چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

ایران و روسیه در بازی بزرگ


ایران و روسیه در بازی بزرگ

سفرنامه ها و شرق گرایی

در مجموع می توان گفت شرق گرایی روسیه برخلاف شباهت های بسیار با شرق گرایی سایر کشورهای غربی، ویژگی های خاص خود را داشت که آن را به نسخۀ متفاوت و اغراق آمیزی از شرق گرایی کشور های غربی تبدیل می ساخت. بنابراین در این کتاب دو مسئله مورد توجه قرار می گیرد: اوّل بررسی سفرنامه هایی که مسافران روس در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دربارۀ ایران نوشتند و اطلاعاتی که این آثار دربارۀ اوضاع ایران ارائه می دهند. دوم استفاده از این سفرنامه ها به عنوان مبنایی برای مطالعه و بررسی شرق گرایی روسی. این دو موضوع با یکدیگر مربوط هستند. اطلاعات مستند موجود در سفرنامه ها را نمی توان بدون در نظر گرفتن تأثیر شرق-گرایی روسیه بر تعصب ها وپیش داوری های نویسندگان و در نتیجه تغییرهایی که آنها در حقایق مورد مشاهده ایجاد می کردند، بررسی کرد.

روابط ایران و روسیه در سه قرن اخیر از فراز و نشیب بسیار برخوردار بوده است. برای درک تاریخ این روابط، بررسی سفرنامه‌ها می‌تواند در روشن کردن نگاه روس‌ها نسبت به ایران و ایرانیان مفید و موثر باشد. برای روسیه روابط با ایران از قرن هجدهم به بعد، روابطی بسیار پر اهمیت شد. روسیه پس از شکست در جنگ‌های کریمه (۵۶-۱۸۵۴) در برابر دولت عثمانی، که از حمایت انگلستان و فرانسه هم برخوردار بود، ناچار به عقب‌نشینی از اروپا شد. پس از آن برای روسیه ضرورت توجه به شرق و سرزمین‌های آسیایی آشکار شد. سفرنامه‌های مسافران روس برای شناخت سرزمین‌های شرقی، تعیین اهداف و روش‌های مناسب برای روسیه تزاری، می‏توانست نقش مناسبی را برعهده بگیرد. برای دولت روسیه که نمی‌توانست در اروپا به رقابت‌های خود با قدرتهای اروپایی ادامه دهد، سرزمین‌های غرب آسیا از جاذبه بسیاری برخوردار شد، که ایران هم در این قلمرو قرار گرفته بود.

روسیه تزاری با تمرکز بر سیاست نگاه به شرق، سیاستی را طراحی و اجرا کرد، که هم در انقلاب اکتبر و پس از آن و هم در ایران پس از فروپاشی اتحاد شوروی تکرار شد. در شرایط پس از انقلاب اکتبر که بلشویک‌ها از گسترش انقلاب در اروپا مأیوس شدند، به سوی شرق برگشتند، آنها گفتند راه انقلاب جهانی پرولتاریایی نه از بن و پاریس، بلکه از کلکته و شانگهای می‌گذرد (ن.ک. الهه کولایی، استالین گرایی و حزب توده ایران، تهران: میزان، ۱۳۸۷). به همین ترتیب هم پس از فروپاشی اتحاد شوروی، رهبران فدراسیون روسیه که از گسترش و اجرای سیاست غرب‌گرایی (ارو- آتلانتیکی) ناامید شدند، این بار با اجرای سیاست اوراسیا‏گرایی جدید، توجه به شرق و اجرای سیاست خارجی مبتنی بر ژئوپلیتیک روسیه را هدف قرار دادند(ن ک. الهه کولایی، سیاست و حکومت در فدراسیون روسیه، تهران: انتشارات وزارت امورخارجه، ۱۳۸۵).

برای دولت روسیه تزاری، ایران می‌توانست زمینه‌های مناسبی را برای توسعه روابط همه جانبه ارائه کند. عرصه‌ی تجاری مهم‌ترین بخش این روابط را تشکیل داده بود (ن ک. الهه کولایی و دیگران، نه شرقی نه غربی، تهران: میزان، ۱۳۸۷). ایران یکی از عرصه‌های رقابت‌های استعماری روسیه و انگلیس بود، که در قرن نوزدهم به "بازی بزرگ" مشهور شد. رودیارد کیپلیگ این روابط را با این عنوان مورد اشاره قرار داده بود. در پرتو رقابت یاد شده، برای روسیه تزاری شناخت زمینه‌های نفوذ و مسیرهای پیشبرد اهداف گوناگون آن بسیار مهم برآورد می‌شد. بر همین اساس سفرنامه‌های روس‌ها به ایران، در پرتو این رقابت گسترده و پیچیده، یکی از ابعاد این رقابت‌ها را تصویر می‌کند. بدست آوردن تصویری واقعی از شرایط اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی ایران، طراحی و اجرای سیاست خارجی کارآمد برای روسیه را میسر می‌ساخت.

نکته بسیار مهم در این سفرنامه، نگاه فوق‌العاده تحقیر‌آمیز مسافران روس نسبت به فرهنگ و آداب و رسوم ایرانیان است. در این سفرنامه‌ها روس‌ها می‌کوشند با ترسیم عقب‌ماندگی‌های یک جامعه اسلامی، خود را در مقام یک دولت اروپایی قرار دهند که برای رفع دشواری‌ها و فلاکت‌های این مردم دارای رسالت نجات‌بخشی است. البته این نکته نیز در مورد توجه قرار داشت که روسیه در اصل یک کشور اروپایی است، بدون آنکه توجه شود، بیش از نیمی این سرزمین در آسیا قرار گرفته و دارای ویژگی‌های دیگر جوامع آسیایی است. بیشتر مسافران روس با بیان و توصیف ابعاد مختلف زندگی مردم ایران، ضمن خوار شمردن و تحقیر آن، برای نمایش برتری ویژگیهای شهری و اروپایی خود کوشیدند. آنها در این راه سیاست خود را برای نجات و هدایت جامعه فقر زده و فلاکت زده ایرانی را برجسته می‌کردند. سفرنامه نویسان روس از مشکلات گوناگون جامعه خود، که تنها بخش‌ کوچکی از آن در اروپا در تعامل با کشورهای اروپایی قرار داشت و جلوه‌های تمدن جدید را تجربه می کرد، چشم‌پوشی می‌کردند. آنها تلاش داشتند وانمود کنند مردم ایران به آن ها نیاز دارند. حتی تمایل مردم ایران را برای سلطه روسیه مطرح می کردند تا از این راه زمینه را برای اجرای سیاست‌های استعماری روسیه فراهم آورند.

ایران در قرن نوزدهم که قاجاریه سیاست و اقتصاد کشور را در کنترل و اداره خود داشت، با رقابت گسترده روس و انگلیس در سراسر کشور مواجه بود. پادشاهان قاجار می‌کوشیدند در برابر این فشارها، به هر دو قدرت استعمارگر امتیاز بدهد، تا قدرت خود را در داخل کشور حفظ کند. در کتاب یلنا آندری یوا که رساله دکترای خود را در مورد شرق‌شناسی روسی و نگاه روس‌ها نسبت به ایران، برای پاسخ به نیازهای گوناگون روسیه به ویژه در رفع پیچیدگی‌های هویتی خود به پایان رساند. او سفرنامه‌های مسافرانی را که از روسیه به ایران آمدند و بسیاری از آنها مأموریت‏های نظامی داشتند، مورد بررسی قرار داده است. بی‌تردید این کتاب یکی از کم‌نظیرترین آثار در این زمینه به زبان فارسی بشمار می‏آید، هرچند تحقیر‌ها و توهین‌های مسافران روس در برخی موارد، از ظرفیت خواننده ایرانی خارج می شود، ولی مترجمین با حفظ امانت، و بویژه برای نمایش در آوردن نگرش‏ها و دیدگاه‏های روس‌ها نسبت به ایران که در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم به ایران سفر کرده‌اند، این دیدگاهها را منعکس ساخته اند.

نویسنده کتاب ایران و روسیه دربازی بزرگ(سفرنامه ها و شرق گرایی) اِلِنا آندری یوا استادیار تاریخ در مؤسسۀ نظامی ویرجینیا است و در این مؤسسه به تدریس مطالعات خاورمیانه و تاریخ جهان مشغول است. او مقاله هایی هم در مورد ادبیات فارسی و دری، شرق گرایی روسی و مسافران روسی در ایران نوشته است. این کتاب نخستین کتابی است که ۲۰۰ سفرنامۀ روسی را که در بارۀ ایران نوشته شده و در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم منتشر شده را مورد تحلیل قرار می دهد و دریچه منحصر به فردی را به سوی تاریخ ایران عهد قاجار (۱۷۹۷-۱۹۲۵) باز می کند. این سفرنامه ها، با چند استثنای جزیی، بیشتر به روسی نوشته شده اند و بسیار مورد بی توجّهی کارشناسان روسی، غربی و ایرانی قرار گرفته بودند. بنابراین آنها به عنوان منبع ارزشمندی در مورد تاریخ ایران دوران قاجار ایفای نقش می-کنند. دورانی که تا چندی پیش در مورد آن بدفهمی و بی توجهی وجود داشت.

این سفرنامه ها اطلاعات گرانبهایی را در مورد جنبه های گوناگون زندگی ایرانی ها در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم ارائه می دهد. این اطلاعات شامل توصیف شهرها و خانه ها، زندگی روزمرّه و رسوم گروه های مختلف اجتماعی، مذهبی و قبیله ای، روابط خانوادگی و جایگاه زنان و اسلام شیعی و مناسک آن می-باشد. آنها شامل داستان ها و حکایاتی زنده و اغلب طنزآلود ونیز نقشه ، نقاشی و عکس هستند. بیشتر سفرنامه ها به وسیلۀ افسران نظامی و دیپلمات های روسی نوشته شده، که بازیگران فعالی در «بازی بزرگ» - رقابت بین روسیه و بریتانیا برای سلطه بر شرق- بوده اند. این موضوع این مطالعه را به منبع منحصر به فردی در مورد "بازی بزرگ" بدل ساخته است که تا کنون بیشتر از دیدگاه بریتانیایی ها تحلیل شده است. کتاب ایران و روسیه در بازی بزرگ(سفرنامه ها و شرق گرایی) در حالیکه هدف اوّلیۀ خود را بر روی تأکید تخصصی آکادمیک روی استعمارگرایی، اسلام و شرق گرایی و تاریخ ایران، روسیه و خاورمیانه قرار داده است، مورد توجّه و علاقۀ طیف گسترده ای از خوانندگانی قرار خواهد گرفت که می کوشند درک عمیق تری از تاریخ و مذهب بازیگران معاصر این بخش از جهان بدست آورند.

سفرنامه ها از دیرباز در میان مردم طرفداران بسیاری داشته اند. جذابیت سفرنامه ها در همراهی خیالی خواننده با نویسنده در طی تجربه های غریب همچنین ارائه اطلاعات تازه و نیز سرگرمی حاصل از مطالعه آنها بوده است. در حقیقت خوانندۀ یک سفرنامه می-تواند بدون تحمّل مشقّت های سفر در تجربۀ ماجراهای گوناگون شریک شده، اطلاعات مفیدی دربارۀ قلمروها و سرزمینهای ناشناخته به دست آورد. خوانندگان سفرنامه ها با استفاده از قوّۀ تخیل خود می توانند، در حالیکه با آرامش در خانه شان نشسته اند، همراه با نویسندگان سفر کرده و دور دنیا را سیاحت کنند. در حقیقت سفرنامه ها راه سفر را برای کسانی که قادر به انجام آن نمی باشند، می گشایند. سفرنامه ها که حاصل تجربیات شاهدان عینی هستند، مطالب جذّاب بسیاری در بارۀ حوادث تاریخی و زندگی روزمره مردم گوناگون در اختیار خوانندگان قرار می-دهند. اثر پیش رو جنبۀ شخصی استواری دارد.

دلبستگی شدید نویسنده کتاب به ایران و مطالعاتی که دربارۀ این کشور داشته، او را به بررسی تجربیات و مشاهدات مسافرانی که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به ایران سفر کردند و نیز درک و دید کلّی این مسافران نسبت به ایران واداشت. در این تحقیق دویست سفرنامه بررسی شد که اطلاعات پرارزشی دربارۀ ایران و ایرانیان و روابط ایران و روسیه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در بر داشت.. علاوه بر کسب اطلاعاتی ارزشمند دربارۀ ایران، آندری یوا متوجه شد که در این بررسی، با مطالعۀ تاریخ سیاست های استعماری و روشنفکری روسیه نیز ارتباط پیدا می کند. نکتۀ اصلی این بود که برای مطالعۀ «میزبانان» ناگزیر از شناخت نگاه کلّی حاکم برخود مسافران هم بود. این مسئله او را به کنکاش و بررسی روح و هویت روسی، که همانند جغرافیای این کشور میان شرق و غرب، به دو پاره تقسیم شده است، واداشت.

بررسی و دریافت وجود این شکاف دردناک تاریخی در هویت ملّی روسی، سبب شد درک بهتری از نوع رفتار و نگاه روس ها به جهان پیرامون و به ویژه همسایۀ جنوبی آن، ایران ایجاد شود. جالب اینجاست که با بررسی و شناخت این رویکردها و برداشت ها، می-توان به روشنی مسیر آن را در همۀ تحلیل ها و اظهار نظرهای روس ها دربارۀ ایران مشاهده کرد. او به عنوان یک روس که در اوج تقابل «شرق - غرب» در دوران اتحّاد جماهیر شوروی رشد یافت، بر آن بود تا دربارۀ هویت روسی، آن گونه که هموطنانش در گذشته آن را درک می کردند، تحقیق کند. منابع غنی اطلاعات موجود در این سفرنامه ها او را در درک و شناسایی چگونگی مواجهۀ هموطنانش با تناقض های هویّتی خود، یاری داد. او در نتیجۀ این مطالعات دریافت که آنها چگونه خود اروپایی (ظاهراً اروپایی) شان را در کنار «دیگر شرقی شان» قرار می دهند.

هدف اوّلیه این کتاب معرفی سفرنامه های روسی است که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دربارۀ ایران نوشته شده اند. آنها منابع جدیدی از اطلاعات دربارۀ تاریخ ایران، در این دوران است. این سفرنامه ها اطلاعاتی پیرامون موضوع های مربوط به بحث فراهم می آورد. موضوع هایی مانند تاریخ استعماری روسیه و بریتانیا در ایران. نتیجۀ منطقی این پژوهش همانا توضیح این است که چرا این سفرنامه ها تعصّب ضد ایرانی دارند؟ و چگونه عنصر تعصّب در آنها حقایق را تحریف می کند؟

این پژوهش حاصل بررسی بیش از دویست کتاب و مقاله ای است که مسافران روسی نوشته اند که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم از ایران دیدن کردند و اکنون در کتابخانه های ایران، روسیه و آمریکا وجود دارد. در مجموع بیش از صدو بیست مسافر روسی در این دوران از ایران دیدن کردند و به نوشتن مشاهدات خود همّت گماشتند. با این توضیح که از برخی از آنها بیش از یک اثر به جای مانده است. این تحقیق، سفرنامه هایی را بررسی و نقد می-کند که تا سال ۱۹۱۷ نگاشته شده اند. زمانی که انقلاب بلشویکی به سیاست های استعماری روسیه پایان داد. سفرنامه های مذکور، به جز تعداد اندکی به روسی نگاشته شده و به زبان های دیگر ترجمه نشده اند. بسیاری از نقل قول های ذکر شده در کتاب توسط خود نویسنده ترجمه شده است. اکثر این سفرنامه ها در میان متخصصان روس، ایرانی و غربی ناشناخته اند. بی توجهی به این منابع نکتۀ عجیبی است. البته مشکلات موجود برای دست یابی و ترجمۀ متون خود عامل مؤثری در این زمینه است.

این سفرنامه ها دربردارندۀ اطلاعات ارزشمندی دربارۀ تاریخ ایران (که تا پیش از سال ۱۹۳۵پرشیا نامیده می شد) در دوران زمامداری سلسلۀ قاجار (۱۷۹۷-۱۹۲۵) است. به دست آوردن هرگونه اطلاعاتی دربارۀ این دورۀ تاریخی اهمیت زیادی دارد. چرا که تا چندی پیش، این دوران به اندازۀ کافی مورد مطالعه قرار نگرفته بود. حاصل آن نیز بدفهمی این دوران است. تا مدّتی قبل، این دوران، دوران ضعف و عقب ماندگی تلقی می شدکه مسائل چندان مهمّی برای مطالعه ندارد. چنین برداشتی تا اندازه ای یادآور برداشت پژوهشگران تاریخ اروپا دربارۀ قرون وسطی، دورۀ میان فروپاشی امپراطوری روم و رنسانس، تا همین اواخر است. در حقیقت قاجارها گرفتار و مغلوب تهاجم های خردکنندۀ استعمار روس و انگلیس بودند. امّا آنها توانستند تمامیّت و استقلال صوری کشور را حفظ کنند. (اگرچه آنها بخش هایی از کشور را به روسیه باختند). در همین دوران، در اوایل قرن بیستم، اوّلین قانون اساسی و اوّلین مجلس تاریخ ایران شکل گرفت وایران نخستین گام های خود را در مسیر نوسازی برداشت. اکنون پس از مدّتها، کارشناسان از اهمیت دوران قاجار به عنوان دوره ای یاد می کنند که منشاء دگرگونی های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بسیار بوده است. از آنجا که بازشناسی تاریخ قاجار فقط در سه، چهار دهۀ اخیر صورت گرفته است و هنوز مجهولات بسیاری دربارۀ این دوره از تاریخ وجود دارد. در این اثر تلاش می شود تا از طریق معرفی منابعی دست اوّل، منحصر به فرد و جدید دربارۀ این دوران، تا حدودی این نادانسته ها برطرف شود.

تا کنون در بررسی این دوران از دو دسته منابع فارسی و انگلیسی استفاده می شد که برخی از منابع انگلیسی شامل سفرنامه ها بوده است. این سفرنامه ها هم مانند سفرنامه های روسی، دارای نگاهی جانبدارانه و مغرضانه هستند. بنابراین تنها بررسی منابع گوناگون می تواند به تاریخ نگار کمک کند تا تصویر کامل و موجهی از گذشته فراهم آورد. ارزش اصلی سفرنامه-های روسی معرفی شده در این اثر، این است که این منابع تصویری تازه، هر چند در برخی مواقع جهت دار، از تاریخ قاجار به دست می دهند. پیامی که مسافران داده اند پیامی ویژه است. چرا که به وسیلۀ شاهدان عینی حوادث و کسانی که در آنها نقش داشته اند ثبت شده است. سفرنامه ها برخلاف کتاب های تاریخی که به طور عمده به وقایع مربوط به پادشاهان و بزرگان می-پردازند، حاوی مطالب ارزشمندی دربارۀ تاریخ اجتماعی مردم عادی است و به قول راشومون Rashomon پازل ایران در دوران قاجار را کامل می کند.

سفرنامه ها به وسیلۀ گروه تقریباً همسانی نگاشته شده اند. همۀ سفرنامه ها از نظر ظاهر، هدفی که دنبال می کنند و درجه اعتبارشان، تفاوت دارند. در عین حال شباهت های بسیاری در انتخاب موضوع ها و نیز شیوه ارائه دارند. بنابراین آنها را می توان به عنوان بخش جدایی ناپذیری از اطلاعات دربارۀ ایران و رابطۀ آن با امپراتوری های بریتانیا و روسیه مورد ارزیابی قرار داد. برخی از این سفرنامه ها آثاری فوق العاده ، شامل توصیف های روشن، تعبیرهای جالب، جزئیاتی دقیق و ملاحظه هایی جذاب هستند. این در حالی است که در میان سفرنامه ها آثاری ملال آور و پر از خودستایی نیز مشاهده می شود. در این کتاب با هدف حفظ توازن و انسجام کلّی اثر، نمونه های گویایی از نقل قول ها و آثار نویسندگان گوناگون برگزیده شده است تا تمام گونه های موجود نشان داده شود. بیشتر سفرنامه های مورد بررسی در ربع آخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نوشته شده اند. جایگاه دوم از نظر بسیاری سفرنامه ها به دهه های پنجاه و شصت قرن هجدهم تعلق می گیرد. در نیمۀ اوّل قرن نوزدهم تنها تعداد اندکی از گزارش های مورد بررسی ما به رشته تحریر در آمده اند. در حقیقت در خلال قرن نوزدهم بود که روسیه به تدریج اعتبار و نفوذ خود را در اروپا از دست داد و وادار شد اهداف امپریالیستی خود را در شرق دنبال کند. یکی از بزرگترین پیروزی های روسیه در شرق، شکست ایران در دو جنگ (۱۸۱۳-۱۸۰۱ و ۱۸۲۸-۱۸۲۶) و تصرف بخش های وسیعی از قلمرو این کشور بود.

ایجاد آرامش در قفقاز در سال های اولیه دهۀ۱۸۶۰ میلادی صورت گرفت. در سال های نیمه دوم قرن نوزدهم مناطق آسیای مرکزی نیز به قلمرو روسیه ملحق شد. پس از این وقایع بودکه روسیه به گونه ای مشخص به مناطق شمالی و شمال شرقی ایران علاقه مند شد. به دنبال همین علاقه مندی بود که مسکو افراد بسیاری را در قالب مأموریت های گوناگون دولتی به ایران اعزام کرد. نویسندگان سفرنامه ها نیز همگی، جز یکی دو مورد، همین مستشاران دولتی بودندکه با مأموریت های دیپلماتیک یا نظامی و با هدف ارائۀ گزارش هایی از اوضاع ایران به مسکو، به این کشور فرستاده شده بودند. در میان مسافران می توان به افسران نظامی (که البته بیشترین مسافران را تشکیل می دادند)، دیپلمات ها و کارمندان کشوری اشاره کرد. اکثر آنها از طبقات مرفّه یا متوسط جامعه بودند. بسیاری از آنها دانش آموختگان مدارس و مؤسسات عالی نظامی بودند. البته تعداد اندکی از آنان اطلاعات خاصی دربارۀ خاورمیانه یا زبان فارسی داشتند. در میان مسافران چندین تن از متخصصان خاورمیانه، چند نویسنده و دانشمند نیز حضور داشتند. به استثنای نویسندگان دو اثر کم ارزش، که یکی از آنها ناشناس است، بقیۀ آثار به وسیلۀ نویسندگان مرد نگاشته شده است. با توجه به همۀ عواملی که پیشتر به آنها اشاره شد، سفرنامه ها مجموعۀ همگونی از مستنداتی است که نشان دهندۀ تکامل تدریجی دیدگاه های نویسندگان آنها می باشد. در بیشتر موارد، به دست آوردن اطلاعات دربارۀ سفرنامه نویسان، به خصوص افرادی که جایگاه مهمّی نداشتند و یک یا دو اثر نه چندان مهم را نگاشته بودند، کار دشواری است. البته در برخی موارد اشارۀ نویسندگان به یکدیگر، کمک خوبی در این راه بود.

سفرنامه ها اطلاعات ذی قیمتی دربارۀ جنبه های گوناگون و حقایق زندگی روزمرّۀ ایرانیان در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم را، که پرطرفدارترین موضوع در بین سفرنامه ها است، در اختیار می-گذارد. بسیاری از سفرنامه ها شامل مطالب روشن و اغلب داستان-ها و حکایت های طنزآمیز هستند. علاوه براین بسیاری از سفرنامه-ها حاوی نقشه ها، نقاشی ها و عکس هایی از شهرها و مردم می-باشند که در میان آنها تصاویری از زنان ایرانی با لباس های خانگی شان نیز جلب توجه می کند. خوانندگان این سفرنامه ها اطلاعاتی دربارۀ قوانین خانوادگی، عادات و رسوم، سنّت ها، آداب معاشرت و باورهای خرافی ایرانیان به دست می آورند. سفرنامه ها شامل توصیف های مشروحی از شهرهایی مانند تهران، مشهد و استرآباد، خیابان ها، بازارها، خانه ثروتمندان و فقرا، کاخ ها و کلبه ها می باشد.

البته باید این نکته را نیز در ذهن داشت که احساس خودبرتربینی غربی، همراه با احساس حقارت منحصر به فرد روس ها نسبت به اروپای غربی، تصویر معجوجی را از ایران و ایرانیان به خواننده ارائه می دهد. به طوری که در اغلب موارد، مسافران در توصیف ظاهر ایرانیان، لباس و نیز ذائقه آنها با لحنی تمسخر آمیز سخن می گویند. به گونه ای که می توان ادعا کرد در این آثار معمولا ًبر صفات ناپسند اخلاقی ایرانیان و نیز نکات ناخوشایند فرد ایرانی تأکید شده است. به گونه ای که جهل و بی-سوادی گروه های مختلف اجتماعی اعم از اشراف و حاکمان، عقب-ماندگی بهداشتی و نیز بی ذوقی هنری ایرانیان در موسیقی، رقص، نقاشی و معماری، همگی به عنوان دلایلی مبنی بر حقارت آنها ارائه می شود. در بیشتر این گزارش ها جامعۀ ایران در مجموع و اشخاص به طور خاص، فاسد و غیر قابل اعتماد معرفی شده اند. موضوع اسلام نیز بخش مهمّ دیگری از سفرنامه ها را شامل می شود. آنها قوانین اسلامی را با کلیشه های غربی مقایسه کرده، ایرانیان را از یک سو به تعصب و از سوی دیگر به ریاکاری متهم می کنند. سفرنامه نویسان معمولاً علاقۀ خاصی به مبانی بینش و الهیات اسلامی نشان نمی دهند، ولی نسبت به اسلام، مردم، خانوادۀ اسلامی، آداب و آیین های شیعیان و تصوّف، یا عرفان اسلامی، کنجکاو هستند.

آنها معمولاً با اینکه مجذوب حرکات عجیب دراویش و مراسم محرّم و تعزیه می شوند، این جنبه های اسلام را مورد انتقادهای تندی قرار می دهند. در بسیاری از سفرنامه ها به گونه ای مفصل به مراسم قدیمی تعزیه پرداخته شده است. حتی برخی از نویسندگان بخش هایی از تعزیه را ترجمه و در آثار خود گنجانیده اند. جایگاه زنان ایرانی یکی دیگر از موضوع هایی است که مورد انتقاد شدید نویسندگان قرار گرفته است. در همین حال با مطالعۀ سفرنامه ها می توان دریافت که خود نویسندگان نیز در خفا یا حتی نادانسته جذب آن شده اند. موضوع زنان و نگاه نویسندگان به این موضوع بسیار مهم است، چرا که برای آنها زن شرقی نمادی از خود شرق است. آنها نیز علاقه مند هستند که شرق را همانند زن مطیع، ضعیف و نادان بنمایانند که طبیعتاً تحت کنترل نیروی مردانۀ غرب قرار دارد.

پوشش زنان ایرانی، سفرنامه نویسان را می آزارد. چرا که به آنها این اجازه را نمی دهد که بتوانند زنان ایرانی، و به معنایی خود شرق، را کنترل و ملاحظه کنند. سفرنامه ها از چندهمسری انتقاد کرده و اغلب ملاحظه هایی بی پروا دربارۀ زنان، بی سوادی، انزوا، حجاب و زندگی آنها در حرمسراها ارائه می-دهند. ازدواج موقت، که براساس آن یک مرد می تواند با تعداد نامحدودی زن برای مدّتی کوتاه ازدواج کند، به شدّت از سوی نویسندگان مورد حمله قرار گرفته است و گاه با فحشا یکسان انگاشته شده است. این در حالی است که از دید بسیاری از نویسندگان، مردان ایرانی مسئول اوضاع نا به سامان زنان و حبس آنها در جهل و نیز پایین آوردن ارزش آنها تا حدّ یک اسباب بازی و ابزار هوس رانی هستند. جایگاه زن ایرانی در اسلام هم مورد توجه قرار گرفته است. تعصب های مذهبی به عنوان یکی از عوامل اصلی عقب ماندگی زنان ایرانی، مورد انتقاد شدید قرار می گیرد.

افسران نظامی به طور ویژه و بسیاری از جهانگردان غیرنظامی که با آنها همراه بودند، توجه ویژه ای به سیر گسترش و بهسازی ارتش ایران نشان داده اند. آنها در کنار ملاحظۀ تمرین های نظامی و رژه نیروهای نظامی، از اسلحه و مهمّات و نیز اردوهای نظامی ارتش ایران بازدید کرده، دربارۀ اوضاع اسف بار ارتش شاهنشاهی،کمبود نظم و انضباط مناسب، ضعف در آموزش و تجهیزات گزارش می دادند. برخی از آنها آمارهایی دربارۀ تعداد سربازان و میزان مهمات ارتش ایران ارائه کرده اند که شامل اطلاعات مفیدی دربارۀ عملیات نظامی، اسلحه خانه ها، سواره نظام، پیاده-نظام، شبه نظامیان نامنظم، قلعه ها و نظامیان خارجی که در خدمت ارتش ایران بوده اند، است. گردان قزاق که در سال ۱۸۷۹ به وسیلۀ افسران روس ایجاد شد و تحت کنترل آنها باقی ماند، یکی از موضوع های مورد علاقۀ نویسندگان بوده است. خوانندگان این سفرنامه ها با توصیف هایی از فرایند تکامل گردان، اسلحه،آموزش، یونیفورم، سازماندهی و تعداد سربازان آن آشنا می شوند. یکی از سفرنامه ها، گزارش یک شاهد عینی حوادث ژوئن ۱۹۰۸{گلوله باران مجلس شورای ملی} را ارائه می دهد. در این حوادث گردان قزاق تحت فرماندهی کلنل لیاخوف نقشی تعیین کننده در انحلال پارلمان ایران و پایان دادن به اصلاحات قانونی ایرانیان ایفا کرد.

اکثر مسافران دارای اولویت بندی های مذهبی و قومی روشنی هستند. آنها با همدلی بسیاری از کُردها، ترکمن ها و بلوچ ها یاد می کنند و از زندگی «پدر سالارانه»، قدرت جنگ آوری، استقلال و احساس شرافت و بزرگی این اقوام سخن می گویند. علاوه بر این، برخی از سفرنامه ها رهبران قدرتمند این قبایل، منطقۀ تحت کنترل آنها، شیوۀ زمین داری و نیز روابط خصمانه شان با حکومت مرکزی ایران را با دقّت توصیف می کنند. نویسندگان ملاحظه-های مشابهی دربارۀ اقلیت های مذهبی ساکن ایران، شامل زرتشتی-ها، ارّامنه و حتی مسلمانان سنّی دارند. همراهی و همدلی نویسندگان سفرنامه ها با غیرمسلمانان نشان دهندۀ نوعی واکنش خاص استعماری نسبت به «تهدید اسلام» و نیز بازگو کنندۀ سیاست واقعی افسران استعمارگر روس است که تلاش می کردند در راستای "سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن" اقلیت های قومی و مذهبی را علیه اکثریت فارس شیعه تحریک کنند. خوشبختانه روس ها در ایران قدرت کافی برای برانگیختن چنین شکاف های قومی و مذهبی نداشتند.

نویسندگان سفرنامه ها ساده لوحانه فرض کرده اند که مردم شمال، شمال غرب و شمال شرق ایران، به ویژه غیر فارس ها از اشغال این مناطق به دست روس ها استقبال خواهند کرد. آن ها معتقد بودند حاکمیت روس ها منشاء صلح و سعادت آنها خواهد شد. این فرضیه براساس مشاهدۀ ضعف حکومت مرکزی ایران در مناطق قبیله-ای شمال شرق و شمال غرب، فساد شدید حکّام محلّی و نیز احترام فارس ها و غیر فارس ها نسبت به مسافران شکل گرفت.

یکی از نکات دیگری که تقریباً در تمام سفرنامه ها مورد تأکید قرار گرفته، این است که تمامی افتخارات بزرگ و شکوه ایران به گذشته های کهن باز می گردد. در حال حاضر ایران به واسطۀ تعصب های مذهبی، فساد و ناکارآمدی دولت و ارتش عقب مانده، سطح پایین آموزش و بهداشت و فرهنگ دچار ضعف و عقب ماندگی شده است. این بی کفایتی ها، ایران را به طعمه ای آسان برای توسعه طلبی قابل پیش بینی روسیه درآورد. از آنجایی که ایرانیان نمی توانستند کشور خود را به گونه ای بایسته اداره کنند، پیشرفت و توسعۀ آنها تنها از طریق کمک یک امپراطوری پیشرفته و خیراندیش مانند روسیه، امکان پذیر بود. این تحلیل «رسالت تمدن بخشی» در ایران را کاملاً مشروع می ساخت و در حقیقت توجیه کنندۀ سیاست های امپریالیستی و استعماری روسیه در ایران بود.

بررسی چشم انداز روس ها از ایران به این دلیل مهمّ است که روسیه از زمان پتر کبیر نقشی اساسی را در ایران ایفا کرد. روسیه مناطقی از ایران را به خاک خود ضمیمه کرد، یا کوشید این کار را انجام دهد. این مناطق قفقاز، استان های حاشیۀ دریای خزر و مناطق شمال و شمال شرقی ایران را شامل می شود. گرجستان هم در سال ۱۸۰۱ به روسیه پیوست و پس از دو جنگ نیمۀ اوّل قرن نوزدهم، ایران به تسلیم مناطق قفقازی به روسیه وادار شد. با در نظرگرفتن جنگ فعلی روسیه در چچن، می توان گفت پیشروی روسیه در مناطقی که در گذشته در کنترل ایران بوده اند، قدمتی دویست ساله دارند. در نیمۀ دوم قرن نوزدهم بخش های دیگری از آسیای مرکزی از ایران جدا شد و به روسیه پیوسته شد. تنها وقوع انقلاب بلشویکی در سال ۱۹۱۷ بود که سیاست های استعماری روسیه در ایران و اشغال مناطق شمال و شمال شرقی ایران را پایان بخشید. سفرنامه نویسان نیز حضور فعالی در برنامه های استعماری روس ها داشته ، مشاهدات و اطلاعات خود در این زمینه را با خوانندگانشان در میان می-گذارند.

فعالیت ها وطرح های استعماری روسیه در ایران شکل دهنده بخشی از آنچه بود که "بازی بزرگ"- رقابت روسیه و بریتانیا برای استیلا بر شرق- نامیده می شد.

"بازی بزرگ" عنوان مقطع مهمّی از تاریخ استعمارگری در اوایل قرن نوزدهم شد و در نیمۀ دوم قرن نوزدهم هنگامی تشدید شد که پیشروی روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز، زنگ خطر را برای بریتانیای کبیر به صدا درآورد. در نیمۀ دوم قرن نوزدهم، روسیه آرام آرام توانایی رقابت با قدرت های اروپایی را از دست داد و کمتر می توانست در سیاست های اروپایی رقابت کند، بنابراین تلاش کرد در آسیا با رقبایش مقابله کند. در این راستا ایران به یکی از اهداف عمده رقابت های امپریالیستی روسیه تبدیل شد. فشار همزمان روسیه و بریتانیا و دخالت های آنها در حوزه های سیاسی-اقتصادی ایران بسیار سخت و در حقیقت غیر قابل مقاومت بود. بنابراین آثار عمیق خود را بر ایران دوران قاجار بر جای گذاشت.

نقطۀ عطف "بازی بزرگ" در سال ۱۹۰۷ هنگامی شکل گرفت که روسیه و انگلستان با قراردادی ایران را به مناطق نفوذ خود تقسیم کردند. براساس این قرارداد، مناطق شمال و مرکز ایران حوزۀ نفوذ روسیه و مناطق جنوب شرقی ایران حوزۀ نفوذ انگلستان و منطقه میانی منطقه بی طرف اعلام شد. بررسی سفرنامه های روسی نشان می دهد که این تقسیم بندی به صورت عملی در حوزۀ نفوذ روسیه در قرن نوزدهم به وجود آمده بود و با معاهدۀ ۱۹۰۷ تنها مورد تأیید قرار گرفت. حتی مسیرهایی که مسافران روس برای مسافرت خود بر می گزیدند مناطقی را شامل می شد که بنا بود به عنوان حوزۀ نفوذ روسیه تعیین شوند (ر.ک ضمیمه، نقشه-ها).

تا کنون بازی بزرگ همواره از زاویه دید بریتانیایی ها تحلیل -شده است. سفرنامه های انگلیسی دربارۀ ایران، نقش مهمّی در روایت این پدیدۀ مهمّ تاریخی داشته اند. در حقیقت سفرنامه-نویسی را می توان زمینۀ تکمیلی "بازی بزرگ" به شمار آورد. از همین نظر، بررسی سفرنامه های روسی، فرصت بی نظیری را برای تحلیل و بررسی "بازی بزرگ"، از زاویه دید روس ها، فراهم می-کند. چرا که بیشتر سفرنامه نویسان، عضو ارتش یا دستگاه دیپلماتیک امپراطوری روسیه و در نتیجه به گونه ای مستقیم، مجری سیاست های استعماری امپراتوری روسیه در ایران بودند. گزارش های مشروح آنها دربارۀ جنبه های نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی "بازی بزرگ" است، که شامل برنامه های نظامی روسیه در ایران، نتایج بررسی ها و تحقیقات نظامی در مناطق شمال، شمال شرق و شمال غرب، گزارش های سرّی از دیپلماسی روسیه در ایران و نیز توسعۀ تجارت روسیه شامل مسیرهای تجاری و برخی کالاهای ویژه بر اساس داده های آماری است.

علاوه بر این، مسافران مناطق قبیله ای روستایی و عشایری شمال و شمال شرق ایران را نیز که در حوزۀ نفوذ روسیه قرار داشتند، بررسی کرده اند. حکومت مرکزی ایران، بیشتر این مناطق را ظاهراً کنترل می کرد. نتایج بررسی ها و شناسایی های گروه های نظامی روسیه که نقشه هایی توسعه طلبانه برای منطقه ترسیم می کردند، دربردارندۀ اطلاعات و داده های منحصر به فردی دربارۀ راه ها، خصوصیات جمعیتی و نیز منابع آبی منطقه است. همۀ این مطالب در چارچوب "بازی بزرگ" قرار می گیرد و در اغلب موارد یافته های روسیه در تقابل و تضاد با فعالیت های بریتانیایی ها سنجیده می شود. بازیگران روسی "بازی بزرگ" با افتخار از نقش آفرینی خود در «رسالت تمدن بخشی» روسیه در شرق یاد کرده و رقبای بریتانیایی خود را تقبیح می کردند. چرا که در اصل یکی از بخش های مهمّ مأموریت آنها در ایران، مبارزه علیه امپراتوری بریتانیا بود.

وابستگی مستقیم و روشن بسیاری از سفرنامه نویسان به نیروهای امپراتوری روسیه، به حمایت پرقدرت آنها از امپراتوری و ملّی-گرایی روسی منجر می شد که در نظر آنها نشانه هایی از وطن پرستی بود.

نکتۀ جالب این است که رسالت تمّدن بخشی امپراتوری روسیه به شرقی های مادون به طور کلّی و در برابر ایرانیان به طور ویژه، در نظر آنها چنان مهمّ جلوه می کرد که نگاه سیاسی آنها به تحوّلات داخلی روسیه را تحت تأثیر قرار می داد. حتّی آن دسته از افراد نظامی و غیرنظامی و متخصصان که هوادار گروه های مردمسالار و مشروطه خواه در روسیه استبدادی بودند، در سفرنامه-های خود به شدّت از سیاست های استعماری روسیه حمایت می کردند. شاید بتوان سانسور را در ایجاد این چرخش و سیر قهقرایی در افکار نویسندگان مؤثر دانست. با این حال اظهارات احساسی آنها را دربارۀ میهن پرستی، بر این اساس می توان توضیح داد که "رسالت تمدن بخشی" امپراتوری و توسعه طلبی ضروری آن برای این شاهدان وظیفه شناس، نسبت به مبارزات داخلی بین تزاریسم و آزادی خواهی در روسیه بیشتر اهمیت داشت.

معمولاً هرگونه ارتباط و تقابل میان دو فرهنگ، به دلیل وجود برخی قضاوت ها و پیش داوری ها و نیز برخی تعصب های خاص که شکل دهندۀ نگرش ها و واکنش ها می شود، به بدفهمی و شکل گیری تصورهای نادرست از نظر هر دو طرف منجر می شود. روابط میان ایران و روسیه را نیز نمی توان خارج از متن روابط متشنج و تناقض آمیز غرب مسیحی و شرق اسلامی تحلیل کرد. در قرن نوزدهم میلادی روابط و رویارویی ایران و روسیه، در حقیقت نمایان کننده نابرابری میان دوطرف رابطه بود که در سلطۀ استعماری روسیه بر همسایۀ جنوبی آن تجلّی می یافت.

مسافران روس هنگام ورود به ایران، پیش داوری های خاصی داشتند. آنها انتظار داشتند، در ایران با مسائلی روبرو شوند که با تفکر مغرضانه ای که از این کشور داشتند، منطبق باشد. در اکثر موارد نیز چنین بود. این پیش داوری های مغرضانه درسفرنامه های آنها منعکس شده و در تغییر واقعیت هایی که شاهد بودند، بازتاب می یافت. سفرنامه های روسی مانند تمام منابع اولیّه، ذهنی است. از آنجا که این موضوع سندیّت آثار آنها را به شدّت تحت تأثیر قرار می دهد باید به آن توجه کرد. برای نشان دادن و افشای تعصب هایی که مشاهده ها و داوری های آنها دربارۀ ایران را تحت تأثیر خود قرار داده است، باید این پیش داوری ها و فیلترهای ذهنی را به دقت مورد شناسایی و بررسی قرار داد. بنابراین در کنار معرفی این سفرنامه ها به عنوان منابع اطلاعاتی دربارۀ ایران، هدف دیگر این کتاب بررسی پیش داوری ها و تعصب های حاکم بر تفکرهای مسافران روسی در مورد شرق است.

در حقیقت مطالعۀ سفرنامه ها، اطلاعات ارزشمندی را دربارۀ خود نویسندگان در اختیار ما قرار می دهد. تصویری که آنها از خود، در برابر ایرانی ها و بریتانیایی ها در ایران ارائه داده اند، با اطلاعاتی که دربارۀ ایران ارائه می دهند، به یک میزان اهمّیت دارد. فضای خصمانۀ شگفت انگیز موجود در ایران، دلیلی برای مستحکم ساختن و بیان هویّت خاص روسی نویسنده ها است. موقعیتی که نویسندگان روس در آن خود را بین «دیگر» شرقی، که ایرانیان نمایاننده آن هستند، و «خود» غربی که بریتانیایی ها نمایاننده آن هستند، قرار می دهند، بیانگر شکاف عمیقی است که در خودآگاهی ملّی آنها وجود دارد. موضع-گیری مغرضانه آنها در مقابل «شرقی ها» در بخش هایی که آنها دربارۀ خودشان سخن می گویند، بیش از سایر بخش ها، به چشم می-آید. می توان گفت سخن گفتن آنها دربارۀ خودشان در حقیقت واسطه ای است، میان موضع گیری های مغرضانه و مفروضات آنها و تصویری که از ایران و ایرانیان ارائه می دهند.

مجموعه پیش فرض ها و تعصب های روس ها درمورد مردم شرق و نیز فعالیت های مستعمراتی آنها در شرق در این کتاب، شرق گرایی روسیه نامیده شده است. برابری میان تجربیات روس ها در ایران و مفهوم «دیگر» شرقی از نگاه غربی ها و اروپایی ها،از استفادۀ عناصر اصلی نظریۀ شرق گرایی، به عنوان نقطۀ انحرافی برای تصویر روس ها از شرق گرایی، حکایت می کند. مفهوم شرق گرایی، نظریۀ نشان دادن و شیوۀ نمایش «شرق» در تفکر غربی، بیشتر پدیده ای متعلق به اروپای غربی شناخته شده است. در حالیکه شیوۀ نگاه اروپای شرقی و روسیه در شکل گیری آن نادیده گرفته می شود. امّا باید به این مسئله نیز توجه داشت، که شرق گرایی روس ها زمینه های ویژۀ تاریخی و شرایط خاص خود را دارد ،که ساخته و پرداختۀ پیچیدگی هویت ملّی روسی است و به روشنی آن را از تجربۀ اروپای غربی متمایز می سازد.

مفهوم شرق گرایی برای نخستین بار در کتاب ارزشمندی از ادوارد سعید فقید مطرح شد، که با همین نام و در سال ۱۹۷۹ منتشر شد. بر اساس این نظریه، هر دانشی دارای بارهای جامعه شناختی و سیاسی است و به صورت اجتناب ناپذیری با قدرت در آمیخته است که با هدف تحت انقیاد در آوردن شرق مورد بهره برداری قرار می گیرد. هوّیت «خود غربی» در کنار «دیگر» شرقی دیده می شود. شرق متفاوت ودر نتیجه «پست تر» از«خود» غربی قرار داده می شود. جهان به «ما» در برابر «آنها» و به قولی تمدّن در برابر بربریت، نیک در برابر بد، عقل در برابر احساس و.... تقسیم شده است. شرق تا حدّ یک موضوع ایستا و ضعیف فرو کاسته شده که برای ورود به جامعۀ متمدّن باید مورد مطالعه و بررسی غرب پیشرفته قرار گیرد. امپراتوری روسیه نیز، مانند سایر امپراتوری های استعمارگر، «تمدّن بخشی»، پیشرفت سیاسی و اقتصادی و مسیحی کردن مردم آسیا و قفقاز را وظیفۀ خود می انگاشت.

در نگاهی کلّی می توان گفت، دلیل وجود برداشت های گوناگون و متفاوت روس ها و اروپایی های غربی، از موضوع هایی یکسان، به خاطر وضعیت خاص موجود در هویت ملّی روسی است که در حقیقت ترکیبی از عوامل شرقی و غربی می باشد. در اواخر قرن هجدهم و قرن نوزدهم تکامل تاریخی و موقعیت جغرافیایی روسیه، به شکل-گیری بحرانی در هویت ملّی روسی منجر شد که در شکاف میان مفاهیم شرق گرایانه و غرب گرایانه تجلّی یافت.

در میان مهمترین تحوّلات تاریخ روسیه که شکل گیری هویت (دوگانۀ) روسی را تحت-تأثیر قرارداد، می توان به تأثیر امپراتوری بیزانس، به ویژه از راه پذیرش مسیحیت شرقی (از سوی روس ها) در قرن دهم، تهاجم مغول ها به روسیه، پیامدهای آن، آغاز دوبارۀ آن در قرن سیزدهم و اصلاحات غربی سازی پترکبیر در ربع اوّل قرن هجدهم اشاره کرد. در نتیجه عناصر آسیایی و غربی، تاریخ و فرهنگ روسیه را شکل داد و به ایجاد بحران دردناکی در شکل گیری هوّیت ملی روسی منجر شد که در قرن نوزدهم به اوج خود رسید.

پس از نزدیک به یک قرن غربی سازی، رویکردی استعمارگرایانه برای توسعه طلبی در سرزمین های خارجی در روسیه شکل گرفت. پیروزی روسیه بر ناپلئون در سال ۱۸۱۲، جنگ های متناوب روسیه و عثمانی، پیشروی به مناطق شرقی مانند آسیای مرکزی و قفقاز، در مجموع به شکل گیری چالش ها و درگیری های سیاسی و فکری و نیز وضعیت دشوار قابل انتقادی در هویت فرهنگی روسی منجر شد. رنسانس شرقی یا علاقه شدید به هر چه که رنگ و بوی شرقی داشت و توسعۀ شرق گرایی در اوایل قرن نوزدهم به عنوان یک نظام آموزشی و آکادمیک، همگی به عواملی برای تحریک این چالش بدل شدند.

روشنفکران و اندیشمندان روس در ارائه تعریفی از «ما» در برابر «آنها» یا «شرقی ها» با مشکل مواجه بوده اند. چرا که جایگاه روس ها در نظام شرق – غرب جایگاهی پیچیده بوده است. هویّت ملّی روس، که خود بخش مهمّی از زندگی فرهنگی روس ها را شکل داده، شاهدی بر لاینحل بودن این دوپارگی در هویّت ملّی آنها است. موقعیت جغرافیایی روسیه، روابط و مناسبات دیپلماتیک و اقتصادی آن، ساختار آموزشی و فرهنگی نخبگان و اندیشمندان روس، مذهب مسیحیت روسی، خویشاوندی دودمانی، استعمار «شرق» و نیز«رسالت تمدن بخشی» همگی نشان دهندۀ آن است که روسیه بخشی از اروپا است. این در حالی است که وجود عواملی مانند سلطنت مطلقه، نبود قانون اساسی و پارلمان تا اوایل قرن بیستم، نبود برخورداری مردم از حقوق و آزادی های مدنی وگسترش دیر هنگام سرمایه داری به خصوص در بخش کشاورزی، دلایلی منطقی برای قرار دادن روسیه در میان کشورهای شرقی است.

ملل آسیایی گوناگونی، حداقل از قرن پانزدهم میلادی، بخشی از امپراتوری روسیه بوده اند. جداسازی عناصر شرقی و اروپایی در بسیاری از عرصه های زندگی روس ها غیرممکن بوده است. برای یک روس، شرق هم خود بود و هم دیگری، هم «ما» بود و هم «آنها». به گفتۀ بِستوژِف-مارلینسکی Bestuzhef- marlinskii، نویسندۀ روسی قرن نوزدهم، روسیۀ کهن، چون ژانوسی دو چهره، به طور یکسان به اروپا و آسیا چشم داشت. شیوۀ زندگی روسی پیوندی را میان فعالیت محاسبه شده غربی و رخوت چادرنشینی شرقی ایجاد کرده بود. بسیاری از روشنفکران و اندیشمندان مشهور روس، در توصیف کشور خود در مقابل روحیۀ مردانگی خارجیان به ویژه مردم اروپای غربی، از ظرافت، انفعال و تواضع روسیه سخن گفته اند. در حالیکه این تعبیر روسیه را بیشتر به کشوری شرقی شبیه می-کند، که معمولاً با خصوصیات زنانگی و انفعالی، در احاطۀ غرب که نماد مردانگی و اقتدار نمایش داده شده است، قرار دارد. جالب این است که در برخی از سفرنامه های بریتانیایی ها نیز، که دربارۀ روسیه و همچنین نگاه ایرانیان به خارجیان متجاوز نگاشته شده، شاهد چنین ابهامی در توصیف روس ها هستیم. نویسندگان این آثار در اینکه روس ها را باید به روشنی اروپایی بخوانند یا آسیایی، دچار سردرگمی شده اند.

این دوپارگی در هویّت ملّی روسی، نتایج بسیاری با خود به همراه داشته که نشانه های آن را می توان در سفرنامه های مربوط به ایران مشاهده کرد. مشخص ترین نتیجۀ این دوگانگی، وجود نوعی احساس حقارت در روس ها است. نویسندگان سفرنامه های روسی به محض اینکه از مرزهای خود خارج می شوند، تلاش می کنند احساس حقارت خود را پنهان کنند. آنها تلاش می کنند خود را با اروپائی های غربی و به خصوص بریتانیایی ها برابر جلوه دهند و امپراطوری روسیه را دارای عظمت و تمدّن یکسان با اروپای غربی نشان دهند. آنها برای جبران این حقارت، بیش از حدّ بر اروپایی بودن خود تأکید داشتند و خود را به جای «روس»، «اروپایی» خطاب می کردند. آنها همۀ رویدادهایی را که در ایران مشاهده می کردند، با نمونه های «اروپایی» آن مقایسه کرده و بارها از «چشمان»، «گوش ها» و «افکار» اروپایی خود سخن می گفتند.

یکی از عبارات مورد علاقۀ آنها «ما اروپائی ها....» است و جملگی عقیده دارند که انجام هرکاری بر خلاف نوع اروپایی آن، نشان دهندۀ نادرست بودن آن است. همین تلاش مکرر آنها برای اثبات اینکه روس بودن به معنای اروپایی بودن است، خود نشانۀ روشنی از نبود اعتماد به نفس در آنها است. این در حالی است که همتایان بریتانیایی آنها، در آثارشان هیچ تأکیدی بر اروپایی بودن خود نداشتند. به این دلیل که این مسئله به نظرشان کاملاً روشن بود و به اعتقاد آنها برای دیگران نیز چنین بود. بنابراین نیازی به اثبات آن احساس نمی کردند. در مقابل، روس ها گرچه فراموش نکرده بودند که بریتانیا رقیب آنها در "بازی بزرگ" است، به منظور اثبات اروپایی بودن خود، بارها بر نزدیکی و شباهت های خود با بریتانیایی ها تأکید می-کنند. از دید روس ها، بریتانیایی ها با تجربۀ گسترده ای که دربارۀ استعمار، سیاست های استعماری و«رسالت تمّدن بخشی» داشتند، تجلّی «خود» حقیقی اروپایی بودند. این گونه احساس نزدیکی با بریتانیایی ها موجب می شد روس ها در فضای «تهدید کنندۀ» ایران، احساس آرامش و امنیت بیشتری داشته باشند.

یکی دیگر از شیوه های روس ها برای پنهان کردن حقارت ذاتی شان، که به خاطر هویّت ملّی دوپاره شان ایجاد می شد، تأکید بیش از اندازه بر مسیحیت بود. مسیحی ارتدوکس بودن در روسیه ، عنصر و مؤلفۀ هویت منحصر به فرد روسی انگاشته می شد. در واقع روس بودن با مسیحی ارتدوکس بودن هم معنا بود. این ویژگی، به خصوص در تقابل با مردم غیر مسیحی مستعمرات روسیه مانند شبه جزیرۀ کریمه، قفقاز، آسیای مرکزی و نیز کاتولیک های لهستان که در سال های پایانی قرن هجدهم و ۱۹۱۷ به اشغال روس ها در آمد، بیشتر مورد تأکید قرار می گرفت. روس ها تهدیدی از جانب قبیله-های مسلمانی که تحت سلطه امپراطوری روسیه قرار گرفته بودند و اساساً پست تر از شهروندان روس به شمار می آمدند، احساس نمی-کردند و آنها را بدون دشمنی تحمّل می کردند. در حالیکه در خارج از روسیه و به خصوص در ایران اوضاع به گونۀ دیگری بود.

در ایران مسافران روس احساس می کردند که از سوی اسلام مورد تهدید هستند. آنها می کوشیدند با نشان دادن اینکه مسیحیان مؤمنی هستند، اروپایی بودن خود را اثبات کنند.

همانگونه که حامیان آزادی خواهی در روسیه، در خارج از این کشور به هواداران سرسخت تزاریسم تبدیل می شدند،آنها بلافاصله پس از عبور از مرزهای روسیه، به شدّت اسلام را مورد حمله قرار داده و خود را نمایندگان اروپا و عضو جامعۀ مسیحیت معرفی می کردند. تقبیح و انتقاد از اسلام از نظر آنها بخش مهمّی از «رسالت تمّدن بخشی» شان در ایران بود. البته همانگونه که آنها در ایران خود را در ذات اروپایی و مسیحیانی مخالف با افراطی گری و شرقی بودن برآورد می کردند، از طریق این احساس پیوستگی با اروپای غربی نوعی احساس برتری برای خود ایجاد می کردند. نویسندگان روس در گزارش های خود، به گونه ای غیر طبیعی، خود را نه روس-هایی ارتدوکس، بلکه اروپائی هایی مسیحی توصیف می کردند.

نادیده انگاشتن ارزش های ایرانیان و بدگویی از آنها بخشی گیج کننده و کوبنده را از سفرنامه ها تشکیل داده است. بسیاری از سفرنامه نویسان، همه جنبه های زندگی ایرانی ها، شامل عادات، آداب، سنت ها، ارزش های اخلاقی، آداب معاشرت و زوایای شخصیتی مردم، مذهب، فرهنگ، آموزش و حتی چشم اندازهای موجود در ایران را به صورت بی رحمانه ای مورد انتقاد قرار داده و تمسخر می کردند. حتی در برخی از موارد اندکی که در آن به نکتۀ مثبتی از زندگی ایرانی اشاره می کنند، بلافاصله توضیح می دهند که این نمونه تنها یک استثناء است. تحقیر مردم شرق به عنوان افرادی فرودست، که در کنترل امور خود ناتوان و عقب مانده اند و نیازمند آن هستند که به وسیله یک قدرت متمدّن اروپایی «متمدّن» شوند، توجیه معمولی برای استعمار و تحت سلطه درآوردن کشورهای شرق و به دست آوردن منابع و سرزمین های این مردم و دخالت در امور داخلی آنهاست.

البته مسافران روس علاوه بر این، دلایل خاص خود را نیز برای تحقیر ایرانیان داشتند. آنها می دانستند که باید برتری اروپایی خود را اثبات کنند. بنا براین نیاز داشتند بیش از پیش بر فرودستی شرقی ها تأکید کنند. انتقادهایی که مسافران روس از وضع موجود در ایران داشتند، بسیار عجیب و حتّی خنده دار به نظر می رسد. چرا که نویسندگان سفرنامه ها از شرایطی در ایران به شدّت انتقاد می کردند که خود روس ها در کشورشان دقیقاً با همان ها روبرو بودند. برای مثال در خود روسیه تا سال ۱۸۶۱ نظام رعیتی معمول بود، حقوق اساسی و آزادی وجود نداشت. تاپیش از سال ۱۹۰۶ هیچ اثری از مجلس انتخابی و قانون اساسی به چشم نمی خورد. تا قرن بیستم سرمایه داری روسی، به ویژه در حومۀ شهرها نسبت به کشورهای غربی عقب مانده بود. فقر و آلودگی موجود در ایران که مورد تنفر و انتقاد بسیاری از سفرنامه نویسان قرار می گرفت، بدون شکّ با اوضاع بسیاری از روستاهای روسیه یکسان بود.

باید این موضوع را به یاد داشت که جز برخی استثناءها، نویسندگان سفرنامه ها زبان فارسی را نمی دانستند و ناچار بودند از تفاسیر و تعابیر دیگران که در دسترس بود کمک بگیرند،یا تنها به مشاهده های خود بسنده کنند. علاوه بر این، اقامت کوتاه مدّت آنها در ایران –که به طور معمول بین چند ماه تا یک سال طول می کشید- به آنها فرصت کافی را برای شناخت صحیح فرهنگ ایرانی نمی داد. به همین دلیل اکثر تفسیرها و مشاهداتی که در این زمینه داشتند، بسیار سطحی و غیر معقول به نظر می رسد.

آخرین نتیجۀ دوگانگی موجود در هویت ملّی روس ها، این است که در آثار نویسندگان روس هیچ اثری از رمانتیسم، ویژگی اصلی بسیاری از سفرنامه های بریتانیایی ها و سایر اروپاییان دربارۀ ایران و شرق، وجود ندارد. سفرنامه نویسان روس به جای شیفته شدن در برابر فضای مرموز و رمانتیک شرق، نه تنها رمانتیسم را رد می-کنند، بلکه آن را به تمسخر هم می گیرند. حتّی با در نظر گرفتن اینکه چون ایران در فاصله نزدیکی با روسیه قرار داشت، هیچ-گاه نمی توانست نمایشگر الهام های رمانتیک باشد. با نگاهی عمیق تر می توان دریافت که منشاء این مسئله را نیز می توان در وجود همان شکاف و تناقض موجود در هویت ملّی روس ها یافت. از آنجا که شرق و عناصر شرقی به عنوان بخش مهمی از فرهنگ روسیه بوده اند و شرق بخشی از «خود» آنها را تشکیل می داد، جذابیت رمانتیکی چندانی نداشت.

در مجموع می توان گفت شرق گرایی روسیه برخلاف شباهت های بسیار با شرق گرایی سایر کشورهای غربی، ویژگی های خاص خود را داشت که آن را به نسخۀ متفاوت و اغراق آمیزی از شرق گرایی کشور های غربی تبدیل می ساخت. بنابراین در این کتاب دو مسئله مورد توجه قرار می گیرد: اوّل بررسی سفرنامه هایی که مسافران روس در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دربارۀ ایران نوشتند و اطلاعاتی که این آثار دربارۀ اوضاع ایران ارائه می دهند. دوم استفاده از این سفرنامه ها به عنوان مبنایی برای مطالعه و بررسی شرق گرایی روسی. این دو موضوع با یکدیگر مربوط هستند. اطلاعات مستند موجود در سفرنامه ها را نمی توان بدون در نظر گرفتن تأثیر شرق-گرایی روسیه بر تعصب ها وپیش داوری های نویسندگان و در نتیجه تغییرهایی که آنها در حقایق مورد مشاهده ایجاد می کردند، بررسی کرد.

در حقیقت مطالعۀ این سفرنامه ها بنیان و پایه ای مناسب را برای مطالعه دقیق تر شرق گرایی روسیه فراهم می کند که در حقیقت موضوعی گسترده تر از بررسی مطالبی است که روس ها در سفرنامه-هایشان دربارۀ ایران ارائه داده اند. می توان امیدواربود که با بررسی ها و مطالعات بیشتر، درک دقیق تر و متفاوتی از مفهوم کلّی شرق گرایی، با در برگرفتن متغیر روسی آن شکل بگیرد.

نویسنده: النا - آندری یوا

مترجم: محمد کاظم - شجاعی

الهه - کولایی



همچنین مشاهده کنید