یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
ما تو را پیر کردیم تهران
ما هوای تو را نداشتیم و نداریم. نمیدانستیم تو هم دل داری. نمیدانستیم یک روز میرسد که دل تو هم به درد میآید.
فکر میکردیم که فقط خودمان آدمیم و دل داریم. فکر میکردیم چون آدمیم حق داریم و نباید که هوای تو را داشته باشیم.
بماند که خیلی وقتها هوای خودمان را هم نداشتیم و نداریم. لابد تو هم مثل ما، شبها که کمی سرت خلوتتر میشود و میخواهی کمی نفس بکشی و چشمهایت را روی هم بگذاری، به خودت فکر میکنی. به گذشتههایت فکر میکنی.
لابد پیش خودت و قبل از خواب به ما که هوای تو را نداشتیم و نداریم کلی بد و بیراه میگویی. نمیدانم، شاید هم این کار را نکنی. هر چه باشد تو بزرگی و ما همیشه میگوییم وقتی آدمی بزرگ است، پس رفتار و منش او هم بزرگ است و بزرگواری را از روی دست چنین آدمهایی یاد میگیریم.
توهم بزرگی و میدانم که بزرگواری داری. بزرگی و بزرگواری که فقط مال ما آدمها نیست. اصلا از نامت پیداست که چقدر بزرگ و بزرگواری. بیخود نیست که ما آدمها به تو میگوییم: کلانشهر.
کلانشهر یعنی یک جای خیلی خیلی بزرگ که صدتا شاید هم بیشتر، از آبادیهای ما و شهرهای ما توی آن گم است.
کلانشهر یعنی جایی که من داخل آنم. تو داخل آنی. او داخل آن است. آنها داخل آن هستند. شما داخل آن هستید و ما همه با هم زیر سقف آن نفس میکشیم. کلانشهر ما جایی است که در آن هر کاری دلمان میخواهد، میکنیم و تو خم به ابروی خودت نمیآوری.
میدانم که گاهی وقتها که با خودت خلوت میکنی پیش خودت میگویی اینها آبرو برای من نگذاشتهاند، ولی باز هم خم به ابرویت نمیآوری.
البته نمیدانم تا حالا ما برای تو ابرویی و آبرویی باقی گذاشتهایم؟ بعضی وقتها با خودم فکر میکنم که ما «چش و چال» تو را در آوردهایم. بعضی وقتها فکر میکنم که تو با چه رویی میتوانی سرت را پیش همقطارهای خودت بلند کنی. ما هوا برای تو باقی نگذاشتهایم. ما نفسهای تو را به شماره انداختهایم.
ما تو را پیر کردهایم. دلم نمیآید این را بگویم اما ما تو را آلوده کردهایم. اما میدانم که تو باز هم ما را دوست داری. میدانم که تو بزرگتر از این حرفهایی. تو کلانشهری هستی که ما با تو بزرگ شدهایم و قد کشیدهایم.
البته تو بهتر میدانی که بزرگ شدن با بزرگوار بودن و بزرگوار شدن فرق دارد. تو بزرگواری که ما نفسهایت را بریدهایم و باز آرامی.
تو بزرگواری که ما هوایت را نداریم و باز هوای ما را داری. تو بزرگواری که هنوز پایتخت ما ماندهای. ما برای تو شب و روز نگذاشتهایم. ما تو را تا مرز جنون خود بردهایم ما تو را آلودهایم اما باز هم تو کلانشهری.
خدا کند دستی بجنبانیم و به خودمان بیاییم. ما یک تهران که بیشتر نداریم...
صولت فروتن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست