پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
افکار ماکیاولی در ایران چه می کند؟
زمانی که ماکیاولی کتاب شهریار را برای خوشایند خاندان مدیچی و کسب قدرت از دست رفته می نوشت هرگز تصور نمیکرد که چند صد سال بعد مکتبش اینقدر پیرو و حامی داشته باشد؛ آن هم نه در جامعهای عرفی گرا که در بین سیاستمدارانی که اخلاق فردی را از اخلاق اجتماعی جدا نمی انگارند و دین را هنوز به پستوی زندگی شخصی نرانده اند.
ماکیاولی فرزند رنسانس بود اما در مقایسه با فرهیختگانی چون پترارک و اراسموس فرزندی ناخلف؛ چه برای تامین هدف هر وسیلهای را تجویز می کرد و اخلاق را براحتی در قربانگاه سیاست سلاخی.
شهریارِ ماکیاولی برای حفظ قدرت ابایی از دروغ گویی، روبه صفتی، پیمان شکنی و دین ورزی ریاکارانه نداشت و شگفتا که اگر در فلورانس عصر نوزایی نماینده ای نیافت امروز در عالَم سیاست ایران کارگزارانی پیدا کرده است.
البته غرض، یکسره، سیاه نمایی ساحت سیاست ایران و پیروی از سیاق سپهری نیست که معتقد بود " جای مردان سیاست بنشانید درخت تا هوا تازه شود"؛ چه در این صورت به ورطه آنارشیسم شاعرانه و آرمان گرایی آرزو اندیشانه افتاده ایم.
معتقدیم هنوز بیشه سیاست ایران از شیرصفتان اخلاق گرا تهی نشده است و هنوز امید به سیاست ورزی اخلاق مدار آرزوی کاملا بر باد نیست؛ هرچند این امید در حال رنگ باختن است. شاید رنسانی اخلاقی لازم است تا طرحی نو در اندازد؛ طرحی که تاروپودش از پیش در آموزه های دینی و سیره عملی بزرگان شریعت تنیده شده است.
اما زمانی که به بی اخلاقی برخی از رجال سیاسی می نگری تازه می فهمی که چه ماموریت دشواری است این نوزایی اخلاقی و تازه ذهن به تکاپو می افتد که کارگزار این رنسانس که می تواند باشد.
منصفانه نیست پدر دردمندی را که مستاصل از رنجِ فقر و بدتر از آن شرمنده از روی اولاد، تنها راه گریز را درخودسوزی می یابد معتاد بنامیم؛ گیریم که جانباز هم نباشد انسان که هست. چه منطقی است که معتاد فقیر را مستحق مرگ می داند و غنی را لایق حیات؟! شاید اینک ترجمان حال فرزندان آن مرحوم را بتوان در این شعر یافت که "اگه درمون نهای درد دلم را نمک پاش دل ریشم چرایی".
آموختهایم برای افعال حسن و قبح ذاتی قائل باشیم و دروغ را بد و راستی را خوب بشماریم. پس چرا در توجیه دغل کاریِ فردی که با مدرک جعلی سالها ساحت علم این مملکت را آلوده می گوییم "مگر میتوانیم در دنیا غیر از معصومین کسی را پیدا کنیم که دروغ نگفته باشد یا سهوا یا عمدا."
بسیار است از این دست نمونه ها که ذکرشان مثنوی صد من کاغذ است. غرض تخریب یک جریان سیاسی و تطهیر جریان دیگر نیست که همگی کم و بیش به آفت مشترکی دچاریم. قدرت طلبی بل قدرت پرستی بیماری مشترکی است که بسیاری از مردان سیاست ایران را رو به احتضار اخلاقی کشانده است.
سخن از نوزایی اخلاقی به میان آمد و دغدغه درباره کارگزاران اش. زمانی تصور می کردم که اگر عالَم سیاست از دست رفت چه باک که عالِم سیاست هنوز پابرجاست. وقتی تازه وارد این حوزه از دانش شده بودم در تعجب بودم که چرا عالمان علم سیاست در ایران نقش ناچیزی درهدایت سیاست عملی دارند و چرا سکان این کشتی در دستان آنها نیست.
در کنار پاسخ های متعددی که برای این پرسش یافتم، دریافتم که عالمان علم سیاست هم چندان از آفت قدرت طلبی مصون نمانده اند؛ فقط اگر آنجا جنگ بر سر منصب و مقام است اینجا کشمکش بر سر رساله و مقاله و مقولاتی از این دست.
باز، غرض صدور حکمی کلی و چشم بسته نیست که خود مهمان تازه وارد همین خانهام و دانش آموخته محضر بزرگان اخلاق گرایی در این حوزه. با این حال خوب می دانم که، صرفنظر از اقلیت اخلاق گرای مورد نظر، نمیتوان رسالت رنسانس اخلاقی را به این قوم سپرد.
علی فلاحی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست