شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
یادداشتی بر فیلم هشت نفرت انگیز THE HATEFUL EIGHT کلبه ای در کولاک
در میان برف و کولاکی که به زودی در خواهد گرفت چند جایزه بگیر حرفه ای با یک دلیجان شش اسبه خود را به یک کلبه بین راهی می رسانند که چند نفر دیگر نیز قبلا به آنجا وارد شده اند بقیه ی ماجرا در همین کلبه ی در دام کولاک مانده روی می دهد.
هشتمین ساخته کوئنتین تارانتینو از طرف وی هشت نفرت انگیز نامیده شده و شاید این هجوی استعاره گون باشد برای کسانی که ساخته های او را نفرت انگیز می دانند. نام فیلم علاوه بر آنچه گفته شد اشاره به سبک تارانتینو در استفاده از کنش ها و واکنش های بزرگ نمایی شده ای از خشونت، خونریزی و هر آنچه تنفر آمیز است، می باشد.
اولین نماهای معرف، اکستریم لانگ شات در پرده عریض - اگر چه شامل مناظر کوهستانی و برف است - بلافاصله ذهن تماشاگر را به سوی سینمای وسترن هدایت می کند و در ادامه، بقیه نماها، سکانس ها و فصل های ششگانه، موسیقی، میزانسن و صحنه پردازی نیز بر این نکته تاکید دارد که فیلمساز ساختار مورد علاقه خود، ژانر وسترن را برای روایت آن چه در ذهن دارد برگزیده است. از این ساختار شناخته شده و مورد علاقه مردم امریکا که بگذریم فیلم جهات ساختاری دیگری نیز برای واگویی روایت فیلمساز دارد مکان و زمان تاریخی هر دو حکایت ویژه ای دارند.
داستان مربوط به گوشه ای از تاریخ پس از جنگ های خونین داخلی است که بین ایالت های شمالی و جنوبی امریکا به وقوع پیوسته و یک مقطع تاریخ ساز و بزرگ در امریکا پس از لغو قوانین برده داری به شمار می آید و می تواند حاوی پیام های مورد نظر فیلمساز باشد.
مکان این وقایع، کلارادو یکی از ایالت های شمالی برف گیر و سرد انتخاب شده که می تواند با یک کولاک زمستانی در محدود سازی زمان زیادی از فیلم در یک کلبه بین راهی(۱) به فیلمساز کمک کند تا وقایع تاریخی با ابعاد و اندازه های بزرگ را با خاطره گویی شخصیت های فیلم پردازش نماید. تنفر از تبعیض نژادی در فیلم های تارانتینو موج می زند و فیلمساز برای نشان دادن این تنفر و شکستن تابوی برتری سفیدان برسیاهان، قهرمان روایت هایش را از سیاهان بر می گزیند ونقش پلید و نفرت انگیز را به سفیدان طرفدار برده داری و تبعیض نژادی می سپارد. او مذهب مسیحییت را نیز در این ظلم تاریخی بی تقصیر نمی داند و این باور را در نمایی طولانی از نماد مسیحیت یعنی صلیبی که در برف یخ زده فرو رفته و به جاده و دلیجان پشت کرده و بروقایع چشم فرو بسته، نشان می دهد.
فیلمساز در نمایی از فصل اول اینسرت هایی از گام برداشتن و سپس نفس نفس زدن یک اسب سفید و یک اسب سیاه در کنار هم را به تصویر می کشد در حالی که دلیجانی را برای مجازات اشرار و اجرای عدالت به پیش می رانند سپس همین مضمون را در نمایی از آخرین فصل، با سرگرد مارکوس وارن (ساموئل ال. جکسون) سیاه پوست و کلانتر کریس منیسک (والتون گوگینس) سفید پوست در حکم دار زدن یک جنایتکار و اجرای عدالت تکرار می کند. فیلمساز در حالی که گذشته ی پر از ظلم و ستم دوران پلشت برده داری و جنگ های خونین مربوط به آن را به رخ هموطنان خود می کشد، با طرح موضوع نامه ی دوستانه ی آبراهام لینکلن رییس جمهور وقت امریکا که تا آخر هم معلوم نمی شود حقیقت دارد یا خیر- به برده سیاه سابق جنوبی ها که سرباز آبی پوش شمالی ها در جنگ شمال جنوب شده است یعنی سرگرد مارکوس وارن "...راه درازی برای رفتن داریم اما مطمئنم دست در دست یکدیگر به مقصد می رسیم.... "(۲)، راه یک برداشت ضمنی را باز می گذارد. برداشتی که لایه ی زیرین فیلم را می سازد تا مخاطب ناخودآگاه در ذهن خود با یک پرش یک و نیم قرنی، آن دوره را با زمان حال که یک سیاه پوست در پست ریاست جمهوری است مقایسه کند. بدین ترتیب فیلمساز بدون هیچ اشاره ی مستقیمی گذشته را به حال پیوند می زند یا حتی فراتر از آن پرسشی را طرح می کند که آیا این همان تحقق رویاهای گذشته است یا هنوز با آن فاصله هایی باقیمانده است؟ "...زمان آرام می گذرد، اما بدون شک می گذرد..."(۳) اگر چه یک قرن و نیم در ذهن مخاطب امروز چشم بر هم زدنی بیش نیست اما در واقعیت نیز چنین است؟ یعنی در این مدت دیگر ستمی بر آنان روا نشده است؟ زنده بگور یا سوزانده نشدند؟ تحقیر یا مسخره نشدند؟ آیا برابری در حقوق شهروندی به آسانی در اختیار آنان قرار گرفته است؟ بی شک چنین نبوده است و روند نجات تاریخی یک روند کوتاه مدت نیست و به هر اندازه که آرزوها بزرگتر شود زمان، تلاش و هزینه های بیشتری برای رسیدن به آن لازم است.
(۱)-برای ایجاد یک معما گونه و تعلیق به سبک داستان های آگاتا کریستی ("AND THEN THERE WERE NONE"" وسپس هیچکس نبود" و فیلم اقتباسی ساخته رنه کلر که در ایران به "ده سرخ پوست کوچولو" تغییر نام داده است).
(۲ و ۳) قسمتهایی از نامه فرضی آبراهام لینکلن به سرگرد مارکوس وارن (ساموئل ال. جکسون).
زهره نبی زاده
کارشناس ارشد سینما
چاپ شده در روزنامه آفتاب یزد مورخه ۰۱/۱۲/۱۳۹۴ به شماره ۴۵۵۴
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست