دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
مجله ویستا

جایگاه عشق در ازدواج


جایگاه عشق در ازدواج

یکی از مسائلی که همیشه ذهن مرا به خود مشغول می کند, جایگاه عشق در ازدواج است

یکی از مسائلی که همیشه ذهن مرا به خود مشغول می‏کند، جایگاه عشق در ازدواج است. به راستی عشق چیست؟ آیا عشق، گناه است؟ آیا ازدواج بدون عشق ، می‏تواند معنایی داشته باشد؟ عشق باید قبل از ازدواج به وجود آید و یا بعد از آن؟ آیا هر عشقی ضرورتاً باید منجر به ازدواج شود؟ آیا عشق لزوما باید انسان را به طرف انسانی دیگر سوق دهد؟ عشق به چه عواملی بستگی دارد و چگونه به وجود می‏آید؟ عشق چگونه استمرار می‏یابد و چگونه خاتمه می‏یابد و یا چگونه رشد پیدا کرده، به تعالی می‏رسد؟

● عشق، عالی‏ترین تجلی روح انسان

به راستی عشق چیست؟ عشق را می‏توان جاذبه و کشش قلبی انسان به سوی کمال و جمال دانست. زیبایی ، یکی از کمالات است و زیبای مطلق ، خداست. عشق را جز با عشق نمی‏توان شناخت. عشق را جز عاشق نمی‏تواند درک کند؛اما برای نزدیک شدن موضوع به ذهن ، می‏توانیم از مثال‏های موجود در مراتب پایین‏تر موجودات زنده استفاده نماییم.

جذبه ی پروانه به سوی شمع، کشش شاخ و برگ درختان به سوی نور، کشش ریشه‏ها به سمت خاک ، گرایش انسانی که در تاریکی قرار می‏گیرد ، به سوی هر نقطه ی نورانی ، کشش برخی حیوانات به طرف جریان‏ها و میدان‏های مغناطیسی و نظایر آن، می‏توانند نمونه‏هایی از این قبیل باشند.

عشق در مرتبه‏ای بسیار عالی‏تر و به عنوان عالی‏ترین تجلی عالم هستی ، قلب انسان را به سوی کمال و زیبایی مطلق سوق می‏دهد. انسان را خدا به گونه‏ای آفریده است که وقتی به سوی نور وجود مطلق متمایل می‏شود ، با تمام وجود به سمت آن کشیده می‏شود. به این ترتیب، عشق کشش قلب انسان به سوی خداوند است.

حب یا عشق، ماهیتی انسانی دارد و هدف اصلی آن نیز خداست؛ ولی این که چرا عشق که اصالتاً می‏باید متوجه خدا باشد، به انسان‏ها تعلق پیدا می‏کند، سوالی است که می‏توان به این طریق به آن پاسخ داد

عشق در مراتب پایین‏تر انسانی به سمت نشانه‏هایی از جمال و کمال الهی که در انسان‏ها به ودیعه گذاشته شده است، متوجه می‏شود. انسانی که هنوز نمی‏تواند درکی از جمال و کمال مطلق داشته باشد ، لاجرم به سوی جمال‏های عینی و قابل رؤیت کشیده می‏شود و به سوی کمالات و عواطف انسانی که نشانه‏هایی از رأفت الهی در وجود انسان هستند، سوق پیدا می‏کند. به عبارت دیگر، عشق یک انسان به انسان دیگر، اگر خالی از هواها و امیال باشد، نشانه‏ای از عشق به کمال مطلق است.

● عشق یا هوای نفس

با توضیحی که دادیم ، عشق را می‏باید عامل تکامل‏بخش انسان بدانیم. بنابراین ، باید آن را از ارضای نیازهای معمولی و مشترک حیوانی متمایز نماییم. اگر ما برای رفع نیازهای خود به چیزی یا به انسانی نیازمند باشیم ، این نیاز میان ما و آن شی‏ء یا انسان، نوعی وابستگی ایجاد می‏کند؛ ولی این وابستگی را نباید با کشش عاشقانه یکی بدانیم و این را باید از نوع هوای نفس بدانیم؛ حال آن که عشق از جمله صفات برتر و متعالی انسانی است. هدف هوای نفس، ارضای خویشتن است؛ ولی هدف عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتی اگر به فنای عاشق بینجامد. بنابراین، ملاک مشخص برای تمیز بین عشق و کشش امیال، در همین است که عاشق درصدد رضایت معشوق است و نه رضایت خویش. عاشق وقتی با معشوق کامل مواجه می‏شود، می‏خواهد همه چیز و حتی خود را از دست بدهد و عبارت معروف حافظ که می‏گوید:

ـ میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

ـ تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز

اشاره به این دارد که می‏باید فردیت فرد و خود بودن او نیز زایل شود تا معشوق نزد وی تجلی کامل بیابد. با این توصیف، باید عشق یک انسان به انسان دیگر را از تمایلات و کشش‏های مبتنی بر نیازهای وی ، منفک و مجزا کرد. به این ترتیب است که اگر فردی نشانه‏ای از عشق را در دل خویش نسبت به فردی دیگر دارد ، می‏باید در درجه ی اول به معشوق خود بیندیشد و نه به خویشتن خویش. اگر برای ارضای تمایل خود ، معشوق را به صورت‏های مختلف قربانی می‏کند و از آن جمله دست به عملی می‏زند که آبروی وی را خدشه دار می‏سازد ، باید مطمئن باشد که این عشق نیست؛ بلکه یک کشش از نوع حیوانی است.

● عشق مکمل ازدواج است

با این بحث، به موضوع جایگاه عشق در ازدواج وارد می‏شویم. سؤال این است که اگر کسی فردی از جنس مخالف را دوست بدارد و به راستی عاشق او باشد ، آیا این امر می‏تواند تنها عامل تعیین کننده ی ازدواج آن دو به شمار آید؟ باید در پاسخ بگوییم: نه؛ زیرا ازدواج در حقیقت نوعی مشارکت اجتماعی است که در آن، دو انسان می‏باید از جهات گوناگون با یکدیگر تناسب عملی داشته باشند که از آن جمله ، تناسب اعتقادی ، اجتماعی ، عقلانی ، تحصیلی و... است. انسان در ازدواج ، تمامی نیازهای سطوح مختلف خود را از ابتدایی‏ترین نیازهای حیوانی تا عالی‏ترین نیازهای انسانی به مشارکت می‏گذارد. برای تشکیل یک خانواده ، می‏باید تناسب بین دو انسان برای برآوردن تمامی نیازها در حد بالایی وجود داشته باشد. بنابراین، برای ازدواج می‏باید ما به انسانی بیندیشیم که بتواند قسمت اعظم نیازهای مختلف ما را مرتفع کند.

● عشق می‏تواند مکمل ازدواجی صحیح باشد و نه تنها عامل تعیین کننده ی آن.

باید اذعان کنیم که با وجود اهمیت و تعالی عشق در زندگی ، نیازهای واقعی انسان نیز حقیقتی انکارناپذیرند. انسان عاشق نمی‏تواند به عشق اکتفا کند و از نیازهای خود از این طریق چشم بپوشد. عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتی اگر به فنای عاشق بینجامد. بنابراین، ملاک مشخص برای تمیز بین عشق و کشش امیال، در همین است که عاشق درصدد رضایت معشوق است و نه رضایت خویش. عاشق وقتی با معشوق کامل مواجه می‏شود ، می‏خواهد همه چیز و حتی خود را از دست بدهد. از این رو، بهتر است که برای ازدواج انسانی را انتخاب کنیم که در برآوردن نیازهای مختلف، ما را یار، همراه و همسر باشد؛ نه این که تنها به دلیل عشق، انسانی را برگزینیم که از جهات مختلف با ما تباین داشته باشد. بد نیست در این جا اشاره به سرنوشت دختران و پسران بسیاری داشته باشیم که تنها به انگیزه ی علاقه‏مندی دست به ازدواج زده و از آن پشیمان شده‏اند. ازدواجی که بدون توجه به نیازهای گوناگون انسان، حتی نیازهای مربوط به خور و خواب و امیال جنسی صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید، بسیار زود شکست خواهد خورد.

● عشق در قلب سالم جوانه می‏زند و در آن رشد می‏کند

با این عبارت، وارد این موضوع می‏شویم که عشق قبل از ازدواج، اساسی‏تر و با دوام‏تر است یا عشق بعد از ازدواج؟ باید به این نکته توجه کنیم که عشق در بستر قلب سالم ، حقیقت‏جو و به دور از تعصبات و هواهای نفسانی ، جوانه می‏زند و رشد پیدا می‏کند. در صورتی که ما انسان‏ها در تلطیف و تطهیر روح خود بکوشیم و هر روز خویش را برتر و والاتر از روز قبل قرار دهیم و غل و غش را از درون خود برانیم ، قلب را بستر جوانه زدن عشق و رشد روزافزون آن ساخته‏ایم.

بدین ترتیب ، پس از آن که انسان مناسبی را برای ازدواج برگزیدیم و با او در یک مشارکت انسانی وارد شدیم ، باید منتظر آن باشیم که عشقی پاک میان ما زاده شود و به کمال برسد و در سایه ی لطف و مرحمت الهی به معشوق حقیقی متصل گردد. چنین عشقی ، در زندگی روشنایی می‏آفریند و هر قدر زن و شوهر به پختگی و کمال نزدیک‏تر می‏شوند ، پاکی و خلوص این علاقه‏مندی را بیش از پیش در قلب خود احساس می‏کنند.

بنابراین، بیاییم برای این که عشق را زنده نگه داریم، پاسدار حریم آن باشیم و آن را به عنوان گل سرسبد نعمت‏های الهی به‏انسان‏ها هدیه دهیم؛ در کمال و صلاح درونی خویش بکوشیم و از این طریق، دنیا را تبدیل به گلستان عشق کنیم.

منبع : پرسمان – با تغییر و تلخیص

نویسنده : محمدرضا احمدی