جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

انیشتین فیزیك و متافیزیك


انیشتین فیزیك و متافیزیك

این روزها متخصصان و هوچی های بورژوازی از هر قماش به اشاعه نظرات ارتجاعی در مورد شخصیت انیشتین و تئوریهایش می پردازند اما بیشتر جاروجنجالها در ستایش از كمكهایی كه انیشتین به پیشرفت دانش بشری نموده نیست بلكه تبلیغ این نظریه است كه علم, مایملك نوابغ است

این روزها متخصصان و هوچی های بورژوازی از هر قماش به اشاعه نظرات ارتجاعی در مورد شخصیت انیشتین و تئوریهایش می پردازند. اما بیشتر جاروجنجالها در ستایش از كمكهایی كه انیشتین به پیشرفت دانش بشری نموده نیست. بلكه تبلیغ این نظریه است كه علم، مایملك "نوابغ" است.

یك دیدگاه كاملا ارتجاعی دیگر هم تبلیغ میشود كه دركی از واژه ی "نسبیت" (عنوان تئوریهای انیشتین) ارائه میدهد. طبق این دیدگاه ارتجاعی "همه چیز نسبی است" و نتیجتا بشر هرگز نمیتواند از جهان عینی شناخت واقعی بدست آورد.بطور نمونه، مجله نیوزویك (مورخ ۱۲ مارس) بخش خاصی را به انیشتین اختصاص داده است. در این بخش نظرات "جان ویلر" یكی از باصطلاح "متخصصان اصلی" و صاحب نظران درباره تئوریهای انیشتین كه خود نیز فیزیكدان است، مطرح گشته است. او چنین جمعبندی میكند كه "جهان فیزیكی محصول مشاهده است" و "هیچ پدیده ای را تا زمانیكه مورد مشاهده قرار نگرفته باشد نمیتوان پدیده خواند". كل مقالاتی كه در این بخش ویژه مجله نیوزویك بچاپ رسیده، نمونه برجسته ای از چگونگی استفاده بورژوازی از انیشتین است. میخواهند این دیده را اشاعه دهند كه عوام الناس نمیتوانند علم را درك كنند. بعلاوه، آنها میخواهند این برداشت را از تئوریهای علمی انیشتین ارائه دهند كه نسبت به موجودیت دنیای واقعی و مستقل از ذهن ما باید شك كرد. این نوع ایده آلیسم ارتجاعی پرسابقه را بهیچوجه نمیتوان بعنوان یكی از "خدمات" انیشتین جا زد. انیشتین كسی بود كه به فروریختن برخی ایده های ایده آلیستی و متافیزیكی مسلط در حیطه فیزیك كمك نمود. او با توضیح و ارائه برخی نتیجه گیریها از كشفیات علمی زمان خود كه در حیطه علم فیزیك قدیم بلوا بپا كرده بود، پاسخی كوبنده به كسانی داد كه ادعا می كردند آن كشفیات كلا مقوله علم را زیر سئوال برده است. انیشتین در تئوریهای ویژه و عمومی نسبیت خود، مفاهیم اساسا جدیدی را در مورد زمان، مكان، جرم و انرژی مطرح كرد كه باعث جهشی در علم فیزیك، جهت انعكاس دقیقتر واقعیت عینی شد. این هم واقعیتی است كه دیدگاه های انیشتین بسیار متناقض بود. او سرسختانه اصرار داشت كه "علم بدون مذهب، فلج است و مذهب بدون علم كور". او معتقد بود كه علم را نمیتوان در عملكرد بشری دخالت داد. این عقیده ای كاملا ایده آلیستی و ضد علمی است و درست خلاف پیشرفتهایی است كه انیشتین به انجامشان یاری رساند. دیدگاه متناقض وی از جهان باعث شد كه خدماتش به علم فیزیك محدود شود. تئوریهای انیشتین محصول علم بود، نه حاصل مغز اسرار آمیز یك "شخصیت ویژه". برای محك زدن این تئوریها هزاران آزمایش دقیق بعمل در آمد كه بیشتر آنها را به اثبات رساند. بطور نمونه این تئوری انیشتین كه زمان در سرعتهای بالا، آهسته تر میگذرد را آزمایشات در مورد ذرات تشدت ناپایدار رادیو آكتیو به اثبات رساند. طبق این آزمایشات، ذرات فوق الذكر زمانی كه با شتاب بیشتر به حركت در می آیند، دیرتر از بین میروند. انیشتین طبق این تئوری پیش بینی كرد كه اگر یك از دوقلو ها توسط موشك با سرعتی بسیار بالا سفر كند، هنگامی كه به زمین بازگردد سنی كمتر از دومی خواهد داشت (و بنابراین جوانتر خواهد بود). تئوری دیگر او مبنی بر اینكه جرم اشیاء (یا مقاومتشان در برابر حركت) در سرعتهای بالا افزایش می یابد نیز مكررا توسط آزمایشاتی كه در مورد اجسام بعمل در آمد، اثبات شد. طبق این آزمایشات هرقدر هم كه به یك جسم انرژی داده شود، سرعتش فقط میتواند به سرعت نور نزدیك شود ولی هیچوقت نمیتواند به سرعت نور برسد. همه اینها برخلاف آنچه در عناوین درشت مطبوعات بورژوایی میخوانیم، "رازهای كائنات" نیست؛ بلكه پیشرفت دانش ما در مورد كائنات است. این تئوریها توضیح میدهد كه چرا خورشید سالها پیش نسوخت؛ چرا سیارات و سایر اجسام چنین مسیر حركتی دارند. این تئوریها حركت نور و سایر پدیده ها را بهتر از قبل(حقیقی تر از قبل) نشان داد. شكستن فیزیك كلاسیك انیشتین در سال ۱۹۰۵ تئوری ویژه نسبیت خود را منتشر كرد. با آنكه این تئوری گسستی همه جانبه از بسیاری مفاهیم قدیمی فیزیك محسوب میشد، منتهی در آغاز آن را سرسری گرفتند. بتدریج روشن شد كه این تئوری جهت فهم پدید الكترومغناطیس، رادیو اكتیویته و سایر اموری كه در آن دوره قابل درك نبود، بسیار ارزشمند است. در سال ۱۹۱۹، بالاخره انیشتین بدنبال محاسبات دقیق در مورد جذب نور توسط حوزه جاذبه خورشید طی یك كسوف، كانون توجه عموم واقع شد. زیرا این محاسبات، پیش بینی های تئوری عمومی نسبیت وی كه در سال ۱۹۱۶ منتشر شده بود را تایید كرد. آن زمان بود كه بسیاری پذیرفتند "انقلابی" در علم فیزیك در جریان است و فیزیك كلاسیك تدوین شده توسط نیوتون در قرن ۱۷ محتاج باز نگری اساسی است.

پیش از انیشتین، اركان تئوری فیزیك چه بود؟ نیوتون، مكان و زمان را مطلق میدانست. البته نه به آن مفهوم كه ماركسیستها مطرح میكنند، یعنی نه به مفهوم یك واقعیت مطلق كه مستقل از ذهن ما و شناخت نسبی ما از آن موجودیت دارد. بلكه بدان معنا كه مكان و زمان ظاهرا مستقل از ماده ی در حال حركت وجود دارند. انگلس در انتقاد از دورینگ، فیلسوف بورژوا مقوله زمان مطلق را بدین شكل زیر سئوال برد:"اگر میخواهیم ایده زمان كاملا ناب و جدا از مشتقات خارجی و وابسته به آن را بفهمیم، مجبوریم كلیه اتفاقات گوناگونی كه همزمان و یكی پس از دیگری رخ میدهند را بعنوان امور بی ارتباط به موضوع بحث كنار بگذاریم؛ و بدین طریق نظریه ای كرا در مورد زمان تدوین كنیم كه در آن هیچ اتفاقی رخ نمیدهد"(آنتی دورینگ ـ فصل مكان و زمان). بطور مشابه، بحث مكان خالی و "مطلق" كه درغیاب هر شكلی از ماده وجود دارد نیز متافیزیكی بود. انگلس در رد این بحثهای متافیزیكی از هگل نقل میكند كه "مكان و زمان مملو از ماده اند … همانطور كه بدون ماده، حركتی وجود ندارد، بدون حركت هم ماده ای ماده ای در كار نیست…

مكان و زمان فقط در حركت، صورت واقعیت می یابند.

بعلاوه نیوتون ادعا داشت كه اشیاء را می توان در "سكون مطلق" در نظر گرفت. برای وی حركت می توانست بدون ماده و ماده بدون حركت وجود داشته باشد. اما همانطور كه انگلس گفت:"حركت، شیوه موجودیت ماده است. هرگز، در هیچ كجا، ماده بدون حركت وجود نداشته و نمی تواند وجود داشته باشد ... بطور مثال، یك جسم می تواند روی زمین از تعادلی مكانیكی برخوردار باشد، می تواند از لحاظ مكانیكی ساكن باشد. اما این بهیچوجه مانع از شركت این جسم در حركت زمین و بطریق اولی در حركت كل مظومه شمسی نمیشود. ماده بدون حركت همانقدر غیر قابل تصور است كه حركت بدون ماده." (همانجا ـ فصل شناخت كائنات، فیزیك، شیمی) بحثهای نیوتون، هم متافیزیكی بود و هم ایده آلیستی. همانطور كه لنین خاطر نشان كرد: "مسئله اینست، تلاشی صورت میگیرد تا فـكـر حركت بدون ماده به ذهــن رخنه كند. این فكــری است كه از ماده جدا گشته است. این ایده آلیسم فلسفی است." (ماتریالیسم و امپریوكریتیسیسم)مباحث نیوتون او را قادر ساخت خدمات عظیمی به علم مكانیك، علوم بصری، ریاضیات و نجوم در قرن ۱۷ بكند. اما آنها منعكس كننده فلسفه بورژوایی و محدودیتهای كلی شناخت بشر از كائنات در آن دوره بودند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.