دید دو امكان دیگر را برای بیننده فراهم می آورد. اول این كه مخاطب خود را درگیر با مسائل مطرح شده در فیلم و دنیای ذهنی شخصیت اصلی داستان و راوی كه می تواند خود فیلمساز باشد، می بیند و دوم این كه حسن شهابی و نوستالژی شخصیت بیش تر خود را می نمایاند. شكل گرافیكی كادرهای بهرامی نژاد نیز از این پس كمی تغییر می كند. قاب هایی كه تنها به ثبت وقایع برای ارائه مستندات فیلم عمل می كردند، كمی شكل هنری به خود می گیرند و بیش تر شبیه به نقاشی می شوند. كارگردان با این تغییر نشان می دهد كه شكل روایت باز هم تغییر كرده است.

او برای تكمیل روایت خود یكی از ساكنان محلی شمال كشور را نیز به عنوان شاهد در نظر می گیرد و با او به گفت وگو می پردازد. حس درونی این شخص نیز به حرمان آنچه در حال رخ دادن است صحه ای دوچندان می گذارد و تماشاگر را دچار همذات پنداری می كند. اینجاست كه باز هم طنز وشیطنت كارگردان مجدداً رخ می نماید.

این نگاه طنز در اینجا فضایی گروتسك را به وجود می آورد ـ می دانم كه اطلاعات مربوط به فصل هایی كه به عنوان شاهد مثال از آنها استفاده می كنم كمی پس و پیش شده است، اما آنها را این گونه كنار هم قرار داده ام تا بتوانم به نتیجه و روالی منطقی از آن دست پیدا كنم. پسركانی كه با یك موسیقی كلاسیك با ضرباهنگی مشخص داخل آب می پرند و شنا می كنند. این حس همان طور كه بعدها خبرنگار وارد فضای دوران كودكی خود می شود از یك بحران خبر می دهد كه این شادی ها به دلیل استفاده غیرمنطقی از محیط زیست بعدها تبدیل به یك نوستالژی برای همان كودكان خواهد شد.

كات های سریع و جنس موسیقی و بازیگوشی فیلمساز در این صحنه ها بیشتر بیننده را برای لحظاتی وارد دنیای سرخوشانه این كودكان و خانواده هایی كه كنار ساحل دریا نشسته اند می كند. در تقابل با این فصول كه ریتمی تند دارند می تواند نماهایی را در نظر بگیرید كه باران می بارد و قطرات باران آرام آرام از پشت شیشه های ماشین خبرنگار سرازیر می شود. این نگاه غمی را به ذهن متبادر می كند كه این غم نیز حاصل از حرمان طبیعت دارد. طبیعتی كه به شكل نامحدود در اختیار ما انسان ها قرار می گیرد، اما ما به راحتی از كنارش عبور كرده و آن را نادیده می گیریم.

در انتهای فیلم زمانی كه فیلمساز فكر می كند اطلاعاتی را كه باید در اختیار مخاطب قرار داده، شخصیت فیلمش را به سمت تهران- پایتخت و محل ارائه اطلاعات گسیل می كند تا این اطلاعات را منتشر كرده و در اختیار مردم قرار دهد.

در اینجا دوباره به همان عناصر روایی ابتدای فیلم باز می گردیم. الگوی روایتی سفر به تكامل رسیده و شخصیت اصلی با اطلاعاتی كه به دست آورده بر انگیزه خود از این سفر رسیده است. پس جاده هموارتر می شود برای بازگشت، اما مكثی كه كارگردان در این بخش انجام می دهد كمی با ریتم دیگر نقاط فیلم یكسان نیست.

او اگرچه مقدمه را در روالی منطقی برای تماشاگرش تبیین می كند، اما آنقدر مستندات خود را در قالب تصویر به او ارائه داده كه حالا به او اجازه می دهد خود قضاوت كند. به گفته ای دیگر شیوه نتیجه گیری در تقابل با برخی اندیشه های مطرح شده در فیلم قرار می گیرد، این كه فیلمساز از زبان شخصیت خود همه چیز را بیان كند چندان جالب به نظر نمی رسد. بهرامی نژاد می توانست در انتها فقط با اعلام این نكته كه سفر خبرنگار خاتمه یافته، تماشاگر را رها كند و یا فضایی را در اختیارش قرار دهد تا با برنامه ای دیگر در تلویزیون سرگرم شود لختی درنگ كند و به تفكر درباره آنچه در این ۳۰ دقیقه دیده بنشیند این كه خبرنگار فكر كند باید این گزارش را روز بعد روی میز سردبیر قرار دهد و چه و چه فضای مناسبی برای مخاطب نیست. زیرا ذهن او را درگیر با نكته ای می كند كه چندان با كلیت كار همسویی ندارد.

فیلم های مختلفی درباره مسائل محیط زیست جلوی دوربین رفته است با توجه به گسترش صنعت گردشگری این فیلم ها را می توان از این زاویه نیز مورد توجه قرار داد زمانیكه ما منابع طبیعی و گردشگری خود را نابود می كنیم به نوعی صنعت گردشگری را نیز دستخوش بحران كرده ایم. یعنی فیلمی مانند ساحل نشینان از این منظر نیز حائز اهمیت می شود این كه درختان قطع می شوند، ساحل از بین رفته و جای جنگل و ساحل را كه ماهیت طبیعی شمال كشور است و ما آن را بنابه مختصات جغرافیایی در ذهن این گونه می شناسیم، توسط فیلمسازان مختلفی بازگفته شده است، اما بهرامی نژاد می كوشد زبان تازه ای را برای آن پیدا كند در این امر نیز تا حد زیادی موفق به نظر می رسد.

این تفاوت از نگاه و شیوه های بیانی سینمای مستند كه در دنیا جایگاه تازه ای برای خود پیدا كرده، اما هنوز نتوانسته بود مستندسازان ایرانی را متقاعد كند كه دست از سینمای مستند كلاسیك بردارند و به سمت این نوآوری ها بروند دو قسمتی كه از مجموعه ۲۰ شب پخش شده جالب توجه است. حال باید منتظر بخش های بعدی این مجموعه مستند ها بمانیم تا ببینید آیا این ساختار شكنی ها ادامه خواهد داشت یا خیر؟

رامتین شهبازی



همچنین مشاهده کنید