دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا

زمستان سرد


زمستان سرد

روزی در زمستانی سخت سلطان محمود غزنوی چشمش به تلخک افتاد و از او پرسید: با این جامه نازک در این سرما چه می کنی که من با این همه جامه می لرزم؟
تلخک گفت: ای پادشاه! تو نیز مانند من کن …

روزی در زمستانی سخت سلطان محمود غزنوی چشمش به تلخک افتاد و از او پرسید: با این جامه نازک در این سرما چه می کنی که من با این همه جامه می لرزم؟

تلخک گفت: ای پادشاه! تو نیز مانند من کن تا نلرزی. سلطان با تعجب پرسید: مگر تو چه کرده ای؟

تلخک لبخند زد و گفت: من هر چه لباس داشته ام، همه را بر تن کرده ام.