سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
کتاب وجود و زمان و تفکر آینده
![کتاب وجود و زمان و تفکر آینده](/web/imgs/16/166/en32w1.jpeg)
به بهانهِ ترجمه و انتشار مهمترین کتاب هایدگر و تأثیرگذارترین اثر فلسفی قرن بیستم، یعنی کتاب وجود و زمان، به زبان فارسی، با تلاش انجمن علمی دانشجویان حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، نشست چندساعتهای در تالار شیخ انصاری دانشکدهِ حقوق این دانشگاه برگزار شد که مورد استقبال دانشجویان و علاقهمندان به آثار فلسفی و از جمله هایدگر، قرار گرفت. آنچه پیش رو دارید گزارشی است از سخنرانی بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه و مولف آثار فلسفی، که با عنوان <کتاب وجود و زمان و تفکر آینده> ارائه شده است.
عبدالکریمی در ابتدا ضمن تشکر از سیاوش جمادی به دلیل زحمات این چند سال اخیرش به منظور تألیف اثری در حوزهِ پدیدارشناسی و ترجمهِ چند اثر از هایدگر، اظهار داشت: تلاشهای چهرههایی چون سیاوش جمادی نمایانگر تحولی مثبت در حوزه هایدگرشناسی کشور است، تحولی که نشانگر عزم و ارادهِ بخشی از جامعهِ شبهفلسفی ایران برای رجوع به خود آثار متفکران بزرگ و تراز اول غربی است. عبدالکریمی خاطرنشان ساخت درست است که این تلاشها، مثل هر گونه حرکت و فعالیت دیگری، از ضعفها و کاستیها مبرا نیست اما نمیتوان نسبت به آنها قدردان و سپاسگزار نبود.
آنگاه این استاد فلسفه عباراتی چند در مورد اهمیت و عظمت هایدگر و اثر دورانساز وی، وجود و زمان، بیان داشت. به اعتقاد این استاد دانشگاه، بیتردید هایدگر را باید یکی از متفکران تراز اول تاریخ متافیزیک غربی و همشأن فیلسوفان بزرگی چون افلاطون، ارسطو، کانت و هگل دانست. همچنین، به گمان بسیاری از صاحبنظران، کتاب وجود و زمان، اگر نه بزرگترین، لااقل یکی از بزرگترین آثار فلسفی قرن بیست است. لیکن به نظر گوینده، اثر وجود و زمان، به اعتبار عمق و اصالت، با هیچ اثر فلسفی دیگری در قرن بیست قابل مقایسه نیست، چرا که دیگر آثار بزرگ این قرن، برای مثال <رسالهِ منطقی - فلسفی> یا <پژوهشهای فلسفی> ویتگنشتاین، علیرغم همه اهمیت و اثرگذاری تاریخیشان، کاملاً درون سنت تفکر متافیزیکی و در ادامهِ این سنت هستند و این صرفاً کتاب وجود و زمان هایدگر است که میکوشد ما را به یک شیفت پاردایمی و به گذر از یک سنت فکری و تاریخی به یک سنت فکری و تاریخی دیگر دعوت کند.
به اعتقاد عبدالکریمی مهمترین ویژگی تفکر هایدگر در این است که وی میکوشد تا نحوه ظهور و حدوث و تاریخ بسط تفکر متافیزیکی را در تمامیت و کلیتش مورد تأمل و نقد و بررسی قرار دهد و افق تفکر جدیدی را، در خارج از افق و چارچوبهای سنت تفکر متافیزیکی، در برابر بشر جدید بگشاید. به همین دلیل، یعنی به دلیل فاصلهگیری از سنت، زبان، مفاهیم و مقولات تفکر متافیزیکی و تلاش به منظور نیل به زبان و مفاهیم و مقولاتی جدید، با دشواریهای بسیاری روبهرو میگردد و همین امر است که بسیاری را وا داشته است تا به دلیل دشواری و نامأنوس بودن زبان و تفکر هایدگر به موضعگیری شدید علیه وی بپردازند. به دلیل همین دشواری و نامأنوس بودن زبان و تفکر هایدگر است که ترجمهِ آثار وی، به خصوص کتاب وجود و زمان، را به هیچوجه نمیتوان ترجمه، در معنا و مفهوم متداول کلمه دانست و باید آن را امری بسیار صعب، دشوار و خطیر تلقی کرد و نمیتوان قدردان زحمات مترجم محترم آن نبود.
● شاخصههای اصلی تفکر هایدگر
عبدالکریمی در ادامه به ذکر پارهای از شاخصههای اصلی تفکر هایدگر پرداخت و گفت: من در یکی از تالیفاتم به نام <هایدگر و استعلاء>، مهمترین شاخصه اصلی تفکر هایدگر را، همانگونه که ذکر شد، نقد بنیادین سنت متافیزیک غربی بیان کردهام و معنای دیگر و انضمامی این سخن آن است که هایدگر به نقد جدی و بنیادین مبانی تمدن غربی میپردازد، چرا که تمدن غربی در دل سنت متافیزیکی شکل گرفته و مبانی نظری خودش را از این سنت تاریخی اخذ میکند.
هایدگر به ما نشان میدهد که تفکر متافیزیکی و به تعبیر دیگر عالم و تمدن غربی، صرفاً به منزلهِ <یک امکان> است و نه <یگانه امکان> و به هیچ وجه نباید آن را به منزله تنها راه و امکانی که در برابر بشر قرار دارد تلقی کرد. هایدگر همچنین، بزرگترین خطر دوران ما را، خطری که از نظر وی زیانبارتر از انفجار سلاحهای هستهای است، در این میداند که بشر سایر امکانات، سایر راهها، سایر شیوههای زیست و نحوههای بودن گوناگون خویش را از یاد برده است. تفکر هایدگر رسالت عظیمی را بر عهده گرفته است. این تفکر خواهان است که نحوههای دیگر بودن و شیوه دیگری از تفکر را که از یاد و خاطره بشر زدوده شده است، به یاد آورد.
به بیان دیگر، هایدگر به نقد سوبژکتیویسم متافیزیکی و نیز به نقد رادیکال و بنیادین تفکر دکارتی میپردازد. سوبژکتیویسم متافیزیکی و تفکر دکارتی همان چیزی است که همه ما، خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه و بیشتر ناخواسته و ناآگاهانه، اسیر آنیم. امروز در دوران ما، اکثر قریب به اتفاق انسانها، ناآگاهانه با مفاهیم و مقولات متافیزیکی درباره جهان، خود، دیگران و نسبت خود با جهان و دیگران میاندیشند. همه آنها جهان، انسان، نسبت انسان با جهان و معنا و مفهوم معرفت و حقیقت و... را همانگونه میفهمند که دکارت میفهمید.
یعنی برای اکثر جهانیان، جهان محدود به چیزی است که متعلق به شناخت و عمل ماست. مهمترین وصف انسان نیز حیوان ناطق بودن و فاعل شناسا بودن است که میتواند اشیا را در مسیر خواست و اراده خویش به کار گیرد و جز رابطه ادراکی و تلاش برای سیطره بر اشیا رابطه دیگری میان انسان و جهان متصور نیست.
هایدگر با نقد سوبژکتیویسم متافیزیکی، که نقطه اوجش در سوبژکتیویسم دکارتی است، میکوشد افق تازهای را برای فهم جهان، درک ما از خودمان به عنوان انسان و درکمان از نسبت خودمان با جهان و معنا و مفهوم جدیدی از معرفت و حقیقت ارائه دهد. هایدگر خواهان آن است تا به نحوهِ تفکری دست یابد تا این نحوه تفکر، زمینههای ظهور عالم و آدم و فرهنگ و تمدن تازهای را فراهم آورد. کتاب وجود و زمان را میتوان به تعبیری تلاشی بنیادین برای تخریب سوبژکتیویسم دکارتی دانست.
این استاد دانشگاه سپس افزود: نه فقط از نظر هایدگر، بلکه از نظر پارهای دیگر از متفکران بزرگ غربی، در رأس آنها نیچه و تحت تاثیر وی هوسرل، یاسپرس و بسیاری چون خود هایدگر، سنت متافیزیک غربی و سوبژکتیویسم مستتر در آن به نیهیلیسم، یعنی بیمعنایی جهان، انسان و زندگی انجامیده است. نیچه از این نیهیلیسم به <مرگ خدا> تعبیر کرده است.
نیچه گمان میکرد که <مرگ خدا> افقی گسترده را در برابر بشر گشوده است و با مرگ خدا بشر از قید بسیاری از محدودیتها آزاد شده، میتواند به جای تکیه بر یک نیروی متافیزیکی، خود بار مسوولیت خویش را برعهده گیرد و به شکوفایی استعدادهای خویش بپردازد.
نیچه بر این تصور بود که مفهوم خدا بزرگترین دشمن زندگی است و با مرگ وی انسان میتواند به راستی با زندگی و جهان آشتی کند. نیچه امید داشت که با مرگ خدا و آزادی آدمی از قید و بندهای این به اصطلاح بزرگترین دشمن زندگی، زمینههای دستیابی انسان به نحوه بودنی اصیل دست یافته، دوران ظهور ابرانسان فراهم خواهد شد. اما آنچه روی داد نه ظهور ابرانسان، که اضمحلال و مرگ انسان بود. با مرگ خدا، مرگ حقیقت مطلق و با مرگ مطلق، مرگ ارزشها و با مرگ ارزشها، مرگ اخلاق و با مرگ اخلاق مرگ انسان روی داد.
عبدالکریمی سپس اظهار داشت: نباید کاهلانه و خاماندیشانه گمان کرد این سیری است که صرفا در جوامع غربی روی داده است. در دهههای اخیر به دلیل شدت گرفتن روند شکلگیری تاریخ جهانی و از بین رفتن تاریخهای قومی و بومی دیگر نمیتوان سرنوشت خود را مستقل از تاریخ جهانی و سرنوشت دیگر جوامع، بهخصوص جوامع غربی، که هژمونی دوره جدید را برعهده دارند، در نظر گرفت. روند اضمحلال و مرگ انسان در جوامع شرقی، از جمله در جامعه ما نیز به تدریج در حال شکلگیری است، لذا دانشجویان و روشنفکران ما باید در افق وسیعتری به فهم و درک مسائل جامعه خود پرداخته و خود را صرفاً اسیر سیاستزدگی و مسائل روزمره سیاسی نکند.
سوال بنیادین امروز هر یک از ما که خواهان آن است زیستی انسانی، یعنی آگاهانه و متفکرانه داشته باشد، این است: وضعیت و جهان کنونی را، که به بیانی میتوان آن را <جهان نیچهای> نامید، چگونه ارزیابی میکنیم؟ آیا این جهان به سوی آزادی و سعادت آدمی حرکت میکند و آنچنان که نیچه پیشبینی و به بیانی آرزو کرده بود با مرگ خدا افقی وسیعتر و بازتر در برابر انسان گشوده خواهد شد یا نیهیلیسم دوران ما به مرگ معنا و مرگ انسان منتهی خواهد شد؟
وی اشاره کرد که به اعتقاد او مهمترین مسأله فلسفی و نظری این است: آیا میتوان از جهان نیچهای و نیهیلیسم مستتر در آن عبور کرد؟
اگر آری، چگونه؟ سخنران آنگاه افزود به اعتقاد وی تفکر هایدگر در برابر ما امکانی برای گذر از نیهیلیسم دوران میگشاید. اما در اینجا پرسش مهم دیگری شکل میگیرد؛ آیا تفکر هایدگر به منظور غلبه بر نیهیلیسم دوران مدرن و نقد مبانی تمدن غربی ما را به گذشته و نوعی تفکر ارتجاعی دعوت نمیکند؟ آیا تفکر هایدگر برای غلبه بر نیهیلیسم دوران، ما را دوباره اسیر نوعی تفکر تئولوژیک نخواهد کرد، همان نحوه تفکری که بشر غربی طی دوران متمادی قرون وسطی آن را با ذره، ذرهِ وجودش تجربه کرده است؟
اینجا دقیقاً همان چالشگاه اساسی است که تفکر هایدگر اهمیت خود را نمایان میسازد. مساله این است که آیا ما صرفاً با دو امکان اساسی روبروییم؟ یکی متافیزیک و سوبژکتیویسم غربی که در نهایت به مرگ خدا و نیهیلیسم میانجامد و دیگری تفکر تئولوژیک که ما را با دشواریها و خطرات بسیار، همچون خطر جنگهای مذهبی، استبداد دینی و انحصارگرایی مذهبی روبهرو میکند؟
او در ادامه گفت: از نظر من تفکر آینده هیچیک از دو امکان مذکور نخواهد بود و همانگونه که پارهای از قرائن نشان میدهد، بشر راه دیگری را خواهد یافت که نه در استمرار تفکر سکولار غربی است و نه تفکری از سنخ تفکرهای تئولوژیک مرسوم. ظهور تفکر خود هایدگر یکی از همین نشانههاست. به بیان دیگر هایدگر، به اعتباری معلم تفکر آینده است. وی افق و راه تازهای را به ما مینمایاند. این راه و تفکر تازه را باید تفکری <غیرتئولوژیک غیرسکولار> نامید.
عبدالکریمی سخنانش را با این پرسش به پایان برد، مهمترین پرسش دوران ما این است: چگونه تفسیری معنوی و غیرنیهیلیستیک از جهان در عصر تکنولوژی امکانپذیر است؟ این مهمترین پرسش دوران ما است به باور اینجانب، بشر و تفکر آینده، راه تازهای، خارج از افقهای تفکر سکولار و نیز تئولوژیک کنونی را به جان خواهد آزمود
صدرا صدوقی
![](/imgs/no-img-200.png)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست